tgoop.com/javadimr/803
Last Update:
لزوم استفاده از ظرفیت رسانه در برجستهسازی جرایم خشن جهت بازدارندگی
در باره فیلم منتشرشده از قاتل الهه حسیننژاد
بازخوانی یک یادداشت قدیمی در زمان اعدام زورگیران تهرانی
فیلمی از اعتراف متهم قتل مرحوم الهه حسیننژاد منتشر شد، که در آن، چهره متهم پوشیده نشده بود و نامش هم اعلام شده بود. به نظر من، این موضوع گامی رو به جلو است برای بازدارندگی. از منظر اجتماعی، و نه حقوقی، ممنوعیت انتشار تصویر و مشخصات هویتی متهم در مراحل تحقیقات مقدماتی، در مواردی که وجدان عمومی بشدت آسیب میبیند، از جمله جرایم خشن بویژه علیه زنان و کودکان، و نیز فساد و سوءاستفاده مقامات دولتی، مانعی در راه بازدارندگی است. میتوان از فرصت رسانه برای بازدارندگی استفاده کرد، اما ظرفیت توجه افکار عمومی به پرونده محدود است به همین چند روز اولیه. از این رو است که فرصت رسانه برای متقاعد کردن عموم مردم به اینکه جرم عواقب سهمگین دارد و نیز امکان همدردی قاتلین احتمالی بعدی با مقتولین احتمالی بعدی و فهم از رنج آنها و خانوادهشان و خشم مردم نسبت به خانواده قاتلین، اندک است و باید از آن به بهترین نحو استفاده کرد.
من در بهمن ۱۳۹۱، یادداشتی در سایت بازتاب نوشتم با عنوان «فرصتهای از دست رفته برای بازدارندگی در ماجرای اعدام زورگیران تهرانی». من سررشتهای در حقوق ندارم و در باره حکم اعدام و بازدارنده بودن یا نبودن آن و اینکه آیا آن اعدام سریع، متناسب بود با جرم آنها یا نه، نمیتوانم نظر بدهم، و صرفا از منظر اجتماعی به این اعدام نگاه کردم. بخشهایی از آن یادداشت را اینجا میآورم، امیدوارم که از ظرفیت رسانه در کاهش جرایم خشن استفاده شود:
«دو جوانی که زورگیری کرده بودند، صبح دیروز اعدام شدند، در ملاء هم اعدام شدند، اما بعید است که این شیوه اعدام توانسته باشد به هدف خود که بازدارندگی بوده، به طور کامل رسیده باشد. جدای از مسائل ساختاری و کلان، که به وضعیت کلی اقتصاد و سیاست، و نیز تلاش بر حذف زمینه های جرم در جامعه باز می گردد، فرصت بی نظیری که در این ماجرا می توانست به بازدارندگی بیشتر بینجامد، از بین رفت.
این فرصت، ظرفیت رسانهها برای برجستهسازی ماجرا بود، تا افکار عمومی تحریک شود و آن را را دنبال کند. میشد از وقتی که مجرمین دستگیر شدند، سریالی آغاز شود، که پایان آن دیروز باشد، ولی بخشهای متعدد داشته باشد. میشد از همان ابتدا با کسی که مورد اخاذی قرار گرفته بود، صحبت کرد، آسیب جسمی و روانی وارده به او و خانواده اش در اثر زورگیری را نشان داد، و بارها و بارها، خاطرات او از زورگیری و نیز فیلم لحظه زورگیری را برجسته کرد. در این صورت، دیگر در شبکه های مجازی، برای جوان زورگیری که سر بر شانه مامور گذاشته و در صحنه اعدام می گرید، دلسوزی نمیشد، بلکه با شهروند محترمی که مورد حمله جنونآمیز چند جوان متکی به غرور جوانی و مستهظر به سلاح سرد، همدردی میشد.
میشد جریان دادگاه را برجسته کرد، یعنی صحبت های متهمان، نظرات وکلای آنها، خانوادهشان، و... را مدام پخش کرد و افکار عمومی را درگیر کرد، تا آنها نیز در مسیر تصمیمسازی قرار گیرند. میشد با قاضی و دادستان و مدعیالعموم صحبت کرد، و نظر آنها را در باره حکم صادره پرسید و پخش کرد.
میشد صحنهای را که حکم زورگیران اعلام می شود و آنها به اعدام محکوم می شوند، بارها و بارها پخش کرد و ترس و نگرانی را در چهره آنها نشان داد. فروریختگی آنها را نشان داد و نظر کارشناسان را در این باره جویا شد و مطرح کرد. خانواده زورگیران را وارد ماجرا کرد. میشد با زورگیران مصاحبه کرد، و میشد پشیمانی بیفایده آنها را نشان داد و برجسته کرد.
میشد اعتراض آنها به حکم را دنبال کرد و امید خانوادههای آنها را، و بعد حکم اعدام. میشد شب قبل از اعدام، با آنها مصاحبه کرد و از حال و روزشان خبر گرفت. میشد ترس آنها از اعدام و از زندگانیِ «هنوز شروعنشده خاتمهیافته»، را نشان داد. ...
اینهمه «میشد» را میشد انجام داد، در این صورت همه مردم درگیر ماجرا شده بودند و یاد آنها (و طبعا سرنوشت تلخ آنها) تا مدتها در خاطر مردم میماند. این میشد بازدارندگی موثر و وجدان عمومی آسیبدیده را هم ترمیم میکرد.»
BY رویای ایرانی - جوادی یگانه
Share with your friend now:
tgoop.com/javadimr/803