Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
812 - Telegram Web
Telegram Web
طاهری_کاشان،_شهر_مرمت_تجارت_فردا.pdf
3.9 MB
از منظری دیگر، محمد طاهری، سردبیر مجله تجارت فردا،‌ در شماره ۵۹۰ این مجله (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴)‌، با نگارش سفرنامه سفر یک‌روزه به کاشان، کاشان را شهر مرمت می‌داند: موفق در مرمت و ناموفق در روایت و ساخت داستان مرمت.
👍3
🔴 ظهور استعمار "جهش یافته" در هم آغوشی تاج و تاراج

🔴 کلمه "ایران" مقدس است

ابوالفضل فاتح

⬅️ وقتی «خدا» که  شعار محوری تمدن شرق و «انسان» که شعار محوری تمدن غرب بوده است، از معادلات حذف می شود، ترامپ این نماد حاکمیت آمریکا در هلهله ی سلاطین عرب، به یاد دوران بردگی، باج و خراج می گیرد و در میانه ی هیاهوی مسحور کننده ی هم آغوشی « تاج و تاراج»  شاهد نمونه ی روشنی از «استعمار تراریخته»  و ظهور نظام اربابی مدرن هستیم

⬅️در حالی که در اروپا و بسیاری از کشورهای با توان ملی بالا با آغاز روند «استقلال از آمریکا» مواجهیم، در لابراتوارهای پیچیده ی وابسته سازی، سرانی پرورش یافته اند که بخش عظیمی از  درآمد نفت ملت های خود را یکجا در اختیار آمریکا قرار می دهند ، تا تحت الحمایه قرار بگیرند.  این نه از خرد و  قدرت که عین ضعف و تزلزل است. تمکین باج، شیوه ی ضعیفان است.  

⬅️ از ضعف پنهان شده در لابلای زرق و برق دیپلماسی «رشوه و عشوه» همین بس که در نمایش این چند روزه، احدی جرات آن را نیافت که کلمه ای از حقوق مردم عربی که ۶۰ هزار نفر آنها در چند صد کیلومتری آنها ذبح و قتل عام شده اند، بر زبان بیاورد.

⬅️ آنچه شاهد بودیم در تاریخ دیپلماسی جهان نیز بی سابقه بود. به نوعی می توان گفت با «دیپلماسی تاراج» و «تاراج دیپلماسی» مواجه بودیم و رسما آبروی دیپلماسی به بازی گرفته شد.  البته این کشورها و سرانشان به دلیل تغییر عیار دیپلماسی جهانی و رسمیت بخشی به دیپلماسی تاراج، در آینده مورد داوری قرار خواهند گرفت


⬅️صرف انتخاب ترامپ، استهزاء مدعیات غرب است.  به همین دلیل است که می‌توان علنا ترامپ  و بن سلمان  و جولانی را در یک قاب دید. این همان فلسفه‌ای است که گویی قرار است بنیان‌های عصر جدید سیاست را فراهم آورد، عصری که در چهره ی یخی رهبران قدرت های درجه اولش، «انسان» کمترین رنگ را پیدا می کند

⬅️ این همان توسعه ای است که ملاک آن آسمان‌خراش ها و کاخ های خیره کننده است که بر کمرهای خمیده انسان ها بنا شده اند

⬅️این کشورها، الگوی بایسته ای برای توسعه نیستند.  بسیاری از آنچه در این کشورها می گذرد ، توسعه نیست، تجهیز است. توسعه ای عاریتی که ریشه ی ملی ندارد و هرگاه قدرتها اراده کنند، بخش مهمی از آن متوقف شده یا فرو خواهد پاشید

⬅️این کشورها که جمعیت مجموع آن حدود پنجاه میلیون نیست و به اندازه ی یک صد کشور درآمد دارند، چه سهمی در تولید دانش و هنر و حقوق بشر جهان ایفا می کنند که جای غبطه خوردن داشته باشد؟


⬅️ملت‌ها مانند اثر انگشت منحصر به فردند و مدل توسعه ی حتی ملت های موفق گرچه قابل مطالعه و بهره گیری است، اما کپی برداری از آن ضرورتا به همان پاسخ نخواهد انجامید.

⬅️پشت این طرح های به ظاهر کهکشانی، انسداد سیاسی و دهلیز پیچ در پیچ شاهزادگان تمامت خواهی خوابیده است که حتی تصور آن برای یک ایرانی دهشتناک است. خاشقچی یک نمونه ی ذبح شده آن است

⬅️ اما از مشروطه تاکنون تلاش ایرانیان کسب حق مداخله در نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور بوده است. ایرانیان برای حق تعیین سرنوشت فداکاری ها کرده اند تا به احدی اجازه ندهند که یک تنه برای سرنوشتشان تصمیم بگیرد و یا حکومت را موروثی بداند

⬅️ فضای غیر رسمی ایران پر است از گفت و گو و هماوردی های مردمانی که حق زندگی بهتر را جستجو می کنند. همین گفت و گوها، نظام رسمی را هم تحت تاثیر قرار داده و خواهد داد.  آزادی غیر رسمی، کشتگاه آزادی های رسمی بوده و خواهد بود. آزادی های غیر رسمی کشورمان واقعیتی فراخ است. همین تشکل‌های آسیب خورده، همین نهادهای مدنی و همین گروه های مجازی ما سرمایه ای بی بدیل است

⬅️ما مقصریم، اگر اقتصاد تحریم بوده، عدالت و کرامت و آزادی که تحریم نبوده است؟ به کدام عذر این همه از عدالت فاصله گرفته ایم؟ با این همه، این که مسئول فشار حداکثری بر گلوی ملت ایران رجز می خواند و ایران را جهنم و آنجا را بهشت جهان معرفی می کند دروغ و فریبی بیش نیست.

⬅️ایرانیان اگر پول عربستان را نداشته اند، اما راه های بسیاری را با خلاقیت گشوده اند. در ضمیر ایرانیان عزیز در سراسر جهان چنان قدرتی نهفته است که وقتی در موضوع خلیج فارس هم پیمان می شوند، رقیب را با همه ادعایش وادار به عقب نشینی می کنند.

⬅️راه حل، یک پارچگی ملی است. بارها عرض شد که تجزیه ی ملت کمتر از تجزیه ی خاک نیست. باید به فوریت اندیشه ها و شیوه هایی که ملت را شقه شقه می کند، کنار گذاشته و از صحنه بیرون راند

⬅️ "ایران" کلمه مقدسی است. بیگانه ای چون ترامپ وقتی نام ایران را به زبان می آورد باید مراقب فخامت این نام باشد.

⬅️ کرامت ملت ایران و پیچیدگی های دنیای مدرن و تمدن دیجیتالی اقتضا دارد، الگوی خود را در بازگشت واقعی به مردم و از دل "خرد برتر ملی" و "مشارکت جمعی" برگزینیم

⬅️ متن کامل 👇

https://fa.shafaqna.com/news/2044786/
👍9👎2
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی

جامعه درمانده

#مقصود_فراستخواه
جامعه شناس ایرانی

برگرفته از سریال سپنج


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑 #کانال‌سخنرانی‌ها
🌹
👍5
انتشار کتاب راهنمای جامعه‌شناسی تاریخی
ویراسته دلانتی و ایسین، ترجمه هادی نوری

کتاب «راهنمای جامعه‌شناسی تاریخی» ویراسته جرارد دلانتی و انگین ایسین در ۲۶ فصل و ۷۰۸ صفحه، با ترجمه خوب هادی نوری، عضو هیات علمی دانشگاه گیلان توسط نشر ثالث منتشر شد.

کتاب در سال ۲۰۰۳ منتشر شده و مقالات کتاب، علاوه بر مقدمه و پایان‌نوشت، در سه بخش: بنیادها، رویکردها، و مضامین سامان داده شده است.

در توضیحی که نشر ثالث برای کتاب منتشر کرده، آمده:‌ «کتاب چشم‌اندازی همه‌جانبه‌ای از امور شناخته‌شده و تثبیت‌شده این رشته و «دیدی جامعی» از کاربست معاصر آن ارائه می‌دهد. آن‌ها سنت جامعه‌شناسی تاریخی را از آغاز شکل‌گیری تا جهت‌گیری امروز آن که به تعبیر آن‌ها وارد دورۀ پسارشته‌ای و به تعبیری تازه، پساشرق‌شناسانه شده وامی‌کاوند.

بخش اول کتاب، مارکس، وبر و سنت تفسیری، سنت تکاملی و کارکردگرا، مکتب آنال و در نهایت مجموعه‌های تمدنی (الیاس، نلسون و آیزنشتات) را پوشش می‌دهد.

بخش دوم به رویکردهای جامعه‌شناسی تاریخی اختصاص یافته و رویکردهای اصلی همچون رویکردهای مارکسیستی متأخر، مدرن‌سازی، جغرافیای تاریخی، تاریخ نهادی، تاریخ فرهنگی، تاریخ فکری و چرخش زبانی، رویکردهای تبارشناسانه و در آخر پسااستعماری را واکاویده است.

بخش سوم بر مضامین جامعه‌شناسی تاریخی تمرکز کرده است و از دوره‌بندی تاریخی، تقسیم‌بندی‌های شرق-غرب، تشکیل طبقات و ملت‌ها، پیدایش دولت مدرن، تحول پارلمان‌ها، جنبش‌های اجتماعی، ماندگاری ملی‌گرایی تا جامعه‌شناسی تاریخی شهر و معماری، حافظۀ تاریخی، جنسیت و پدرسالاری، جامعه‌شناسی تاریخی دین و مذهب و در نهایت مقررات اخلاقی را ذیل عنوان موضوعات اصلی واکاویده است.

مقدمة آغازین کتاب به قلم سرویراستاران وضعیت کنونی جامعه‌شناسی تاریخی را پس از چرخش فرهنگی در علوم اجتماعی ترسیم می‌کند. آن‌ها استدلال می‌کنند که امروزه در جامعه‌شناسی تاریخی شاهد برآمدن یک دوشاخگی هستیم: یک شاخه رویکردهای تبیینی و نظریه‌سنجانه‌ای است که مشخصۀ گونه‌ای جامعه‌شناسی تاریخیِ جامعه‌شناختی‌تر، و شاخۀ دیگر رویکرد تفسیری‌تری است که مشخصۀ گونه‌ای جامعه‌شناسی تاریخیِ فرارشته‌ای‌تر است. البته این تقسیم‌بندی کاملاً واضح و مشخص نیست، اما مادامی که جامعه‌شناسی تاریخی قصد تطبیقی‌بودن دارد، چنین بخش‌بندی‌ای تقویت می‌شود.»


پی‌نوشت: کتاب با قیمت ۸۵۰هزار تومان در فروشگاه نشر ثالث عرضه می‌شود، اما با خرید اینترنتی (اینجا) می‌توانید آن را به قیمت ۶۸۰ هزار تومان خریداری کنید.
👍4
باشگاه ادبیات تقدیم می‌کند
جهان بعد از غزه
یک تاریخ
پنکاج میشرا
ترجمۀ فاطمه کریمخان
https://www.bashgaheadabiyat.com/product/jahan-baad-az-ghazzeh/
بخشی از مقدمه مترجم:

در فلسطین اشغالی، در غزه آن قدر خون ریخته است که نمی‌توان یکی را، یک شهر را، خون یک سال را، خون‌های یک دوره را انتخاب کرد و این ترجمه را به آنها تقدیم کرد. ماه‌ها پیش، در جریان یکی از اولین حملات به بیمارستان الشفا در غزه، وقتی نوشتن در مورد فاجعه انسانی غزه را متوقف کردم برای مخاطبانم نوشتم علت خودداری از ادامه نوشتن در مورد غزه فقط ترس از افتادن به وادی هرزه‌نگاری خشونت نیست؛ مساله‌ی ناامیدی در کار است، ناامیدی ناشی از این پرسش که اگر کسی بمباران بیمارستان‌ها، تلف شدن کودکانی که تمام عمر یک سال و چند ماهه‌شان در جنگ گذشته است، و زنده زنده سوختن روزنامه‌نگارانی که عمدا هدف گرفته می‌شوند، موشک زدن به ماشین‌های امدادی و دفن دسته جمعی امدادگران را نمی‌بیند، واقعا چطور قرار است با خطوط ساکن توصیف این فجایع از خواب بیدار شود؟ سوالی ست که هنوز پاسخی برای آن وجود ندارد. برای دهه¬ها، درام-ترومای «هلوکاست» را با این توجیه به خورد خلق دادند که برای جلوگیری از تکرار فاجعه باید آن را به یاد داشته باشیم و غزه به ما نشان می‌دهد که به یاد داشتن فاجعه، حتی شهادت به فاجعه نه تنها جلوی فاجعه¬ای دیگر را نمی‌گیرد بلکه چه بسا موتور محرک آن خواهد شد و حالا ما اینجا هستیم، از شرم فرو نریخته و بر پا ایستاده چشم گرداننده از قتل سیستماتیک آدم‌ها در غزه، توجیه کننده قتل‌ها، آرزو کننده قتل‌ها حتی، سرمست از قتل‌ها حتی.

کتاب #جهان_بعد_از_غزه نه تنها به این دلیل که در راستای تمرکز من بر تروما و عواطف جمعی است، بلکه از منظری کاملا متفاوت و کاملا سیاسی نیز برای من اهمیت دارد؛ مساله بی‌اطلاعی کامل و نخوت اخلاقی انسان ایرانی در مورد فاجعه غزه که به ادعاهای سیاسی بی‌معنی در مورد همدستی ایران با کشتار مردم بیگناه فلسطین اشغالی، یا حتی از آن بی‌معنی‌تر بدبختی بیشتر انسان ایرانی نسبت به انسان فلسطینی و در الویت بودن انسان ایرانی نسبت به همه چیز و همه کس گره خورده است. شاید یکی از دلایلی که من نوشتن در مورد غزه را متوقف کردم هم همین بود، اقیانوس بی‌اطلاعی و بی‌تفاوتی مردم فارسی زبان نسبت به این بحران انسانی و از آن بدتر، ادعای این که « وضع ما بدتر است» به قدری آزاردهنده بود که چون منی تصمیم بگیرد به جای درگیر شدن، از آن چشم پوشی کند. ترجمه این کتاب، ناشی از ناممکن بودن آن چشم‌پوشی است.
👍10
منتشر شد
تهی شدن از مشروطه؛ نسبت انقلاب اسلامی با مشروطیت
نوشته‌ محمدرضا جوادی یگانه و علی راغب، انتشارات علمی،‌۱۴۰۴ (اینجا)

پرسش اصلی کتاب حاضر این است که انقلاب اسلامی چه نسبتی با انقلاب مشروطه دارد؟
در پاسخ بدین پرسش، سخنرانی‌ها، گفت‌وگو‌ها، مذاکرات، خاطره‌ها، اسناد و... سال آخر منتهی به انقلاب اسلامی و یک سال پس از آن را بررسی نمودیم و نشان دادیم که در گفتار و عمل رهبران و گردانندگان انقلاب اسلامی، در این بازه‌ي زمانی، نشان پررنگی از مشروطه نیست! گویی انقلاب مشروطه تنها پس از 72 سال فراموش شده است! بنابراین، پرسیدیم: چرا شد محو از یاد آنان نام مشروطه؟

انقلاب مشروطیت، حاصل بزرگ‌ترین تحولّات نظری و عملی، در دو سده‌ی پیشین جامعه‌ی ایران است که تحولات و پیامدهای بزرگ‌تری در پی داشت. انقلاب مشروطه، هرچند موفق شد تا نظام سلطنتی مطلقه را به سلطنت مشروطه تبدیل کند؛ اما در تبدیل قدرت شاه به قدرت مشروط و محدود به قانون، ناکام ماند. انتظار این‌که شاه سلطنت کند و نه حکومت، بزرگ‌ترین خواسته‌ی مخالفان در سال‌های نزدیک به انقلاب اسلامی بود و اگر مشروطه موفق می‌شد، شاید انقلاب اسلامی هم رخ نمی‌داد. ازاین‌رو که انقلاب اسلامی توانست نظام سلطنتی را براندازد و نظام جمهوری را برپا کند؛ می‌توان آن را هم در ادامه‌ی انقلاب مشروطه و هم واکنشی نسبت به عدم موفقیت مشروطه دانست.

کتاب حاضر، تلاشی برای بازخوانی مشروطه از خلال انقلاب اسلامی است و اندکی پیش از پیروزی انقلاب تا زمان تصویب رفراندوم قانون اساسی در آذر ۱۳۵۸ را پوشش می‌دهد. همچنین، حوادث مرتبط با قانون اساسی در سال‌های بعد، ازجمله بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ نیز در این کتاب مورد توجه قرار گرفته‌اند.

هرچند مسئله‌ی قانون اساسی، بدنه‌ی اصلی کتاب حاضر است اما پیش و پس از آن، مباحث مرتبط دیگری نیز مطرح می‌شوند. فصل اول کتاب، تمهیدات نظری و روشی است؛ در این فصل، پیشینه‌ی مسئله و پاسخ‌های داده شده به پرسش رابطه‌ی انقلاب اسلامی و انقلاب مشروطه، بررسی می‌شوند. همچنین، پاسخ به این‌که مشروطه‌خواهی چیست و منظور ایرانیان از مشروطه چه بوده است. آنگاه، منابع پژوهش معرفی خواهند شد. فصل دوم، به بررسی دوران مشروطه در آستانه‌ی انقلاب و انواع نگاه‌های جامعه‌ی ایران به آن، می‌پردازد.
دو فصل بعدی کتاب، درباره‌ی این است که نظر دو رهبر انقلاب اسلامی و نیز نظر کارگزاران اصلی انقلاب در سال اول، درباره‌ی مشروطه چیست و در بزنگاه‌های تاریخی، کنش آن‌ها چقدر با تجربه‌ی مشروطه مرتبط بوده است. فصل پنجم نیز به مرتبط‌ترین نقد انقلاب اسلامی براساس مشروطه می‌پردازد؛ یعنی نامه‌‌ای که پیش از پیروزی انقلاب، مصطفی رحیمی به آیت‌الله خمینی نوشت و پاسخ‌هایی که به آن داده شد.
در بخش‌های انتهایی، پس از بررسی قانون اساسی، مطالبی مانند جایگاه مشروطه در شعارهای انقلاب، در نام‌گذاری‌ خیابان‌ها، در تعطیلات رسمی، در بازسازی قبور مشروطه‌خواهان در سال‌های پس از انقلاب اسلامی و ایجاد نمادهای انقلاب مشروطه، بررسی شده‌اند.

ایده‌ی اصلی کتاب حاضر این است که ذهنیت عمومی از مشروطه در سال‌های نزدیک به انقلاب، یک تجربه‌ی شورانگیز اما ناموفق تاریخی است و لذا نمی‌تواند راهنمای عمل و عامل بسیج جامعه‌ی ایران باشد. مشروطه بیشتر عبرت بوده تا آرمان و به همین جهت، ترس از تکرار مشروطه یا شکستی مانند شکست آن، انقلابیون را محتاط کرده بود و به مشروطه بی‌توجهی می‌شد.
البته در جامعه‌ی ایران،‌ در کنار عبرت از مشروطه، آرمان‌ آن، یعنی مسئله‌ی کنترل حاکم و مسئله‌ی حرّیت و مساوات مردم، همچنان زنده بود و در سال‌ اول پس از انقلاب در نگارش قانون اساسی بروز یافت. اما به‌تدریج به هر دو مسئله،‌ پاسخ دیگری داده شد که با پاسخ مشروطه متفاوت بود و مورد توافق همه‌ی طیف‌های مشروطه‌خواه قرار گرفته بود. به عبارت دیگر، یک سال بعد از پیروزی، انقلاب اسلامی صورتی به‌کل متفاوت با آنچه مشروطه‌خواهان در سر داشتند، پیدا کرده بود.
تلاش کتاب این است تا نشان دهد که این تغییر به سادگی و ناگهانی صورت نگرفته بلکه بخش‌هایی از جامعه برای این تحول، نهایت تلاش‌شان را کردند. بخش‌های دیگری از جامعه هم تا حد امکان، جلوی این تغییر ایستادند؛ هرچند موفق نشدند، اما در حد مقدورات خود تلاش کردند. ولی درهرحال به‌تدریج، انقلاب اسلامی از مشروطه تهی شد. آخرین مرحله‌ی تهی شدن انقلاب اسلامی از مشروطه هم تغییر نام مجلس از شورای ملی به شورای اسلامی بود که به صورت رسمی در سال 1368 و در جریان بازنگری قانون اساسی رخ داد.

برای آشنایی بیشتر با کتاب، مقدمه و دو فصل اول کتاب در فرسته بعدی آمده است.
👍9
اخبار منتشرشده در باره تجاوز گروهی ورزشکاران ایرانی در کره جنوبی، در صورت صحت، شرم‌آور و نگران‌کننده است.

احتمال ارتکاب جرم همیشه هست و نمی‌توان جرایم فردی را به سادگی به خصایص ملی نسبت داد.

اما عدم واکنش صریح و سریع و بی‌توجهیِ تکرارشونده نسبت به خطا و جرمِ منصوبان و منسوبان و فرستادگان رسمی، نشانه‌ای از یک خصلت نسبتا پایدار در نظام سیاسی است.
👍18
‏ملت یعنی روح،‌ یعنی هم‌سرنوشتی: اینکه مردم احساس می‌کنند ⁧ #الهه_حسین_نژاد ⁩ ‌دختری از آشنایانشان بوده که گم شده و ده روز نگرانش بودند، و اکنون که خبر تلخ کشته شدنش آمده، حس غم است که گسترده شده.
‏و همین غم مشترک را میشود مبنای تشدید اجتماعی مجازات (و نه لزوما اعدام) در این موارد کرد.
👍14👎4
لزوم استفاده از ظرفیت رسانه در برجسته‌سازی جرایم خشن جهت بازدارندگی
در باره فیلم منتشرشده از قاتل الهه حسین‌نژاد
بازخوانی یک یادداشت قدیمی در زمان اعدام زورگیران تهرانی

فیلمی از اعتراف متهم قتل مرحوم الهه حسین‌نژاد منتشر شد، که در آن، چهره متهم پوشیده نشده بود و نامش هم اعلام شده بود. به نظر من، این موضوع گامی رو به جلو است برای بازدارندگی. از منظر اجتماعی، و نه حقوقی، ممنوعیت انتشار تصویر و مشخصات هویتی متهم در مراحل تحقیقات مقدماتی، در مواردی که وجدان عمومی بشدت آسیب می‌بیند، از جمله جرایم خشن بویژه علیه زنان و کودکان، و نیز فساد و سوء‌استفاده مقامات دولتی، مانعی در راه بازدارندگی است. می‌توان از فرصت رسانه برای بازدارندگی استفاده کرد، اما ظرفیت توجه افکار عمومی به پرونده محدود است به همین چند روز اولیه. از این رو است که فرصت رسانه برای متقاعد کردن عموم مردم به اینکه جرم عواقب سهمگین دارد و نیز امکان همدردی قاتلین احتمالی بعدی با مقتولین احتمالی بعدی و فهم از رنج آنها و خانواده‌شان و خشم مردم نسبت به خانواده قاتلین، اندک است و باید از آن به بهترین نحو استفاده کرد.

من در بهمن ۱۳۹۱، یادداشتی در سایت بازتاب نوشتم با عنوان «فرصت‌های از دست رفته برای بازدارندگی در ماجرای اعدام زورگیران تهرانی». من سررشته‌ای در حقوق ندارم و در باره حکم اعدام و بازدارنده بودن یا نبودن آن و اینکه آیا آن اعدام سریع، متناسب بود با جرم آنها یا نه، نمی‌توانم نظر بدهم، و صرفا از منظر اجتماعی به این اعدام نگاه کردم. بخش‌هایی از آن یادداشت را اینجا می‌آورم، امیدوارم که از ظرفیت رسانه در کاهش جرایم خشن استفاده شود:

«دو جوانی که زورگیری کرده بودند، صبح دیروز اعدام شدند، در ملاء هم اعدام شدند، اما بعید است که این شیوه اعدام توانسته باشد به هدف خود که بازدارندگی بوده، به طور کامل رسیده باشد. جدای از مسائل ساختاری و کلان، که به وضعیت کلی اقتصاد و سیاست، و نیز تلاش بر حذف زمینه های جرم در جامعه باز می گردد، فرصت بی نظیری که در این ماجرا می توانست به بازدارندگی بیشتر بینجامد، از بین رفت.
این فرصت، ظرفیت رسانه‌ها برای برجسته‌سازی ماجرا بود، تا افکار عمومی تحریک شود و آن را را دنبال کند. می‌شد از وقتی که مجرمین دستگیر شدند، سریالی آغاز شود، که پایان آن دیروز باشد، ولی بخش‌های متعدد داشته باشد. می‌شد از همان ابتدا با کسی که مورد اخاذی قرار گرفته بود، صحبت کرد، آسیب جسمی و روانی وارده به او و خانواده اش در اثر زورگیری را نشان داد، و بارها و بارها، خاطرات او از زورگیری و نیز فیلم لحظه زورگیری را برجسته کرد. در این صورت، دیگر در شبکه های مجازی، برای جوان زورگیری که سر بر شانه مامور گذاشته و در صحنه اعدام می گرید، دلسوزی نمی‌شد، بلکه با شهروند محترمی که مورد حمله جنون‌آمیز چند جوان متکی به غرور جوانی و مستهظر به سلاح سرد، همدردی می‌شد.
می‌شد جریان دادگاه را برجسته کرد، یعنی صحبت های متهمان، نظرات وکلای آنها، خانواده‌شان، و... را مدام پخش کرد و افکار عمومی را درگیر کرد، تا آنها نیز در مسیر تصمیم‌سازی قرار گیرند. می‌شد با قاضی و دادستان و مدعی‌العموم صحبت کرد، و نظر آنها را در باره حکم صادره پرسید و پخش کرد.
می‌شد صحنه‌ای را که حکم زورگیران اعلام می شود و آنها به اعدام محکوم می شوند، بارها و بارها پخش کرد و ترس و نگرانی را در چهره آنها نشان داد. فروریختگی آنها را نشان داد و نظر کارشناسان را در این باره جویا شد و مطرح کرد. خانواده زورگیران را وارد ماجرا کرد. می‌شد با زورگیران مصاحبه کرد، و می‌شد پشیمانی بی‌فایده آنها را نشان داد و برجسته کرد.
می‌شد اعتراض آنها به حکم را دنبال کرد و امید خانواده‌های آنها را، و بعد حکم اعدام. می‌شد شب قبل از اعدام، با آنها مصاحبه کرد و از حال و روزشان خبر گرفت. می‌شد ترس آنها از اعدام و از زندگانیِ «هنوز شروع‌نشده خاتمه‌یافته»، را نشان داد. ...
اینهمه «می‌شد» را می‌شد انجام داد، در این صورت همه مردم درگیر ماجرا شده بودند و یاد آنها (و طبعا سرنوشت تلخ آنها) تا مدتها در خاطر مردم می‌ماند. این می‌شد بازدارندگی موثر و وجدان عمومی آسیب‌دیده را هم ترمیم می‌کرد.»
👍13

🔴 پایان‌نامه | قسمت بیست‌وهشتم

📌 «حسنا اسماعیل‌بیگی» دانش‌آموخته جامعه‌شناسی

💢 معماری قاجاری در آینه سفرنامه‌های فرنگی؛ بازتاب زوال یک تمدن

▪️حسنا اسماعیل‌بیگی در پایان‌نامه خود با عنوان «بررسی علل مؤثر بر تغییر نگرش ایرانیان نسبت به معماری مسکونی در دوره قاجار با استناد به سفرنامه‌ها» به یکی از کمتر دیده‌شده‌ترین بزنگاه‌های تاریخی معماری ایران پرداخته است.

▪️او با بررسی ۲۰ سفرنامه از اروپاییانی که در دوره قاجار به ایران سفر کرده‌اند، نشان می‌دهد که تصویر معماری سنتی ایرانی در ذهن جامعه چگونه دچار دگرگونی شد؛ دگرگونی‌ای که ریشه در نگاه انتقادی و گاه تحقیرآمیز غرب به ایران داشت اما همزمان از دل بحران‌های داخلی مانند استبداد سیاسی، فقر گسترده، زلزله‌های مکرر و فروپاشی نهادهای سنتی تغذیه می‌کرد.


☑️ @yeganehshough
👍8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

🔴 پایان‌نامه | قسمت بیست‌وهشتم

📌 «حسنا اسماعیل‌بیگی» دانش‌آموخته جامعه‌شناسی

💢 معماری قاجاری در آینه سفرنامه‌های فرنگی؛ بازتاب زوال یک تمدن

▪️حسنا اسماعیل‌بیگی در پایان‌نامه خود با عنوان «بررسی علل مؤثر بر تغییر نگرش ایرانیان نسبت به معماری مسکونی در دوره قاجار با استناد به سفرنامه‌ها» به یکی از کمتر دیده‌شده‌ترین بزنگاه‌های تاریخی معماری ایران پرداخته است.

☑️ @yeganehshough
👍7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

🔴 پایان‌نامه | قسمت بیست‌وهشتم

📌 «حسنا اسماعیل‌بیگی» دانش‌آموخته جامعه‌شناسی

💢 معماری قاجاری در آینه سفرنامه‌های فرنگی؛ بازتاب زوال یک تمدن

▪️یافته‌های پژوهشگر نشان می‌دهد که در دوره قاجار، معماری سنتی دیگر نماد اعتبار و هویت ملی نبود؛ بلکه در تقابل با معماری غربی، کم‌کم به عنوان نشانه‌ای از عقب‌ماندگی تلقی شد.

▪️این تغییر نگاه، تنها حاصل «تقلید» از غرب نبود بلکه بیشتر بازتاب نوعی سردرگمی درونی نسبت به تعریف معماری مطلوب و مدرن در جامعه ایرانی بود.

◾️پژوهش اسماعیل‌بیگی، پرده از یکی از نقاط عطف مهم در تاریخ اجتماعی معماری ایران برمی‌دارد؛ جایی که تغییر سلیقه، تغییر سبک زندگی و تحول سیاسی دست به دست هم دادند تا معماری سنتی از متن زندگی ایرانیان کنار گذاشته شود.


☑️ @yeganehshough
👍6
محمدرضا جوادی یگانه رئیس مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاست جمهوری از سازوکار مواجهه با پیام‌ها و خواسته‌های مردمی می‌گوید
پوپولیسم با مردمی بودن تفاوت دارد

مصاحبه با روزنامه ایران. ۱۹ خرداد ۱۴۰۴. ص ۱۵ (اینجا) بخشی‌هایی از مصاحبه در ادامه آمده. برای خواندن متن مصاحبه لینک را ببینید.

از سال ۱۳۸۷ که اطلاعات آماری شماره تماس و سامانه ۱۱۱، سامانه ۶۱۳۳ به همراه اطلاعات آماری نامه‌های دستی مردم جمع‌آوری شده، تا امروز حدود ۲۰ میلیون تقاضا از حدود ۱۵ میلیون نفر ثبت شده است. از این تعداد، ۱۹ میلیون مربوط به تقاضای فردی است که شامل درخواست کمک، وام، اشتغال، حل مشکلات شخصی و مسائل درمانی می‌شود. مردم در سفرهای رؤسای جمهوری یا غیر سفرها، تشویق می‌شدند مشکلات شخصی خود را بیان کنند و پاسخ هم دریافت کنند. اما این رویکرد از عدالت فاصله دارد، زیرا آن دسته از مردم که دسترسی و نزدیکی بیشتری به رؤسای جمهوری یا ارکان دولت دارند، مورد توجه ویژه قرار می‌گیرند و در مقابل، بقیه مردم کمتر دیده می‌شوند. آقای دکتر پزشکیان به این شیوه از ارتباط با مردم نقد داشت و معتقد بود کمک‌ها نباید فقط به افرادی داده شود که به رئیس جمهوری دسترسی دارند یا به نوعی با نامه یا هر شیوه دیگری، توجه ارکان دولت و رؤسای جمهوری را به خود جلب می‌کنند یا اینکه در سفرهای استانی و مراسم استقبال و سخنرانی‌ها حضور دارند. براساس همین تأکید آقای دکتر پزشکیان، در سفرهای استانی جدید، اساساً «استقبال مردمی از رئیس جمهوری در مسیر» از سفرها حذف شد و به جای آن رئیس‌جمهوری به صورت مستقیم و در سالن‌هایی مانند مصلی یا ورزشگاه مشکلات مردم را می‌شنود و با آنان دیدار می‌کند.

سئوال: بنابراین مرکز ارتباطات مردمی و خود نهاد ریاست جمهوری، بنا به تأکید آقای پزشکیان، به جای اینکه دنبال جلب رضایت یک فرد باشد که نامه می‌نویسد و مبلغی یا کمکی دریافت می‌کند، می‌خواهد گلوگاه‌هایی را که مانع رسیدن منابع به عده کثیری از مردم می‌شود شناسایی و نواقص را در حوزه اجرایی برطرف کند؟
به جای اولویت دادن به درخواست‌های شخصی، اولویت را در رسیدگی به شکایت‌های مردمی از دستگاه‌های دولتی داده‌ایم. اگر در دستگاه دولتی مشکلی پیش بیاید یا عملکرد دستگاهی با دستگاه دیگر در تعارض با منافع مردم باشد یا برخورد نامناسبی با مردم انجام شد، مردم اطلاع می‌دهند و باید هم اطلاع دهند تا مسأله را پیگیری کنیم. در مرکز ارتباطات نهاد ریاست جمهوری با شماره‌های ۱۱۱ که در استانداری‌ها مستقر است و تلفن ۶۱۳۳ که در نهاد ریاست جمهوری مستقر است، به شکایات مردم پاسخ می‌دهیم و تلاش می‌کنیم مشکلات آنان را حل کنیم. «شکایت فردی» با «درخواست شخصی» فرق دارد؛ ما موظف به رسیدگی به همه شکایت‌ها هستیم، اما رسیدگی به درخواست‌های شخصی در اولویت نیست

سئوال: عبور از پوپولیسم ساده و بی‌هزینه نیست. ممکن است خیلی‌ها همین گفت‌و‌گو را ببینند و بگویند دولت آقای پزشکیان مردمی نیست یا نهاد ریاست جمهوری به مردم توجه نمی‌کند.
پوپولیسم با مردمی بودن تفاوت دارد. توجه به مردم و شنیدن نظرات و شکایت‌های مردم، با استفاده ابزاری از نامه‌های مردمی برای کشاندن مردم به دیدار با رئیس‌جمهوری تفاوت دارد. ما تمام نامه‌ها و گزارش‌های مردم را دریافت و بررسی می‌کنیم و پاسخ اولیه می‌دهیم. اما نکته این است که نباید از نیازهای مردم سوءاستفاده شود. رفع نیازهای مردم وظیفه اصلی حکومت است، اما وقتی این نیازها به صورت فردی و موردی برآورده شود، عملاً احساس تبعیض در جامعه افزایش می‌یابد. این شیوه نه قادر است مشکلات را به طور کامل حل کند و نه قادر است رضایت عمومی را جلب کند، زیرا این شیوه ظرفیت پاسخگویی به مطالبات مردم در مقیاس بزرگ را ندارد. گاهی افراد با نوشتن نامه‌های احساسی، حتی به گونه‌ای که رئیس‌جمهوری را تحت تأثیر قرار دهند، درخواست‌هایی مانند دریافت دوچرخه مطرح می‌کنند. ارسال چنین کمک‌هایی ممکن است فرد دریافت‌کننده دوچرخه را خوشحال کند، اما آیا کسانی که نامه ننوشته‌اند، یا نامه نوشته‌اند و دوچرخه نگرفته‌اند، احساس بی‌عدالتی و نارضایتی نخواهند کرد؟ به چند نفر می‌توان دوچرخه داد؟ بقیه چه؟ این نوع نگاه، به معنی استفاده ابزاری از مردم برای نمایش محبوبیت است که نه تنها رویکرد مناسبی نیست، بلکه به اعتماد عمومی آسیب می‌زند. رئیس‌جمهوری باید به شکایات و مظالم مردم رسیدگی کند و اگر بخشی از سیستم دولتی ناکارآمد است، باید به وزیر مربوطه دستور دهد مشکلات را حل کند. رئیس‌جمهوری باید نگرشی ملی داشته باشد، زیرا رئیس‌جمهوری نماینده همه مردم و کشور است. در این دولت، تأکید بر عدالت و پرهیز از استفاده ابزاری از مردم دنبال می‌شود تا از طریق آن، اعتماد عمومی حفظ و تقویت شود.
👍7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ا📰

اولویتمان درخواست‌های شخصی نیست


مرتصی گلپور، دبیر سیاسی ایران، در استودیو ایران پای حرف‌های محمدرضا جوادی یگانه، رئیس مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاست جمهوری نشسته است.

فیلم و متن کامل این مصاحبه را اینجا بخوانید و ببینید.

📰 سی سال است که با شما هستیم

📱 @irannewspaper
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍6
Forwarded from javad kashi
وای بر ساکنان بی‌گناه سرزمین من
----
داوری سخت است. یکی از نظام مسلط زخم دیده منتظر موفقیت‌های نتانیاهو است. دیگری جانبدار نظام است، با خشم به اوضاع می‌نگرد و از نظام پاسخ‌های هر چه کوبنده‌تر انتظار دارد. نمی‌توان داوری هم نکرد. در این منازعه وسطی وجود ندارد که بایستیم ندانم گویان سکوت کنیم. باید فاصله گرفت. برای آنکه داوری ممکن شود، فراموش کنیم کیستیم و در چه موضع سیاسی ایستاده‌ایم. آنگاه امکان داوری پیدا می‌کنیم.
هشتاد سال پیش اسرائیل با تمهید قدرت‌های بزرگ آن روز جهان شکل گرفت. هشتاد سال است به راست یا دروغ احساس خطر موجودیت می‌کند. نه فقط به خاطر آنکه کسانی در مقابل‌اش مقاومت کرده‌اند. به این جهت که اساساً در این منطقه به نحوی مجعول برآمد. بسیاری دیگر از نظام‌های سیاسی جهان مجعول‌اند. اما برای طبیعی شدن و بقاء تاریخی، مسیرهای متعدد و معقولی طی کرده‌اند. اما این نظام در این هشتاد سال یک کشور دوست در منطقه ندارد. برای حراست از خود و طبیعی شدن، هشتاد سال است می‌جنگد، خون می‌ریزد، ویران می‌کند مثل یک غول خونخوار جنایت‌های وحشتناک می‌کند. اینهمه را با حمایت همان‌ها هم می‌کند که تاسیس‌اش کرده‌اند. در این هشتاد سال جز جنگ و فریب و خشونت نیاموخته است. زنگی مست خونخوار است و البته لوس قدرت‌های برتر جهان.
همزاد جنگ و خشونت و طرد دیگری، حس تحقیر و سرکوب شدگی است. اسرائیل موجودیت خود را در گسترش قلمرو سیاسی می‌یابد. پس هر روز به نحوی تازه احساس ترس و تحقیر در مردمان این منطقه خلق می‌کند. با موجودیت خود امکان زندگی متعارف سیاسی را از مردمان گرفته است. بقاء آن ممکن نیست مگر آنکه کشورهای این منطقه در امان نباشند. ما امروز قربانی میدانی هستیم که موجودیت اسرائیل در این منطقه فراهم کرده است. حتی زخم‌هایی که در درون متحمل می‌شویم، با این شر تاریخی نسبتی وثیق دارد.
ما بهانه‌هایی برای تجاوز اسرائیل فراهم کرده‌ایم. اما داستان از ماجرای انرژی هسته‌ای ایران آغاز نشده است. داستان قدیمی‌تر از این حرف‌هاست. ماجرا را باید از سرآغاز واقعی آن روایت کرد.
یکی در دنیای امروز نمی‌پرسد این موجودیت مجعول را چگونه باید مهار و رام کرد. همه در این منطقه حتی در سطح جهان حتی در دانشگاه‌های آمریکا باید تنبیه و مجازات شوند، نکند مردمان این سرزمین کوچک آب در دل‌شان تکان بخورد. دنیای ستم‌کاری است. وای به حال آنکه به خاطر مشکلاتی که با نظام سیاسی ایران دارد، با کشوری همسویی کند که تا هست جز خلق نفرت و خون و تجاوز و ویرانی کار دیگری ندارد.
داوری درست و منصفانه راه را روشن می‌کند. هنگامی که سخن از اسرائیل است، نه فقط به نام ایران بلکه به نام مردمان این منطقه حتی به نام همه وجدان‌های پاک انسانی در سراسر جهان، باید ایستاد و فریاد زد، اگر قرار بر بقاء این رژیم است، باید امکاناتی برای مهار آن فراهم گردد. همه آنها که اسرائیل را یک استثنا در عرصه جهانی کرده‌اند و هر چه را بر دیگران حرام است برای او حلال شمرده‌اند، در جنایت‌های وحشتناک این نظام وحشی شراکت دارند.
وای بر ساکنان بی‌گناه سرزمین ایران. چهل و پنج سال است لحظات تاریخی را یک به یک تجربه می‌کنند و همواره در پیچ‌های تاریخ زیسته‌اند. امروز حقیقتاً یک لحظه حساس تاریخی است. راهی جز مقاومت در مقابل تجاوز اسرائیل به خاک میهن ما نیست. اما تنها یک شکل مقاومت موشک و بمب است. مقاومت اشکال پیچیده‌ای دارد. هر آنچه این کشور را از این پیچ مخاطره‌آمیز برهاند فرم موثر و معنادار مقاومت است. تنها میزان ویرانی‌های تل‌آویو و حیفا نشانگر مقاومت موثر نیست. شرایط امروز بازیگر پیچیده و هوشمندی را می‌طلبد که خطوط ناهمساز و متعددی را پی‌بگیرد و سرانجام با کمترین هزینه امکان رهایی از لحظه‌های کشنده را فراهم کند.
هر چه بر این دیار گذشت گذشت. متولیان این کشور امروز باید نهایت هوشمندی را از خود نشان دهند. سیاست یک عرصه جمعی و عمومی است، هوشمندی جز با مشارکت همگان امکان‌پذیر نیست. امکان خلق یک همبستگی معنادار سیاسی را با گشودن فضا برای مشارکت همه دلسوزان این وطن فراهم کنید. بگذارید همه کسانی که دلنگران خود، این سرزمین و آینده آن هستند در میدان حاضر شوند.
@javadkashi
👍9👎1
🔴 کارزار نامه ایرانیان خارج از کشور به رهبران جهان برای توقف فوری جنگ علیه کشورمان

"به نام خداوند جان و خرد"

"چو ایران نباشد تن من مباد"

هموطنان گرانقدر،

ایران عزیز ما در معرض جنگی تمام عیار و ناجوانمردانه قرار گرفته است.


وقت آن است، برای صیانت از تمامیت میهن و هموطنانمان قدمی برداریم.


استدعا می کنم، این نامه به دبیرکل سازمان ملل و رهبران جهان برای توقف فوری جنگ علیه ایران را امضا کنیم و در پیشگیری از ریختن خون زنان و کودکان بی گناه و حمله به زيرساخت های حیاتی کشور سهیم باشیم.

تاریخ ایران، این لحظات سرنوشت ساز را فراموش نخواهد کرد که هر یک از ما چه کرده ایم؟ هر امضای کند و شما چه بسا بتواند خون بیگناهی را نجات دهد.


خداوند یار و نگهدار یکایک شما و میهنمان باد



https://chng.it/jYvkmFycss
👍4👎2
✔️مورد عجیب شاهزاده بی‌وطن
سهند ایرانمهر


در دنیایی که شاهزادگان تبعیدی اغلب با حسرت به سرزمین مادری می‌نگرند و نام کشورشان را با بغض بر زبان می‌آورند، رضا پهلوی پدیده‌ای نادر است. شاهزاده‌ای که وقتی مجری بی‌بی‌سی از او می‌پرسد: «آیا واقعاً می‌گویید بمباران کشورت از سوی اسرائیل و کشتار غیرنظامیان، چیز مثبتی است؟» نه برمی‌آشوبد، نه انکار می‌کند، نه حتی لحظه‌ای مکث می‌کند برای اندوه. چیزی در لحنش هست که انگار دارد درباره حذف یک حکومت حرف می‌زند، نه درباره کشته‌شدن زنان و کودکانی در تهران.

برای لحظه‌ای تاریخ را به عقب برگردانیم. قرن بیستم، مملو از شاهزادگان تبعیدی است؛ از ادوارد هشتم که به دلیل نزدیکی‌اش با نازی‌ها کناره‌گیری کرد، گرفته تا سیمئون دوم بلغارستان، که پس از سقوط کمونیسم به کشورش بازگشت و نخست‌وزیر شد. اما در هیچ‌کدام از این موارد، نمی‌بینید که شاهزاده‌ای برای بازگشت خود، خواهان یا حتی مدافع حمله نظامی به کشورش باشد. چرا؟ چون چیزی عمیق‌تر از سیاست در میان است: حس تعلق، غرور ملی، و اخلاق سلطنت.

حتی محمدرضا پهلوی، که پس از سقوط حکومتش طبیعتا با جمهوری اسلامی خصومت داشت، هرگز از مداخله نظامی قدرت خارجی دفاع نکرد. او هرگز نگفت: «بگذار آمریکا تهران را بمباران کند تا من برگردم.» نه. در بدترین شرایط هم، با وجود ضعف‌هایش، تعلقی پنهان در واژه‌هایش بود که می‌گفت: «این خاک، خانه من است. حتی اگر دیگر بر آن سلطنت نکنم.» چون فهمیده بود اگر قرار است کسی سلطنت کند، باید اول وطن را خانه بداند و بدان تعلقی داشته باشد، نه آنکه آن را ظرف یا ابزار بازی قدرت بداند.

امروز اما شاهد پدیده‌ای هستیم که کمتر سابقه دارد: شاهزاده‌ای که در پاسخ به تهدید صریح مقامات اسراییل به ویژه یسراییل کاتس وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر اینکه «ساکنان تهران هزینه سنگینی خواهند داد»، نه محکوم می‌کند، نه اعتراض. حتی یک جمله هم نمی‌گوید که «غیرنظامیان خط قرمزند». این دیگر یک موضع سیاسی نیست؛ این شکاف اخلاقی است.

در تاریخ اروپا، شاهزاده‌ای که هم‌صدا با دشمن متجاوز به ملت خودش شود، محکوم به طرد تاریخی است. ادوارد هشتم همین را تجربه کرد. در فرانسه، لوئی شانزدهم وقتی با ارتش‌های بیگانه نامه‌نگاری کرد تا تاج‌ و تختش را بازستاند، مردمش او را به پای گیوتین کشاندند، نه صرفاً به دلیل سقوط سلطنت، بلکه به‌خاطر خیانت به کشور. مردم گفتند: او دیگر از ما نیست و حالا در سخنان رضا پهلوی، انگار ایران فقط یک نام جغرافیایی است، نه وطن یا حتی خانه پدری.

در سیاست، همه‌چیز قابل بحث است: نوع حکومت، قانون اساسی، حتی آینده نهاد سلطنت. اما در اخلاق، برخی خطوط قرمز وجود دارد که اگر از آن عبور کنید، دیگر بازگشتی در کار نیست. یکی از این خطوط، بمباران شهروندان کشور خود توسط قدرت خارجی است. رضا پهلوی از این خط گذشته. و وقتی از آن بگذری، دیگر نمی‌توانی به ادعای پادشاهی بازگردی، چون دیگر چیزی از «ملک» برایت نمانده است.

سخن آخر اینکه به اصطلاح شاهزاده‌ای که به خون مردم خودش بی‌اعتناست، وارث هیچ سرزمینی نیست. او اصولا سرزمینی ندارد به عبارت دیگر : «بی‌وطن» است. تاریخ بی‌تردید و بی‌اعتنا به غوغاییان مجازی خواهد نوشت که او می‌خواست وارث تاج و تخت باشد. اما تاریخ از او چهره‌ای می‌سازد که به جای «شاهِ بی‌تاج»، به «شاهزاده‌ای بی‌وطن» بدل شد.

@sahandiranmehr
👍13
2025/07/13 06:52:07
Back to Top
HTML Embed Code: