tgoop.com/fazeli_mohammad/4563
Last Update:
✔️مصادره ساختار تصمیمسازی از درون
✍🏼سهند ایرانمهر
این روزها کلمهی «نفوذ» هم آنقدر از سوی مقامات تا رسانهها تکرار شده که در حال تبدیل به اصطلاحی عادی و بدون حساسیت شده است. وقتی میگویند «نفوذی»، ذهن اغلبمان میرود سمت جاسوس، شنود، دوربین مخفی یا شبکههای خبرچین. گاهی کار به جایی میرسد که حتی نقد دلسوزانه هم زیر سایهی این انگ، بیاثر میشود. وضعیت ایران امروز چیزی فراتر از نفوذ سنتیست. ما با چیزی بهمراتب عمیقتر، خطرناکتر و بیصداتر روبروییم: «مهندسی ساختار تصمیمسازی از درون، در جهت منافع بیگانه» و سادهاندیشی است اگر فکر کنید این مهندسی از سوی آن کسانی است که معمولا به توده مردم نشان میدهند.
در ادبیات امنیتی جهان، اصطلاحی قابل تامل وجود دارد:
State Capture by Strategic Penetration
که به معنای « تصرف ساختاری حاکمیت از طریق نفوذ راهبردی» است. این اصطلاح اولینبار از دل تجربیات کشورهای پساشوروی، آفریقای جنوبی و آمریکای لاتین بیرون آمده و اشاره دارد به وضعیتی که در آن، نهادهای رسمی حکومت (از بانک مرکزی تا رسانه ملی، از کمیسیونهای پارلمان تا شوراهای راهبردی و مراکز تصمیمگیری) عملاً بهوسیلهی نیروهایی اداره میشوند که نفعشان نه با ملت، بلکه با منافع بیرونی گره خورده است.
در این الگو که شوروی در چکسلواکی و آمریکا در لیبی اجرا کرد، دیگر خبری از نظامیگری نیست. بیگانه مستقیم وارد عمل نمیشود. بلکه از درون، از طریق مهرههای داخلی، بدنهی حاکمیت را تصاحب میکند. اینها لزوماً جاسوس نیستند. شاید حتی وطندوست هم باشند. اما تصمیمهایشان، سیاستگذاریشان، مدیریتشان، دقیقاً در همان مسیری عمل میکند که یک قدرت خارجی خواستار آن است: افزایش بیثباتی، تحریک نارضایتی، تقویت بیاعتمادی و نهایتاً، تخریب سرمایهی اجتماعی.
روش اجرای این برنامه بسیار هوشمندانه است. عامل نفوذی نه با نفوذ مخفیانه، بلکه از طریق انتصاب رسمی، یا ساخت شبکهای از نیروهای همسو، به جایگاههایی میرسد که در ظاهر بخشی از ساختار مشروع و رسمی کشورند: کمیسیونهای مشورتی، اتاقهای فکر، بولتن نویسها، پژوهشگاهها، نهادهای بالادستی یا نهادهای رسانهای. در این جایگاهها، او «قانونی» اثرگذار است. بیشتر این افراد خود را در مقام «تئوریسین»، «اقتصاددان»، «متفکر مستقل»، یا «چهره متعهد و معتقد» معرفی میکنند. پیشنهادهای آنان معمولاً در لفافه زبان علم یا اخلاق پیچیده شده، اما برآیند آنها گسست تدریجی انسجام اجتماعی یا فلجسازی حکمرانی است.
تصرف ساختاری لزوماً از طریق «دستور» عمل نمیکند، بلکه از طریق تغییر در چارچوب فکر کردن و تغییر در اولویتها عمل میکند. او در محافل خودی، صغارت مردم و ناتوانی آنان در درک مصلحت خود را تثبیت میکند، گرای کانون خطر را اشتباهی میدهد، تغییر و شجاعت تجدیدنظر را به مفاهیم ضد خود جلوه میدهد، راه حل را چیزی نشان میدهد که خود خطرساز است و چهرهای از خود ارایه میدهد که موجه، خودی و منطبق با ایدئولوژی حاکمیت است. خطرناک و مستحق تعقیب و مجازات دانستن آنها که نسبت و حضوری در قدرت ندارند و آشکارا زبان نقد را برمیگزینند ، نمود بارز «پرچم دروغین» است که در این مهندسی هوشمند به حاکمیت نشان داده میشود.
اگر امروز سیاستهای اقتصادی ما بیثمر، سردرگم یا متناقضاند؛ اگر رسانههای ما از جامعه جا ماندهاند؛ اگر تصمیمهای کلان، نه به کاهش نارضایتی، بلکه به انباشت خشم عمومی منتهی میشوند؛ اگر نهادهای نظارتی، ناکارآمدند یا حتی خودشان بخشی از مسئله شدهاند؛ آیا حق نداریم بپرسیم: چگونه یک جریان خاص درست زمانیکه مردم به نام ایران، دست در دست یکدیگر دادهاند، از «وضعیت آغلی» سخن میگوید؟ چگونه قبل و در میانه جنگ پیامک تذکر حجاب منتشر میشود؟ چگونه گاهی از درون مراکز تصمیمگیری یا اجرایی همان جهتی ترسیم میشود که کشور متخاصم میخواهد؟ چگونه لایحه صیانت از سوی دولت تهیه میشود که صدای مشفقانه کارشناسان و متخصصان را درمیآورد و خود دولت که آن را بر اساس گزارش و توصیه به اصطلاح کارشناسانی تهیه کرده است تلویحی اظهار ندامت میکند و میگوید در پی پس گرفتن آن است!
واقعاً چه کسانی پشت سیاستهایی هستند که به وضوح به زیان کشور و به دنبال مهندسی هدفمند نارضایتی هستند؟ و هرگاه کسی نسبت به آن هشدار میدهد بلافاصله با تعقیب و مجازات روبرو میشود؟ آیا با خطای انسانی مواجهایم یا با پروژهای هوشمندانه برای «خودویرانسازی»؟ اینجاست که حتی رایج کردن اصطلاح نفوذ، خودش یک مهندسی هوشمندانه برای کاستن از هیبت «تسخیر بیصدای از درون» است.
@sahandiranmehr
BY دغدغه ایران
Share with your friend now:
tgoop.com/fazeli_mohammad/4563