tgoop.com/hossein_dabbagh/341
Last Update:
ادامه👆
مورد بالا (یعنی تناسب) یکی از مولفههایی است که باید اخلاقاً حینِ اِعمال خشونت از آن استفاده کرد. اما قبل از اِعمال خشونت باید اطمینان حاصل کنیم که توسل به خشونت آخرین گزینه روی میز ماست. معقول آن است که تمام راههایی که خشونتبار نیست را آزمون کنیم و اگر چاره دیگری غیر از خشونت نیست آنگاه متوسل به خشونت شویم. مولفه بعدی این است که تا جایی که ممکن است نباید شروع کننده خشونت بود. برای شروع امری که با خشونت همراه است باید دلایل محکم و موجهی در دست داشت. اگر دلیل موجهی برای اعمال خشونت در دست نیست عادلانه نیست که دست به خشونت بزنیم. اما اگر راه دیگری جز اِعمال خشونت در دست نیست قبل از به کار بستن خشونت باید امید معقولی داشته باشیم که استفاده از خشونت می تواند اثربخش باشد. اگر ظن قوی داریم که به کار بستن خشونت وضعیت موجود را وخیمتر می کند اِعمال خشونت معقول نیست. آخر اینکه اگر چارهای جز استفاده از خشونت نیست در هنگامه اِعمال خشونت باید میان سرکوبگر و غیرسرکوبگر تفاوت جدی گذاشت. برای مثال، خانواده و فرزندان یک سرکوبگر موقعیت اخلاقی مشابهی با فرد سرکوبگر ندارند و نباید از آنان به عنوان "سپر انسانی" استفاده کرد.
آیا برای استفاده از حق اعتراض و نافرمانی مدنی میتوان متوسل به خشونت شد؟ ذیل حکومتی دموکراتیک که حق اعتراض شهروندان به رسمیت شناخته شده است و راههای ارتباطی مختلفی برای رساندن صدای اعتراض به گوش حاکمان وجود دارد، توسل به خشونت ناموجه است. اما اگر با حکومتی غیردموکراتیک و توتالیتر مواجه هستیم که تمام راههای گفتگو را بسته است و با توسل به خشونت و سرکوب بر زبانها قفل زده است، به نظر می رسد توسل به خشونت علیه حکومت سرکوبگر میتواند اخلاقاً روا و عادلانه باشد اگر اولاً متناسب باشد، ثانیاً تنها راه برون رفت از شرایط سرکوب باشد، ثالثاً آخرین گزینه پیش روی ما باشد، رابعاً امید معقولی به اثربخشی آن باشد و خامساً هنگام استفاده از خشونت میان افراد سرکوبگر و غیرسرکوبگر محتاطانه اخلاقاً فرق بگذاریم.
اما ممکن است اعتراض شود با تجویز اِعمال خشونت با چرخهای مواجه خواهیم شد که پایان ندارد و این برای جامعه خطرخیز است. آیا وجود چرخه خشونت فی نفسه همواره امر بدی است؟ چرخه خشونت زمانی بد است که ما فرض گرفته باشیم اِعمال خشونت همواره و به هر طریقی بد است. اما اگر خشونت را با نگاهی اخلاقی و معرفتی تحلیل کنیم چنین نتیجهای لزوماً بدست نمیآید. برای مثال، اگر نقد تند و تیز ظالمان و ستمگران نوعی از خشونت موجه و عادلانه تلقی شود ما با چرخه معیوبی از خشونت مواجه نیستیم. بنابراین، نفس وجود چرخه خشونت همواره امر ناروایی نیست؛ آنچه نارواست تکرار خشونتهای ناموجه و ناعادلانهای است که قابل پیشگیری است و دلایل محکمی علیه اِعمال آن وجود دارد. درست به همین دلیل است که محتاج گفتگو درباره خشونت هستیم تا استدلال کنیم کدام شکل از خشونت اخلاقاً موجه (عادلانه) است و کدام ناموجه (ناعادلانه).
خلاصه کنم: بالمرّه مردود دانستن خشونت بمثابه امری همواره اخلاقاً بد (از آنجاکه مساوق با عدم خویشتنداری و نداشتن همدلی است) نه معقول می نماید و نه مطلوب. آنچه خشونت را در اذهان ما مجاز می کند محضاً خشم و عصبانیت ما نیست بلکه باورهای اخلاقی-معرفتی ماست. با گفتگو درباره خشونت موجه و ناموجه (عادلانه و غیرعادلانه) می توانیم به شکل معقولی این باورها را اصلاح و ترمیم کنیم.
🆔 @hossein_dabbagh
BY Hossein Dabbagh حسین دباغ
Share with your friend now:
tgoop.com/hossein_dabbagh/341