#هرشب_یک_جمله
یه جایی توو فیلم her میگفت: تازگیها فهمیدم ما فقط مدت کوتاهی تو این جهانیم و تا وقتی اینجا هستیم میخوام این فرصت رو به خودم بدم که...
لذت ببرم
پس بی خیال همهچیز...
پن: برای روزهای مبادا خیلی بهدرد میخوره...
@Existentialistt
یه جایی توو فیلم her میگفت: تازگیها فهمیدم ما فقط مدت کوتاهی تو این جهانیم و تا وقتی اینجا هستیم میخوام این فرصت رو به خودم بدم که...
لذت ببرم
پس بی خیال همهچیز...
پن: برای روزهای مبادا خیلی بهدرد میخوره...
@Existentialistt
بهترین محک دوستی اصیل آن است که مصیبتی را که به آن گرفتار شدهایم بلافاصله برای دوستی نقل کنیم ...
آنگاه در چهرهاش یا اندوه حقیقی و صمیمانه نقش میبندد، یا اثری از آرامش یا جلوهٔ دیگری جز همدردی که جملهٔ معروف روشفوکو آن را تأیید میکند: «حتی در مصیبتِ بهترین دوستانمان نیز همیشه جنبهای پیدا میکنیم که برای ما ناخوشایند نیست.»
آشنایان عادی که آنان را دوست خود مینامیم، در چنین وضعیتی نمیتوانند لبخند خفیفی را که حاکی از رضایت آنان است پنهان کنند. بهندرت میتوان دیگران را بیش از این خوشحال کرد که برایشان از مصیبتی که اخیراً گرفتار آن شدهایم، نقل کنیم یا ضعف شخصی خود را بیپرده بر آنان آشکار سازیم. این خصلت ویژهٔ آدمیان است!
📕 #در_باب_حکمت_زندگی
👤 #آرتور_شوپنهاور
@Existentialistt
آنگاه در چهرهاش یا اندوه حقیقی و صمیمانه نقش میبندد، یا اثری از آرامش یا جلوهٔ دیگری جز همدردی که جملهٔ معروف روشفوکو آن را تأیید میکند: «حتی در مصیبتِ بهترین دوستانمان نیز همیشه جنبهای پیدا میکنیم که برای ما ناخوشایند نیست.»
آشنایان عادی که آنان را دوست خود مینامیم، در چنین وضعیتی نمیتوانند لبخند خفیفی را که حاکی از رضایت آنان است پنهان کنند. بهندرت میتوان دیگران را بیش از این خوشحال کرد که برایشان از مصیبتی که اخیراً گرفتار آن شدهایم، نقل کنیم یا ضعف شخصی خود را بیپرده بر آنان آشکار سازیم. این خصلت ویژهٔ آدمیان است!
📕 #در_باب_حکمت_زندگی
👤 #آرتور_شوپنهاور
@Existentialistt
نامۀ #سهراب_سپهری به دوستش "نازی"
✍ نازی، دارم نگاه میکنم و چیزها در من میروید. در این روز ابری چه روشنم. همهی رودهای جهان به من میریزد. به من که با هیچ پر میشوم. خاک، انباشته از زیبایی است. دیگر چشمهای من جا ندارد... چشمهای ما کوچک نیست؛ زیبایی کرانه ندارد. به سایه تابستان بود که تو را دیدم و دیروز که نامهات رسید، هنوز شیار دیدار روی زمین بود و تازه بود. در نیمروز «شمیران» از چه سخن میگفتم؟ دستهای من از روشنیِ جهان پر بود و تو در سایه روشن روح خود ایستاده بودی. گاه پرندهوار شگفتزده به جای خود می ماندی. نازی، تو از آب بهتری؛ تو از سیب بهتری؛ تو از ابر بهتری! تو به سپیدهدم خواهی رسید. مبادا بلغزی. من دوست توام و دستانِ تو را میگیرم.
روان باش که پرندگان چنیناند و گیاهان چنیناند. چون به درخت رسیدی، به تماشا بمان. تماشا تو را به اوج آسمان خواهد برد. «و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا تبصرون».
در زمانهی ما نگاه کردن را نیاموختهاند. و درخت جز آرایش خانه نیست و هیچ کس گلهای حیاط همسایه را باور ندارد. پیوندها گسسته. کسی در مهتاب راه نمیرود و از پرواز کلاغی هوشیار نمیشود و خدا را کنار نردهی ایوان نمیبیند و ابدیت را در جام آبخوری نمییابد. در چشمها شاخه نیست. در رگها آسمان نیست. در این زمانه درختها از مردمان خرمترند. کوهها از آرزوها بلندترند. نیها از اندیشهها راستترند. برفها از دلها سپیدترند.
خرده مگیر! روزی خواهد رسید که من بروم خانهی همسایه را آبپاشی کنم و تو به کاج سلام کنی و سارها بر خوان ما بنشینند و مردم مهربانتر از درختها شوند. اینک رنجه مشو؛ اگر در مغازهها، پای گلها، بهای آنها را مینویسند و خروس را پیش از سپیدهدم سر میبرند و اسب را به گاری می بندند... خوراک مانده به گدا کی بخشند. چنین نخواهد ماند.
بر بلندی خویش بالا رو و سپیدهدم خود را چشم بهراه باش. جهان را نوازش کن. دریچه را بگشا و پیچک را ببین. بر روشنی بپیچ. از زبالهها رو مگردان که پارههای حقیقتاند. جوانه بزن.
لبریز شو تا سرشاریات به هر سو رو کند. صدایی ترا میخواند. روانه شو! سرمشق خودت باش. با چشمان خودت ببین. با یافتهی خویش بزی. در خود فرو شو تا به دیگران نزدیک شوی. پیک خودت باش. پیام خودت را بازگوی. میوه از باغ درون بچین. شاخهها چنان بارور بینی که سبدها آرزو کنی و زنبیل تو را گرانباری شاخهای بس خواهد بود.
میان این روز ابری من تو را صدا زدم. من تو را میان جهان صدا خواهم زد. و چشم بهراهِ صدایت خواهم بود و در این درهی تنهایی، تو آب روان من باش و زمزمه کن.
من خواهم شنید!
👤 #سهراب_سپهری
@Existentialistt
✍ نازی، دارم نگاه میکنم و چیزها در من میروید. در این روز ابری چه روشنم. همهی رودهای جهان به من میریزد. به من که با هیچ پر میشوم. خاک، انباشته از زیبایی است. دیگر چشمهای من جا ندارد... چشمهای ما کوچک نیست؛ زیبایی کرانه ندارد. به سایه تابستان بود که تو را دیدم و دیروز که نامهات رسید، هنوز شیار دیدار روی زمین بود و تازه بود. در نیمروز «شمیران» از چه سخن میگفتم؟ دستهای من از روشنیِ جهان پر بود و تو در سایه روشن روح خود ایستاده بودی. گاه پرندهوار شگفتزده به جای خود می ماندی. نازی، تو از آب بهتری؛ تو از سیب بهتری؛ تو از ابر بهتری! تو به سپیدهدم خواهی رسید. مبادا بلغزی. من دوست توام و دستانِ تو را میگیرم.
روان باش که پرندگان چنیناند و گیاهان چنیناند. چون به درخت رسیدی، به تماشا بمان. تماشا تو را به اوج آسمان خواهد برد. «و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا تبصرون».
در زمانهی ما نگاه کردن را نیاموختهاند. و درخت جز آرایش خانه نیست و هیچ کس گلهای حیاط همسایه را باور ندارد. پیوندها گسسته. کسی در مهتاب راه نمیرود و از پرواز کلاغی هوشیار نمیشود و خدا را کنار نردهی ایوان نمیبیند و ابدیت را در جام آبخوری نمییابد. در چشمها شاخه نیست. در رگها آسمان نیست. در این زمانه درختها از مردمان خرمترند. کوهها از آرزوها بلندترند. نیها از اندیشهها راستترند. برفها از دلها سپیدترند.
خرده مگیر! روزی خواهد رسید که من بروم خانهی همسایه را آبپاشی کنم و تو به کاج سلام کنی و سارها بر خوان ما بنشینند و مردم مهربانتر از درختها شوند. اینک رنجه مشو؛ اگر در مغازهها، پای گلها، بهای آنها را مینویسند و خروس را پیش از سپیدهدم سر میبرند و اسب را به گاری می بندند... خوراک مانده به گدا کی بخشند. چنین نخواهد ماند.
بر بلندی خویش بالا رو و سپیدهدم خود را چشم بهراه باش. جهان را نوازش کن. دریچه را بگشا و پیچک را ببین. بر روشنی بپیچ. از زبالهها رو مگردان که پارههای حقیقتاند. جوانه بزن.
لبریز شو تا سرشاریات به هر سو رو کند. صدایی ترا میخواند. روانه شو! سرمشق خودت باش. با چشمان خودت ببین. با یافتهی خویش بزی. در خود فرو شو تا به دیگران نزدیک شوی. پیک خودت باش. پیام خودت را بازگوی. میوه از باغ درون بچین. شاخهها چنان بارور بینی که سبدها آرزو کنی و زنبیل تو را گرانباری شاخهای بس خواهد بود.
میان این روز ابری من تو را صدا زدم. من تو را میان جهان صدا خواهم زد. و چشم بهراهِ صدایت خواهم بود و در این درهی تنهایی، تو آب روان من باش و زمزمه کن.
من خواهم شنید!
👤 #سهراب_سپهری
@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله
نگران فردا نباشید؛ نگرانی فردا برای فرداست و بدی امروز برای امروز کافیست.
انجیل متی'
باب ششم
آیهی ۳۴
@Existentialistt
نگران فردا نباشید؛ نگرانی فردا برای فرداست و بدی امروز برای امروز کافیست.
انجیل متی'
باب ششم
آیهی ۳۴
@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله
سرگرمى تاريخى ما عبارت است از خاطرهٔ خوبی که مستقيما از وارد آوردن درد به دست میآيد.
👤 #فئودور_داستایفسکی
@Existentialistt
سرگرمى تاريخى ما عبارت است از خاطرهٔ خوبی که مستقيما از وارد آوردن درد به دست میآيد.
👤 #فئودور_داستایفسکی
@Existentialistt
بیمعنایی دوست من، جوهر زندگی است.
همیشه و همه جا با ماست... حتی جایی که کسی نمیخواهد ببیندش، حی و حاضر است:
در فجایع گوشه و کنار دنیا
در جنگهای خونین
در سخت ترین مصیبتها!
شهامتی بسیار باید تا بتوان در شرایط سخت و غم انگیز بیمعنایی را باز شناخت و به اسم صدایش زد... اما باز شناختنش کافی نیست، باید دوست داشتنش را یاد گرفت...
نگاه کنید دوست من!
اینجا در این پارک، روبروی ما بیمعنایی در نهایت وضوح، در نهایت معصومیت و زیبایی حاضر است، بله زیبایی... همانطور که خودتان گفتید: جنب و جوشی بی کم و کاست و به تمامی بیمعنا... کودکانی که میخندند بیآنکه بدانند چرا؟! زیبا نیست؟
نفس بکشید!
این بیمعنایی را که ما را در برگرفته نفس بکشید که همانا کلید دانایی است... کلید شادی بی پایان
👤 #میلان_کوندرا
📕 #جشن_بیمعنایی
@Existentialistt
همیشه و همه جا با ماست... حتی جایی که کسی نمیخواهد ببیندش، حی و حاضر است:
در فجایع گوشه و کنار دنیا
در جنگهای خونین
در سخت ترین مصیبتها!
شهامتی بسیار باید تا بتوان در شرایط سخت و غم انگیز بیمعنایی را باز شناخت و به اسم صدایش زد... اما باز شناختنش کافی نیست، باید دوست داشتنش را یاد گرفت...
نگاه کنید دوست من!
اینجا در این پارک، روبروی ما بیمعنایی در نهایت وضوح، در نهایت معصومیت و زیبایی حاضر است، بله زیبایی... همانطور که خودتان گفتید: جنب و جوشی بی کم و کاست و به تمامی بیمعنا... کودکانی که میخندند بیآنکه بدانند چرا؟! زیبا نیست؟
نفس بکشید!
این بیمعنایی را که ما را در برگرفته نفس بکشید که همانا کلید دانایی است... کلید شادی بی پایان
👤 #میلان_کوندرا
📕 #جشن_بیمعنایی
@Existentialistt
سندروم «نتیجه فوری»
✍️ موفقیت نامحدود در ۲۰ روز!
چاقی و لاغری در سه روز!
بدون زحمت پولدار شوید!
یادگیری ۳۵ زبان دنیا در ۱۰ روز!
ترک اعتیاد فوری بدون درد در ۴۵ روز!
و...
سندروم «نتیجه فوری» گریبان جامعه ما را گرفته است.
آنقدر درگیر «جنون سرعت» برای رسیدن به خواستههایمان هستیم که دوست داریم همه این تبلیغات عجیب را یکجا باور کنیم!
این پیامهای تبلیغاتی همگان را دچار نوعی بیماری به نام «سندرم نتیجه فوری» کرده است.
جدای از تاثیرات آن در تمام حوزههای زندگی، این نوع نگرش تاثیر بسیار بدی بر روی تمرکز و نحوه مدیریت ما بر زندگی میگذارد.
هیچ کدام از اینها واقعیت ندارد.
موفقیت آسان، ساده و سریع! فقط در کتابهای علمی تخیلی یافت میشود.
حتی گاهی میبینیم که در کتابهای موفقیت یا مدیریت، بیان میکنند که موفقیت یک سازمان حاصل یک ایده خلاقانه سریع بوده و سازمان یک شبه ره صد ساله را طی کرده است. حتی اگر سازمان در کوتاه مدت به منفعتهای اساسی برسد، پشت آن تصمیم سالها تجربه و دانش خوابیده است و در ضمن حفظ نتایج آن در بلندمدت خود کار دشواری است.
واقعیت آن است که موفقیتهای چشمگیر و پایدار حاصل سخت کوشی، تلاش، تداوم، نظم و انتخابهای دردناک است.
@Existentialistt
✍️ موفقیت نامحدود در ۲۰ روز!
چاقی و لاغری در سه روز!
بدون زحمت پولدار شوید!
یادگیری ۳۵ زبان دنیا در ۱۰ روز!
ترک اعتیاد فوری بدون درد در ۴۵ روز!
و...
سندروم «نتیجه فوری» گریبان جامعه ما را گرفته است.
آنقدر درگیر «جنون سرعت» برای رسیدن به خواستههایمان هستیم که دوست داریم همه این تبلیغات عجیب را یکجا باور کنیم!
این پیامهای تبلیغاتی همگان را دچار نوعی بیماری به نام «سندرم نتیجه فوری» کرده است.
جدای از تاثیرات آن در تمام حوزههای زندگی، این نوع نگرش تاثیر بسیار بدی بر روی تمرکز و نحوه مدیریت ما بر زندگی میگذارد.
هیچ کدام از اینها واقعیت ندارد.
موفقیت آسان، ساده و سریع! فقط در کتابهای علمی تخیلی یافت میشود.
حتی گاهی میبینیم که در کتابهای موفقیت یا مدیریت، بیان میکنند که موفقیت یک سازمان حاصل یک ایده خلاقانه سریع بوده و سازمان یک شبه ره صد ساله را طی کرده است. حتی اگر سازمان در کوتاه مدت به منفعتهای اساسی برسد، پشت آن تصمیم سالها تجربه و دانش خوابیده است و در ضمن حفظ نتایج آن در بلندمدت خود کار دشواری است.
واقعیت آن است که موفقیتهای چشمگیر و پایدار حاصل سخت کوشی، تلاش، تداوم، نظم و انتخابهای دردناک است.
@Existentialistt
زندگی همین است؛
ارادهی راسختان را در ترک سیگار تحسین میکنید و بعد یک صبح سرد زمستانی تصمیم میگیرید چهار کیلومتر پیاده بروید تا یک پاکت سیگار بخرید!
👤 #آنا_گاوالدا
@Existentialistt
ارادهی راسختان را در ترک سیگار تحسین میکنید و بعد یک صبح سرد زمستانی تصمیم میگیرید چهار کیلومتر پیاده بروید تا یک پاکت سیگار بخرید!
👤 #آنا_گاوالدا
@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله
بهیاد آور آن لحظات تلخِ نومیدی پس از شکست را، که شعورِ رشد و شکوفایی را در تو دمید.
سربلندانِ تاریخ، نیک میدانند که جادهٔ شکوفایی را از رنج و مشقت ساختهاند.
👤 #عباس_ناظری
@Existentialistt
بهیاد آور آن لحظات تلخِ نومیدی پس از شکست را، که شعورِ رشد و شکوفایی را در تو دمید.
سربلندانِ تاریخ، نیک میدانند که جادهٔ شکوفایی را از رنج و مشقت ساختهاند.
👤 #عباس_ناظری
@Existentialistt
وقتی به تو ثابت میکنند که از نسل میمون پدید آمدهای، دیگر رو ترش کردن ندارد، باید واقعیت را بپذیری. یا مثلا وقتی ثابت میکنند، قطرهای از چربی بدنت باید از هزاران آدم مثل خودت برایت عزیزتر باشد، و در نتیجه، همهی به اصطلاح نیکوکاری، وظیفه و اندیشه و دیگر مسائل طبق آن ارزشگذاری میشود، باید بپذیری. چارهی دیگری نداری، چون مثل دو دوتا چهارتای ریاضی است. بفرما اعتراض کن، آن وقت است که سرت فریاد میکشند: لطفا بساط اعتراضتان را جمع کنید. دو دو تا چهارتاست دیگر، اعتراض ندارد که! طبیعت را که دیگر نمیتوانید استنطاق کنید. کار او- چه از قوانینش خوشتان بیاید و چه نپسندید- به دل من و شما نیست که. باید همینطور که هست، دربست بپذیریدش و پیامدش را هم قبول کنید. دیوار، دیوار است و ...
خدایا، خداوندا! آخر من چه کار به کار قوانین طبیعت و ریاضیات دارم؟ آن هم وقتی نمیدانم که چرا از این قوانین و دو دو تا چهارتایش هیچ خوشم نمیآید؟ معلوم است که هرگز نمیتوانم چنین دیواری را با سر بشکنم. اما حتی اگر نیروی کافی برای شکستنش را نداشته باشم، باز هم با آن سرِ آشتی و تسلیمی ندارم، و فقط به این علت ساده، که یک دیوار سنگی پیش رویم است و زورم بهش نمیرسد، جلویش وا نمیدهم.
👤 #داستایفسکی
📕 #یادداشتهای_زیرزمینی
@Existentialistt
خدایا، خداوندا! آخر من چه کار به کار قوانین طبیعت و ریاضیات دارم؟ آن هم وقتی نمیدانم که چرا از این قوانین و دو دو تا چهارتایش هیچ خوشم نمیآید؟ معلوم است که هرگز نمیتوانم چنین دیواری را با سر بشکنم. اما حتی اگر نیروی کافی برای شکستنش را نداشته باشم، باز هم با آن سرِ آشتی و تسلیمی ندارم، و فقط به این علت ساده، که یک دیوار سنگی پیش رویم است و زورم بهش نمیرسد، جلویش وا نمیدهم.
👤 #داستایفسکی
📕 #یادداشتهای_زیرزمینی
@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله
دوستم داشته باش و بگو!
نمیخواهم بیصدا دوستم داشته باشی.
من آری به عشق را، در گوری از سکوت نمیخواهم...!
👤 #نزار_قبانی
@Existentialistt
دوستم داشته باش و بگو!
نمیخواهم بیصدا دوستم داشته باشی.
من آری به عشق را، در گوری از سکوت نمیخواهم...!
👤 #نزار_قبانی
@Existentialistt
✍️بعضی آدمها هستند که شاید همه کتابهای خوب را نخوانده باشند اما چند #کتاب را خوب خواندهاند؛ در هفته چند ساعتی مطالعه میکنند؛ شاید در یک فصل فقط یک دست لباس تنشان باشد٬ اما هر هفته که ببینیشان٬ یک حرف تازه برای گفتن دارند؛ حرفی که میتواند مسیر زندگیات را عوض کند، حتی اگر خودشان هم ندانند، میتوانند تو را با کتابی آشنا کنند که شروع یک فصل جدید در زندگیات باشد؛ یا فیلمی به تو معرفی کنند که یک دنیای تازه پیش روی تو قرار بدهد.
این آدمها در زندگی نقش کسی را بازی نمیکنند، تو هم مجبور نیستی نقش کسی را پیششان بازی کنی، این آدمها به تو «نقش» نمیدهند٬ به تو «نقشه» میدهند تا داستان زندگیات را به پایانی برسانی که شایستگیاش را داری ...
بعضی آدمها هستند که موسیقیای گوش میدهند که روحت را تکان بدهد، گاهی با ملودی یک موسیقی بیکلام روحشان تا جایی پرواز میکند که هیچ کسی تا به حال نرفته، آن وقت میتوانند برای تو از آنجا تعریف کنند و خبرهای خوبی به تو بدهند، به تو بگویند چه جوری میشود گاهی گوشه اتاقت نشسته باشی و سیر آفاق کنی نه این که همه خیابانها و پارکها را بگردی و خودت را گم کنی و برگردی!
بعضی آدمها هستند که فقط آخرین آلبوم فلان خواننده یا گروه موزیک برایشان جالب نیست، برایشان مهم است که معلوم بشود بالاخره برای چه به این دنیا آمدهاند؛ بعدش کجا میروند! به چیزی فراتر از ویترین مغازهها نگاه میکنند، به افقی دورتر از دور هم بودن و خوش بودن، این آدمها بیشتر از با هم بودن به با هم رفتن فکر میکنند!
بعضی آدمها هستند که فقط شاد نیستند، برایشان مهم است که چرا شاد باشند؟! همین جوری #غمگین نمیشوند٬ غمهایشان دلایلی دارد که برای خیلیها خندهدار است!
بعضی آدمها هستند که چطور زندگی کردن برایشان مهمتر از زندگی کردن است! بهجای مسخرهبازی صِرف و بگوبخندهای همیشگی، چیزهایی از کتابهایی که خواندهاند، آدمهایی که دیدهاند، جاهایی که رفتهاند، فیلمهای خوبی که دیدهاند و ... دارند؛ گاهی هفتهها درباره چیزی فکر میکنند، مطالعه میکنند٬ بعد میآیند و به تو میگویند که من چند هفته است درگیر این موضوع شدهام و حالا به این نتیجه رسیدهام٬ تو نظرت چیست؟ این آدم ها برای هر کارشان دلیل دارند، بهمحض این که بگویی "چرا؟" چیزی از «دلم میخواهد» و «دلم خواست» نمی شنوی؛ برای تو دلیل دارند! این آدمها بهجای این که تو را هم در روزمرهگویی بیهدفشان غرق کنند٬ به تو بال میدهند تا باهم پرواز کنید!
بعضی آدمها هستند که بهجای این که فقط روی سطح پر از کف و خیس این دریای زندگی٬ بیخیال و سرخوش پشتکوارو بزنند، نفسهایشان را حبس کردهاند و رفتهاند زیر آب و دارند دنبال گنج میگردند!
شناختن این «بعضی از آدمها» کار سختی نیست٬ چون حرفهای آدمها، شوخیهای آدمها، دغدغههایشان، شادیهایشان، غصههایشان، تفریحهایشان و ... هیچ وقت نمیتواند جدا از شخصیتشان باشد ...
@existentialistt
این آدمها در زندگی نقش کسی را بازی نمیکنند، تو هم مجبور نیستی نقش کسی را پیششان بازی کنی، این آدمها به تو «نقش» نمیدهند٬ به تو «نقشه» میدهند تا داستان زندگیات را به پایانی برسانی که شایستگیاش را داری ...
بعضی آدمها هستند که موسیقیای گوش میدهند که روحت را تکان بدهد، گاهی با ملودی یک موسیقی بیکلام روحشان تا جایی پرواز میکند که هیچ کسی تا به حال نرفته، آن وقت میتوانند برای تو از آنجا تعریف کنند و خبرهای خوبی به تو بدهند، به تو بگویند چه جوری میشود گاهی گوشه اتاقت نشسته باشی و سیر آفاق کنی نه این که همه خیابانها و پارکها را بگردی و خودت را گم کنی و برگردی!
بعضی آدمها هستند که فقط آخرین آلبوم فلان خواننده یا گروه موزیک برایشان جالب نیست، برایشان مهم است که معلوم بشود بالاخره برای چه به این دنیا آمدهاند؛ بعدش کجا میروند! به چیزی فراتر از ویترین مغازهها نگاه میکنند، به افقی دورتر از دور هم بودن و خوش بودن، این آدمها بیشتر از با هم بودن به با هم رفتن فکر میکنند!
بعضی آدمها هستند که فقط شاد نیستند، برایشان مهم است که چرا شاد باشند؟! همین جوری #غمگین نمیشوند٬ غمهایشان دلایلی دارد که برای خیلیها خندهدار است!
بعضی آدمها هستند که چطور زندگی کردن برایشان مهمتر از زندگی کردن است! بهجای مسخرهبازی صِرف و بگوبخندهای همیشگی، چیزهایی از کتابهایی که خواندهاند، آدمهایی که دیدهاند، جاهایی که رفتهاند، فیلمهای خوبی که دیدهاند و ... دارند؛ گاهی هفتهها درباره چیزی فکر میکنند، مطالعه میکنند٬ بعد میآیند و به تو میگویند که من چند هفته است درگیر این موضوع شدهام و حالا به این نتیجه رسیدهام٬ تو نظرت چیست؟ این آدم ها برای هر کارشان دلیل دارند، بهمحض این که بگویی "چرا؟" چیزی از «دلم میخواهد» و «دلم خواست» نمی شنوی؛ برای تو دلیل دارند! این آدمها بهجای این که تو را هم در روزمرهگویی بیهدفشان غرق کنند٬ به تو بال میدهند تا باهم پرواز کنید!
بعضی آدمها هستند که بهجای این که فقط روی سطح پر از کف و خیس این دریای زندگی٬ بیخیال و سرخوش پشتکوارو بزنند، نفسهایشان را حبس کردهاند و رفتهاند زیر آب و دارند دنبال گنج میگردند!
شناختن این «بعضی از آدمها» کار سختی نیست٬ چون حرفهای آدمها، شوخیهای آدمها، دغدغههایشان، شادیهایشان، غصههایشان، تفریحهایشان و ... هیچ وقت نمیتواند جدا از شخصیتشان باشد ...
@existentialistt
از کشیش بگویم؟
او یک کاسب است.
دکانی باز کرده و اسم آن را کلیسا گذاشته است و در آنجا مسیح را خرده خرده میفروشد.
این دزد طرار مدعی است که همه بیماریها را شفا میدهد. از یکی میپرسد: تو چه مرضی داری؟ میگوید دروغ گفتهام. به او میگوید علاج تو یک گرم مسیح است و پولش اینقدر پیاستر میشود. از دیگری میپرسد تو چطور؟ جواب میدهد: دزدی کردهام. به او میگوید ده گرم مسیح میخواهی و پولش اینقدر میشود. از آن دیگر میپرسد: تو چه؟ و او میگوید: من آدم کشتهام. به او میگوید: ای بدبخت! بیماری تو سخت است. تو باید هر شب قبل از خواب نیم لیور مسیح سر بکشی، و این برای تو گران تمام خواهد شد. پولش اینقدر میشود. مرد میپرسد: پدر به من تخفیف نمیدهی؟ میگوید: نرخ این است، پولش را بده واِلا در اعماق جهنم کباب خواهی شد، آنوقت عکسهایی را که در دکان خود به در و دیوار آویخته و در آنها شیاطینی مسلح به چنگک در وسط شعلههای آتش دیده میشوند به او نشان میدهد. بیچاره مشتری مثل بید بر خود میلرزد و سرکیسه را شل میکند...
📕 #مسیح_باز_مصلوب
👤 #نیکوس_کازنتزاکیس
@Existentialistt
او یک کاسب است.
دکانی باز کرده و اسم آن را کلیسا گذاشته است و در آنجا مسیح را خرده خرده میفروشد.
این دزد طرار مدعی است که همه بیماریها را شفا میدهد. از یکی میپرسد: تو چه مرضی داری؟ میگوید دروغ گفتهام. به او میگوید علاج تو یک گرم مسیح است و پولش اینقدر پیاستر میشود. از دیگری میپرسد تو چطور؟ جواب میدهد: دزدی کردهام. به او میگوید ده گرم مسیح میخواهی و پولش اینقدر میشود. از آن دیگر میپرسد: تو چه؟ و او میگوید: من آدم کشتهام. به او میگوید: ای بدبخت! بیماری تو سخت است. تو باید هر شب قبل از خواب نیم لیور مسیح سر بکشی، و این برای تو گران تمام خواهد شد. پولش اینقدر میشود. مرد میپرسد: پدر به من تخفیف نمیدهی؟ میگوید: نرخ این است، پولش را بده واِلا در اعماق جهنم کباب خواهی شد، آنوقت عکسهایی را که در دکان خود به در و دیوار آویخته و در آنها شیاطینی مسلح به چنگک در وسط شعلههای آتش دیده میشوند به او نشان میدهد. بیچاره مشتری مثل بید بر خود میلرزد و سرکیسه را شل میکند...
📕 #مسیح_باز_مصلوب
👤 #نیکوس_کازنتزاکیس
@Existentialistt
ایمان:
گوته که خودش سنگ اعتقادهای سنتی را به سینه نمیزد نوشته است:
هر دورانی که ایمان، از هر نوع که باشد، بر آن حاکمیت داشته دورانی شکوهمند، پرثمر و تعالی بخش بوده است و برعکس هر دورانی که درآن شک و ناباوری، از هر نوع، حتی برای مدت کوتاهی، غالب و متداول بوده است، قدرت و معنی خود را از دست داده است زیرا بیایمانی سترونی و بیثمری است و هیچکس از "سترونی و بی ثمری" دلخوش نیست.
📕 #انسان_درجستجوی_خویشتن
👤 #رولو_می
@Existentialistt
گوته که خودش سنگ اعتقادهای سنتی را به سینه نمیزد نوشته است:
هر دورانی که ایمان، از هر نوع که باشد، بر آن حاکمیت داشته دورانی شکوهمند، پرثمر و تعالی بخش بوده است و برعکس هر دورانی که درآن شک و ناباوری، از هر نوع، حتی برای مدت کوتاهی، غالب و متداول بوده است، قدرت و معنی خود را از دست داده است زیرا بیایمانی سترونی و بیثمری است و هیچکس از "سترونی و بی ثمری" دلخوش نیست.
📕 #انسان_درجستجوی_خویشتن
👤 #رولو_می
@Existentialistt