tgoop.com/javadafranotebook/629
Last Update:
هنوزم با اون مار خوشخطِّ بیدستوپایی؟
مث پونهها میکنی مهربونی گدایی؟
پی اون دوتا چشم تلخی که حتی نبودن
توی زندگی نباتیت دو فنجونِ چایی؟
بگم که هنوزم صفای چشات میزنم می
بدون تو مستی اگرچه نداره صفایی
هنوزم تا اسمت میاد بخت من، برمیگرده
غریبی و بیچاره فک میکنه آشنایی
اینو که یه روز عاشقم بودی و به رفیقام
چه جوری بگم که نشه حملِ بر خودستایی؟
اگه قصهمو به زلیخا و مجنون و فرهاد
میگفتم، زیر لب میگفتن عجب ماجرایی
خدایی و شاید یه روزی خدا رو ببینم
خدا رو چه دیدی؟ چه فکرش قشنگه خدایی...
مث شیشههای یه ساعتشنی یکّی بودیم
کی میدونه جز ما که با ما چی کرده جدایی؟
همهچیزمو پاییزِ بیهمهچیز برده
زمستون با برفش توو راهه، جوونی کجایی؟
یه افرا که عمری گرفتار اون خاک بوده
به چی فکر کرده که کنده از اونجا؟ رهایی
رهایی، رهایی، دارم غرق میشم توو این اسم
دارم غرق میشم دیگهم نیست حس شنایی
جواد افرا
BY Javadafranotebook
Share with your friend now:
tgoop.com/javadafranotebook/629