tgoop.com/jannat_adn8/5919
Create:
Last Update:
Last Update:
#مناظر_زیبای_بهشت ♥️
#قسمت_سی_چهارم
خریداری قصری از بهشت در عوض مال دنیا:
به وقت شام نزد مالک (رحمة الله علیه ) بجز آنچه که بتواند با آن شب را سپری کند هیچ چیزی وجود نداشت .مدت چهل روز از این ماجرا نگذشته بود که روزی مالک(رحمة الله علیه ) بعد از نماز صبح در حال برگشت بود که ناگاه نگاهش به محراب افتاده همان کاغذ را که وی خود نوشته و به جوان داده بود مشاهد نمود که در آنجا گذاشته شده است . آنرا گشوده دید که بر پشت آن بدون جوهر چنین تحریر گشته است . "کاخی که شما از جانب ما ضمانت کرده بودید ما به این جوان عطاء نمودیم و هفتاد برابر آن مزید بر آن افزودیم.
مالک (رحمة الله علیه ) این را مشاهده نموده در حیرت افتاد . کاغذ را برداشته به خانه جوان تشریف برد مشاهده نمود دروازه خانه اش سیاه است و آواز گریه از خانه اش بلند است . از حال جوان پرسیدیم معلوم شد که روز گذشته از دنیا رفته است ، سپس غسل دهنده را طلب نموده پرسیدیم : آیا شما این جوان را غسل داده اید؟وی گفت آری ، خود من غسل داده ام . مالک (رحمة الله علیه ) پرسید بخوبی توضیح داده و بیان کن که مرگ وی به چه صورت بود، گفت : او قبل از مردن خطاب به من گفت که هر گاه از دنیا رفتم تو مرا غسل داده در کفن کن و تکه کاغذی داد و گفت این تکه کاغذی را در کفن من قرار داده . من آن تکه کاغذ را در کفن قرار داده وی را دفن نمودم مالک (رحمة الله علیه ) تکه کاغذ را در محراب یافته بود، بیرون آورده نشان داد؛ وی آنرا مشاهده نمود فورا ندا سر داد که قسم به خدا ! آن تکه که من در کفن گذاشته بودم همین است . بعد از این ماجرا جوانی ایستاده خطاب به مالک( رحمة الله علیه)گفت : من به شما دویست هزار درهم میدهم برای من نیز چنین مکانی را متکفل شوید . فرمود: آنچه قرار بود انجام گیرد انجام گرفت آن وقت گذشت حالا ممکن نیست،خداوند هر چه میخواهد انجام میدهد. بعد از آن هرگاه مالک بن دینار (رحمة الله علیه ) از این جوان یاد میکرد به گریه افتاده و برای وی دعا کرد .¹
#ادامه_دارد_ان_شاءالله
¹.روض الریاحین
@jannat_adn8 ♥️🦋
BY جَنَّـٰتُ عَـــدْنٍ||🇵🇸
Share with your friend now:
tgoop.com/jannat_adn8/5919