tgoop.com/gholow2/3065
Last Update:
مسأله مورد نزاع هیچ ربطی به عقيده تفویض و نقش تکوینی پیامبر (ص) در عالم خلقت نداشته است؛ بلکه مربوط به اموری است که در اختیار بشر است. اختصاصی هم به پیامبر (ص) نداشته و عمومی و بیشتر ناظر به امیر و صاحبقدرت بوده است؛ چنان که در روایت پیشگفته از عثمان نمایان است. در کلامی منسوب به ابن سیرین نیز آمده است:
حَدَّثَنَا أَزْهَرُ، عَنِ ابْنِ عَوْنٍ، عَنْ مُحَمَّدٍ، قَالَ: قَرَأْتُ كِتَابًا فِيهِ: مَا شَاءَ اللَّهُ وَالْأَمِيرُ، فَقَالَ: مَا شَاءَ الْأَمِيرُ بَعْدَ اللَّهِ (ابن أبي شيبة، المصنف، ۵/ ۳۴۰).
در همین فضا بوده که روایات زیر نقل شده است:
حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ يَعْنِي ابْنَ عُيَيْنَةَ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ، عَنْ رِبْعِيٍّ، عَنْ حُذَيْفَةَ قَالَ: أَتَى رَجُلٌ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: إِنِّي رَأَيْتُ فِي الْمَنَامِ أَنِّي لَقِيتُ بَعْضَ أَهْلِ الْكِتَابِ، فَقَالَ: نِعْمَ الْقَوْمُ أَنْتُمْ، لَوْلَا أَنَّكُمْ تَقُولُونَ مَا شَاءَ اللهُ وَشَاءَ مُحَمَّدٌ فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: قَدْ كُنْتُ أَكْرَهُهَا مِنْكُمْ، فَقُولُوا: مَا شَاءَ اللهُ ثُمَّ شَاءَ مُحَمَّد (مسند أحمد ط الرسالة، ۳۸/ ۳۶۴).
قَالَ: الشَّافِعِيُّ: وَقَالَ رَجُلٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ: مَا شَاءَ اللَّهُ وَشِئْت، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - أَمِثْلَانِ؟ قُلْ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ شِئْت (الأم للشافعي، ۱/ ۲۳۲).
البته دامنه اختلاف فقط بر سر همین لفظ «ما شاء» نبوده بلکه مجموعهای از الفاظ و مفاهیم دیگر را نیز دربرمیگرفته است که در ابواب مربوط میتوان دید و بررسی آنها در این مختصر نمیگنجد.
حال اگر روایت استرآبادی را با این سابقه درنظر بگیریم، روشن است که استرآبادی مانند موارد دیگر در این جا هم روایات اهل سنت را گرفته و با افزودن روکش و پیرایههایی آن را از کارکرد اصلی خود خارج کرده است. یکی از فرقهای روایت استرآبادی با روایتی که از شافعی گذشت، افزودن نام امیرالمؤمنین (ع) در آن است که به سبک پردازش استرآبادی بازمیگردد. در سرتاسرِ تفسیر استرآبادی نام امیرالمؤمنین (ع) به صورت کلیشهوار در روایات افزوده شده است.
در رنگآمیزی استرآبادی، تصنع و تکلف در پیوند دادن این روایات با مثلِ بعوضة و ذباب نمایان است. نسبت محمد (ص) و علی (ع) به قدرت خداوند را با نسبت مگس و پشه به ممالک مقایسه کردن نیز تعبیر رکیک و نادرستی است. نسبت میانِ خالق و مخلوق را نمیتوان با چنین قیاسی نشان داد و از آن گذشته همه چیز در برابر قدرت خداوند یکسان است و فرق گذاشتن بین محمد (ص) و علی (ع) وجهی ندارد.
🔻نتیجه آن که ما در این جا شاهد ترکیب دو حدیث از دو سنت متفاوت هستیم: حدیثی در تفسیر باطن که به باطنیه شیعه متعلق است و حدیثی ناظر به اختلافات فقهی و کلامی عامه در قرن نخست. استرآبادی با ترکیب این دو حدیث و افزودن کلیشههای خود، عبارت «ما شاء الله ثم شاء محمد ... ثم شاء علی» را پدید آورده است که دستمایه توجیه نظریات تفویضی متأخر شده است.
#تفسیر_استرآبادی
#توافق_المشیئتین
#تفویض
@Gholow2
BY غلوپژوهی
Share with your friend now:
tgoop.com/gholow2/3065