HASA_PAS Telegram 5538
شعر و ناتوانی از مرگ(علیه بلانشو)


دریافتن این که مرگ یا بیماری ، عامل مرگ بوده‌است نکته‌ای ظریف و قابل تامل است . این مساله فقط خاص شعر و ادبیات نیست . گویا هرگز مرگ طبیعی رخ نداده است . آیا ما واقعا تا اکنون به خاطر مرگ ،  مرده‌ایم و می‌میریم یا این که این حقیقت ندارد ؟ مصدر مرگ گویا مصدری بکر و آفتاب نخورده است . آنچه که تا اکنون رخ داده عواملی هستند که سایه‌هایی از مرگ بوده اند . آیا می‌توان ادعا کرد که مرگ هرگز رخ ننموده است ؟ پس آنچه که قرن‌ها قرن دارد اتفاق می‌افتد اسمش چیست ؟ چرا هنوز هم که هنوز است مرگ ، طبیعی نیست ؟ نکند که خرد جمعی انسان دریافته ‌ که هیچ انسانی به مرگ طبیعی نمرده و هرگز مرگی رخ ننموده است ؟ چیزی که دارد هر روز به وقوع می‌پیوندد ناتوانی از مرگ است نه مرگ .
ناتوانی از مرگ می‌تواند یکی از مباحث قابل تامل در ادبیات بویژه شعر باشد . آیا هرگز در شعر ، مرگ اتفاق افتاده یا آن چه که وجود دارد و تاریخی است ، محصول ناتوانی شعر از مرگ است ؟ مساله " ناتوانی از مرگ " همان حقیقتی بکر و در سایه است که بلانشو در ادبیات و مرگ بدان توجه ننمود .
بلانشو مستقیما ادبیات را با مرگ مواجه ساخت . فاصله بین مرگ و ادبیات فاصله‌ای به نام ناتوانی است . شعر هرگز نمرده است . رابطه بی‌واسطه بین شعر و مرگ را ناتوانی‌ها پر کرده‌اند . شعر ، هنگامی که ناتوان می‌شود می میرد ؛ پس این را نباید مستقیما به مرگ معطوف ساخت . عامل مرگ ، هرگز مرگ نیست . تاریخ ، هیچ گزارشی از مرگ ندارد . فرقی نمی‌کند که این گزارشات خاص انسان باشد یا ادبیات و هر چیزی که با مرگ در ارتباط است . مساله مرگ شعر مساله ای جدا از شعر و مرگ است . مرگ به شعر اضافه شده و هرگز عطف به آن نبوده است . عطف، نادیده گرفتن ناتوانی است . ادبیات هرگز " ادبیات و مرگ" نیست و هرگز هم نبوده است . بررسی ژنومیک ادبیات ، حاکی از این است که همیشه با مقوله مرگ ادبیات مواجه بوده‌ایم و این هم حاصل ناتوانی‌هاست نه عاملی مصدری به نام مرگ طبیعی . باید بتوان این گونه با عطف‌ها کنار آمد که بنویسیم : ادبیات و بیماری . رابطه ادبیات و مرگ رابطه‌ای مصدری است و دیگر نیاز نیست که با حقیقتی شبانه(بلانشو) به پشت زبان برسیم . این نیازمندی رابطه‌ای بی‌واسطه با ناتوانی دارد نه مرگ . ناتوانی ، مرگ نیست استحاله است . مرگ ، استحاله ندارد . هر چیزی که می‌خواهد از زبان بگذرد مرگ ندارد .  طرح مرگ ادبیات طرحی بی‌ارتباط با ادبیات و مرگ است . ادبیات ، مرگ ندارد ؛ اما ناتوانی چرا . گذر از ناتوانی در شعر را گسست و استحاله می‌نامند . این چیزی نیست که به مرگ معطوف گردد . شعر برای این که به مرگ معطوف گردد نمی‌تواند عوامل مرگ خود را نادیده بگیرد . عواملی که هرگز اجازه نمی‌دهند که مرگ اتفاق بیافتد .  رابطه ادبیات و ناتوانی رابطه‌ای جدا از مرگ است . آن چه که وضعیت و موقعیت شعر را تغییر می‌دهد ناتوانی است . عاملی بسیار سلطه‌گر که مانع از مرگ ادبیات است . مرگ ، ابدیت ادبیات است و هرگز رخ نمی‌نماید . ادبیات بویژه شعر هرگز نتوانسته است از ناتوانی خود عبور کند . صفت مرگ صفتی کاذب برای شعر و ادبیات است .
شعر وقتی ناتوان می‌شود نمی‌میرد بل‌که دوباره زنده می‌شود و آنچه از او باقی می‌ماند مرگ نیست ؛ بل‌که صفت ناتوانی آن است . فرهنگ بی‌واسطه‌گری در ادبیات فرهنگی ناقص است . واسطه‌ها آنقدر قدرتمند هستند که به این آسانی‌ها به مرگ نرسیم .


چاپ شده در:
شماره ۱۶۳۹ روزنامه نقد حال /پنجشنبه ۲۱ تیرماه ۱۴۰۳ / آدرس سایت روزنامه
naghdehal.com
@naghdehall

#هساپس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://www.tgoop.com/hasa_pas



tgoop.com/hasa_pas/5538
Create:
Last Update:

شعر و ناتوانی از مرگ(علیه بلانشو)


دریافتن این که مرگ یا بیماری ، عامل مرگ بوده‌است نکته‌ای ظریف و قابل تامل است . این مساله فقط خاص شعر و ادبیات نیست . گویا هرگز مرگ طبیعی رخ نداده است . آیا ما واقعا تا اکنون به خاطر مرگ ،  مرده‌ایم و می‌میریم یا این که این حقیقت ندارد ؟ مصدر مرگ گویا مصدری بکر و آفتاب نخورده است . آنچه که تا اکنون رخ داده عواملی هستند که سایه‌هایی از مرگ بوده اند . آیا می‌توان ادعا کرد که مرگ هرگز رخ ننموده است ؟ پس آنچه که قرن‌ها قرن دارد اتفاق می‌افتد اسمش چیست ؟ چرا هنوز هم که هنوز است مرگ ، طبیعی نیست ؟ نکند که خرد جمعی انسان دریافته ‌ که هیچ انسانی به مرگ طبیعی نمرده و هرگز مرگی رخ ننموده است ؟ چیزی که دارد هر روز به وقوع می‌پیوندد ناتوانی از مرگ است نه مرگ .
ناتوانی از مرگ می‌تواند یکی از مباحث قابل تامل در ادبیات بویژه شعر باشد . آیا هرگز در شعر ، مرگ اتفاق افتاده یا آن چه که وجود دارد و تاریخی است ، محصول ناتوانی شعر از مرگ است ؟ مساله " ناتوانی از مرگ " همان حقیقتی بکر و در سایه است که بلانشو در ادبیات و مرگ بدان توجه ننمود .
بلانشو مستقیما ادبیات را با مرگ مواجه ساخت . فاصله بین مرگ و ادبیات فاصله‌ای به نام ناتوانی است . شعر هرگز نمرده است . رابطه بی‌واسطه بین شعر و مرگ را ناتوانی‌ها پر کرده‌اند . شعر ، هنگامی که ناتوان می‌شود می میرد ؛ پس این را نباید مستقیما به مرگ معطوف ساخت . عامل مرگ ، هرگز مرگ نیست . تاریخ ، هیچ گزارشی از مرگ ندارد . فرقی نمی‌کند که این گزارشات خاص انسان باشد یا ادبیات و هر چیزی که با مرگ در ارتباط است . مساله مرگ شعر مساله ای جدا از شعر و مرگ است . مرگ به شعر اضافه شده و هرگز عطف به آن نبوده است . عطف، نادیده گرفتن ناتوانی است . ادبیات هرگز " ادبیات و مرگ" نیست و هرگز هم نبوده است . بررسی ژنومیک ادبیات ، حاکی از این است که همیشه با مقوله مرگ ادبیات مواجه بوده‌ایم و این هم حاصل ناتوانی‌هاست نه عاملی مصدری به نام مرگ طبیعی . باید بتوان این گونه با عطف‌ها کنار آمد که بنویسیم : ادبیات و بیماری . رابطه ادبیات و مرگ رابطه‌ای مصدری است و دیگر نیاز نیست که با حقیقتی شبانه(بلانشو) به پشت زبان برسیم . این نیازمندی رابطه‌ای بی‌واسطه با ناتوانی دارد نه مرگ . ناتوانی ، مرگ نیست استحاله است . مرگ ، استحاله ندارد . هر چیزی که می‌خواهد از زبان بگذرد مرگ ندارد .  طرح مرگ ادبیات طرحی بی‌ارتباط با ادبیات و مرگ است . ادبیات ، مرگ ندارد ؛ اما ناتوانی چرا . گذر از ناتوانی در شعر را گسست و استحاله می‌نامند . این چیزی نیست که به مرگ معطوف گردد . شعر برای این که به مرگ معطوف گردد نمی‌تواند عوامل مرگ خود را نادیده بگیرد . عواملی که هرگز اجازه نمی‌دهند که مرگ اتفاق بیافتد .  رابطه ادبیات و ناتوانی رابطه‌ای جدا از مرگ است . آن چه که وضعیت و موقعیت شعر را تغییر می‌دهد ناتوانی است . عاملی بسیار سلطه‌گر که مانع از مرگ ادبیات است . مرگ ، ابدیت ادبیات است و هرگز رخ نمی‌نماید . ادبیات بویژه شعر هرگز نتوانسته است از ناتوانی خود عبور کند . صفت مرگ صفتی کاذب برای شعر و ادبیات است .
شعر وقتی ناتوان می‌شود نمی‌میرد بل‌که دوباره زنده می‌شود و آنچه از او باقی می‌ماند مرگ نیست ؛ بل‌که صفت ناتوانی آن است . فرهنگ بی‌واسطه‌گری در ادبیات فرهنگی ناقص است . واسطه‌ها آنقدر قدرتمند هستند که به این آسانی‌ها به مرگ نرسیم .


چاپ شده در:
شماره ۱۶۳۹ روزنامه نقد حال /پنجشنبه ۲۱ تیرماه ۱۴۰۳ / آدرس سایت روزنامه
naghdehal.com
@naghdehall

#هساپس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://www.tgoop.com/hasa_pas

BY ""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)




Share with your friend now:
tgoop.com/hasa_pas/5538

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Administrators For crypto enthusiasts, there was the “gm” app, a self-described “meme app” which only allowed users to greet each other with “gm,” or “good morning,” a common acronym thrown around on Crypto Twitter and Discord. But the gm app was shut down back in September after a hacker reportedly gained access to user data. Done! Now you’re the proud owner of a Telegram channel. The next step is to set up and customize your channel. bank east asia october 20 kowloon The initiatives announced by Perekopsky include monitoring the content in groups. According to the executive, posts identified as lacking context or as containing false information will be flagged as a potential source of disinformation. The content is then forwarded to Telegram's fact-checking channels for analysis and subsequent publication of verified information.
from us


Telegram ""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
FROM American