tgoop.com/Existentialistt/4668
Last Update:
از کشیش بگویم؟
او یک کاسب است.
دکانی باز کرده و اسم آن را کلیسا گذاشته است و در آنجا مسیح را خرده خرده میفروشد.
این دزد طرار مدعی است که همه بیماریها را شفا میدهد. از یکی میپرسد: تو چه مرضی داری؟ میگوید دروغ گفتهام. به او میگوید علاج تو یک گرم مسیح است و پولش اینقدر پیاستر میشود. از دیگری میپرسد تو چطور؟ جواب میدهد: دزدی کردهام. به او میگوید ده گرم مسیح میخواهی و پولش اینقدر میشود. از آن دیگر میپرسد: تو چه؟ و او میگوید: من آدم کشتهام. به او میگوید: ای بدبخت! بیماری تو سخت است. تو باید هر شب قبل از خواب نیم لیور مسیح سر بکشی، و این برای تو گران تمام خواهد شد. پولش اینقدر میشود. مرد میپرسد: پدر به من تخفیف نمیدهی؟ میگوید: نرخ این است، پولش را بده واِلا در اعماق جهنم کباب خواهی شد، آنوقت عکسهایی را که در دکان خود به در و دیوار آویخته و در آنها شیاطینی مسلح به چنگک در وسط شعلههای آتش دیده میشوند به او نشان میدهد. بیچاره مشتری مثل بید بر خود میلرزد و سرکیسه را شل میکند...
📕 #مسیح_باز_مصلوب
👤 #نیکوس_کازنتزاکیس
@Existentialistt
BY Existentialist
Share with your friend now:
tgoop.com/Existentialistt/4668