وقتى صداقتيکروباه زير سوال ميرود..!
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ شبکه های خارجی یک ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺣﺶ ﭘﺨﺶ می کرد...
نشاﻥ داد يک ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺤﻘﻖ تعدادى ﻻﺷﻪ ﻣﺮﻍ ﺭا ﺩﺍﺧﻞ ﺗﻮﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩند ﻭ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﯼ ۱۰-۲۰ ﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺣﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩند ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ يك ﺭﻭﺑﺎﻩ آﻣﺪ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ يك ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻻﺷﻪ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ ﺗﯿﻢ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺍلآﻥ میرود ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎنش را مى آورد...
ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ يك ﺭﺑﺎﺕ ﺟﺮﺛﻘﯿﻞ ﺗﻮﺭﯼ ﺭا ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩند ﻭ آﻭﺭﺩند در ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ مخفى اش ﮐﺮﺩند ﻭ ﺑﺎ ﻣﺎﯾﻌﯽ خاص ﺍﺳﭙﺮﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ تا ﺍﺛﺮ ﺑﻮ ﺭا ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ببرند...
ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ همان ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻭ ۷-۸ ﺗﺎ ﺭﻭﺑﺎﻩ ديگر آمدند ﺳﺮ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺍﻭﻝ ﻫﺮچه ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻣﺮﻏﻬﺎ ﺭا ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩند ﻫﺮچه ﺯﻣﯿﻦ ﺭا ﺑﻮ ﮐﺮﺩند ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ آن ۷-۸ ﺗﺎ ﺭفتند ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺸﺘﻦ ﮐﺮﺩ...
ﺟﺎلب ﺍین ﺑﻮﺩ ﮐﻪ مدام ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﺮش را ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎنش ﮐﻪ ﺩاشتند ﺩﻭﺭ مى شدند ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻮ ﻣﯿﮑﺸﯿد!!
محققين ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺳﯿﻢ ﮐﻤﯽ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩند ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺩﻳﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺑﺎ ﺩﻧﺪاﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺗﯿﻢ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ آمدند ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ هماﻥ ﮐﺎﺭ ﺭا ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩند ﻭ ﺗﻮﺭﯼ ﺭا ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺳﻮﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ و بوى مرغها را با اسپرى پاک كردند؛ ﺭﻭﺑﺎه ها ﻭﻗﺘﯽ دوباره ﺭﺳﯿﺪند ﻫﺮچه ﮔﻮﺩﺍﻟﻬﺎ ﺭا گشتند ﻭ ﻫﺮچه ﺯﻣﯿﻦ ﺭا ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪند ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻓﺘﻨﺪ...
ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻝ ﺭا نشان ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩیگر ﺟﺴﺖ ﻭ ﺟﻮ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ماﻧﺪ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ای ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﭼﮏ ﮐﺮﺩند ﺩﯾﺪند ﮐﺎﻣﻼً ﻣﺮﺩﻩ...
ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻻﺷﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮑﯽ ﺑﺮﺩند ﻭ ﮐﻠﯽ آﺯﻣﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩند ﺩﯾﺪند ﺩﻗﯿﻘﺎً ﻋﮑﺴﻬﺎ ﻭ آﺯﻣﺎﯾﺸﺎﺕ نشاﻥ میدهد ﺍﯾﻦ ﺣﯿﻮاﻥ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﯾﮏ ﺷﻮﮎ ﻋﺼﺒﯽ ﺳﮑﺘﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ!
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﻣﮑﺮ ﻭ ﺣﯿﻠﻪ ﮔﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ است ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ میکند ﺻﺪﺍﻗﺘﺶ ﺑﯿﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎنش ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ، ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯿﺰند ﻭ ﻣﯿﻤﯿﺮد؛ ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﻤﯿﺮد...
_ﭼﻘﺪﺭ زیادند کسانی كه می آیند ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻪ ﺯباﻥ مى آورند و زمانیکه ﺣﺘﯽ ﺩﺭﻭغ هایشان آﺷﮑﺎﺭ میشود ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮوند ﻭ ﺍﺻﻼً ﺧﻢ ﺑﻪ ابرﻭ نمى آورند ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺎکتر ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ... ﭼﻘﺪﺭ زشت است ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮسد ﮐﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺍﺯ او ﺩﺭ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﭘﯿﺸﯽ ﺑﮕﯿﺮند
ﺍﯾﻦ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ گرچه بى رﺣﻤﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ تكان دهنده اى ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺩﺍﺷﺖ.
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ شبکه های خارجی یک ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺣﺶ ﭘﺨﺶ می کرد...
نشاﻥ داد يک ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺤﻘﻖ تعدادى ﻻﺷﻪ ﻣﺮﻍ ﺭا ﺩﺍﺧﻞ ﺗﻮﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩند ﻭ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﯼ ۱۰-۲۰ ﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺣﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩند ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ يك ﺭﻭﺑﺎﻩ آﻣﺪ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ يك ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻻﺷﻪ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ ﺗﯿﻢ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺍلآﻥ میرود ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎنش را مى آورد...
ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ يك ﺭﺑﺎﺕ ﺟﺮﺛﻘﯿﻞ ﺗﻮﺭﯼ ﺭا ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩند ﻭ آﻭﺭﺩند در ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ مخفى اش ﮐﺮﺩند ﻭ ﺑﺎ ﻣﺎﯾﻌﯽ خاص ﺍﺳﭙﺮﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ تا ﺍﺛﺮ ﺑﻮ ﺭا ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ببرند...
ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ همان ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻭ ۷-۸ ﺗﺎ ﺭﻭﺑﺎﻩ ديگر آمدند ﺳﺮ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺍﻭﻝ ﻫﺮچه ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻣﺮﻏﻬﺎ ﺭا ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩند ﻫﺮچه ﺯﻣﯿﻦ ﺭا ﺑﻮ ﮐﺮﺩند ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ آن ۷-۸ ﺗﺎ ﺭفتند ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺸﺘﻦ ﮐﺮﺩ...
ﺟﺎلب ﺍین ﺑﻮﺩ ﮐﻪ مدام ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﺮش را ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎنش ﮐﻪ ﺩاشتند ﺩﻭﺭ مى شدند ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻮ ﻣﯿﮑﺸﯿد!!
محققين ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺳﯿﻢ ﮐﻤﯽ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩند ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺩﻳﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺑﺎ ﺩﻧﺪاﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺗﯿﻢ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ آمدند ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ هماﻥ ﮐﺎﺭ ﺭا ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩند ﻭ ﺗﻮﺭﯼ ﺭا ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺳﻮﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ و بوى مرغها را با اسپرى پاک كردند؛ ﺭﻭﺑﺎه ها ﻭﻗﺘﯽ دوباره ﺭﺳﯿﺪند ﻫﺮچه ﮔﻮﺩﺍﻟﻬﺎ ﺭا گشتند ﻭ ﻫﺮچه ﺯﻣﯿﻦ ﺭا ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪند ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻓﺘﻨﺪ...
ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻝ ﺭا نشان ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩیگر ﺟﺴﺖ ﻭ ﺟﻮ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ماﻧﺪ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ای ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﭼﮏ ﮐﺮﺩند ﺩﯾﺪند ﮐﺎﻣﻼً ﻣﺮﺩﻩ...
ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻻﺷﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮑﯽ ﺑﺮﺩند ﻭ ﮐﻠﯽ آﺯﻣﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩند ﺩﯾﺪند ﺩﻗﯿﻘﺎً ﻋﮑﺴﻬﺎ ﻭ آﺯﻣﺎﯾﺸﺎﺕ نشاﻥ میدهد ﺍﯾﻦ ﺣﯿﻮاﻥ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﯾﮏ ﺷﻮﮎ ﻋﺼﺒﯽ ﺳﮑﺘﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ!
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﻣﮑﺮ ﻭ ﺣﯿﻠﻪ ﮔﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ است ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ میکند ﺻﺪﺍﻗﺘﺶ ﺑﯿﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎنش ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ، ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯿﺰند ﻭ ﻣﯿﻤﯿﺮد؛ ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﻤﯿﺮد...
_ﭼﻘﺪﺭ زیادند کسانی كه می آیند ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻪ ﺯباﻥ مى آورند و زمانیکه ﺣﺘﯽ ﺩﺭﻭغ هایشان آﺷﮑﺎﺭ میشود ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮوند ﻭ ﺍﺻﻼً ﺧﻢ ﺑﻪ ابرﻭ نمى آورند ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺎکتر ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ... ﭼﻘﺪﺭ زشت است ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮسد ﮐﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺍﺯ او ﺩﺭ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﭘﯿﺸﯽ ﺑﮕﯿﺮند
ﺍﯾﻦ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ گرچه بى رﺣﻤﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ تكان دهنده اى ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺩﺍﺷﺖ.
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دخترتون نیاز به آرامبخش داره... 😍😉
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
در این راهِ بلندِ دشوارِ خونینِ غم نشان ِ به ظاهر بی پایان، لحظه ای به استراحت منشین! بجنگ...
#نادر_ابراهیمی
#آتش_بدون_دود
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
#نادر_ابراهیمی
#آتش_بدون_دود
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
🔴«کشکول میرزاجواد آقا» منتشر شد|روایتهایی از زندگی شهید مدافع حرم جواد کوهساری
🔻«کشکول میرزاجواد آقا»؛ حاصل 42ساعت مصاحبه با خانواده، دوستان و آشنایان شهید کوهساری، از اهالی شهر مشهد مقدس است که 26 تیر سال 1394 در نبرد با تروریستهای داعش در اطراف شهر فلوجه به شهادت رسید.
🔻این کتاب در چهار فصل، خاطراتی را درباره مراحل مختلف زندگی این شهید مدافع حرم روایت کرده است. بخش پیوست کتاب هم به تصاویری از مقاطع زندگی شهید اختصاص دارد.
📚بخشی از کتاب:
🔻گفت: «مگه وقتی ما بچه بودیم و شما مارو مدرسه میبردی. به ما نمیگفتی من اگه شما رو میبرم و میآرم به خاطر دل خودمه؛ وگرنه هر اتفاقی بخواد بیفته، توی خونه هم ممکنه براتون بیفته.» فقط نگاهش کردم...
🔻هیچی نگفتم. گفت: «الان به خاطر دل خودت من رو نگه ندار. هر اتفاقی بخواد بیفته همین مشهد هم ممکنه برایم بیفته. حرم موسی بن جعفر(ع) تنهاست. از امام رضا(ع) خجالت میکشم. به خواهرهام کاری ندارم، من بابت این قضیه نباید از اینها کسب تکلیف و اجازه کنم؛ ولی شما مادر منی. میتونی روز قیامت جلوی حضرت زهرا سرت رو پایین بندازی؟..»
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
🔻«کشکول میرزاجواد آقا»؛ حاصل 42ساعت مصاحبه با خانواده، دوستان و آشنایان شهید کوهساری، از اهالی شهر مشهد مقدس است که 26 تیر سال 1394 در نبرد با تروریستهای داعش در اطراف شهر فلوجه به شهادت رسید.
🔻این کتاب در چهار فصل، خاطراتی را درباره مراحل مختلف زندگی این شهید مدافع حرم روایت کرده است. بخش پیوست کتاب هم به تصاویری از مقاطع زندگی شهید اختصاص دارد.
📚بخشی از کتاب:
🔻گفت: «مگه وقتی ما بچه بودیم و شما مارو مدرسه میبردی. به ما نمیگفتی من اگه شما رو میبرم و میآرم به خاطر دل خودمه؛ وگرنه هر اتفاقی بخواد بیفته، توی خونه هم ممکنه براتون بیفته.» فقط نگاهش کردم...
🔻هیچی نگفتم. گفت: «الان به خاطر دل خودت من رو نگه ندار. هر اتفاقی بخواد بیفته همین مشهد هم ممکنه برایم بیفته. حرم موسی بن جعفر(ع) تنهاست. از امام رضا(ع) خجالت میکشم. به خواهرهام کاری ندارم، من بابت این قضیه نباید از اینها کسب تکلیف و اجازه کنم؛ ولی شما مادر منی. میتونی روز قیامت جلوی حضرت زهرا سرت رو پایین بندازی؟..»
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
برای آشنایی مقدماتی با مباحث فلسفه کتابی کم حجم، ساده و شیرین است👌😊
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Forwarded from شبکه توسعه
🔲⭕️بوسه ای که زندگی من را عوض کرد!
دکتر مجتبی لشکربلوکی
اولین بار که پایم به مدرسه باز شد، کمتر از شش سال سن داشتم و جثه ام کوچک بود. آن وقتها مهد کودک و پیش دبستانی در روستا نبود و دانش آموزان غیررسمی به نام "مستمع آزاد" در کلاس اول می نشستند. جایم آخر کلاس و هم نیمکتی ام سکینه؛ جثه ای درشت و حرکاتی کند داشت. مبتلا به فلج مغزی بود. هیچ کدام از ما توسط معلم و سایر دانش آموزان به حساب نمی آمدیم. کار من این بود که دست سکینه را بگیرم تا بتواند حروف را به سختی بر کاغذ بنویسد. پائیز به آخر نرسیده؛ سکینه خزان شد. کالبد بی جانش را پیچیده در پتو بر تخته گذاشتند. سکینه که رفت من هم دل و دماغی برایم نماند؛ مدرسه را رها کردم. سال بعد که به سن مدرسه رسیدم، هنوز جثه ام ریز بود. با این تصور که هنوز مستمع آزادم، من را بر روی نیمکت آخر کلاس نشاندند.
معلم ما خانم معلمی بود تازه کار که از دانشسرای عشایری آمده بود. نامش ثریا در لباس های رنگین عشایری همچون طاووس بود و صورت شادابش در میانه شبستان چارقد و لچک و طرّه زلفهای سیاهش چون خوشه پروین می درخشید. دبستانهای ما هنوز زیر سایه تعلیمات عشایری بودند و خود، از عشایر و دست پرورده آن عشایر زاده دانشمند (قاسم صادقی)که دلبسته طبیعت بود و عاشق زندگی، به شاگردانش گفته بود که با لباس خودشان بر سر کلاس بروند. لباسی پر نقش و نگار با الهام از طبیعت همان منطقه.
پائیز و زمستان گذشت و بهار از راه رسید. من دانش آموز رسمی بودم نشسته بر آخرین نیمکت، خاموش و منتظر که نام"مستمع آزاد" را یدک می کشیدم. تعطیلات نوروز که تمام شد معلم شروع به پرسیدن کرد. اما همه درسها در چهارده روز تعطیلی از کله ها پریده بود.
کسی جواب نداد. دوباره پرسید. با ترس دست بلند کردم و گفتم:
- خانم اجازه!
-مگر بلدی؟
-خانم اجازه بله
-بفرما
برای نخستین مواجهه رسمی با تخته سیاه به پیش تاختم. قامتم به تخته سیاه نمی رسید. با بزرگواری و مهربانی یا شاید ترحم، چهار پایه ای زیر پایم گذاشت و من مسلط، سراسر میدان فراخ تخته سیاه را یک تنه، با سلاح گچ سفید و رگبار کلمات فتح کردم. معلم جیغی کشید و سرخ شد. از خوشحالی بود یا نمی دانم چه، هر چه بود خم شد، مرا بغل کرد و بوسید.
مهربانی او در میان امواج عطرآگین گردن آویز میخک دوچندان بر من نشست. مرا بر نیمکت اول نشاند و دفتری از وسایل شخصی خود به من هدیه داد. همان سال شاگرد اول شدم و سالهای دیگر هم(منسوب به دکتر سهراب صادقی فوق تخصص مغز و اعصاب)
☑️⭕️تجویز راهبردی:
هوارد گاردنر، استاد دانشگاه هاروارد و روانشناس معروف و معاصر، نظریه ای دارد به نام هوش های چندگانه. او می گوید هوش صرفاً هوش ریاضی یا همان IQ نیست. او اول هشت هوش و در نهایت ده هوش را شناسایی کرد: هوش های موسیقایی، تصویری_فضایی، کلامی_زبانی، جسمی_حرکتی، منطقی_ریاضی، درون فردی، برون فردی، طبیعتگرا، اخلاقی و بالاخره هوش وجودی
آنچه زندگی را هیجانانگیز میکند در واقع این است که افراد مختلف ترکیبی ویژه از هوش ها و استعدادها هستند و از ترکیب یکسانی تشکیل نشدهاند. همه انسانها باهوشاند فقط شکل های متفاوتی از هوش نسبت به هم دارند. همین نکته ساده را اگر بپذیریم سه کار باید بکنیم:
1-موفقیت را فقط یک بعدی تعریف نکنیم. اگر بچه ما در ریاضی ضعیف است، ایرادی ندارد. شاید او نویسنده بزرگ جهانی باشد. مگر نویسندگان، ریاضیات خوبی داشته اند؟
2-هر فردی را به مثابه یک گلوله استعداد (بسته استعداد کشف نشده) نگاه کنیم. همان بچه کمحرف خجالتی بدلباس شاید بزرگ ترین مجسمه ساز قرن باشد.
3-موفقیت های کوچک دیگران -می تواند یک کودک باشد یا کارمند تازه وارد، یک کارآفرین جوان باشد یا یک برنامه نویس 16 ساله- را جدی بگیریم. فراموش نکنیم یک بوسه چه تاثیری می تواند در سرنوشت آدمی بگذارد.
یکی از تعاریف توسعه این است: افزایش گستره انتخاب افراد از طریق قابلیت ها و محیط توانمندساز. نهادها (به ویژه نهاد آموزش و پرورش و آموزش عالی) را به گونه ای طراحی کنیم که امکان تست و کشف و پرورش استعدادهای متفاوت وجود داشته باشد و نه اینکه همه را یک شکل، یک سان و یک گونه پرورش دهیم. نهادها باید آزادی و گستره انتخاب را افزایش دهند و نه آن که انسان هایی با هوش و استعدادهای مختلف را محدود، محصور و مجبور کنند. مثلا همین که آزادی تغییر رشته وجود داشته باشد کمک می کند فرد بتواند مسیر خودش را در زندگی دوباره پیدا کند نه اینکه گرفتار تصمیمات اشتباه قبلی خود باقی بماند.
شاید من و شما نتوانیم کشورمان را تغییر دهیم، اما می توانیم کمک کنیم ده استعداد کشف نشده، راهشان را در زندگی و کسب وکار پیدا کنند و انتخاب هایشان گسترده تر شود. اینگونه همه ما می توانیم یک کنشگر توسعه باشیم. از منظر توسعه، هیچکس مستمع آزاد نیست!
شبکه توسعه
@I_D_Network
بازنشر از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
دکتر مجتبی لشکربلوکی
اولین بار که پایم به مدرسه باز شد، کمتر از شش سال سن داشتم و جثه ام کوچک بود. آن وقتها مهد کودک و پیش دبستانی در روستا نبود و دانش آموزان غیررسمی به نام "مستمع آزاد" در کلاس اول می نشستند. جایم آخر کلاس و هم نیمکتی ام سکینه؛ جثه ای درشت و حرکاتی کند داشت. مبتلا به فلج مغزی بود. هیچ کدام از ما توسط معلم و سایر دانش آموزان به حساب نمی آمدیم. کار من این بود که دست سکینه را بگیرم تا بتواند حروف را به سختی بر کاغذ بنویسد. پائیز به آخر نرسیده؛ سکینه خزان شد. کالبد بی جانش را پیچیده در پتو بر تخته گذاشتند. سکینه که رفت من هم دل و دماغی برایم نماند؛ مدرسه را رها کردم. سال بعد که به سن مدرسه رسیدم، هنوز جثه ام ریز بود. با این تصور که هنوز مستمع آزادم، من را بر روی نیمکت آخر کلاس نشاندند.
معلم ما خانم معلمی بود تازه کار که از دانشسرای عشایری آمده بود. نامش ثریا در لباس های رنگین عشایری همچون طاووس بود و صورت شادابش در میانه شبستان چارقد و لچک و طرّه زلفهای سیاهش چون خوشه پروین می درخشید. دبستانهای ما هنوز زیر سایه تعلیمات عشایری بودند و خود، از عشایر و دست پرورده آن عشایر زاده دانشمند (قاسم صادقی)که دلبسته طبیعت بود و عاشق زندگی، به شاگردانش گفته بود که با لباس خودشان بر سر کلاس بروند. لباسی پر نقش و نگار با الهام از طبیعت همان منطقه.
پائیز و زمستان گذشت و بهار از راه رسید. من دانش آموز رسمی بودم نشسته بر آخرین نیمکت، خاموش و منتظر که نام"مستمع آزاد" را یدک می کشیدم. تعطیلات نوروز که تمام شد معلم شروع به پرسیدن کرد. اما همه درسها در چهارده روز تعطیلی از کله ها پریده بود.
کسی جواب نداد. دوباره پرسید. با ترس دست بلند کردم و گفتم:
- خانم اجازه!
-مگر بلدی؟
-خانم اجازه بله
-بفرما
برای نخستین مواجهه رسمی با تخته سیاه به پیش تاختم. قامتم به تخته سیاه نمی رسید. با بزرگواری و مهربانی یا شاید ترحم، چهار پایه ای زیر پایم گذاشت و من مسلط، سراسر میدان فراخ تخته سیاه را یک تنه، با سلاح گچ سفید و رگبار کلمات فتح کردم. معلم جیغی کشید و سرخ شد. از خوشحالی بود یا نمی دانم چه، هر چه بود خم شد، مرا بغل کرد و بوسید.
مهربانی او در میان امواج عطرآگین گردن آویز میخک دوچندان بر من نشست. مرا بر نیمکت اول نشاند و دفتری از وسایل شخصی خود به من هدیه داد. همان سال شاگرد اول شدم و سالهای دیگر هم(منسوب به دکتر سهراب صادقی فوق تخصص مغز و اعصاب)
☑️⭕️تجویز راهبردی:
هوارد گاردنر، استاد دانشگاه هاروارد و روانشناس معروف و معاصر، نظریه ای دارد به نام هوش های چندگانه. او می گوید هوش صرفاً هوش ریاضی یا همان IQ نیست. او اول هشت هوش و در نهایت ده هوش را شناسایی کرد: هوش های موسیقایی، تصویری_فضایی، کلامی_زبانی، جسمی_حرکتی، منطقی_ریاضی، درون فردی، برون فردی، طبیعتگرا، اخلاقی و بالاخره هوش وجودی
آنچه زندگی را هیجانانگیز میکند در واقع این است که افراد مختلف ترکیبی ویژه از هوش ها و استعدادها هستند و از ترکیب یکسانی تشکیل نشدهاند. همه انسانها باهوشاند فقط شکل های متفاوتی از هوش نسبت به هم دارند. همین نکته ساده را اگر بپذیریم سه کار باید بکنیم:
1-موفقیت را فقط یک بعدی تعریف نکنیم. اگر بچه ما در ریاضی ضعیف است، ایرادی ندارد. شاید او نویسنده بزرگ جهانی باشد. مگر نویسندگان، ریاضیات خوبی داشته اند؟
2-هر فردی را به مثابه یک گلوله استعداد (بسته استعداد کشف نشده) نگاه کنیم. همان بچه کمحرف خجالتی بدلباس شاید بزرگ ترین مجسمه ساز قرن باشد.
3-موفقیت های کوچک دیگران -می تواند یک کودک باشد یا کارمند تازه وارد، یک کارآفرین جوان باشد یا یک برنامه نویس 16 ساله- را جدی بگیریم. فراموش نکنیم یک بوسه چه تاثیری می تواند در سرنوشت آدمی بگذارد.
یکی از تعاریف توسعه این است: افزایش گستره انتخاب افراد از طریق قابلیت ها و محیط توانمندساز. نهادها (به ویژه نهاد آموزش و پرورش و آموزش عالی) را به گونه ای طراحی کنیم که امکان تست و کشف و پرورش استعدادهای متفاوت وجود داشته باشد و نه اینکه همه را یک شکل، یک سان و یک گونه پرورش دهیم. نهادها باید آزادی و گستره انتخاب را افزایش دهند و نه آن که انسان هایی با هوش و استعدادهای مختلف را محدود، محصور و مجبور کنند. مثلا همین که آزادی تغییر رشته وجود داشته باشد کمک می کند فرد بتواند مسیر خودش را در زندگی دوباره پیدا کند نه اینکه گرفتار تصمیمات اشتباه قبلی خود باقی بماند.
شاید من و شما نتوانیم کشورمان را تغییر دهیم، اما می توانیم کمک کنیم ده استعداد کشف نشده، راهشان را در زندگی و کسب وکار پیدا کنند و انتخاب هایشان گسترده تر شود. اینگونه همه ما می توانیم یک کنشگر توسعه باشیم. از منظر توسعه، هیچکس مستمع آزاد نیست!
شبکه توسعه
@I_D_Network
بازنشر از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🦸♂️ قهرمان واقعی
🤔 چند تا قهرمان اینجوری داریم؟
🧠 مَغزِتُو دریاب!
Instagram.com/maghze_to
@Rouyeshfilm
🤔 چند تا قهرمان اینجوری داریم؟
🧠 مَغزِتُو دریاب!
Instagram.com/maghze_to
@Rouyeshfilm
🔆 پنج تغییر دوران بلوغ و راهکارهای مواجهه با آنها
🔹 مقدمه:
دیشب مجالی دست داد و بختیار بودم و توانستم در گیر و دار کار و بار های روزمره، دوان دوان به پای سخن و کلام شیرین استادی دیرین بشتابم. استادی که هرچه پیش تر رفتم، بیشتر به استادی و خبرگی و فرزانگی اش پی بردم. سال ها بود روی ماهش را جز در جستجوهای ناشی از دلتنگی در صفحات اینترنت و از ورای صفحات شیشه ای مانیتور ندیده بودم. تن صدا همان بود و طنین کلام، همچنان مطمنطن... و البته گذشت ایام و سوز روزهای پر نشیب و فراز، گرد پیری و فرزانگی را بر موی او نشانده.
صحبت که به پایان آمد، ادامه جلسه را رها کردم و در پی او بیرون شتافتم. من را به جا آورد. سلام کردم. نگذاشتم منتظر ادامه کلام بماند. گفتم فقط خواستم یک دل سیر رویتان را بینم. گفت دلِ سیر که ایستاده و در مجال اندک میسر نیست. گفتم فاصله ی نزدیک بیش از دور سیرابم می کند. پیاله های دیده را از دیدارش پر کردم و توشه گرفتم. ادامه دادم: اگر محدودیت نبود، دستتان را هم می بوسیدم. اشک در چشمانم حلقه زد. مثل همین الان که این را می نویسم. خداحافظی کردم و به جایگاه خود بازگشتم.
تا اینجا مقدمه بود و عرض حال.
📌 موضوع سخن ایشان «تغییرات دوران بلوغ» بود و راهکارهای مناسب و متناسب با تربیت فرزند در این دوره.
چکیده صحبت ها را تقدیم می کنم.
🔸 تغییرات اصلی دوران بلوغ، تقریبا از ۱۳ تا ۱۷ سال، از این قرار است:
1️⃣ و 2️⃣ جسمی و جنسی:
یکی تغییرات طبیعی دوران بلوغ است و در دختر و پسر متفاوت؛ و دیگری هم در میزان تغذیه. معمولا بچه ها تا وقتی نیاز دارند می خورند و وقتی سیر شوند دست از غذا می کشند؛ مگر در شرایط فشارهای عصبی یا... .
✔️ راهکار مدیریت تغییرات: توجه به خواب و خوراک به موقع و منظم و تحرک و تعرق مناسب.
3️⃣ روانی و روحی: حساسیت ها و نوسانات روحی شدید را مشاهده می کنید. این تغییرات در بسیاری موارد گوش شنوا لازم دارد. نباید مقابله کرد.
در این سن دوست دارند زیاد جلوی آینه بروند و خود را آراسته کنند.
✔️ حوصله کنید و در حد متعارف مانع آنها نشوید.
بعضی خلقیات آنها در این سن، به تبع جو و فضای اطرافشان، تغییر می کند.
✔️ صبوری کنید.
حس استقلال طلبی شان بارور می شود. مثلا دوست دارند خریدهایشان را خودشان انجام بدهند.
✔️ راهکار بدهید و معیار و ملاک ها را بگویید و مجال آزمون و خطا را فراهم آورید.
✔️ اگر جایی با تصمیم او موافق نیستید، منطق خود را برای او با نرمی بازگو کنید. نهایتا اگر دیدید باید به خواهش و تمنای او تن دهید، تبعات تصمیم او را مدیریت و آلام و آسیب هایش را کم کنید.
✔️ لازمه این نوع تعامل داشتن روحیه گفتگویی و هم کلامی با فرزند است.
4️⃣ تغییرات شناختی: منتظر تغییر عقاید و دیدگاه ها و باورها باشید. آیا باید به همه شبهات پاسخ داد؟ اساسا آیا می توان به همه شبهات پاسخ داد؟ طبیعی است که خیر.
✔️ رابطه عاطفی تان را تقویت کنید. به هیچ وجه او را برای تغییر باور تهدید و رابطi عاطفی را تضعیف نکنید. بگذارید دست شما را رها نکند تا بتوانید دستگیری کنید یا دست او را در دست یک بلدِ راه بگذارید.
5️⃣ عاطفی: ممکن است شاهد دلدادگی او به هم جنس یا جنس مخالف باشید. تمایل به وقت گذرانی با یک نفر خاص را در او می بینید. از خانواده فاصله می گیرد. ذهن و وقتش را اشغال می کند.
✔️ دو کار باید کرد:
خواب و خوراک و ورزش و فعالیت ای بدنی را منظم و در اندازه مطلوب نگاه دارید و مدیریت کنید.
برای اختلاط و حضور و حشر و نشر با او و خانواده وقت بگذارید و برای ارتباط و پیوستن او به الگویی رفتاری برنامه ریزی کنید. این الگوی رفتاری ممکن است معلم یا از اعضای فامیل یا... باشد.
🌱 خلاصه کلام اینکه تمام این توجهات حضور گرم و همکاری زوجین را در مدیریت خانواده می طلبد.
#بلوغ
#گفتگو
#دیالوگ
#فرهنگی
#پرورشی
#زمزمه_محبتی
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
🔹 مقدمه:
دیشب مجالی دست داد و بختیار بودم و توانستم در گیر و دار کار و بار های روزمره، دوان دوان به پای سخن و کلام شیرین استادی دیرین بشتابم. استادی که هرچه پیش تر رفتم، بیشتر به استادی و خبرگی و فرزانگی اش پی بردم. سال ها بود روی ماهش را جز در جستجوهای ناشی از دلتنگی در صفحات اینترنت و از ورای صفحات شیشه ای مانیتور ندیده بودم. تن صدا همان بود و طنین کلام، همچنان مطمنطن... و البته گذشت ایام و سوز روزهای پر نشیب و فراز، گرد پیری و فرزانگی را بر موی او نشانده.
صحبت که به پایان آمد، ادامه جلسه را رها کردم و در پی او بیرون شتافتم. من را به جا آورد. سلام کردم. نگذاشتم منتظر ادامه کلام بماند. گفتم فقط خواستم یک دل سیر رویتان را بینم. گفت دلِ سیر که ایستاده و در مجال اندک میسر نیست. گفتم فاصله ی نزدیک بیش از دور سیرابم می کند. پیاله های دیده را از دیدارش پر کردم و توشه گرفتم. ادامه دادم: اگر محدودیت نبود، دستتان را هم می بوسیدم. اشک در چشمانم حلقه زد. مثل همین الان که این را می نویسم. خداحافظی کردم و به جایگاه خود بازگشتم.
تا اینجا مقدمه بود و عرض حال.
📌 موضوع سخن ایشان «تغییرات دوران بلوغ» بود و راهکارهای مناسب و متناسب با تربیت فرزند در این دوره.
چکیده صحبت ها را تقدیم می کنم.
🔸 تغییرات اصلی دوران بلوغ، تقریبا از ۱۳ تا ۱۷ سال، از این قرار است:
1️⃣ و 2️⃣ جسمی و جنسی:
یکی تغییرات طبیعی دوران بلوغ است و در دختر و پسر متفاوت؛ و دیگری هم در میزان تغذیه. معمولا بچه ها تا وقتی نیاز دارند می خورند و وقتی سیر شوند دست از غذا می کشند؛ مگر در شرایط فشارهای عصبی یا... .
✔️ راهکار مدیریت تغییرات: توجه به خواب و خوراک به موقع و منظم و تحرک و تعرق مناسب.
3️⃣ روانی و روحی: حساسیت ها و نوسانات روحی شدید را مشاهده می کنید. این تغییرات در بسیاری موارد گوش شنوا لازم دارد. نباید مقابله کرد.
در این سن دوست دارند زیاد جلوی آینه بروند و خود را آراسته کنند.
✔️ حوصله کنید و در حد متعارف مانع آنها نشوید.
بعضی خلقیات آنها در این سن، به تبع جو و فضای اطرافشان، تغییر می کند.
✔️ صبوری کنید.
حس استقلال طلبی شان بارور می شود. مثلا دوست دارند خریدهایشان را خودشان انجام بدهند.
✔️ راهکار بدهید و معیار و ملاک ها را بگویید و مجال آزمون و خطا را فراهم آورید.
✔️ اگر جایی با تصمیم او موافق نیستید، منطق خود را برای او با نرمی بازگو کنید. نهایتا اگر دیدید باید به خواهش و تمنای او تن دهید، تبعات تصمیم او را مدیریت و آلام و آسیب هایش را کم کنید.
✔️ لازمه این نوع تعامل داشتن روحیه گفتگویی و هم کلامی با فرزند است.
4️⃣ تغییرات شناختی: منتظر تغییر عقاید و دیدگاه ها و باورها باشید. آیا باید به همه شبهات پاسخ داد؟ اساسا آیا می توان به همه شبهات پاسخ داد؟ طبیعی است که خیر.
✔️ رابطه عاطفی تان را تقویت کنید. به هیچ وجه او را برای تغییر باور تهدید و رابطi عاطفی را تضعیف نکنید. بگذارید دست شما را رها نکند تا بتوانید دستگیری کنید یا دست او را در دست یک بلدِ راه بگذارید.
5️⃣ عاطفی: ممکن است شاهد دلدادگی او به هم جنس یا جنس مخالف باشید. تمایل به وقت گذرانی با یک نفر خاص را در او می بینید. از خانواده فاصله می گیرد. ذهن و وقتش را اشغال می کند.
✔️ دو کار باید کرد:
خواب و خوراک و ورزش و فعالیت ای بدنی را منظم و در اندازه مطلوب نگاه دارید و مدیریت کنید.
برای اختلاط و حضور و حشر و نشر با او و خانواده وقت بگذارید و برای ارتباط و پیوستن او به الگویی رفتاری برنامه ریزی کنید. این الگوی رفتاری ممکن است معلم یا از اعضای فامیل یا... باشد.
🌱 خلاصه کلام اینکه تمام این توجهات حضور گرم و همکاری زوجین را در مدیریت خانواده می طلبد.
#بلوغ
#گفتگو
#دیالوگ
#فرهنگی
#پرورشی
#زمزمه_محبتی
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
Forwarded from یاسر عرب
دوستان سلام. سخن گفتن از محرومیت بچه های منطقه سیستان و بخصوص کمبودهای آموزشی یا لوازم التحریر ایشان، تکرار مکررات و اطاله بیهوده کلام است. القصه این شماره کارت جناب رسول عباسی از کنشگران و نیک اندیشان سیستانی را در اینجا تقدیم کردم شاید گره هایی بزرگ با تجمیع کمک های (ولو کوچک) شما باز شود.
ماه مهر است... مهرِ ماه باشید انشاالله🌺
@yaser_arab57
ماه مهر است... مهرِ ماه باشید انشاالله🌺
@yaser_arab57
Forwarded from مسطر، انقلاب و جامعه (احسان بابایی)
🔸 چند توصیه برای دوستی که امسال وارد دانشگاه شده است، نوشتم:
🔹 برنامه ای برای مطالعه آثار استاد مطهری داشته باشید. داشتن تکیه گاهی اعتقادی و اخلاقی مهم است.
🔹 درباره "مدیریت زمان" مطالعه کنید. در این حد که بایدهای برنامه ریزی و استفاده از وقت را نشان دهد.
🔹 زبان خارجی را جدّی بگیرید. ابزاری است که توانایی های علمی ما را تقویت می کند. به آنچه در دانشگاه آموزش داده می شود، بسنده نکنید.
🔹 ارتباط با شهر و محل سکونت را قطع نکنید. به ویژه حفظ ارتباط با خانواده مهم است. حفظ ارتباط با دیگران، وقت تلف کردن نیست.
🔹 ارتباط با تشکل های دانشجویی، هم آگاهانه باشد، هم خالصانه؛ به دور از افراط و تفریط. اگر قرار است در تشکلی دانشجویی فعالیت کنید آنگونه غرق در فعالیت های سیاسی و دانشجویی نشوید که تحصیل در حاشیه قرار گیرد.
🔹 در مورد روابط با جنس مخالف، اهل مراقبت باشید.
🔹 اهل مطالعه باشید اما پراکنده خوانی نکنید. البته اشکالی هم شاید نداشته باشد همزمان و مدیریت شده در حاشیه درس ها چند زمینه مطالعه داشته باشیم.
🔹 در بین مطالعات حاشیه درس ها، غیر از کتابهای استاد مطهری، انس با ادبیات و ارتباط با تاریخ، به ویژه تاریخ معاصر، مفید خواهد بود.
🔹 ورزش هم لازم است. یک بعدی بودن خوب نیست. از حضور در جمع فراری نباشید.
🔹 در رشته تحصیلی، اهل کنجکاوی باشید. به "می دانم" های رشته اکتفا نکنید. "نمی دانم"های رشته تحصیلی مهم هستند. گاهی "سوال"، مهمتر از "جواب" است.
🔹 درس های مقطع کارشناسی را مهم هستند. پایه علمی و عملی در همین مقطع شکل می گیرد؛ مهمتر از مقاطع بالاتر.
🔹 به ویژه در مورد دانشجویان علوم انسانی، نوشتن را تمرین کنید. قلم به دست مطالعه کنید.
🔹 نگاهی هم به معیشت و واقعیت های اقتصادی داشته باشید. خود را برای ورود به زندگی بعد از دوره دانشجویی آماده کنید؛ با درس خواندن، با آموختن مهارت، با شناسایی فرصت های شغلی.
🔹 اخبار ایران را پیگیری کنید. همه ما فراموش نکنیم ایرانی هستیم. دلسوز و نگران ایران عزیز باشیم.
@babaee_ehsan
🔹 برنامه ای برای مطالعه آثار استاد مطهری داشته باشید. داشتن تکیه گاهی اعتقادی و اخلاقی مهم است.
🔹 درباره "مدیریت زمان" مطالعه کنید. در این حد که بایدهای برنامه ریزی و استفاده از وقت را نشان دهد.
🔹 زبان خارجی را جدّی بگیرید. ابزاری است که توانایی های علمی ما را تقویت می کند. به آنچه در دانشگاه آموزش داده می شود، بسنده نکنید.
🔹 ارتباط با شهر و محل سکونت را قطع نکنید. به ویژه حفظ ارتباط با خانواده مهم است. حفظ ارتباط با دیگران، وقت تلف کردن نیست.
🔹 ارتباط با تشکل های دانشجویی، هم آگاهانه باشد، هم خالصانه؛ به دور از افراط و تفریط. اگر قرار است در تشکلی دانشجویی فعالیت کنید آنگونه غرق در فعالیت های سیاسی و دانشجویی نشوید که تحصیل در حاشیه قرار گیرد.
🔹 در مورد روابط با جنس مخالف، اهل مراقبت باشید.
🔹 اهل مطالعه باشید اما پراکنده خوانی نکنید. البته اشکالی هم شاید نداشته باشد همزمان و مدیریت شده در حاشیه درس ها چند زمینه مطالعه داشته باشیم.
🔹 در بین مطالعات حاشیه درس ها، غیر از کتابهای استاد مطهری، انس با ادبیات و ارتباط با تاریخ، به ویژه تاریخ معاصر، مفید خواهد بود.
🔹 ورزش هم لازم است. یک بعدی بودن خوب نیست. از حضور در جمع فراری نباشید.
🔹 در رشته تحصیلی، اهل کنجکاوی باشید. به "می دانم" های رشته اکتفا نکنید. "نمی دانم"های رشته تحصیلی مهم هستند. گاهی "سوال"، مهمتر از "جواب" است.
🔹 درس های مقطع کارشناسی را مهم هستند. پایه علمی و عملی در همین مقطع شکل می گیرد؛ مهمتر از مقاطع بالاتر.
🔹 به ویژه در مورد دانشجویان علوم انسانی، نوشتن را تمرین کنید. قلم به دست مطالعه کنید.
🔹 نگاهی هم به معیشت و واقعیت های اقتصادی داشته باشید. خود را برای ورود به زندگی بعد از دوره دانشجویی آماده کنید؛ با درس خواندن، با آموختن مهارت، با شناسایی فرصت های شغلی.
🔹 اخبار ایران را پیگیری کنید. همه ما فراموش نکنیم ایرانی هستیم. دلسوز و نگران ایران عزیز باشیم.
@babaee_ehsan
Forwarded from مسطر، انقلاب و جامعه (احسان بابایی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اتچ بات
#عزرائیل در قامت یک #کهنه_سرباز وارد میشود.
#کتابستان_معرفت که پیش از این در حوزههای ژانری #علمیتخیلی و #فانتزی آثار درخوری را خلق کرده بود، اینک با چاپ اولین جلد از مجموعه عزرائیل به وادی چاپ و نشر آثار #تریلر در فضای داستانی ایران وارد شده است.
عنوان جلد اول کهنه سرباز است و روایت حمیدرضا هدایتی که سرگرد سازمان حفاظت اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی ایران است از یک سو و علی علیزاده، قاتلی مرموز که رد پایش همه جا دیده میشود اما هیچ راهی برای اثبات آن و یافتنش نیست.
این دو بیآنکه بخواهند درگیر مبارزهای بزرگ میشوند که جغرافیایش تهران در شرق تا نیکوزیای قبرس در غرب است.
داستان عزرائیل از ماجرای قتل یک گروه مواد مخدر در تهران و چند سرباز نیروی قدس سپاه در دوحه شروع میشود و با یک ماجرای هیجانی به ترکیه و شمال سوریه میرود.
رمان نیما اکبرخانی تنها محدود به اتفاقات هیجانانگیز نمیشود. او به سراغ پشت پرده اتفاقات مهمی میرود. #کهنه_سرباز نقبی به اتفاقات چهل سال گذاشته ایران هم میزند و داستان را به گروهک تروریستی منافقین و سالهای جنگ میکشاند.
درد اصلی جلد اول رمان عزرائیل پیدا کردن قاتل و قاتلان احتمالی نیست. درد اصلی این رمان خیانت است! خیانتی که هیچکس باورش نمیکند. #نیما_اکبرخانی در رمانش با دقتی مثالزدنی از جزئیات این ماجرا پرده میبردارد و قلمی روان، دو داستان موازی را پیش میبرد.
کتابستان معرفت، رمان عزرائیل؛ کهنه سرباز را در ۲۹۶صفحه و با قیمت ۶۵هزار تومان روی پیشخان کتابفروشیها آورده است.
@ketabestan
#کتابستان_معرفت که پیش از این در حوزههای ژانری #علمیتخیلی و #فانتزی آثار درخوری را خلق کرده بود، اینک با چاپ اولین جلد از مجموعه عزرائیل به وادی چاپ و نشر آثار #تریلر در فضای داستانی ایران وارد شده است.
عنوان جلد اول کهنه سرباز است و روایت حمیدرضا هدایتی که سرگرد سازمان حفاظت اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی ایران است از یک سو و علی علیزاده، قاتلی مرموز که رد پایش همه جا دیده میشود اما هیچ راهی برای اثبات آن و یافتنش نیست.
این دو بیآنکه بخواهند درگیر مبارزهای بزرگ میشوند که جغرافیایش تهران در شرق تا نیکوزیای قبرس در غرب است.
داستان عزرائیل از ماجرای قتل یک گروه مواد مخدر در تهران و چند سرباز نیروی قدس سپاه در دوحه شروع میشود و با یک ماجرای هیجانی به ترکیه و شمال سوریه میرود.
رمان نیما اکبرخانی تنها محدود به اتفاقات هیجانانگیز نمیشود. او به سراغ پشت پرده اتفاقات مهمی میرود. #کهنه_سرباز نقبی به اتفاقات چهل سال گذاشته ایران هم میزند و داستان را به گروهک تروریستی منافقین و سالهای جنگ میکشاند.
درد اصلی جلد اول رمان عزرائیل پیدا کردن قاتل و قاتلان احتمالی نیست. درد اصلی این رمان خیانت است! خیانتی که هیچکس باورش نمیکند. #نیما_اکبرخانی در رمانش با دقتی مثالزدنی از جزئیات این ماجرا پرده میبردارد و قلمی روان، دو داستان موازی را پیش میبرد.
کتابستان معرفت، رمان عزرائیل؛ کهنه سرباز را در ۲۹۶صفحه و با قیمت ۶۵هزار تومان روی پیشخان کتابفروشیها آورده است.
@ketabestan
Telegram
attach 📎
*مطلق در ذهن ایرانی*
دکتر آذردخت مفیدی
تلخیص: میثم غضنفری
*مهر عزت نایافته*
بشر با غرایز ابتدایی به دنیا میآید. غرایز فیزیولوژیک که اولین پیوند او را با هستی مادی ایجاد میکند. چون تولید نیاز میکند و نیاز باید برآورده شود و محیط بیرون این نیاز را برآورده میکند. بقای فیزیولوژیک خود بستری است برای رشد روانی. این خود انرژی راهبر دیگری دارد به نام فراران. انرژی روانی برای رشد روانی. هسته اصلی این انرژی مهر است.
نوزاد که به دنیا میآید فقط با بخش غرایز همراه است. در سیر رابطه با جهان بیرون که مادر نماد آن است با دریافت مهر از مادر به آهستگی هسته روان یعنی «من» در او شکل میگیرد.
مهر، پایهی ایجاد «من» در انسان و آغاز سیر رشد این من است. اولین عملکرد من انسان، ارتباط با واقعیت است. انسان از جنون صد در صد، یعنی قطع ارتباط کامل با واقعیت؛ زیستن آغاز میکند. بهتدریج که من در او شکل میگیرد ارتباط با واقعیت هم شروع میشود. در مسیر رشد بهنجار به هر نسبت که من انسان رشد میکند، در ارتباط بیشتر با واقعیت قرار میگیرد؛ و نقطه نهایی یعنی ارتباط صد در صد با واقعیت، یعنی عین واقعیت شدن؛ و انرژی پایهای برای این حرکت مهر است.
مهر مرز نمیشناسد. گرچه خود تنها عنصری است که در رشد نوزاد، بنیان «من» او را میریزد و «من» خاصیتش مرزدار بودن است (روان انسان مانند جسم مرز دارد و نباید به آن تجاوز و نفوذ کرد) اما خود میتواند بزرگترین تهدید برای از بین بردن این مرز باشد.
اگر مهر مادر به فرزندش همانند ماههای اول تولد ادامه پیدا کند میتواند بزرگترین مانع رشد روانی کودک باشد. این مهر همان مهر عزت نایافته است؛ یعنی مهر ارجمند نشده. در خاصیت بدوی خویش مانده و این نهایتاً به تخریب و واپس روی فرد و رابطه میانجامد؛ زیرا خاصیت نفوذ دارد و علیه مرز است. میل به ممزوج شدن دارد. درهمآمیختگی کامل. در بدویترین حالتش وقتی به اوج قدرت ناپخته خویش میرسد تمایلات شدید آزارگر پیدا میکند. کودکان اسباببازیهایی را که دوست دارند تکهتکه میکنند. گرچه ظاهراً برای شناختن این اسباببازی است اما همین میل به شناخت برای میل به یکی شدن است. یک همانندسازی کامل از بدویترین نوع؛ بنابراین میل به شناخت با ابزار مهر بدوی به سادیسم و تخریب کامل میانجامد.
این مهر برای عزت و مرز یافتن نیاز به عنصر احترام دارد. احترام از حرمت میآید. حریم، جایی خصوصی برای فرد است و حکایت از مرز دارد. مهر در سیر شد باید از کانال احترام بگذرد و با احترام شکل بگیرد. این مسیر همانند مسیر خودآگاهی در انسان است.
ما ملتی بسیار عاطفی هستیم پر از مهر؛ اما مهری عزت نایافته. در خانوادهها فرزندان مهر بسیار دریافت میکنند اما احترام ندارند. احترام در به رسمیت شناختن مرزهای من
مهر عزت نایافته اغلب صورت خودشیفته به خود میگیرد.
*خودشیفتگی*
خودشیفتگی از اختلال رابطه مادر و کودک در نخستین سالهای زندگی بهخصوص یک سال اول تولد نشاءت میگیرد.
اگر نیازهای کودک ارضا نشود و کودک ناکامی زیادی را تحمل کند، دچار احساس ناکامی، تحقیر و ناامنی شدید میشود.
این افراد اعتماد خود را به جهان و ابژههای آن را دست داده، قادر به برقراری ارتباط عاطفی عمیق با دیگران نیستند توانایی همدلی کردن با دیگران را هم از دست میدهند. (همدلی کردن به معنای اینکه خود را بهجای موقعیت عاطفی دیگری قرار داده و احساسات او را درک کند). به دلیل اینکه احساس حقارت و ناامنی فرد بیشتر از آن است که من (ego) بتواند آن را تحمل کند. به جبران این احساس در اینگونه افراد، یک من ایدئال مطلق و کامل به وجود میآید. (من ایدئال) آن چیزی است که فرد میخواهد در آینده بشود). چون هرگونه نیاز در این افراد مترادف با تحقیر و طرد شدن بوده. در یک مکانیسم پیچیده این من ایده آن بر من واقعی فرد منطبق میشود؛ یعنی فرد خودشیفته فکر میکند که مطلق کل و ایدئال است و یک هستهی بزرگمنشی پیدا میکند. انگار بهتر و برتر از دیگران است. در این راستا همواره انتظار دارد تحسین و تملق شود. احساس خصومت و دشمنی از عواطف پایهای این افراد است. بدین معنا که نسبت به دیگران خشم و نفرت و حسادت و رشک دارند. آنها با مکانیسم دفاعی فرافکنی این احساسات را به دیگران فرا میافکنند و احساس میکنند دیگران با آنها خصومت درند؛ بنابراین بدبین میشوند. وجود بد خود را انکار نموده به دیگران فرافکنی میکنند و دیگران همه بد میشوند.
بنا براین همیشه وحشت از موردحمله قرار گرفتن و یا مورد بهرهبرداری قرار گرفتن دارند.
دکتر آذردخت مفیدی
تلخیص: میثم غضنفری
*مهر عزت نایافته*
بشر با غرایز ابتدایی به دنیا میآید. غرایز فیزیولوژیک که اولین پیوند او را با هستی مادی ایجاد میکند. چون تولید نیاز میکند و نیاز باید برآورده شود و محیط بیرون این نیاز را برآورده میکند. بقای فیزیولوژیک خود بستری است برای رشد روانی. این خود انرژی راهبر دیگری دارد به نام فراران. انرژی روانی برای رشد روانی. هسته اصلی این انرژی مهر است.
نوزاد که به دنیا میآید فقط با بخش غرایز همراه است. در سیر رابطه با جهان بیرون که مادر نماد آن است با دریافت مهر از مادر به آهستگی هسته روان یعنی «من» در او شکل میگیرد.
مهر، پایهی ایجاد «من» در انسان و آغاز سیر رشد این من است. اولین عملکرد من انسان، ارتباط با واقعیت است. انسان از جنون صد در صد، یعنی قطع ارتباط کامل با واقعیت؛ زیستن آغاز میکند. بهتدریج که من در او شکل میگیرد ارتباط با واقعیت هم شروع میشود. در مسیر رشد بهنجار به هر نسبت که من انسان رشد میکند، در ارتباط بیشتر با واقعیت قرار میگیرد؛ و نقطه نهایی یعنی ارتباط صد در صد با واقعیت، یعنی عین واقعیت شدن؛ و انرژی پایهای برای این حرکت مهر است.
مهر مرز نمیشناسد. گرچه خود تنها عنصری است که در رشد نوزاد، بنیان «من» او را میریزد و «من» خاصیتش مرزدار بودن است (روان انسان مانند جسم مرز دارد و نباید به آن تجاوز و نفوذ کرد) اما خود میتواند بزرگترین تهدید برای از بین بردن این مرز باشد.
اگر مهر مادر به فرزندش همانند ماههای اول تولد ادامه پیدا کند میتواند بزرگترین مانع رشد روانی کودک باشد. این مهر همان مهر عزت نایافته است؛ یعنی مهر ارجمند نشده. در خاصیت بدوی خویش مانده و این نهایتاً به تخریب و واپس روی فرد و رابطه میانجامد؛ زیرا خاصیت نفوذ دارد و علیه مرز است. میل به ممزوج شدن دارد. درهمآمیختگی کامل. در بدویترین حالتش وقتی به اوج قدرت ناپخته خویش میرسد تمایلات شدید آزارگر پیدا میکند. کودکان اسباببازیهایی را که دوست دارند تکهتکه میکنند. گرچه ظاهراً برای شناختن این اسباببازی است اما همین میل به شناخت برای میل به یکی شدن است. یک همانندسازی کامل از بدویترین نوع؛ بنابراین میل به شناخت با ابزار مهر بدوی به سادیسم و تخریب کامل میانجامد.
این مهر برای عزت و مرز یافتن نیاز به عنصر احترام دارد. احترام از حرمت میآید. حریم، جایی خصوصی برای فرد است و حکایت از مرز دارد. مهر در سیر شد باید از کانال احترام بگذرد و با احترام شکل بگیرد. این مسیر همانند مسیر خودآگاهی در انسان است.
ما ملتی بسیار عاطفی هستیم پر از مهر؛ اما مهری عزت نایافته. در خانوادهها فرزندان مهر بسیار دریافت میکنند اما احترام ندارند. احترام در به رسمیت شناختن مرزهای من
مهر عزت نایافته اغلب صورت خودشیفته به خود میگیرد.
*خودشیفتگی*
خودشیفتگی از اختلال رابطه مادر و کودک در نخستین سالهای زندگی بهخصوص یک سال اول تولد نشاءت میگیرد.
اگر نیازهای کودک ارضا نشود و کودک ناکامی زیادی را تحمل کند، دچار احساس ناکامی، تحقیر و ناامنی شدید میشود.
این افراد اعتماد خود را به جهان و ابژههای آن را دست داده، قادر به برقراری ارتباط عاطفی عمیق با دیگران نیستند توانایی همدلی کردن با دیگران را هم از دست میدهند. (همدلی کردن به معنای اینکه خود را بهجای موقعیت عاطفی دیگری قرار داده و احساسات او را درک کند). به دلیل اینکه احساس حقارت و ناامنی فرد بیشتر از آن است که من (ego) بتواند آن را تحمل کند. به جبران این احساس در اینگونه افراد، یک من ایدئال مطلق و کامل به وجود میآید. (من ایدئال) آن چیزی است که فرد میخواهد در آینده بشود). چون هرگونه نیاز در این افراد مترادف با تحقیر و طرد شدن بوده. در یک مکانیسم پیچیده این من ایده آن بر من واقعی فرد منطبق میشود؛ یعنی فرد خودشیفته فکر میکند که مطلق کل و ایدئال است و یک هستهی بزرگمنشی پیدا میکند. انگار بهتر و برتر از دیگران است. در این راستا همواره انتظار دارد تحسین و تملق شود. احساس خصومت و دشمنی از عواطف پایهای این افراد است. بدین معنا که نسبت به دیگران خشم و نفرت و حسادت و رشک دارند. آنها با مکانیسم دفاعی فرافکنی این احساسات را به دیگران فرا میافکنند و احساس میکنند دیگران با آنها خصومت درند؛ بنابراین بدبین میشوند. وجود بد خود را انکار نموده به دیگران فرافکنی میکنند و دیگران همه بد میشوند.
بنا براین همیشه وحشت از موردحمله قرار گرفتن و یا مورد بهرهبرداری قرار گرفتن دارند.
در مواجهه با ناکامی بهجای افسرده شدن اغلب پرخاشگر شده بهسرعت افکار انتقامجویانه پیدا میکنند. بسیار مستعد هستند که من ایدئال خود ر به دیگری فرافکنی کنند و او را بهصورت بدوی ایده آلیزه کنند.
در این افراد اطاعت از قانون صرفاً از ترس مجازات است. وجدان اخلاقی در این افراد آزارگر است یعنی وجدان اخلاقی رشد نایافته، تنبیهکننده و ترساننده.
در موردی که خود فردی سادیستیک و قلدر و زورگو به دیگران میشود.
در این افراد اطاعت از قانون صرفاً از ترس مجازات است. وجدان اخلاقی در این افراد آزارگر است یعنی وجدان اخلاقی رشد نایافته، تنبیهکننده و ترساننده.
در موردی که خود فردی سادیستیک و قلدر و زورگو به دیگران میشود.
سلام علیکم
برادر عزیزی برای هزینه ی کفن ودفن مادرشون مجبور به قرض گرفتن شده.
نان آور خونه هست و در وضعیت مالی نامناسبی قرار گرفته.
کمک کنید که انشاالله مشکل این برادرمون هم حل بشه ممنون.
5041721032897002
محمدصادق عزتی
09199095036
برادر عزیزی برای هزینه ی کفن ودفن مادرشون مجبور به قرض گرفتن شده.
نان آور خونه هست و در وضعیت مالی نامناسبی قرار گرفته.
کمک کنید که انشاالله مشکل این برادرمون هم حل بشه ممنون.
5041721032897002
محمدصادق عزتی
09199095036