JAVADAFRANOTEBOOK Telegram 587
Forwarded from برکه‌ی کهن

🔺خبرِ فوت🔻

همان اندازه که از مرگ می‌ترسیم، مجذوبش هستیم. نزدیکش می‌شویم و سعی داریم چهره‌اش را کمی واضح‌تر ببینیم و از آن‌چه خواهیم دید هم پیشاپیش می‌ترسیم.

وقتی خبرِ مرگی می‌شنویم، دوست داریم بفهمیم آن فرد، چگونه مرده است و چرا مرده است ‌و چه زمانی مرده است و هزاران سوال از این دست که تلاشی‌ست از سرِ ناچاری برای فهمیدنِ مرگ.

وقتی در فضای مجازی، خبرِ مرگی ارسال می‌شود، همیشه یک نفر هست که لابه‌لای تسلیت‌ها بپرسد «متوفیٰ چه‌طور فوت شده؟».

این سؤالی‌ست که ما هم به دنبالِ جوابش، کامنت‌ها را بالا پایین می‌کنیم که شاید جوابی باشد.

و وقتی می‌شنویم که مثلا: «سرطان داشت» یا «سکته کرد» یا «تصادف کرد» یا «از کوه پرت شد» یا «...»! انگار که از این جواب‌های همیشگی دَمَغ شده باشیم سوال‌های دیگری می‌پرسیم و آخرِ سر هم ناراضی، راهمان را می‌گیریم و می‌رویم.

اما هرگز فکر نکرده‌ایم که این همه سؤال، شاید سایه‌ی تلاشی‌ست برای فهمیدنِ مرگ. مرگی که همان‌قدری که از آن می‌اندیشیم، به آن می‌اندیشیم!

آن‌قدر در مقابلِ فهمیدنِ مرگ ناتوانیم که حتا برای فهمیدنش ابزاری جز آن‌چه زندگی در اختیارمان گذاشته نداریم.

از «بعد از مرگ» حرف می‌زنیم، حال آن‌که این گزاره‌ی «بعد» گزاره‌ای‌ست که در زمان معنا دارد و مرگ، زمان‌مند نیست که بعدی داشته باشد. از «چگونگیِ مرگ» حرف می‌زنیم و چگونگی یعنی به چه گونه بودن و گونه‌ها خود اجزای هستی‌اند و نیستیِ مرگ، گونه ندارد که چگونگی‌ داشته باشد. ذهنِ ما محدود در هستی‌ست و با گزاره‌های هستی و هستن و بودن، سعی دارد نیستیِ بی‌نهایتِ مرگ را روشن کند. اما یک کبریت کی توانسته کهکشانی را روشن کند؟ اتفاقِ هستی، اتفاقِ حیات، در میانِ نیستیِ بی‌نهایتی واقع شده است که زمان را یارای اندازه‌گیری‌اش نیست، چرا که زمان، با هستی شکل گرفته است و قبل از هستی، زمان وجود نداشته و بعد از هستی هم زمان نخواهد بود، و این هستی، با همه‌ی ابزارهایش از قبیلِ زمان و مکان و قراردادهایش، چون غباری در گستره‌ی عدم، هرگز توانِ فهمِ مرگ را نخواهد داشت.

مرگی که در گیر و دارِ روزمرّ‌ِگی، گاه گاه حضورِ بلاشکش را به رخمان می‌کشد و پشتمان را به لرزه می‌اندازد تا کی و کجا نوبتمان بشود و دست روی شانه‌مان بگذارد.

اما در این میان، هیچ چیز غم‌انگیزتر از تساوی و عدل و بی‌تبعیضیِ مرگ نیست. مرگ، همه‌ی ما را می‌برد و واقعا غم‌انگیز است که فرقی میانِ آن‌که زندگی را عاشقانه دوست دارد و از تک تکِ لحظاتش استفاده می‌کند با آن‌که زندگی‌اش را حرام کرده است نمی‌گذارد. هر دوی ما را، مرگ، به یک شکل و با یک کیفیت با خود می‌برد.

غم‌انگیز است، آن‌که زندگی را، زیبایی‌های زندگی را می‌نوشد آن‌گونه که تشنه‌ای قطراتِ شبنمِ زلال را، باید به دستِ مرگ همان‌طوری نیست شود که فردی کله‌پوک و تُهی‌مغز که تمامِ زندگی‌اش پشتِ دخلِ حجره‌اش گذشته.

دیده در خوابِ عدم هم مژه بر هم ‌نزند
گر بداند که تماشا چه‌قدَر مغتنم است!

(بیدلِ دهلوی)


و برای تسلیِ این غم است که ما سؤال می‌پرسیم و نگاه می‌کنیم و تا متنی حاویِ خبرِ مرگ است، می‌خوانیمش و خلاصه اطرافِ مرگ، _ با فاصله‌ای امن _ می‌پلکیم که شاید از پسِ خاموشی‌اش، پاسخی بشنویم و تنها چیزی که می‌شنویم، پژواکِ سکوتِ اوست.

ـ @berkeye_kohan ـ



tgoop.com/javadafranotebook/587
Create:
Last Update:


🔺خبرِ فوت🔻

همان اندازه که از مرگ می‌ترسیم، مجذوبش هستیم. نزدیکش می‌شویم و سعی داریم چهره‌اش را کمی واضح‌تر ببینیم و از آن‌چه خواهیم دید هم پیشاپیش می‌ترسیم.

وقتی خبرِ مرگی می‌شنویم، دوست داریم بفهمیم آن فرد، چگونه مرده است و چرا مرده است ‌و چه زمانی مرده است و هزاران سوال از این دست که تلاشی‌ست از سرِ ناچاری برای فهمیدنِ مرگ.

وقتی در فضای مجازی، خبرِ مرگی ارسال می‌شود، همیشه یک نفر هست که لابه‌لای تسلیت‌ها بپرسد «متوفیٰ چه‌طور فوت شده؟».

این سؤالی‌ست که ما هم به دنبالِ جوابش، کامنت‌ها را بالا پایین می‌کنیم که شاید جوابی باشد.

و وقتی می‌شنویم که مثلا: «سرطان داشت» یا «سکته کرد» یا «تصادف کرد» یا «از کوه پرت شد» یا «...»! انگار که از این جواب‌های همیشگی دَمَغ شده باشیم سوال‌های دیگری می‌پرسیم و آخرِ سر هم ناراضی، راهمان را می‌گیریم و می‌رویم.

اما هرگز فکر نکرده‌ایم که این همه سؤال، شاید سایه‌ی تلاشی‌ست برای فهمیدنِ مرگ. مرگی که همان‌قدری که از آن می‌اندیشیم، به آن می‌اندیشیم!

آن‌قدر در مقابلِ فهمیدنِ مرگ ناتوانیم که حتا برای فهمیدنش ابزاری جز آن‌چه زندگی در اختیارمان گذاشته نداریم.

از «بعد از مرگ» حرف می‌زنیم، حال آن‌که این گزاره‌ی «بعد» گزاره‌ای‌ست که در زمان معنا دارد و مرگ، زمان‌مند نیست که بعدی داشته باشد. از «چگونگیِ مرگ» حرف می‌زنیم و چگونگی یعنی به چه گونه بودن و گونه‌ها خود اجزای هستی‌اند و نیستیِ مرگ، گونه ندارد که چگونگی‌ داشته باشد. ذهنِ ما محدود در هستی‌ست و با گزاره‌های هستی و هستن و بودن، سعی دارد نیستیِ بی‌نهایتِ مرگ را روشن کند. اما یک کبریت کی توانسته کهکشانی را روشن کند؟ اتفاقِ هستی، اتفاقِ حیات، در میانِ نیستیِ بی‌نهایتی واقع شده است که زمان را یارای اندازه‌گیری‌اش نیست، چرا که زمان، با هستی شکل گرفته است و قبل از هستی، زمان وجود نداشته و بعد از هستی هم زمان نخواهد بود، و این هستی، با همه‌ی ابزارهایش از قبیلِ زمان و مکان و قراردادهایش، چون غباری در گستره‌ی عدم، هرگز توانِ فهمِ مرگ را نخواهد داشت.

مرگی که در گیر و دارِ روزمرّ‌ِگی، گاه گاه حضورِ بلاشکش را به رخمان می‌کشد و پشتمان را به لرزه می‌اندازد تا کی و کجا نوبتمان بشود و دست روی شانه‌مان بگذارد.

اما در این میان، هیچ چیز غم‌انگیزتر از تساوی و عدل و بی‌تبعیضیِ مرگ نیست. مرگ، همه‌ی ما را می‌برد و واقعا غم‌انگیز است که فرقی میانِ آن‌که زندگی را عاشقانه دوست دارد و از تک تکِ لحظاتش استفاده می‌کند با آن‌که زندگی‌اش را حرام کرده است نمی‌گذارد. هر دوی ما را، مرگ، به یک شکل و با یک کیفیت با خود می‌برد.

غم‌انگیز است، آن‌که زندگی را، زیبایی‌های زندگی را می‌نوشد آن‌گونه که تشنه‌ای قطراتِ شبنمِ زلال را، باید به دستِ مرگ همان‌طوری نیست شود که فردی کله‌پوک و تُهی‌مغز که تمامِ زندگی‌اش پشتِ دخلِ حجره‌اش گذشته.

دیده در خوابِ عدم هم مژه بر هم ‌نزند
گر بداند که تماشا چه‌قدَر مغتنم است!

(بیدلِ دهلوی)


و برای تسلیِ این غم است که ما سؤال می‌پرسیم و نگاه می‌کنیم و تا متنی حاویِ خبرِ مرگ است، می‌خوانیمش و خلاصه اطرافِ مرگ، _ با فاصله‌ای امن _ می‌پلکیم که شاید از پسِ خاموشی‌اش، پاسخی بشنویم و تنها چیزی که می‌شنویم، پژواکِ سکوتِ اوست.

ـ @berkeye_kohan ـ

BY Javadafranotebook


Share with your friend now:
tgoop.com/javadafranotebook/587

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

To upload a logo, click the Menu icon and select “Manage Channel.” In a new window, hit the Camera icon. The optimal dimension of the avatar on Telegram is 512px by 512px, and it’s recommended to use PNG format to deliver an unpixelated avatar. The public channel had more than 109,000 subscribers, Judge Hui said. Ng had the power to remove or amend the messages in the channel, but he “allowed them to exist.” Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared the group Tuesday morning on Twitter, calling out the "degenerate" community, or crypto obsessives that engage in high-risk trading. The group also hosted discussions on committing arson, Judge Hui said, including setting roadblocks on fire, hurling petrol bombs at police stations and teaching people to make such weapons. The conversation linked to arson went on for two to three months, Hui said.
from us


Telegram Javadafranotebook
FROM American