tgoop.com/ha_mim1377/4658
Last Update:
*مطلق در ذهن ایرانی*
دکتر آذردخت مفیدی
تلخیص: میثم غضنفری
*مهر عزت نایافته*
بشر با غرایز ابتدایی به دنیا میآید. غرایز فیزیولوژیک که اولین پیوند او را با هستی مادی ایجاد میکند. چون تولید نیاز میکند و نیاز باید برآورده شود و محیط بیرون این نیاز را برآورده میکند. بقای فیزیولوژیک خود بستری است برای رشد روانی. این خود انرژی راهبر دیگری دارد به نام فراران. انرژی روانی برای رشد روانی. هسته اصلی این انرژی مهر است.
نوزاد که به دنیا میآید فقط با بخش غرایز همراه است. در سیر رابطه با جهان بیرون که مادر نماد آن است با دریافت مهر از مادر به آهستگی هسته روان یعنی «من» در او شکل میگیرد.
مهر، پایهی ایجاد «من» در انسان و آغاز سیر رشد این من است. اولین عملکرد من انسان، ارتباط با واقعیت است. انسان از جنون صد در صد، یعنی قطع ارتباط کامل با واقعیت؛ زیستن آغاز میکند. بهتدریج که من در او شکل میگیرد ارتباط با واقعیت هم شروع میشود. در مسیر رشد بهنجار به هر نسبت که من انسان رشد میکند، در ارتباط بیشتر با واقعیت قرار میگیرد؛ و نقطه نهایی یعنی ارتباط صد در صد با واقعیت، یعنی عین واقعیت شدن؛ و انرژی پایهای برای این حرکت مهر است.
مهر مرز نمیشناسد. گرچه خود تنها عنصری است که در رشد نوزاد، بنیان «من» او را میریزد و «من» خاصیتش مرزدار بودن است (روان انسان مانند جسم مرز دارد و نباید به آن تجاوز و نفوذ کرد) اما خود میتواند بزرگترین تهدید برای از بین بردن این مرز باشد.
اگر مهر مادر به فرزندش همانند ماههای اول تولد ادامه پیدا کند میتواند بزرگترین مانع رشد روانی کودک باشد. این مهر همان مهر عزت نایافته است؛ یعنی مهر ارجمند نشده. در خاصیت بدوی خویش مانده و این نهایتاً به تخریب و واپس روی فرد و رابطه میانجامد؛ زیرا خاصیت نفوذ دارد و علیه مرز است. میل به ممزوج شدن دارد. درهمآمیختگی کامل. در بدویترین حالتش وقتی به اوج قدرت ناپخته خویش میرسد تمایلات شدید آزارگر پیدا میکند. کودکان اسباببازیهایی را که دوست دارند تکهتکه میکنند. گرچه ظاهراً برای شناختن این اسباببازی است اما همین میل به شناخت برای میل به یکی شدن است. یک همانندسازی کامل از بدویترین نوع؛ بنابراین میل به شناخت با ابزار مهر بدوی به سادیسم و تخریب کامل میانجامد.
این مهر برای عزت و مرز یافتن نیاز به عنصر احترام دارد. احترام از حرمت میآید. حریم، جایی خصوصی برای فرد است و حکایت از مرز دارد. مهر در سیر شد باید از کانال احترام بگذرد و با احترام شکل بگیرد. این مسیر همانند مسیر خودآگاهی در انسان است.
ما ملتی بسیار عاطفی هستیم پر از مهر؛ اما مهری عزت نایافته. در خانوادهها فرزندان مهر بسیار دریافت میکنند اما احترام ندارند. احترام در به رسمیت شناختن مرزهای من
مهر عزت نایافته اغلب صورت خودشیفته به خود میگیرد.
*خودشیفتگی*
خودشیفتگی از اختلال رابطه مادر و کودک در نخستین سالهای زندگی بهخصوص یک سال اول تولد نشاءت میگیرد.
اگر نیازهای کودک ارضا نشود و کودک ناکامی زیادی را تحمل کند، دچار احساس ناکامی، تحقیر و ناامنی شدید میشود.
این افراد اعتماد خود را به جهان و ابژههای آن را دست داده، قادر به برقراری ارتباط عاطفی عمیق با دیگران نیستند توانایی همدلی کردن با دیگران را هم از دست میدهند. (همدلی کردن به معنای اینکه خود را بهجای موقعیت عاطفی دیگری قرار داده و احساسات او را درک کند). به دلیل اینکه احساس حقارت و ناامنی فرد بیشتر از آن است که من (ego) بتواند آن را تحمل کند. به جبران این احساس در اینگونه افراد، یک من ایدئال مطلق و کامل به وجود میآید. (من ایدئال) آن چیزی است که فرد میخواهد در آینده بشود). چون هرگونه نیاز در این افراد مترادف با تحقیر و طرد شدن بوده. در یک مکانیسم پیچیده این من ایده آن بر من واقعی فرد منطبق میشود؛ یعنی فرد خودشیفته فکر میکند که مطلق کل و ایدئال است و یک هستهی بزرگمنشی پیدا میکند. انگار بهتر و برتر از دیگران است. در این راستا همواره انتظار دارد تحسین و تملق شود. احساس خصومت و دشمنی از عواطف پایهای این افراد است. بدین معنا که نسبت به دیگران خشم و نفرت و حسادت و رشک دارند. آنها با مکانیسم دفاعی فرافکنی این احساسات را به دیگران فرا میافکنند و احساس میکنند دیگران با آنها خصومت درند؛ بنابراین بدبین میشوند. وجود بد خود را انکار نموده به دیگران فرافکنی میکنند و دیگران همه بد میشوند.
بنا براین همیشه وحشت از موردحمله قرار گرفتن و یا مورد بهرهبرداری قرار گرفتن دارند.
BY حسن مجیدیان
Share with your friend now:
tgoop.com/ha_mim1377/4658