Forwarded from آینده (عباس عبدی)
🔴اسیر گذشته نباشیم
🔺اعتماد ۸ شهریور ۱۴۰۴
✍️عباس عبدی
🔘پس از جنگ اخیر محتواهای گوناگونی تولید شد تا به مردم آموزش داده شود که چگونه تابآور شوند و آن را حفظ کنند؟ یکی از نمونههای خوب آن سخنرانی دکتر مکری با عنوان "چه کسانی در بحرانها نمیشکنند؟" است. گرچه مخاطب و هدف اصلی این تولیدات آموزشی، مردم به معنای عموم هستند ولی اگر مسئولین نیز وقت بگذارند و آن را گوش کنند حتما بهره فراوان خواهند برد؛ بویژه این که تابآوری مسئولین میتواند به تابآوری کشور منجر شود و بر عکس.
🔘یکی از نکات جالب آن تفاوت در نگاه به وضعیت با طرح دو پرسش چرا؟ و چه؟ است. این تفاوت را من در قالب دو رویکرد گذشتهنگر و آیندهنگر توصیف کردهام. این که ما همیشه دنبال این هستیم که ببینیم چرا به نقطه کنونی رسیدهایم؟ منطق آن هم روشن است. گذشته چراغ راه آینده است. ولی در اجرای این کار که درست هم هست مرتکب چند خطا میشویم.
🔘اول این که در عمل در گذشته میمانیم و فراموش میکنیم که فهم آن را برای ساختن آیندهای بهتر میخواستیم و درک ما از گذشته به تنهایی دردی را درمان نمیکند. در واقع گذشته انتها ندارد مثل اقیانوسی است که هر چه فرو برویم به کف آن نمیرسیم، و به جایی میرسیم که دیگر توان نفس کشیدن و بازگشت هم نداریم.
🔘خطای دیگر این است که رفتن به گذشته برای قضاوت کردن و محکوم و حاکم کردن این و آن است، و چون دادگاه رسیدگی به گذشته فاقد آیین دادرسی و قضات مستقل است، هیچگاه پروندههای آن بسته نمیشود، فرصتی برای ورود به آینده پیش نمیآید.
🔘نمونه اخیر ان و در شرایطی که اکنون با فعال شدن بند اسنپبک مواجهیم دنبال مقصریابی از بند مزبور هستند تا او را دادگاهی کنند! کسانی که خودشان ۶ قطعنامه قبلی را در دامن ایران گذاشتند. فرد مطلعی هم نوشته بود که ۶ قطعنامه علیه ایران صادر کردند و کسی مسئولیت آنها را نمیپذیرد حالا دنبال مسئول پیدا کردن برای بازگشت آنها هستند. این یعنی نه میخواهیم و نه میتوانیم از این وضعیت عبور کنیم.
🔘اکنون وقت پرسیدن "چه" باید کرد است. این که مکرر گفته میشود، اروپا صلاحیت حقوقی و سیاسی و اخلاقی را برای احیای مکانیسم ماشه ندارد یا برای گفتگوهای غیرمستقیم با آمریکا صرفا در حوزه هستهای و مشروط بر پذیرش حق غنی سازی و عدم حمله نظامی آمریکا به ایران هنگام مذاکرات آمادهایم؛ مسالهای را حل نمیکند. در واقع به زبان دیگری میگوییم اسنپبک را فعال کنید، ما آمادهایم.
🔘تا اینجا هم مسالهای نیست. پرسش این است که بعدش چه خواهید کرد؟ این که برخی افراد در سیما میآیند و غیرمسئولانه میگویند اجرایی شدن اسنپبک فرقی با الان ندارد و از تحریمهای آمریکا بدتر نیست یادآور همان گزارههای مشهور قبلی است که قطعنامهها را کاغذپاره میدانست.
🔘چه باید کرد؟ اولین کار باید مدیریت پرونده هستهای متمرکز و روشن و هماهنگ باشد. در واقع وفاق درون ساختاری در این مسأله باید صد در صدی باشد. اجازه خرابکاری هم به مجلس و افراد بیمسئولیت داده نشود. کوچکترین اختلاف درون ساختاری مسالهساز است.
🔘دومین کار باید ابتکار و ایدههای روشنی و رو به آینده داشت و انها را روی میز گذاشت. اسیر ذهنیتهای گذشته شدن و یک پا بودن مرغ سیاست ایران، فاجعهبار خواهد بود. سیاست متصلب پیشاپیش شکست خورده است.
🔘وضعیت کنونی ایران تهدیدآمیز و خطرناک است ولی به همان اندازه فرصت مناسبی برای انجام تغییراتی است که امید را در دل جامعه ایرانی دوباره زنده کند. تغییراتی که مثل گذشته ابتر و متناقض نباشد که در نهایت، چوب تغییرات را بخوریم ولی از نان آن محروم شویم.
🔘با توجه به این که ارائه هر پیشنهادی مستلزم داشتن اطلاعات دقیق و تسلط کارشناسی است لذا صلاحیت دادن چنین پیشنهادی را ندارم و معتقدم که اغلب افراد عادی هم فاقد این صلاحیت هستند و بهتر است از ورود به جزییات پرهیز کنند. ولی ما انتظاراتی هم داریم. این که شعارهای بیاثر ندهید. برای مصالحه جهت منافع ملی که بزرگترین فضیلت و وطیفه سیاستمدار است آماده باشید.
🔘بدانیم که عیار افراد و حکومتها در نحوه مواجهه آنها هنگام شکست و ضعف و هنگامی که شرایط علیه اوست معلوم میشود و نه در زمانی که دنیا به کام است. این عیار است که تضمینکننده تابآوری یک فرد یا سیستم است.
🔘اصراری به تعلیق یا ادامه غنی سازی، مذاکره یا عدم مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم ندارم. اینها فرع بر نتیجه است. ولی اسیر گذشته نباید شد. نگاه به آینده و تأمین منافع مردم و کشور و ایجاد امید بر اسیر خیالات شدن مقدم است. هیچ پیشفرضی در برابر این هدف اعتبار و تقدسی ندارد.
🔺اعتماد ۸ شهریور ۱۴۰۴
✍️عباس عبدی
🔘پس از جنگ اخیر محتواهای گوناگونی تولید شد تا به مردم آموزش داده شود که چگونه تابآور شوند و آن را حفظ کنند؟ یکی از نمونههای خوب آن سخنرانی دکتر مکری با عنوان "چه کسانی در بحرانها نمیشکنند؟" است. گرچه مخاطب و هدف اصلی این تولیدات آموزشی، مردم به معنای عموم هستند ولی اگر مسئولین نیز وقت بگذارند و آن را گوش کنند حتما بهره فراوان خواهند برد؛ بویژه این که تابآوری مسئولین میتواند به تابآوری کشور منجر شود و بر عکس.
🔘یکی از نکات جالب آن تفاوت در نگاه به وضعیت با طرح دو پرسش چرا؟ و چه؟ است. این تفاوت را من در قالب دو رویکرد گذشتهنگر و آیندهنگر توصیف کردهام. این که ما همیشه دنبال این هستیم که ببینیم چرا به نقطه کنونی رسیدهایم؟ منطق آن هم روشن است. گذشته چراغ راه آینده است. ولی در اجرای این کار که درست هم هست مرتکب چند خطا میشویم.
🔘اول این که در عمل در گذشته میمانیم و فراموش میکنیم که فهم آن را برای ساختن آیندهای بهتر میخواستیم و درک ما از گذشته به تنهایی دردی را درمان نمیکند. در واقع گذشته انتها ندارد مثل اقیانوسی است که هر چه فرو برویم به کف آن نمیرسیم، و به جایی میرسیم که دیگر توان نفس کشیدن و بازگشت هم نداریم.
🔘خطای دیگر این است که رفتن به گذشته برای قضاوت کردن و محکوم و حاکم کردن این و آن است، و چون دادگاه رسیدگی به گذشته فاقد آیین دادرسی و قضات مستقل است، هیچگاه پروندههای آن بسته نمیشود، فرصتی برای ورود به آینده پیش نمیآید.
🔘نمونه اخیر ان و در شرایطی که اکنون با فعال شدن بند اسنپبک مواجهیم دنبال مقصریابی از بند مزبور هستند تا او را دادگاهی کنند! کسانی که خودشان ۶ قطعنامه قبلی را در دامن ایران گذاشتند. فرد مطلعی هم نوشته بود که ۶ قطعنامه علیه ایران صادر کردند و کسی مسئولیت آنها را نمیپذیرد حالا دنبال مسئول پیدا کردن برای بازگشت آنها هستند. این یعنی نه میخواهیم و نه میتوانیم از این وضعیت عبور کنیم.
🔘اکنون وقت پرسیدن "چه" باید کرد است. این که مکرر گفته میشود، اروپا صلاحیت حقوقی و سیاسی و اخلاقی را برای احیای مکانیسم ماشه ندارد یا برای گفتگوهای غیرمستقیم با آمریکا صرفا در حوزه هستهای و مشروط بر پذیرش حق غنی سازی و عدم حمله نظامی آمریکا به ایران هنگام مذاکرات آمادهایم؛ مسالهای را حل نمیکند. در واقع به زبان دیگری میگوییم اسنپبک را فعال کنید، ما آمادهایم.
🔘تا اینجا هم مسالهای نیست. پرسش این است که بعدش چه خواهید کرد؟ این که برخی افراد در سیما میآیند و غیرمسئولانه میگویند اجرایی شدن اسنپبک فرقی با الان ندارد و از تحریمهای آمریکا بدتر نیست یادآور همان گزارههای مشهور قبلی است که قطعنامهها را کاغذپاره میدانست.
🔘چه باید کرد؟ اولین کار باید مدیریت پرونده هستهای متمرکز و روشن و هماهنگ باشد. در واقع وفاق درون ساختاری در این مسأله باید صد در صدی باشد. اجازه خرابکاری هم به مجلس و افراد بیمسئولیت داده نشود. کوچکترین اختلاف درون ساختاری مسالهساز است.
🔘دومین کار باید ابتکار و ایدههای روشنی و رو به آینده داشت و انها را روی میز گذاشت. اسیر ذهنیتهای گذشته شدن و یک پا بودن مرغ سیاست ایران، فاجعهبار خواهد بود. سیاست متصلب پیشاپیش شکست خورده است.
🔘وضعیت کنونی ایران تهدیدآمیز و خطرناک است ولی به همان اندازه فرصت مناسبی برای انجام تغییراتی است که امید را در دل جامعه ایرانی دوباره زنده کند. تغییراتی که مثل گذشته ابتر و متناقض نباشد که در نهایت، چوب تغییرات را بخوریم ولی از نان آن محروم شویم.
🔘با توجه به این که ارائه هر پیشنهادی مستلزم داشتن اطلاعات دقیق و تسلط کارشناسی است لذا صلاحیت دادن چنین پیشنهادی را ندارم و معتقدم که اغلب افراد عادی هم فاقد این صلاحیت هستند و بهتر است از ورود به جزییات پرهیز کنند. ولی ما انتظاراتی هم داریم. این که شعارهای بیاثر ندهید. برای مصالحه جهت منافع ملی که بزرگترین فضیلت و وطیفه سیاستمدار است آماده باشید.
🔘بدانیم که عیار افراد و حکومتها در نحوه مواجهه آنها هنگام شکست و ضعف و هنگامی که شرایط علیه اوست معلوم میشود و نه در زمانی که دنیا به کام است. این عیار است که تضمینکننده تابآوری یک فرد یا سیستم است.
🔘اصراری به تعلیق یا ادامه غنی سازی، مذاکره یا عدم مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم ندارم. اینها فرع بر نتیجه است. ولی اسیر گذشته نباید شد. نگاه به آینده و تأمین منافع مردم و کشور و ایجاد امید بر اسیر خیالات شدن مقدم است. هیچ پیشفرضی در برابر این هدف اعتبار و تقدسی ندارد.
👍121👎9
Forwarded from javad kashi
کودکی به نام هیچ
............
در ایران پس از جنگ، کودکی به نام «هیچ» زائیده شد. ترسناک و شوم است امیدبخش و زیبا هم هست.
تاثیر جنگ با تجربه یک زلزله قابل مقایسه بود. زلزله قطع نظر از مرگ و ویرانی حس اعتماد به زمین، دیوار و سقف و سنگ را زائل میکند. دستکم برای چندین روز، اعتماد سابق به این همه از دست میرود. یک حس تعلیق عمیق درونی به جا میماند که با هیچ حسی قابل مقایسه نیست.
این حس تعلیق در جنگ ایران و عراق وجود نداشت. به دلایل چندی در جنگ دوازده روزه اتفاق افتاد.
حریم کشور، حکومت، ایدئولوژی، شعارها و مفاهیم تبلیغاتی حتی چهرههای تکراری مثل همان زمین و دیوار و سقف در عرصه سیاسیاند. مهم نیست از این همه رضایت داشتیم یا نه. مهم این است که آنها چارچوبی برای زندگی امروز و فردای ما ترسیم میکردند. جنگ این همه را دستکم برای دوازده روز معلق کرد. همین دوازده روز کافی بود تا هیچکس با همان قوت پیشین از خود و فردا و مسیر زندگی سخن نگوید. حس یک «هیچ» در فضا پیچید.
این «هیچ» شوم و هولناک است. چرا که هم زمان با بزرگ شدن این هیچ، کنترلهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و دینی سست میشوند. بحرانهای آب و برق و تورم و بیکاری به آن عمق میدهند. سایه جنگی دوباره نیز سنگین است. این همه دست در دست هم میدهند، تا اذهان و روانها و تخیلات عمومی، به سمت حس عمیق یک خلاء و تعلیق سقوط کنند. ما با یک شرایط مرزی مواجهیم. در مرز جایی که هابز از آن با عنوان وضع طبیعی یاد میکرد. پیچی در کار نیست تا گفته شود در یک پیچ تاریخی حساس به سر میبریم از آن عبور خواهیم کرد و راه گذشته را ادامه خواهیم داد. بر لبه پرتگاهی ایستادهایم. به جایی هم که ایستادهایم اعتمادی نیست.
اما میتوان از تولد نورسیدهای به نام «هیچ» استقبال کرد و از آن لحظهای زیبا و امیدبخش ساخت. جامعه ایرانی چندین دهه آبستن کودک «هیچ» بود. ما در حصار مفاهیم و شعارهای بیمعنا شده، بی نسبت با واقعیت جهان، گسیخته از ذهن و ضمیر نسلهای نو زندگی میکردیم. مفاهیمی که دیگر بر معنای مشخصی دلالت نمیکردند. نشانگان هویتهایی بودند که محتوایی در درون نداشتند. بیشتر استتار کننده مافیاهایی بودند که در همه جا خانه کردهاند. آنها با همه زرق و برق و سر و صدا، چیزی در درون ندارند. آنچه پس پرده پنهان بود، آشکار شده است. این آشکارگی میتواند سرآغاز فصلی تازه باشد. این هیچ نورسیده، سرآغاز همه چیز است. خود آبستن فصلها و گفتارها و چشماندازهای نو است.
با برداشتن دیوارها، گشودن فضای عمومی و فراخوان همگان میتوان سویه مبارک این کودک را غلبه داد.
نادر و اسکندر از آن سنخ که اخوان ثالث میگفت در راه نیست. از ایدئولوگها و سلبریتیها کاری ساخته نیست. در جستجوی ایده تازهای برای رها شدن نباشیم. معجزه با مردم روی میدهد. به جای تبلیغات برای تزریق بیهوده امید، باید آنها را در فهم و برون رفت از عمق فاجعه شریک کرد. ضمن همین مشارکت، ضمن مشاهده حضور یکدیگر و همراه با حس جمعی فاجعه، مردم به معنای سیاسی آن متولد میشوند. مردم ماده خام تبلیغات نیستند. شاهنامه و نمادهای ملی و احیای حس ملی کمکی به تولد سیاسی مردم نمیکنند. آنها تنها به شرط فاعلیت موثر در عرصه سیاست امکان ظهور پیدا میکنند.
همه چیز میتواند از یک تحول در ساختار رسانهای کشور آغاز شود. اجازه دهیم مردم آنچه را تجربه میکنند به زبان بیاورند و در ساحت رسمی رسانهای کشور نمودار شوند. مساله کشور را از درون صدای مردم پیدا کنیم. این اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه رسانههای رسمی به سمت مردم گشوده شوند. همان مردم تشخیص میدهند چگونه باید از معرکه گریخت. آنها خود میتوانند راه نشان دهند و متعهد به آن بمانند.
امید که مردم از درون زهدان آن هیچ نورسیده، زاده شوند. مساله این است که چه نقشی در مسیر این زایش بر عهده میگیریم. در جهت تسهیل مشارکت سالم مردم در عرصه سیاست عمل میکنیم یا تسهیل کننده برآمدن سویه شرارت بار این هیچ نورسیدهایم.
@javadkashi
............
در ایران پس از جنگ، کودکی به نام «هیچ» زائیده شد. ترسناک و شوم است امیدبخش و زیبا هم هست.
تاثیر جنگ با تجربه یک زلزله قابل مقایسه بود. زلزله قطع نظر از مرگ و ویرانی حس اعتماد به زمین، دیوار و سقف و سنگ را زائل میکند. دستکم برای چندین روز، اعتماد سابق به این همه از دست میرود. یک حس تعلیق عمیق درونی به جا میماند که با هیچ حسی قابل مقایسه نیست.
این حس تعلیق در جنگ ایران و عراق وجود نداشت. به دلایل چندی در جنگ دوازده روزه اتفاق افتاد.
حریم کشور، حکومت، ایدئولوژی، شعارها و مفاهیم تبلیغاتی حتی چهرههای تکراری مثل همان زمین و دیوار و سقف در عرصه سیاسیاند. مهم نیست از این همه رضایت داشتیم یا نه. مهم این است که آنها چارچوبی برای زندگی امروز و فردای ما ترسیم میکردند. جنگ این همه را دستکم برای دوازده روز معلق کرد. همین دوازده روز کافی بود تا هیچکس با همان قوت پیشین از خود و فردا و مسیر زندگی سخن نگوید. حس یک «هیچ» در فضا پیچید.
این «هیچ» شوم و هولناک است. چرا که هم زمان با بزرگ شدن این هیچ، کنترلهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و دینی سست میشوند. بحرانهای آب و برق و تورم و بیکاری به آن عمق میدهند. سایه جنگی دوباره نیز سنگین است. این همه دست در دست هم میدهند، تا اذهان و روانها و تخیلات عمومی، به سمت حس عمیق یک خلاء و تعلیق سقوط کنند. ما با یک شرایط مرزی مواجهیم. در مرز جایی که هابز از آن با عنوان وضع طبیعی یاد میکرد. پیچی در کار نیست تا گفته شود در یک پیچ تاریخی حساس به سر میبریم از آن عبور خواهیم کرد و راه گذشته را ادامه خواهیم داد. بر لبه پرتگاهی ایستادهایم. به جایی هم که ایستادهایم اعتمادی نیست.
اما میتوان از تولد نورسیدهای به نام «هیچ» استقبال کرد و از آن لحظهای زیبا و امیدبخش ساخت. جامعه ایرانی چندین دهه آبستن کودک «هیچ» بود. ما در حصار مفاهیم و شعارهای بیمعنا شده، بی نسبت با واقعیت جهان، گسیخته از ذهن و ضمیر نسلهای نو زندگی میکردیم. مفاهیمی که دیگر بر معنای مشخصی دلالت نمیکردند. نشانگان هویتهایی بودند که محتوایی در درون نداشتند. بیشتر استتار کننده مافیاهایی بودند که در همه جا خانه کردهاند. آنها با همه زرق و برق و سر و صدا، چیزی در درون ندارند. آنچه پس پرده پنهان بود، آشکار شده است. این آشکارگی میتواند سرآغاز فصلی تازه باشد. این هیچ نورسیده، سرآغاز همه چیز است. خود آبستن فصلها و گفتارها و چشماندازهای نو است.
با برداشتن دیوارها، گشودن فضای عمومی و فراخوان همگان میتوان سویه مبارک این کودک را غلبه داد.
نادر و اسکندر از آن سنخ که اخوان ثالث میگفت در راه نیست. از ایدئولوگها و سلبریتیها کاری ساخته نیست. در جستجوی ایده تازهای برای رها شدن نباشیم. معجزه با مردم روی میدهد. به جای تبلیغات برای تزریق بیهوده امید، باید آنها را در فهم و برون رفت از عمق فاجعه شریک کرد. ضمن همین مشارکت، ضمن مشاهده حضور یکدیگر و همراه با حس جمعی فاجعه، مردم به معنای سیاسی آن متولد میشوند. مردم ماده خام تبلیغات نیستند. شاهنامه و نمادهای ملی و احیای حس ملی کمکی به تولد سیاسی مردم نمیکنند. آنها تنها به شرط فاعلیت موثر در عرصه سیاست امکان ظهور پیدا میکنند.
همه چیز میتواند از یک تحول در ساختار رسانهای کشور آغاز شود. اجازه دهیم مردم آنچه را تجربه میکنند به زبان بیاورند و در ساحت رسمی رسانهای کشور نمودار شوند. مساله کشور را از درون صدای مردم پیدا کنیم. این اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه رسانههای رسمی به سمت مردم گشوده شوند. همان مردم تشخیص میدهند چگونه باید از معرکه گریخت. آنها خود میتوانند راه نشان دهند و متعهد به آن بمانند.
امید که مردم از درون زهدان آن هیچ نورسیده، زاده شوند. مساله این است که چه نقشی در مسیر این زایش بر عهده میگیریم. در جهت تسهیل مشارکت سالم مردم در عرصه سیاست عمل میکنیم یا تسهیل کننده برآمدن سویه شرارت بار این هیچ نورسیدهایم.
@javadkashi
👍90👎5
Forwarded from میراث باشی
🔺تمسخر شاهنامه و فردوسی؛ واکنشها و ریشههای پنهان
🖋#حمید_رضا_ولیپور
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
🔸 طی چند روز گذشته اظهارنظر طنزآمیز خانمی طنزپرداز در شبکههای اجتماعی درباره فردوسی و شاهنامه واکنشهای گستردهای در میان فعالان دانشگاهی، فرهنگی و اجتماعی برانگیخته است. عدهای این کار را توهین به میراث هویتی ایران دانسته و با تندی پاسخ دادهاند؛ در حالی که برخی دیگر با استناد به حقوق بشر و آزادی بیان، از حق نقد و طنزپردازی برابر متون ادبی و تاریخی و حتی چهرههای شاخص ملی و مذهبی سخن گفتهاند.
🔸من شخصاً با بهکارگیری الفاظ تحقیرآمیز درباره فردوسی و شاهنامه مخالفم. برای بخش بزرگی از جامعه، فردوسی نه فقط یک شاعر، بلکه حافظ زبان و هویت ایرانی است. شاهنامه در دورههایی که زبان فارسی و فرهنگ ایران در معرض نابودی یا تضعیف قرار داشت، چون سپری فرهنگی نقش ستون نگهدارنده ایفا کرده است. بنابراین هر گونه تمسخر نسبت به آن، ناخودآگاه به معنای تمسخر هویت جمعی یا نادیدهگرفتن بخشی از ریشههای هویتی یک ملت تعبیر میشود. فردوسی تنها یک شاعر نیست؛ او ستون هویت ایرانی و زندهکننده زبان فارسی است.
🔸 اما آنچه در این میان مهمتر از عمل یک فرد است، شدت واکنشهاست. چرا جامعه در برابر چنین اتفاقاتی با این میزان حساسیت و هیجان برخورد میکند؟ به نظر میرسد دلیل اصلی این است که سالهاست نمادهای ایرانیت و مظاهر فرهنگی ایرانی در معرض فشار، تحقیر یا نادیدهگرفتهشدن از سوی برخی جریانهای ایدئولوژیک قرار داشته است. در چند دهه اخیر، مظاهر ایرانیت – از نوروز و زبان فارسی گرفته تا نمادهای باستانی – بارها توسط جریانهای سیاسی یا ایدئولوژیک، نادیده گرفته یا حتی تخطئه شده است. این فشارها باعث شده مردم نسبت به هر نوع نقد یا بیاحترامی به نمادهای فرهنگی واکنشی سریع و گاه افراطی نشان دهند. به عبارتی، این واکنشها فقط به شخص آن خانم یا الفاظ او مربوط نیست، بلکه به انباشت احساس سرکوب هویت ملی برمیگردد. از همینرو، جامعه کوچکترین حمله یا تمسخر را نه یک نقد فردی، بلکه ادامه همان روند تاریخیِ حذف ایرانیت میبیند.
🔸یکی از مشکلات فضای عمومی ایران این است که مرز میان نقد علمی و تمسخر تخریبی اغلب نادیده گرفته میشود. نقد هر متن—حتی فردوسی و شاهنامه—حق هر کسی است. اما وقتی به جای تحلیل، از الفاظ تحقیرآمیز استفاده شود، مخاطبان آن را حمله به هویت خود میبینند، نه نقد ادبی یا تاریخی. واقعیت این است که نقد علمی و حتی انتقادیترین نگاهها به شاهنامه و هر متن تاریخی جای خود دارد، اما تمسخر و توهین به جای تحلیل، راه به جایی نمیبرد و صرفاً واکنشهای هیجانی و گاه افراطی میآفریند.
🔸 از سوی دیگر، واکنشهای بسیار تند و افراطی نیز مشکل را حل نمیکند و فقط بر فضای دو قطبی میافزاید. واکنشهای تند و هیجانی هم خود آسیبزاست. چرا که اگر جامعه نتواند نقد—حتی نقد تند و بیرحمانه و شوخی و طنزپردازی با متون و چهرههای مهم تاریخی و معاصر—را تحمل کند، راه برای شکلگیری فضایی بسته و اقتدارگرایانه هموار میشود. بهتر است میان "بیاحترامی شخصی" و "نقد محتوایی" مرزبندی روشنتری وجود داشته باشد.
🔸 باید این پدیدهها ریشهیابی شوند. مادامی که تضاد میان "ایرانیت" و "ایدئولوژیهای حاکم" ادامه دارد و مظاهر فرهنگی ایران مدام تحت فشار و تحقیر قرار میگیرند، جامعه در برابر کوچکترین تحریک، واکنشهای شدیدی نشان خواهد داد. تنها با بازسازی اعتماد به میراث فرهنگی و فراهم آوردن فضای آزاد برای نقد سالم و بدون تمسخر است که این تنشها کاهش پیدا میکند. راه برونرفت، بازشناسی ریشههای این حساسیتهاست. تا زمانی که جامعه احساس کند میراث فرهنگی و ملیاش همواره در معرض حذف و بیمهری است، هر بار با کوچکترین تلنگر، شعلهای از واکنشهای شدید برخواهد خاست. به نظرم با تقویت ریشه های ملی، هویتی، فرهنگی و اعتماد به میراث فرهنگی، تفکیک نقد علمی از تمسخر تخریبی و ایجاد فضای آزاد و محترمانه برای گفتوگو میتوان به آرامش و رشد فرهنگی واقعی دست یافت. به زبان ساده، تمسخر فردوسی و شاهنامه جرقهای بود، اما بنزینی که شعلهها را شعلهور کرد همان تجربه تاریخی سرکوب ایرانیت در حافظه جمعی جامعه است.
http://instagram.com/miras_bashi
@mirasbashi
🖋#حمید_رضا_ولیپور
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
🔸 طی چند روز گذشته اظهارنظر طنزآمیز خانمی طنزپرداز در شبکههای اجتماعی درباره فردوسی و شاهنامه واکنشهای گستردهای در میان فعالان دانشگاهی، فرهنگی و اجتماعی برانگیخته است. عدهای این کار را توهین به میراث هویتی ایران دانسته و با تندی پاسخ دادهاند؛ در حالی که برخی دیگر با استناد به حقوق بشر و آزادی بیان، از حق نقد و طنزپردازی برابر متون ادبی و تاریخی و حتی چهرههای شاخص ملی و مذهبی سخن گفتهاند.
🔸من شخصاً با بهکارگیری الفاظ تحقیرآمیز درباره فردوسی و شاهنامه مخالفم. برای بخش بزرگی از جامعه، فردوسی نه فقط یک شاعر، بلکه حافظ زبان و هویت ایرانی است. شاهنامه در دورههایی که زبان فارسی و فرهنگ ایران در معرض نابودی یا تضعیف قرار داشت، چون سپری فرهنگی نقش ستون نگهدارنده ایفا کرده است. بنابراین هر گونه تمسخر نسبت به آن، ناخودآگاه به معنای تمسخر هویت جمعی یا نادیدهگرفتن بخشی از ریشههای هویتی یک ملت تعبیر میشود. فردوسی تنها یک شاعر نیست؛ او ستون هویت ایرانی و زندهکننده زبان فارسی است.
🔸 اما آنچه در این میان مهمتر از عمل یک فرد است، شدت واکنشهاست. چرا جامعه در برابر چنین اتفاقاتی با این میزان حساسیت و هیجان برخورد میکند؟ به نظر میرسد دلیل اصلی این است که سالهاست نمادهای ایرانیت و مظاهر فرهنگی ایرانی در معرض فشار، تحقیر یا نادیدهگرفتهشدن از سوی برخی جریانهای ایدئولوژیک قرار داشته است. در چند دهه اخیر، مظاهر ایرانیت – از نوروز و زبان فارسی گرفته تا نمادهای باستانی – بارها توسط جریانهای سیاسی یا ایدئولوژیک، نادیده گرفته یا حتی تخطئه شده است. این فشارها باعث شده مردم نسبت به هر نوع نقد یا بیاحترامی به نمادهای فرهنگی واکنشی سریع و گاه افراطی نشان دهند. به عبارتی، این واکنشها فقط به شخص آن خانم یا الفاظ او مربوط نیست، بلکه به انباشت احساس سرکوب هویت ملی برمیگردد. از همینرو، جامعه کوچکترین حمله یا تمسخر را نه یک نقد فردی، بلکه ادامه همان روند تاریخیِ حذف ایرانیت میبیند.
🔸یکی از مشکلات فضای عمومی ایران این است که مرز میان نقد علمی و تمسخر تخریبی اغلب نادیده گرفته میشود. نقد هر متن—حتی فردوسی و شاهنامه—حق هر کسی است. اما وقتی به جای تحلیل، از الفاظ تحقیرآمیز استفاده شود، مخاطبان آن را حمله به هویت خود میبینند، نه نقد ادبی یا تاریخی. واقعیت این است که نقد علمی و حتی انتقادیترین نگاهها به شاهنامه و هر متن تاریخی جای خود دارد، اما تمسخر و توهین به جای تحلیل، راه به جایی نمیبرد و صرفاً واکنشهای هیجانی و گاه افراطی میآفریند.
🔸 از سوی دیگر، واکنشهای بسیار تند و افراطی نیز مشکل را حل نمیکند و فقط بر فضای دو قطبی میافزاید. واکنشهای تند و هیجانی هم خود آسیبزاست. چرا که اگر جامعه نتواند نقد—حتی نقد تند و بیرحمانه و شوخی و طنزپردازی با متون و چهرههای مهم تاریخی و معاصر—را تحمل کند، راه برای شکلگیری فضایی بسته و اقتدارگرایانه هموار میشود. بهتر است میان "بیاحترامی شخصی" و "نقد محتوایی" مرزبندی روشنتری وجود داشته باشد.
🔸 باید این پدیدهها ریشهیابی شوند. مادامی که تضاد میان "ایرانیت" و "ایدئولوژیهای حاکم" ادامه دارد و مظاهر فرهنگی ایران مدام تحت فشار و تحقیر قرار میگیرند، جامعه در برابر کوچکترین تحریک، واکنشهای شدیدی نشان خواهد داد. تنها با بازسازی اعتماد به میراث فرهنگی و فراهم آوردن فضای آزاد برای نقد سالم و بدون تمسخر است که این تنشها کاهش پیدا میکند. راه برونرفت، بازشناسی ریشههای این حساسیتهاست. تا زمانی که جامعه احساس کند میراث فرهنگی و ملیاش همواره در معرض حذف و بیمهری است، هر بار با کوچکترین تلنگر، شعلهای از واکنشهای شدید برخواهد خاست. به نظرم با تقویت ریشه های ملی، هویتی، فرهنگی و اعتماد به میراث فرهنگی، تفکیک نقد علمی از تمسخر تخریبی و ایجاد فضای آزاد و محترمانه برای گفتوگو میتوان به آرامش و رشد فرهنگی واقعی دست یافت. به زبان ساده، تمسخر فردوسی و شاهنامه جرقهای بود، اما بنزینی که شعلهها را شعلهور کرد همان تجربه تاریخی سرکوب ایرانیت در حافظه جمعی جامعه است.
http://instagram.com/miras_bashi
@mirasbashi
👍168👎27
Forwarded from هممیهن
ضعف و قوت یک گفتوگو
سرمقاله هممیهن
۰۹ شهریور ۱۴۰۴
🔹گفتوگوی آقای رئیسجمهور با سه فعال سیاسی و رسانهای قطعاً گامی روبهجلو محسوب میشود. هم از حیث فرم و هم از جهت صراحت نسبی در بیان آقای پزشکیان و ترکیب پرسشگران که در ایران تازگی داشت و امیدواریم که ادامه پیدا کند. آقای پزشکیان نکات گوناگونی را گفتند که در این یادداشت فقط به چند مورد مهم آن میپردازیم.
🔹اولین مسئله، تحریم است. پزشکیان گفت که: «آن تئوریهایی که میگویند تحریمها هیچ اهمیتی ندارند، با واقعیتها سازگار نیستند... برخی افراد که ادعای درک از واقعیت دارند، خودشان اعتراف میکنند که تحریمها میتوانند از خودِ جنگ هم کشندهتر باشند. نمیشود ساده از کنار تحریمها گذشت یا آنها را کماهمیت جلوه داد.» برای درک اهمیت این نگاه که در تقابل با شعارهای اصولگرایان تندرو است، توصیه میکنیم گزارش اصلی صفحات اجتماعی «هممیهن» را در شماره امروز بخوانید.
🔹گزارشی از آخرين پژوهش انجامشده درباره اطلاعات و دادههای ۱۵۲کشور در فاصله سالهای ۱۹۷۱ تا ۲۰۲۱ است که در مجله «لنست» معتبرترین مجله بهداشت و درمان جهان منتشر شده و نشان داده است که تحریمها بهطور مستقیم و به طرز فاحشی باعث افزایش مرگومیر میشوند، و این فقط یکی از اثرات آن است که بر مرگومیر بهویژه در کودکان موثر است. درک این مسئله در رویکرد سیاست خارجی خود را نشان میدهد.
🔹نکته مهم دیگری که آقای پزشکیان بهدرستی گفت، این بود که: «ترس من از اسنپبک یا تهدیدهای خارجی نیست؛ واهمه اصلیام از اختلافات داخلی، از شکافهای درونی و درگیریها است؛ اختلافاتی که زمانی شکل میگیرد که حقوق شهروندی افراد نادیده گرفته میشود؛ گروهی بر مصدر قدرت مینشینند و گروهی دیگر اساساً در بازی قدرت جایی نمییابند».
🔹 هر دو گزاره این جملات درست است؛ زیرا خطر اصلی که کشور را تهدید میکند همین فقدان وحدت است و ریشه آن هم در بیتوجهی به حقوق ملت و شهروندی است. همچنان که در ادامه هم تاکید کرد که: «اگر موشک و جنگندههای F۱۶ و F۳۵ داشته باشیم اما وحدت و انسجام مردم را نداشته باشیم، هیچ قدرتی نداریم.»
🔹ولی مشکل رویکرد آقای پزشکیان از همینجا آغاز میشود؛ رویکردی که در عمل به ضد این هدف تبدیل شده است، زیرا گفت: «من نمیتوانم به مجلس دستور بدهم که اینطور بنشیند یا آنطور برخیزد. نمیتوانم به قوهقضائیه بگویم که این زندانیان سیاسی را آزاد کن یا نه. آنچه انجام میدهم، در چارچوب اختیاراتی است که دارم، نه صرفاً نظر شخصی.»
🔹تصور موجود در ایران چنین است که گویی قوای گوناگون کشور جزایر خودمختاری هستند که هر کدام میتوانند ساز خود را بزنند. تجربه آقای پزشکیان در ماجرای قانون حجاب مغایر با این گزاره است. البته کسی نخواهد گفت که وی با قوای دیگر دعوا کند؛ ولی این را باید بداند که هر سه قوه حکومت و نهادهای دیگر همگی اجزای پیکر یک قدرت هستند. مردم با حکومت به معنای یک کل واحد طرف هستند. پذیرفتنی نیست که هر کدام بخواهند ساز خود را بزنند. این تصور از حکومت بهکلی باطل است. مردم رای نمیدهند که قوا با یکدیگر دعوا کنند. مردم دنبال حل مسائل خود هستند.
🔹همه شما را مسئول میدانند. قرار نیست به شما رای دهند و مجلس ساز خود را بزند و برعکس. راهحل هم وجود دارد. باید گفتوگو کنید و جمعبندی دقیق کارشناسی را در شورایعالی امنیتملی و با تایید رهبری اجرایی کنید. قرار نیست شما به قوای دیگر دستور دهید. قرار است هم سه قوه با یک آهنگ اداره کشور را پیش ببرند. اینکه این آهنگ کجا نواخته شود، مسئله حکومت است و نه مردم.
🔹البته در همه کشورها حدی از اختلاف میان نهادها و قوا بهوجود میآید؛ ولی نه در مسائل راهبردی و مهم و نه برای زمان طولانی. جلسه سران قوا برای چیست؟ به همین دلیل است که در این گفتوگو هیچ حرف قابلقبولی در موضوع فیلترینگ گفته نشد.
🔹پیشنهاد میکنیم یک جلسه تصمیمگیری را علنی برگزار کنید و چند کارشناس هم بیایند گزارش کارشناسی خود را بدهند تا معلوم شود آیا وفاق با این جماعت آب در هاون کوبیدن است یا ادامه یک مسیر عقلانی و درست؟
🔹پیشنهاد مشخص این است که گزارش موضوعات اختلافی را پس از بررسیهای دقیق کارشناسی در مراجع صلاحیتدار منتشر کنید. ادامه این رویکرد و اتلاف وقت برای کشور و جامعهای که اصلاً فرصت ندارد، زیانبار است.
▫️ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
📌هممیهن را در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗تلگرام | 🔗 بله
سرمقاله هممیهن
۰۹ شهریور ۱۴۰۴
🔹گفتوگوی آقای رئیسجمهور با سه فعال سیاسی و رسانهای قطعاً گامی روبهجلو محسوب میشود. هم از حیث فرم و هم از جهت صراحت نسبی در بیان آقای پزشکیان و ترکیب پرسشگران که در ایران تازگی داشت و امیدواریم که ادامه پیدا کند. آقای پزشکیان نکات گوناگونی را گفتند که در این یادداشت فقط به چند مورد مهم آن میپردازیم.
🔹اولین مسئله، تحریم است. پزشکیان گفت که: «آن تئوریهایی که میگویند تحریمها هیچ اهمیتی ندارند، با واقعیتها سازگار نیستند... برخی افراد که ادعای درک از واقعیت دارند، خودشان اعتراف میکنند که تحریمها میتوانند از خودِ جنگ هم کشندهتر باشند. نمیشود ساده از کنار تحریمها گذشت یا آنها را کماهمیت جلوه داد.» برای درک اهمیت این نگاه که در تقابل با شعارهای اصولگرایان تندرو است، توصیه میکنیم گزارش اصلی صفحات اجتماعی «هممیهن» را در شماره امروز بخوانید.
🔹گزارشی از آخرين پژوهش انجامشده درباره اطلاعات و دادههای ۱۵۲کشور در فاصله سالهای ۱۹۷۱ تا ۲۰۲۱ است که در مجله «لنست» معتبرترین مجله بهداشت و درمان جهان منتشر شده و نشان داده است که تحریمها بهطور مستقیم و به طرز فاحشی باعث افزایش مرگومیر میشوند، و این فقط یکی از اثرات آن است که بر مرگومیر بهویژه در کودکان موثر است. درک این مسئله در رویکرد سیاست خارجی خود را نشان میدهد.
🔹نکته مهم دیگری که آقای پزشکیان بهدرستی گفت، این بود که: «ترس من از اسنپبک یا تهدیدهای خارجی نیست؛ واهمه اصلیام از اختلافات داخلی، از شکافهای درونی و درگیریها است؛ اختلافاتی که زمانی شکل میگیرد که حقوق شهروندی افراد نادیده گرفته میشود؛ گروهی بر مصدر قدرت مینشینند و گروهی دیگر اساساً در بازی قدرت جایی نمییابند».
🔹 هر دو گزاره این جملات درست است؛ زیرا خطر اصلی که کشور را تهدید میکند همین فقدان وحدت است و ریشه آن هم در بیتوجهی به حقوق ملت و شهروندی است. همچنان که در ادامه هم تاکید کرد که: «اگر موشک و جنگندههای F۱۶ و F۳۵ داشته باشیم اما وحدت و انسجام مردم را نداشته باشیم، هیچ قدرتی نداریم.»
🔹ولی مشکل رویکرد آقای پزشکیان از همینجا آغاز میشود؛ رویکردی که در عمل به ضد این هدف تبدیل شده است، زیرا گفت: «من نمیتوانم به مجلس دستور بدهم که اینطور بنشیند یا آنطور برخیزد. نمیتوانم به قوهقضائیه بگویم که این زندانیان سیاسی را آزاد کن یا نه. آنچه انجام میدهم، در چارچوب اختیاراتی است که دارم، نه صرفاً نظر شخصی.»
🔹تصور موجود در ایران چنین است که گویی قوای گوناگون کشور جزایر خودمختاری هستند که هر کدام میتوانند ساز خود را بزنند. تجربه آقای پزشکیان در ماجرای قانون حجاب مغایر با این گزاره است. البته کسی نخواهد گفت که وی با قوای دیگر دعوا کند؛ ولی این را باید بداند که هر سه قوه حکومت و نهادهای دیگر همگی اجزای پیکر یک قدرت هستند. مردم با حکومت به معنای یک کل واحد طرف هستند. پذیرفتنی نیست که هر کدام بخواهند ساز خود را بزنند. این تصور از حکومت بهکلی باطل است. مردم رای نمیدهند که قوا با یکدیگر دعوا کنند. مردم دنبال حل مسائل خود هستند.
🔹همه شما را مسئول میدانند. قرار نیست به شما رای دهند و مجلس ساز خود را بزند و برعکس. راهحل هم وجود دارد. باید گفتوگو کنید و جمعبندی دقیق کارشناسی را در شورایعالی امنیتملی و با تایید رهبری اجرایی کنید. قرار نیست شما به قوای دیگر دستور دهید. قرار است هم سه قوه با یک آهنگ اداره کشور را پیش ببرند. اینکه این آهنگ کجا نواخته شود، مسئله حکومت است و نه مردم.
🔹البته در همه کشورها حدی از اختلاف میان نهادها و قوا بهوجود میآید؛ ولی نه در مسائل راهبردی و مهم و نه برای زمان طولانی. جلسه سران قوا برای چیست؟ به همین دلیل است که در این گفتوگو هیچ حرف قابلقبولی در موضوع فیلترینگ گفته نشد.
🔹پیشنهاد میکنیم یک جلسه تصمیمگیری را علنی برگزار کنید و چند کارشناس هم بیایند گزارش کارشناسی خود را بدهند تا معلوم شود آیا وفاق با این جماعت آب در هاون کوبیدن است یا ادامه یک مسیر عقلانی و درست؟
🔹پیشنهاد مشخص این است که گزارش موضوعات اختلافی را پس از بررسیهای دقیق کارشناسی در مراجع صلاحیتدار منتشر کنید. ادامه این رویکرد و اتلاف وقت برای کشور و جامعهای که اصلاً فرصت ندارد، زیانبار است.
▫️ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
📌هممیهن را در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗تلگرام | 🔗 بله
👍41👎1
Forwarded from Vali Kaleji
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بخش نخست مصاحبه دکتر ولی کالجی با دکتر محمد فاضلی: پیشینه و سیر تحول تاریخی دسترسی جمهوری آذربایجان به نخجوان از 1924 تا 2025 میلادی/ 1302 تا 1404
https://youtu.be/BAh8PmTgF5w
@fazeli_mohammad
https://youtu.be/BAh8PmTgF5w
@fazeli_mohammad
👍25👎1
Forwarded from Vali Kaleji
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بخش دوم مصاحبه دکتر ولی کالجی با دکتر محمد فاضلی: تحلیل محتوای توافق ارمنستان و جمهوری آذربایجان: پیش شرط های توافق نهایی صلح چیست؟ https://youtu.be/BAh8PmTgF5w
@fazeli_mohammad
@fazeli_mohammad
👍24👎1