tgoop.com/JavadTaba/220
Last Update:
دولت ارگانیک - دولت مکانیک
توضیح:
متن زیر خلاصهای از چند گفتار متفاوت دکتر طباطبایی در خصوص مفهوم دولت اُرگانیک و تفاوت آن با دولت مکانیک است که در درسهای فلسفه حق هگل و مارکس اشارههایی به آن شده است. برخی از جملات این خلاصه، برای درک بهتر مطلب، اضافه شده است تا برای خواننده قابل فهم باشد، زیرا مباحث موجود در خصوص دولت ارگانیک پراکنده بود و ارائه مطالب پراکنده به صورت خام، برای بسیاری از خوانندهها قابل درک نیست.
رویکرد اُرگانیک یا پیکروار، دولت را همچون ساختاری زنده میانگارد که در آن، سیاستگذار باید جامعه و کشور را با این پیشفرض در نظر گیرد که دولت نه موجودی مکانیکی، بلکه ارگانیسمی است که آسیب به یک جزء آن، کل پیکره را متأثر میسازد. اصلاحِ مشکلات کشور و جامعه نیز باید به همین نسبت از درون صورت بگیرد، همانند بدن انسان که پس هر جراحتی، یاختههای او فوراً شروع به ترمیم خود میکنند.
در این منظر، اصلاح دولت و جامعه از طریق فرامین از بالا به پایین، صدور بخشنامه، یا تلاش برای خلق «انسان تراز نوین» یا «انسان شورویایی» امکانپذیر نیست. تجارب پیشین در روسیه کمونیستی، چین و آلبانی، ناکارآمدی این رویکردها را به اثبات رسانده است. بنابراین، ارائه «الگوی مصرف» یا الگوی انسان تراز، راه به جایی نمیبرد و اصلاح جامعه باید از درون صورت پذیرد. مفهوم مهندسی اجتماعی نیز برخاسته از همین نگاه مکانیکی به دولت است. باید پذیرفت که جامعه را نمیتوان مهندسی کرد، زیرا مهندسی مربوط به ماشین و مکانیک است اما جامعه یک ماشین نیست، ارگانیسم زنده است.
#هگل در تبیین جامعه سرمایهداری، با فاصله گرفتن از موضع لیبرالی، دریافته بود که بحرانهای جامعه سرمایهداری نه از طریق مکانیکی و نه از طریق دولت قابل حل نیست. از این رو، او به این نتیجه رسیده بود که رفع تنشها از طریق میانجیها امکانپذیر خواهد بود و باید با ایجاد یک نظام ارگانیک، در جهت رفع این بحرانها کوشید.
#مارکس در کتاب «نقد فلسفه حق هگل» به این نکته اشاره میکند که در نظر گرفتن قوای دولتی نه به عنوان امری مکانیکی، بلکه به مثابه تمایزی زنده و عقلانی، پیشرفتی بزرگ است. هرچند مارکس بعدها از این قضاوت عدول کرد و به مفهوم دولت مکانیکی بازگشت و شوروی نیز در نهایت همین مسیر را رفت.
لیبرالها ابتدا دولت را مکانیکی میپنداشتند، اما بعدها به سمت مفهوم دولت ارگانیک حرکت کردند. «هایک» در قرن بیستم به این نتیجه رسید که نمیتوان در جامعه دخالت کرد و هرچه بیشتر الگوی مصرف ارائه شود، موفقیت کمتری حاصل میشود. رویکرد مکانیکی به جامعه منجر به سیاستهایی چون مهندسی اجتماعی و ارائه الگوی مصرف میشود که نتیجهای جز افزایش مصرف نداشته است. سندنویسی افراطی برای حل بحرانها، بدون توجه به مکانیسمهای اجتماعی، از جمله میانجیهایی چون سندیکاها، احزاب و اصناف - که هر یک در سطحی، امری عام را دنبال میکنند - ناشی از غلبه نگاه مکانیکی به دولت است.
در نهایت، دولت واقعی یا منظم، دولتی است که تمام نهادهای آن در هماهنگی با یکدیگر عمل میکنند، در حالی که دولت مکانیکی، دولتی است که هر یک از اعضای آن اهداف خود را مستقل از دیگر نهادها پیگیری میکنند.
به طور خلاصه دولت / جامعه ساختاری «پیکروار» است که اجزای آن به همدیگر مرتبط هستند و در سایه این تلقی از دولت باید آن را کلیتی واحد تلقی کرد.
@JavadTaba 🌲
BY سرو ایرانشهر🌲بایگانی طباطبایی
Share with your friend now:
tgoop.com/JavadTaba/220