tgoop.com/eshghnirooyebidariii/11221
Last Update:
با مطالعه مثنوی، انسان آرامش پیدا می کند و طفل جان از گوهرهای ناب آن شیر می خورد.
طفل جان را شیر ده ما را ز گردش وارهان
ای تو چاره کرده هر دم صد چو من بیچاره را
در اثر شیر نوشیدن طفل جان، انسان به آرامش روحی و رضایت خاطر می رسد و اندک فراغت خاطری حاصل می نماید.
چون روح زنگار خورده و خزان زده خویش را صیقل داده و آن را از غوغای سرسام آور مادی نجات بخشیده است.
"عشق" در مثنوی ذکر موزونی دارد و از نامهای نیکوی معشوق به سی هزار زبان، که ترجیع بند آن ترانۀ توحید است، یاد می شود.
مثنوی ما دکان وحدت است
غیر وحدت هرچه بینی آن بت است
عشق در نزد مولانا نقطۀ وحدت است. دریایی است که میعادگاه همه نهرها و رودهاست.
بی نهایت است که همه خطوط موازی "مایی" و "تویی" در آنجا به هم می رسند و بحث دور و تسلسل که از نظر فلاسفه محکوم است و پای فیلسوفان را در زنجیر کرده، به سلسلۀ گیسوی معشوق می پیوندد.
سلسله این قوم جعد مشکبار
مسئله دور است، اما دور یار
به عقیده مولانا، در مثنوی دوگانگیِ علت و معلول و دور تسلسل ناشی از آن در وحدت عشق راه ندارد. و غوغای جبر و اختیار، که فتنۀ عقلیه است، در صلای سلطان عشق خاموش می شود چون در عشق، جبر و اکراه راه ندارد و جاده اش مسدود است.
زیرا همه شوق، خواستن و وصال است، پس اراده و اختیار هیچ نیست، بلکه همه جذبه و تسخیر است: "و کل مسخرّات بامره"
باد ما و بود ما از داد توست
هستی ما جمله از ایجاد توست
لذت هستی نمودی نیست را
عاشق خود کرده بودی نیست را
کتاب: عشق، باز هم عشق ...
صفحه ۱۴۹
@eshghnirooyebidariii
BY عشق، نیروی بیداری
Share with your friend now:
tgoop.com/eshghnirooyebidariii/11221