امروز تظاهرات بود؛ جلو سفارت سابق آمریکا یا همان لانه جاسوسی. در اوایل دهه هفتاد، دانشجویانی که از دانشگاه تهران به سمت این مکان میآمدند یک شعار اقتصادی جالب داشتند:
حل نشود مشکل اقتصادی
مگر به الگوی شهید رجایی
@exitvoiceloyalty
حل نشود مشکل اقتصادی
مگر به الگوی شهید رجایی
@exitvoiceloyalty
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بخش دوم. این ویدیو هم همون روز ارایه کتاب در دانشگاه ضبط شد
@exitvoiceloyalty
@exitvoiceloyalty
آلبرت هیرشمن در فصل ۸ این کتاب میگوید در فرانسه به دنبال تحصیل در رشته اقتصاد سیاسی بودم، با اینکه آن زمان اقتصاد خواندن، به طور گسترده در حکم یک «هنر بینان» دانسته میشد.
واقعا حرفش حق است: هنوز هم خواندن اقتصاد همین است. 😍
@exitvoiceloyalty
واقعا حرفش حق است: هنوز هم خواندن اقتصاد همین است. 😍
@exitvoiceloyalty
گهی زین به پشت و گهی زین به پشت
هفته پیش به مدیر عامل یک شرکت که مدتی با هم ارتباط کاری داشتیم زنگ زدم و در خصوص یک موضوع سوالی پرسیدم.
برخورد سردی کرد و جواب سر بالایی هم داد.
دیروز خبر برداشتنش را شنیدم.
امروز زنگ زد و پاسخ را به گرمی داد.
@exitvoiceloyalty
هفته پیش به مدیر عامل یک شرکت که مدتی با هم ارتباط کاری داشتیم زنگ زدم و در خصوص یک موضوع سوالی پرسیدم.
برخورد سردی کرد و جواب سر بالایی هم داد.
دیروز خبر برداشتنش را شنیدم.
امروز زنگ زد و پاسخ را به گرمی داد.
@exitvoiceloyalty
اقتصاددانی نولیبرال تعریف میکند که در شیلی در ۲۰۱۹ هنگام رفتن به فرودگاه گرفتار تظاهرات عدالتخواهی برای ریشهکنی نظم نولیبرال شدیم. راننده اوبر گفت: این تنها دارایی من است و بهتر است شما به هتل برگردی و منم برم پی زندگیم. کرایهای نولیبرال بهش دادم و منو رسوند فرودگاه.
@exitvoiceloyalty
@exitvoiceloyalty
Forwarded from فردای اقتصاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بحران صندوقهای بازنشستگی
▪️رسانه تصویری «فردای اقتصاد» در برنامه «گفتوگوی فردا» دو میزگرد تخصصی با موضوع «صندوقهای بازنشستگی» با میزبانی و اجرای مرتضی کاظمی برگزار کرده است. علاوه بر این گزارش مختصری از وضعیت صندوقهای بازنشستگی در برنامه بورسان در گفتگوی مهدی طحانی با مرتضی کاظمی ارائه شده است.
▪️دخل و خرج نامتقارن صندوقهای بازنشستگی| ویدیوی کامل
▪️ صندوقهای بازنشستگی در اسارت اقتصاد دستوری | ویدیوی کامل | نسخه صوتی
▪️ صندوقها به دستور چه کسانی بنگاهداری میکنند؟ داستان افول صندوقهای بازنشستگی | ویدیوی کامل | نسخه صوتی
در این نشستها کارشناسان و صاحبنظران مختلف درباره عوامل و پیامدهای نابسامانی در صندوقهای بازنشستگی همفکری و گفتوگو کردهاند.
#گفتوگوی_فردا
◻️رسانه تصویری فردای اقتصاد⬇️
@Feghtesad
▪️رسانه تصویری «فردای اقتصاد» در برنامه «گفتوگوی فردا» دو میزگرد تخصصی با موضوع «صندوقهای بازنشستگی» با میزبانی و اجرای مرتضی کاظمی برگزار کرده است. علاوه بر این گزارش مختصری از وضعیت صندوقهای بازنشستگی در برنامه بورسان در گفتگوی مهدی طحانی با مرتضی کاظمی ارائه شده است.
▪️دخل و خرج نامتقارن صندوقهای بازنشستگی| ویدیوی کامل
▪️ صندوقهای بازنشستگی در اسارت اقتصاد دستوری | ویدیوی کامل | نسخه صوتی
▪️ صندوقها به دستور چه کسانی بنگاهداری میکنند؟ داستان افول صندوقهای بازنشستگی | ویدیوی کامل | نسخه صوتی
در این نشستها کارشناسان و صاحبنظران مختلف درباره عوامل و پیامدهای نابسامانی در صندوقهای بازنشستگی همفکری و گفتوگو کردهاند.
#گفتوگوی_فردا
◻️رسانه تصویری فردای اقتصاد⬇️
@Feghtesad
حالا که بحث بازنشستگی بالا گرفته، بازخوانی این نامه استاد فقید، باستانی پاریزی بد نیست.
@exitvoiceloyalty
@exitvoiceloyalty
خروج و اعتراض و وفاداری
حالا که بحث بازنشستگی بالا گرفته، بازخوانی این نامه استاد فقید، باستانی پاریزی بد نیست. @exitvoiceloyalty
هفتم اردیبهشت ۱۳۸۰
توسط حضرت حجت الاسلام دعایی
مقام معظم ریاست جمهوری اسلامی ایران
عرض می شود *بر خود لعنت می فرستم که تا دریافت شماره اخیر تحقیقات جغرافیایی خبر نداشتم که آقای دکتر محمد حسن گنجی که پنجاه شصت سال پیش در دانشسرای عالی درس نقشه خوانی و نقشه برداری به من می داد، اکنون بیست و چند سال است که از چندرغاز حقوق بازنشستگی محروم مانده* و بدتر از آن در آستانه نود سالگی از هیچ نوع بیمه و تامین اجتماعی که این روزها دیگر علف های هرز هم به برکت آن بیمه در کنار گندم و جو برخوردارند، از هیچ نوع برخوردار نیست و *گویا از طرف مقام رئیس جمهور تقاضای ایشان به همان جایی ارجاع شده که ایشان چوب آن را می خورند...*
به عقیده من *جمهوری اسلامی اگر از پنج انگشتش جواهر بریزد، این نقطه سیاه به جای داغ نماز بر پیشانی او تا ابد باقی است که نتوانسته یا نخواسته حقوق بازنشستگی کسانی مثل دکتر زریاب خویی و دکتر محمدامین ریاحی و دکتر بوذرجمهر مهر و همین دکتر محمد حسن گنجی را، آن نیز در عشره نود، نپرداخته است*.
به خاطر دارم که در پنجاه سال پیش در زمان مرحوم مصدق حقوق بازنشستگی پدرم به تاخیر افتاده بود. *از کرمان تلگراف کردم به نخست وزیر: "جناب آقای دکتر مصدق، پدر پیر مردم ایران، پدر پیر هفتاد و چند ساله ام هنوز که هنوز است حقوق بازنشستگی او را نپرداخته اند. اگر این حقوق برای کفن و دفن یا ذخیره روز قیامت است که آنقدرها احتیاج ندارد و اگر مربوط به دوران حیات اوست، جنابعالی که مزه هفتاد سالگی را چشیده اید فکری به حال این پیرمرد بفرمائید که مصیبت بود پیری و نیستی".*
*آن روزها صندوق مصدق خالی بود ولی بلافاصله حقوق پیرمرد را پرداخت، الحمدلله صندوق شما پر از دلارهای نفتی است که در مصرف آن متحیر مانده اید.* حق این است که دستی از آستین همت به در آرید. این عریضه در روزهای آخر دوران اول ریاست شما تقدیم می شود، گفت لولی که بار می بست، قالی را به دار می بست. اگر مجلس اصلاحات شما، اگر واقعا مجلس اصلاحات باشد، قانون پاکسازی را اصلاح کند و ما هم از آن مجلس مایوس نیستیم:
*نومید نیستیم ز احسان نوبهار*
*هرچند تخم سوخته در خاک کرده ایم*
با تقدیم احترام
باستانی پاریزی- استاد تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران
توسط حضرت حجت الاسلام دعایی
مقام معظم ریاست جمهوری اسلامی ایران
عرض می شود *بر خود لعنت می فرستم که تا دریافت شماره اخیر تحقیقات جغرافیایی خبر نداشتم که آقای دکتر محمد حسن گنجی که پنجاه شصت سال پیش در دانشسرای عالی درس نقشه خوانی و نقشه برداری به من می داد، اکنون بیست و چند سال است که از چندرغاز حقوق بازنشستگی محروم مانده* و بدتر از آن در آستانه نود سالگی از هیچ نوع بیمه و تامین اجتماعی که این روزها دیگر علف های هرز هم به برکت آن بیمه در کنار گندم و جو برخوردارند، از هیچ نوع برخوردار نیست و *گویا از طرف مقام رئیس جمهور تقاضای ایشان به همان جایی ارجاع شده که ایشان چوب آن را می خورند...*
به عقیده من *جمهوری اسلامی اگر از پنج انگشتش جواهر بریزد، این نقطه سیاه به جای داغ نماز بر پیشانی او تا ابد باقی است که نتوانسته یا نخواسته حقوق بازنشستگی کسانی مثل دکتر زریاب خویی و دکتر محمدامین ریاحی و دکتر بوذرجمهر مهر و همین دکتر محمد حسن گنجی را، آن نیز در عشره نود، نپرداخته است*.
به خاطر دارم که در پنجاه سال پیش در زمان مرحوم مصدق حقوق بازنشستگی پدرم به تاخیر افتاده بود. *از کرمان تلگراف کردم به نخست وزیر: "جناب آقای دکتر مصدق، پدر پیر مردم ایران، پدر پیر هفتاد و چند ساله ام هنوز که هنوز است حقوق بازنشستگی او را نپرداخته اند. اگر این حقوق برای کفن و دفن یا ذخیره روز قیامت است که آنقدرها احتیاج ندارد و اگر مربوط به دوران حیات اوست، جنابعالی که مزه هفتاد سالگی را چشیده اید فکری به حال این پیرمرد بفرمائید که مصیبت بود پیری و نیستی".*
*آن روزها صندوق مصدق خالی بود ولی بلافاصله حقوق پیرمرد را پرداخت، الحمدلله صندوق شما پر از دلارهای نفتی است که در مصرف آن متحیر مانده اید.* حق این است که دستی از آستین همت به در آرید. این عریضه در روزهای آخر دوران اول ریاست شما تقدیم می شود، گفت لولی که بار می بست، قالی را به دار می بست. اگر مجلس اصلاحات شما، اگر واقعا مجلس اصلاحات باشد، قانون پاکسازی را اصلاح کند و ما هم از آن مجلس مایوس نیستیم:
*نومید نیستیم ز احسان نوبهار*
*هرچند تخم سوخته در خاک کرده ایم*
با تقدیم احترام
باستانی پاریزی- استاد تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران
متوسط سن بازنشستگی در صندوق بازنشستگی کشوری ۵۱ سال است.
@exitvoiceloyalty
@exitvoiceloyalty
Forwarded from Cafe economy
سده های ناموزون.pdf
7.7 MB
کتاب توسعه اقتصادی ترکیه
مترجم محمدرضا فرهادی پور
مترجم محمدرضا فرهادی پور
پیشگفتار مترجم
فرهنگ به مثابه توسعه
انتشارات پارسه
سال 1378 در دورۀ کارشناسی اقتصاد بخش اقتصاد دانشگاه شیراز درسی داشتیم با عنوان «نظامهای اقتصادی»؛ با «حسین مرزبان». در یکی از جلسات درس، تفاوتهای دو نوع از نظامهای اقتصادی تشریح شد. بحث بالا گرفت و کشید به ژنتیک و تأثیرش بر موفقیت اقتصادی جوامع. آنجا جملهای شنیدم که هرگز از ذهنم پاک نشد: «ژنتیک ایرانی با توسعه سازگاری ندارد». پس از آن، در دورۀ کارشناسی ارشد اقتصاد در درس اقتصاد اسلامی کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری را خواندیم؛ با «علی صادقی تهرانی». ماکس وبر در این کتاب بسیار اثرگذار و خواندنی میگوید علت موفقیت سرمایهداری چیزی نیست مگر اخلاق پروتستانی که با روح سودسازی و تخریب خلاق و سرمایهسازی و اخلاق تجاری و کسبوکار، سازگاری بیاندازهای دارد. همان سال 1382 بود که کتاب نهادها و تغییرات نهادی داگلاس نورثرا خواندم. خلاصهاش یک جمله بود: «نهادها عامل اصلی توسعه هستند.»
در این میان یکی از مباحثی که مرتب میشنیدم دارای چنین مضمونی بود: «فرهنگ ایرانی با توسعه و پیشرفت همخوانی ندارد.» جملهای که همۀ ما آن را به طریقی میشنویم و برای توجیه بسیاری از شکستهای اقتصادی و اجتماعی، بر این بیفرهنگی تأکید میشود. کتاب چرا کشورها شکست میخورند؟ دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون را که ترجمه میکردیم، در همان آغاز مبحثی جدلی مطرح شده بود:
بررسی توسعه با چند فرضیه جغرافیا، ژنتیک، فرهنگ و نهادها. از نظر عجماغلو و رابینسون که قویاً تحت تأثیر داگلاس نورث هستند - نه جغرافیا، نه فرهنگ، نه ژنتیک عامل توسعه نیستند؛ عامل فرهنگ یک چیز است: نهادها و نهادها و نهادها.
از رهگذر این تناقضهای متعدد و بحثانگیز و به مدد مباحثات مختلف، همیشه باور داشتم که فرهنگ برای توسعه اهمیت خاصی دارد. اما تشریح این موضوع به شیوهای که در این کتاب تحلیل شده همان چیزی است که دستوپا شکسته به آن فکر میکردم، اما توانایی اینکه با چنین سازگاری و نظاممندی بیانش کنم و شرحش بدهم را نداشتم. جالب اینکه نویسنده در فصل اول، مباحث فوق را با جزئیات بیشتر و بعضاً با اشاره به همین منابع و مأخذ مطرح میکند.
بههرحال، این کتاب به یکی از مناقشات بهشدت جدلانگیز در میان ایرانیان میپردازد: فرهنگ چقدر برای توسعه، پیشرفت، بهبود کیفیت زندگی و دستیابی به رفاه اقتصادی و اجتماعی اهمیت دارد. نویسنده به شکلی بسیار مختصر و مفید، و در عین حال به تفصیل، اهمیت فرهنگ را در مقایسه با سایر عوامل توسعه مورد بحث و بررسی قرار میدهد و بحثاش را در چارچوب باورهای اخلاقی و اهمیت آموزش کودکان پیش میبرد. خواندن این کتاب برای مخالفان و موافقان اهمیت فرهنگ در زندگانی و پیشرفت و توسعۀ ما مفید است.
سال 1398 وقتی این کتاب کوچک را دیدم، با ولع خواندمش. بعد شروع کردم به دستنویس کردن ترجمه. متن، عبارات خاص کم ندارد و به همین منظور چندباری با نویسنده گفتگو کردم و کوشیدم در مواردی دقیقاً منظورش را بفهمم و به خوانندگان منتقل کنم. ترجمة کتاب بدون راهنمایی گرفتن از دوستان و متخصصان سخت است: از علی صباغی، زهرا تدین و دیبا داوودی ممنونم که برای رفع ایرادهای ترجمه کمکام کردند. به هر ترتیب، اگر نقصی در این کار دیدید، مسئولیتاش با من است.
@exitvoiceloyalty
فرهنگ به مثابه توسعه
انتشارات پارسه
سال 1378 در دورۀ کارشناسی اقتصاد بخش اقتصاد دانشگاه شیراز درسی داشتیم با عنوان «نظامهای اقتصادی»؛ با «حسین مرزبان». در یکی از جلسات درس، تفاوتهای دو نوع از نظامهای اقتصادی تشریح شد. بحث بالا گرفت و کشید به ژنتیک و تأثیرش بر موفقیت اقتصادی جوامع. آنجا جملهای شنیدم که هرگز از ذهنم پاک نشد: «ژنتیک ایرانی با توسعه سازگاری ندارد». پس از آن، در دورۀ کارشناسی ارشد اقتصاد در درس اقتصاد اسلامی کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری را خواندیم؛ با «علی صادقی تهرانی». ماکس وبر در این کتاب بسیار اثرگذار و خواندنی میگوید علت موفقیت سرمایهداری چیزی نیست مگر اخلاق پروتستانی که با روح سودسازی و تخریب خلاق و سرمایهسازی و اخلاق تجاری و کسبوکار، سازگاری بیاندازهای دارد. همان سال 1382 بود که کتاب نهادها و تغییرات نهادی داگلاس نورثرا خواندم. خلاصهاش یک جمله بود: «نهادها عامل اصلی توسعه هستند.»
در این میان یکی از مباحثی که مرتب میشنیدم دارای چنین مضمونی بود: «فرهنگ ایرانی با توسعه و پیشرفت همخوانی ندارد.» جملهای که همۀ ما آن را به طریقی میشنویم و برای توجیه بسیاری از شکستهای اقتصادی و اجتماعی، بر این بیفرهنگی تأکید میشود. کتاب چرا کشورها شکست میخورند؟ دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون را که ترجمه میکردیم، در همان آغاز مبحثی جدلی مطرح شده بود:
بررسی توسعه با چند فرضیه جغرافیا، ژنتیک، فرهنگ و نهادها. از نظر عجماغلو و رابینسون که قویاً تحت تأثیر داگلاس نورث هستند - نه جغرافیا، نه فرهنگ، نه ژنتیک عامل توسعه نیستند؛ عامل فرهنگ یک چیز است: نهادها و نهادها و نهادها.
از رهگذر این تناقضهای متعدد و بحثانگیز و به مدد مباحثات مختلف، همیشه باور داشتم که فرهنگ برای توسعه اهمیت خاصی دارد. اما تشریح این موضوع به شیوهای که در این کتاب تحلیل شده همان چیزی است که دستوپا شکسته به آن فکر میکردم، اما توانایی اینکه با چنین سازگاری و نظاممندی بیانش کنم و شرحش بدهم را نداشتم. جالب اینکه نویسنده در فصل اول، مباحث فوق را با جزئیات بیشتر و بعضاً با اشاره به همین منابع و مأخذ مطرح میکند.
بههرحال، این کتاب به یکی از مناقشات بهشدت جدلانگیز در میان ایرانیان میپردازد: فرهنگ چقدر برای توسعه، پیشرفت، بهبود کیفیت زندگی و دستیابی به رفاه اقتصادی و اجتماعی اهمیت دارد. نویسنده به شکلی بسیار مختصر و مفید، و در عین حال به تفصیل، اهمیت فرهنگ را در مقایسه با سایر عوامل توسعه مورد بحث و بررسی قرار میدهد و بحثاش را در چارچوب باورهای اخلاقی و اهمیت آموزش کودکان پیش میبرد. خواندن این کتاب برای مخالفان و موافقان اهمیت فرهنگ در زندگانی و پیشرفت و توسعۀ ما مفید است.
سال 1398 وقتی این کتاب کوچک را دیدم، با ولع خواندمش. بعد شروع کردم به دستنویس کردن ترجمه. متن، عبارات خاص کم ندارد و به همین منظور چندباری با نویسنده گفتگو کردم و کوشیدم در مواردی دقیقاً منظورش را بفهمم و به خوانندگان منتقل کنم. ترجمة کتاب بدون راهنمایی گرفتن از دوستان و متخصصان سخت است: از علی صباغی، زهرا تدین و دیبا داوودی ممنونم که برای رفع ایرادهای ترجمه کمکام کردند. به هر ترتیب، اگر نقصی در این کار دیدید، مسئولیتاش با من است.
@exitvoiceloyalty
جورج استیگلر، اقتصاددان شیکاگویی بیسواد برنده نوبل اقتصاد و محبوب هایک، درباره کتاب «راه بردگی» هایک میگوید:
«راستش من نفهمیدم که چرا این کتاب
محبوب شد».
@exitvoiceloyalty
«راستش من نفهمیدم که چرا این کتاب
محبوب شد».
@exitvoiceloyalty