EXITVOICELOYALTY Telegram 2453
هنر از دست دادن دوست‌داشتنی‌ها

در خانه پدریم فقط یک کتاب بود که آن هم به دلیل بی‌سوادی پدر و مادرم باز نمی‌شد.

مادرم اوایل دهه ۱۳۶۰ به کلاس‌های نهضت سوادآموزی در کانون پرورش فکری کودکان رفت و کمی با کتاب آشناتر شدیم.

وقتی دبیرستان بودم رفتم کتابفروشی؛ منوچهر، یکی از فامیل‌ها، اتفاقی آنجا بود و با کتابفروش هم دوست بود؛ قرار شد کتاب بخرم و بخوانم و پس بدهم و کمی از پول کم شود و کتاب دیگری بخرم.

با اولین وام‌های دانشجویی دهه ۱۳۷۰ شروع کردم به خرید کتاب؛ بالاخره یک کتابخانه کوچک در خانه پدری خریدیم؛ از دیدن کتاب‌ها لذت می‌بردم.

بعدها گز کردن خیابان‌ها به قصد پیدا کردن یک کتاب خاص، یک نسخه خاص، یک ترجمه خاص و مواردی از این دست بدل شد به بخش مهمی از زندگانی من. در این مسیر هم خوشبختانه همیشه خانواده و دوستان خوبی همراهم بودند و از این کتاب‌بازی مثل کفتربازها لذت بردیم.

اما تغییرات تکنولوژی و افزایش قیمت مسکن و سختی جابجایی مجبورم کرد که برخی از کتاب‌ها را بفروشم یا هدیه بدهم یا اهدا کنم.

بخش دردناکش اما اینجاست که وقتی آن کتاب‌های کمیاب و نایاب و خاص را می‌خریدم، فکر می‌کردم با آنها آینده‌ای دارم؛ جلو چشمانم رژه می‌روند و هر از گاهی از گوشه دنج کتابخانه بیرونشان می‌آورم و تورقی می‌کنم و به تاریخ خرید و خوانده‌شدنشان نگاهی می‌کنم و یادی می‌شود از ایام گذشته.

اما ای دریغ؛

کتاب‌بازی و کتاب‌خری کاری‌ست کار دل و دوست داشتن کتاب خودش یک نوع زیست است.

بنابراین، به جبر روزگار، باید کتاب‌هایم را از دست بدهم که هم دوست‌شان دارم و هم فکر می‌کردم با آنها آینده‌ای دارم.

از دست دادن هر چیزی با این دو ویژگی بسیار دشوار است و یادگرفتن این کار، هنر است. ‌‌

امیدوارم مجبور به از دست دادن نشوید.

@exitvoiceloyalty



tgoop.com/exitvoiceloyalty/2453
Create:
Last Update:

هنر از دست دادن دوست‌داشتنی‌ها

در خانه پدریم فقط یک کتاب بود که آن هم به دلیل بی‌سوادی پدر و مادرم باز نمی‌شد.

مادرم اوایل دهه ۱۳۶۰ به کلاس‌های نهضت سوادآموزی در کانون پرورش فکری کودکان رفت و کمی با کتاب آشناتر شدیم.

وقتی دبیرستان بودم رفتم کتابفروشی؛ منوچهر، یکی از فامیل‌ها، اتفاقی آنجا بود و با کتابفروش هم دوست بود؛ قرار شد کتاب بخرم و بخوانم و پس بدهم و کمی از پول کم شود و کتاب دیگری بخرم.

با اولین وام‌های دانشجویی دهه ۱۳۷۰ شروع کردم به خرید کتاب؛ بالاخره یک کتابخانه کوچک در خانه پدری خریدیم؛ از دیدن کتاب‌ها لذت می‌بردم.

بعدها گز کردن خیابان‌ها به قصد پیدا کردن یک کتاب خاص، یک نسخه خاص، یک ترجمه خاص و مواردی از این دست بدل شد به بخش مهمی از زندگانی من. در این مسیر هم خوشبختانه همیشه خانواده و دوستان خوبی همراهم بودند و از این کتاب‌بازی مثل کفتربازها لذت بردیم.

اما تغییرات تکنولوژی و افزایش قیمت مسکن و سختی جابجایی مجبورم کرد که برخی از کتاب‌ها را بفروشم یا هدیه بدهم یا اهدا کنم.

بخش دردناکش اما اینجاست که وقتی آن کتاب‌های کمیاب و نایاب و خاص را می‌خریدم، فکر می‌کردم با آنها آینده‌ای دارم؛ جلو چشمانم رژه می‌روند و هر از گاهی از گوشه دنج کتابخانه بیرونشان می‌آورم و تورقی می‌کنم و به تاریخ خرید و خوانده‌شدنشان نگاهی می‌کنم و یادی می‌شود از ایام گذشته.

اما ای دریغ؛

کتاب‌بازی و کتاب‌خری کاری‌ست کار دل و دوست داشتن کتاب خودش یک نوع زیست است.

بنابراین، به جبر روزگار، باید کتاب‌هایم را از دست بدهم که هم دوست‌شان دارم و هم فکر می‌کردم با آنها آینده‌ای دارم.

از دست دادن هر چیزی با این دو ویژگی بسیار دشوار است و یادگرفتن این کار، هنر است. ‌‌

امیدوارم مجبور به از دست دادن نشوید.

@exitvoiceloyalty

BY خروج و اعتراض و وفاداری


Share with your friend now:
tgoop.com/exitvoiceloyalty/2453

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

How to Create a Private or Public Channel on Telegram? More>> How to Create a Private or Public Channel on Telegram? Your posting frequency depends on the topic of your channel. If you have a news channel, it’s OK to publish new content every day (or even every hour). For other industries, stick with 2-3 large posts a week. Invite up to 200 users from your contacts to join your channel
from us


Telegram خروج و اعتراض و وفاداری
FROM American