tgoop.com/exitvoiceloyalty/2542
Last Update:
اصلاحات پروتستانی
مارتین لوتر[1] (1546-1483)، جان کالوین[2] (1564-1509)
در تواریخ علم اقتصاد غالبا مارتین لوتر، خداشناس آلمانی را که اعتراضاتش علیه کلیسای کاتولیک، اصلاحات پروتستانی را برانگیخت نادیده میگیرند. بااینحال، لوتر همانند دوست اصلاحطلبش، جان کالوین بیشتر به مسائل اقتصادی توجه داشت. زمانی که اصلاحات غالب شد، ایدههای آنان کشورهای پروتستانی مانند آلمان و هلند و سوئیس و اسکاتلند را به سمت جامعه تجاریتری سوق داد. رشد اقتصادی ناشی از این ایدهها حتی جامعهشناس آلمانی ماکس وبر[3] را بر آن داشت تا در کتاب 1905 با عنوان اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری[4] اصول آیین پروتستان را عامل اصلی پیدایش جوامع سرمایهداری اروپایی معرفی کند.
لوتر همانند آکویناس[5] نظام بازار را تایید میکرد، البته تا زمانی که عملکرد بازار در چارچوب مشخصی محدود باشد. او انحصارات و روشهای تجاری غیرمنصفانه و سفتهبازی را محکوم میکرد. او حاضر به تحمل رباخواری بود، به شرطی که نرخهای بهره در سطوح متوسط باقی بمانند و فقرا و محرومان استثمار نشوند. بهطور خلاصه، او با بدگمانی، قید و بندهای اقتصادی فلسفه مذهبی قرون وسطی را به طور جزئی شلتر کرد.
دیدگاههای کالوین در مورد امور اقتصادی به طور گسترده و با یک استثنا با دیدگاههای لوتر همسو بودند. کالوین باور داشت که هم کلیسا و هم دولت باید مشوق صنعت و بازرگانی باشند و مروج اخلاق کاری قدرتمند بود و پاداشهای مالی ناشی از انجام کار را نعمتی از سوی خداوند به حساب میآورد. کالوین در مقابل سودجویی صرفا به خاطر خود آن مقاومت کرد و باور داشت که قوانین ساخت بشر درست همانند انجیل باید شیوههای تجاری خدانشناسانه مانند کلاهبرداری را ممنوع سازند. کالوین برخلاف بسیاری از پیشینیانش حاضر به پذیرش وامدادن پول با نرخ بهره بود، البته به شرطی که بهره این وام در محدودههای اخلاقی باقی بماند.
لوتر و کالوین برخلاف یونانیان و آکویناس دیدگاههای خود را به جای قوانین طبیعی بر شیوه اخلاقی مسیحیت که با خواندن صرف انجیل قابل درک بود بنا کرده بودند. به نظر آنها، رفتار انسان باید مطابق خواست خدا باشد؛ یعنی این قاعده طلایی که با دیگران چنان رفتار کن که دوست داری با تو آنچنان رفتار کنند باید بر روابط اقتصادی انسانها حاکم باشد. از این نظر، این متفکران اصلاحات نماینده این گرایش اولیه بدین سمت بودند که ارزیابی فعالیت اقتصادی در درجه اول باید بر اساس پیامدهای آن بر زندگی روزمره افراد باشد و نه بر مفهوم انتزاعی «خیر». باورهای ایشان در این زمینه که رشد ثروت مزایایی را هم برای افراد و هم برای جامعه به همراه دارد خیلی زود به بنیان تفکر اقتصادی بدل شد.
@exitvoiceloyalty
BY خروج و اعتراض و وفاداری
Share with your friend now:
tgoop.com/exitvoiceloyalty/2542