Telegram Web
Audio
سخنرانی مزدک پنجه‌ای :
نظریه حرکت در ذهن بیننده در وضعیت
تجربه چیدمان خلاقانه‌ی واقعیت
دوات، خبری_تحلیلی، (فرهنگی_هنری )، فن‌آوری:

سی شهریور هزار و چهارصد و چهار
خانه فرهنگ گیلان

چرا زبان نوشتاری نمی‌تواند، ناقل روایت اصل باشد. راه‌های رسیدن به روایتِ مادر چیست؟
@mazdakpanjehee
https://www.tgoop.com/davat1394/17971
📣به‌زودی منتشر می‌شود

پیش‌فروش مجله ادبی چامه، شماره 39پاییز 1404

صاحب ‌امتیاز و مدیرمسوول محمد صادق رحمانیان، دبیر ویژه‌نامه: علی آزاد

پرونده‌ای برای محمدباقر کلاهی اهری
با نوشتارهایی از: علی آزاد، هرمز علی‌پور، کیوان اصلاح‌پذیر، بهمن ساکی، علی عبداللهی، علی‌رضا آبیز، علی‌رضا سپاهی لایین، مسعود اصغرنژاد بلوچی، مجتبا نبی‌زاده، جواد کلیدری، بهنود بهادری، هادی منوری، سلمان نظافت یزدی، جواد گنجعلی، علی‌رضا کرم‌زاده، علی‌رضا جهانشاهی، موسی عصمتی، محبوبه راد، شهناز علی‌پوری، رضا عابدین‌زاده، علی‌رضا بهرامی و صادق رحمانی

برای دریافت نسخه کاغذی می‌توانید مبلغ 300 هزار تومان را به حساب بانک ملی به نام محمدصادق رحمانیان واریز کنید
(هزینه پست داخل ایران رایگان است.)

شماره شبا
IR۷۴۰۱۷۰۰۰۰۰۰۰۱۰۲۲۲۲۳۴۲۰۰۶
کارت
۶۰۳۷۹۹۷۱۴۷۶۹۹۴۳۴
به‌نام محمدصادق رحمانیان

سپس، رسید پرداخت را به این شماره همراه نشانی کامل با ذکر کدپستی و تلفن متقاضی به ایدی تلگرام یا از طریق پیامک 👇

+989121486961
ارسال شود.

@Sparrowintherecoveryroom
👍1
تولدت مبارک_250920_230918.pdf
780.1 KB
تولدت مبارک
یادداشت ولی دژآباد*
به‌مناسبت زادروز
محمدرضا شجریان
*

دوات، خبری_تحلیلی، (فرهنگی _هنری )، موسیقی:
*دکترای تخصصی جراحی کلیه و مجاری ادرار
*هنرمند موسیقی سنتی، خواننده‌ی موسیقی سنتی ایران

https://www.tgoop.com/davat1394/17976
منوچهر آتشی؛ شاعر اقلیم، شکست و امکان

✔️بابک شاکر
دوات، خبری_تحلیلی، (فرهنگی _هنری )، بادایاد:
دوم مهرماه زادروز منوچهر آتشی است؛ شاعری که در تاریخ ادبیات معاصر ایران موقعیتی یگانه دارد. او نه در حد یک شاعر اقلیمی باقی ماند و نه در هیاهوی مدرنیسم پایتخت حل شد. شعر او بر مرزها شکل گرفت: مرز میان طبیعت و تاریخ، میان حماسه و شکست، میان زبان بومی و زبان مدرن.
ادامه در :
https://www.tgoop.com/babakshakernotes/326
https://www.tgoop.com/davat1394/17978
👍1
♦️دوستان عزیز برای تهیه‌ی نسخه‌ی کاغذی مجله‌ی اقاقیا می‌توانید با شماره‌ی ۰۹۰۳۳۰۵۶۴۴۸ تماس بگیرید یا در تلگرام پیام بگذارید.

#ماهنامه‌ی_تخصصی_شعر_اقاقیا

@aghaghia_Magazine
👍1
دختر مهاجر

      حذفی ، آرام
     سایه‌ای‌ست بی‌صدا
    که روی شانه‌ها می‌نشیند.
مهاجرت، تنها عبور از مرزها نیست

می‌تواند تبدل شود
    به میدانِ تحقیر.
     حتا یک پیاله قهوه

غربت،
از پنجره‌ها پیدا نیست،
در نگاه دختری مهاجر
          پنهان می‌شود،
که خاموش
به تو خیره است؛
می‌داند اگر بگوید
              هیچ چیز
تغییر نخواهد کرد.

#نرگس_امیری
#تاجیک
https://www.tgoop.com/davat1394/17989
👍2
خاموشی در شعله‌ها: مرگ مشکوک سهراب رحیمی

✔️ بابك شاكر

سهراب رحیمی، شاعر و مترجم ایرانی‌تبار که سال‌ها در سوئد زندگی می‌کرد، چهره‌ای شناخته‌شده در محافل ادبی فارسی و سوئدی بود. زندگی او، آرام و کم‌صدا، در شعر و ترجمه می‌گذشت؛ اما زمستان ۲۰۱۶ سکوت این مسیر طولانی و خلاقانه با خبری ناگهانی شکسته شد. او دیگر در میان ما نبود و نامش، به جای شعر و ترجمه، با یک پرسش جنجالی و هاله‌ای از ابهام پیوند خورد: چه بر سر او آمده بود؟

در صبح یازدهم فوریهٔ ۲۰۱۶، پلیس مالمو جسد رحیمی را در خودرویی سوخته در منطقه‌ی Oxie کشف کرد. صحنه، خود گواهی بر یک تراژدی تاریک بود؛ شعله‌هایی که آهن و فلز را در خود فرو می‌بردند و جسدی که در میان آتش و دود گم شده بود. رسانه‌های محلی تنها به گزارش کوتاهی بسنده کردند و پلیس مرگ را «مشکوک» توصیف کرد، اما هیچ گزارش کالبدشکافی علنی یا بیانیهٔ نهایی از دادسرا منتشر نشد.

مرگ او در شهری که در ظاهر آرام است، با سابقه‌ی آتش‌سوزی‌های متعدد خودرو در Oxie و حومه، پیوندی مبهم می‌یابد. آتش‌افروزی‌هایی که گاه به عنوان جنایت شهری (mordbrand) طبقه‌بندی شده‌اند، نشان می‌دهد محیط پیرامون رحیمی می‌توانست صحنه‌ی مخفی نگه داشتن حقیقت باشد. آیا مرگ او نتیجه‌ی یک حادثه‌ی شخصی، نزاع خانوادگی، یا بزهکاری شهری بوده است؟ یا نشانه‌ای از انگیزه‌ای فراتر، از جنس تهدید یا ترس پنهان؟ پاسخ‌های روشن، در اسناد علنی، هنوز منتشر نشده‌اند.

با گذشت بیش از هفت سال، خلأ اطلاعات، پرونده‌ای ناتمام و سکوت رسانه‌ها، راز مرگ رحیمی را پیچیده‌تر کرده است. هیچ اطلاعیه‌ی رسمی از کیفرخواست، دستور قضایی یا نتایج کالبدشکافی در دسترس نیست. بررسی آرشیوهای روزنامه‌های محلی، از Sydsvenskan گرفته تا Kvällsposten و Skånska Dagbladet، تنها تصویری کوتاه و ناقص از لحظه‌ی کشف جسد ارائه می‌دهد؛ تصویری که میان شعله‌ها، هم تراژدی و هم رمز و راز را ثبت کرده است.

در چنین شرایطی، خانواده‌ی رحیمی، رسانه‌های مستقل و مجامع فرهنگی مسئولیت اخلاقی و اجتماعی دارند تا پیگیر این مرگ مشکوک شوند. مطالبه‌ی شفافیت، بررسی دقیق و پیگیری پرونده نه تنها به کشف حقیقت کمک می‌کند، بلکه احترام به زندگی و آثار فرهنگی او را حفظ می‌کند و از فراموشی یا پنهان‌سازی احتمالی جلوگیری می‌کند. جامعه‌ی ادبی و فرهنگی، حتی در سکوت رسمی، باید صدای این پرسش را بلند کند: چه بر سهراب رحیمی گذشته است و چرا پاسخ شفاف هنوز در دسترس نیست؟

مرگ او، در میان شعله‌ها و ابهام، نمادی است از مرز میان حادثه و جنایت، سکوت و افشا، فراموشی و حافظه‌ی فرهنگی. و شاید تنها بازماندگان، پیگیران حقیقت و آن‌هایی که با آثارش آشنا هستند، بتوانند دریابند که در پس آن شعله‌ها چه رازی نهفته بود.
خاموشی در شعله‌ها: مرگ مشکوک سهراب رحیمی

✔️ بابك شاكر

سهراب رحیمی، شاعر و مترجم ایرانی‌تبار که سال‌ها در سوئد زندگی می‌کرد، چهره‌ای شناخته‌شده در محافل ادبی فارسی و سوئدی بود. زندگی او، آرام و کم‌صدا، در شعر و ترجمه می‌گذشت؛ اما زمستان ۲۰۱۶ سکوت این مسیر طولانی و خلاقانه با خبری ناگهانی شکسته شد. او دیگر در میان ما نبود و نامش، به جای شعر و ترجمه، با یک پرسش جنجالی و هاله‌ای از ابهام پیوند خورد: چه بر سر او آمده بود؟

در صبح یازدهم فوریهٔ ۲۰۱۶، پلیس مالمو جسد رحیمی را در خودرویی سوخته در منطقه‌ی Oxie کشف کرد. صحنه، خود گواهی بر یک تراژدی تاریک بود؛ شعله‌هایی که آهن و فلز را در خود فرو می‌بردند و جسدی که در میان آتش و دود گم شده بود. رسانه‌های محلی تنها به گزارش کوتاهی بسنده کردند و پلیس مرگ را «مشکوک» توصیف کرد، اما هیچ گزارش کالبدشکافی علنی یا بیانیهٔ نهایی از دادسرا منتشر نشد.
https://www.tgoop.com/davat1394/17991
بقیه در پست بعدی👇
بقیه از پست پیش👆
مرگ او در شهری که در ظاهر آرام است، با سابقه‌ی آتش‌سوزی‌های متعدد خودرو در Oxie و حومه، پیوندی مبهم می‌یابد. آتش‌افروزی‌هایی که گاه به عنوان جنایت شهری (mordbrand) طبقه‌بندی شده‌اند، نشان می‌دهد محیط پیرامون رحیمی می‌توانست صحنه‌ی مخفی نگه داشتن حقیقت باشد. آیا مرگ او نتیجه‌ی یک حادثه‌ی شخصی، نزاع خانوادگی، یا بزهکاری شهری بوده است؟ یا نشانه‌ای از انگیزه‌ای فراتر، از جنس تهدید یا ترس پنهان؟ پاسخ‌های روشن، در اسناد علنی، هنوز منتشر نشده‌اند.

با گذشت بیش از هفت سال، خلأ اطلاعات، پرونده‌ای ناتمام و سکوت رسانه‌ها، راز مرگ رحیمی را پیچیده‌تر کرده است. هیچ اطلاعیه‌ی رسمی از کیفرخواست، دستور قضایی یا نتایج کالبدشکافی در دسترس نیست. بررسی آرشیوهای روزنامه‌های محلی، از Sydsvenskan گرفته تا Kvällsposten و Skånska Dagbladet، تنها تصویری کوتاه و ناقص از لحظه‌ی کشف جسد ارائه می‌دهد؛ تصویری که میان شعله‌ها، هم تراژدی و هم رمز و راز را ثبت کرده است.

در چنین شرایطی، خانواده‌ی رحیمی، رسانه‌های مستقل و مجامع فرهنگی مسئولیت اخلاقی و اجتماعی دارند تا پیگیر این مرگ مشکوک شوند. مطالبه‌ی شفافیت، بررسی دقیق و پیگیری پرونده نه تنها به کشف حقیقت کمک می‌کند، بلکه احترام به زندگی و آثار فرهنگی او را حفظ می‌کند و از فراموشی یا پنهان‌سازی احتمالی جلوگیری می‌کند. جامعه‌ی ادبی و فرهنگی، حتی در سکوت رسمی، باید صدای این پرسش را بلند کند: چه بر سهراب رحیمی گذشته است و چرا پاسخ شفاف هنوز در دسترس نیست؟

مرگ او، در میان شعله‌ها و ابهام، نمادی است از مرز میان حادثه و جنایت، سکوت و افشا، فراموشی و حافظه‌ی فرهنگی. و شاید تنها بازماندگان، پیگیران حقیقت و آن‌هایی که با آثارش آشنا هستند، بتوانند دریابند که در پس آن شعله‌ها چه رازی نهفته بود
https://www.tgoop.com/davat1394/17991
https://www.tgoop.com/davat1394/17992
Forwarded from حامد بشارتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مراتب زخم

از راهی که خرماپزان می رسید
از راهی که غبار می گذشت
از مزارع نیشکر در ذهن کارگران عبور می کردیم
ما زخم های بسیاری بودیم در قطار خرمشهر به تهران

دو زخم در یک کوپه
به یکدیگر نگاه می کردیم


سکوت از مراتب زخم است

این را بر دیوار ایستگاهی حوالی اهواز نوشته بودند.
گروه شعر فارسی خانه‌ فرهنگ گیلان:
🔹شعرخوانی و نقد
🔸یکشنبه| ۶ مهر ۱۴۰۴ |ساعت ۱۷

@kfgil
آبی حیات

آن زنِ‌بور، زبانِ زنبور را
که از سُرخیِ گُل
در خیمه‌گاه باد ‌بیرون می‌زد
با دلهره‌ی ماه چشید!


حضرتِ تن
حضرت ِتنِ جوان لیلای شهر
پیامبرِ سیاه چشمانِ‌ پسامدرن
خطِ مدرنِ زیر پلک‌های شا‌ه‌توتی‌ تو
جمعیتی را می‌رساند
به تیمارستان‌‌ها
بگو به پرستارها
مرگ چون آمپول‌های روانی
فرو می‌رود در لایه لایه‌ی پوست‌‌شان
بگو
گو
گو
نام دیوانه‌های لُخت شهر را
که بالا می‌روند از شاه‌توت‌هات،
و آبی تکان نمی‌خورد از آبیِ حیات!

آه
ای برهنه‌‌تر از آبی
اَبر تکه پاره‌
قطره
قطره شهر خالی‌ است از پیامبرانت
و انگار زبانِ زنی، چون تیغِ گُل‌سرخ
در دهان می‌چرخد و در باد می‌خواند
بسم ِرب ِ و ناولها عشق!
بسم ِرب ِ دو چشمِ سیاه پسامدرن
بسم ِرب ِ گلوی یار زیر تیغ‌های عصبی
بسم ِرب ِتنِ عریانت در بیمارستان‌ شهید بهشتی
آه_ ای یار شاه‌توتی‌ من
در بهار برهنگی از اُردی جهنم بگو
که شهید است اُردی بهشت تنم
بسم ِرب ِ برهنگیِ انسان مرده‌ی پوستم
در رودخانه‌های شورشیِ مارون
بسمِ رب ِدشت ِملال در سینه‌ی ملارد
بسمِ ربِ کوهِ اَندوه ِبرف روی شانه‌ی دنا
بسم ِ رب ِ باد و بوران
آری از لهجه‌ی باد آمده‌ام در گلوی نی!
بسمِ ربِ آبیِ بی‌کران پرند
بسمِ ربِ پرنده‌‌های‌آتشینِ چرند
بسمِ ربِ خیابان ِ وصال تهران
بسمِ رب ِ آه کوتاه بیابانِ ُمغان
بسمِ ربِ زیبایی زن در هوای ممنوعه،
بسمِ ربِ مرگ مرد در رودبار
بسمِ ربِ ماه‌ماهی ِ شبلیز روی پوستِ دوست
آری منم دوست، دوستِ حضرت دوست
و مغضوب علیه خودِ خودم در پوست
بسمِ ربِ عذابِ تن آن آفتاب‌پرست
بسمِ ربِ ستاره‌ی شب
شب بود و چشم‌‌های سیاه شب
شب بود و شاخه‌های شاه‌توتِ شب
شب بود که من آغاز شدم در برهنگی او
او برهنه‌ی آبی‌‌ و ماه برهنه‌ی شب!
آری شب بود، که من آغاز شدم از تو
به هنگام ذائقه‌ی هوا
در چشیدن ِطعم ِ‌ شاه‌توت
آه شاه‌توت‌ها_ شاه‌توت‌ها
با شتاب ِ اَبر
آمدند به دهانِ خیابان!
او را صدا،‌ صدا در من شد درخت
سایه به سایه و تخت‌خواب مرگ!
مرگ در چیدنِ شاتوت‌ه‌ها‌ مات می‌ماند
به دشواریِ دلهرهِ،در رنج گران باد
و لب‌های زخمی و خونی
که ترک برداشتند در باد،
باد جوانی من است و من جوانی بادم.
ــ
آیا کسی نمی‌بیند دست مرا؟
که به رنگِ عنابی تو در آمدم
در شکاف ِدو اَبر ناهمگون
بگو به سایه‌ی لُخت خاک
چرا آبی نمی‌اُفتد بر سر و روی آدم‌ِ چشم‌هایم!
بگو به من- آیا برهنگیِ جهان می‌اُفتد روی تنت!؟
بیرون بیا از کلماتِ دهان بسته‌-و رنجِ تنت را در بیاور
از شیهه‌ی اَسب‌‌های مدرن
از شاخه‌ شاخه‌ی شاتوت‌های شب
از پوزه‌ی گوزن‌های جوان
می‌شنوی! یانه؟
از پشت تمام ویترین‌ها صدای جنگل‌ را
نه،
نه باید فکر تازه‌تری کنم
برای اندامِ انسانی‌ اَنجیر
و شب را باید بیرون کشید از چشم‌های تو و
به بیمارستان‌ها آورد!


از حرکت برهنگی‌ عناب‌ها
در روانی آب
انگار باد خاموش ایستاده از جریان رودخانه‌هات!
به من بگو
کجای بسمِ رب ِ تنت
غرق شده‌اند آن‌ تن‌ها
لیلای جوانِ شهر !
#نرگس_دوست

https://www.tgoop.com/davat1394/17996
👍2
2025/10/13 13:35:32
Back to Top
HTML Embed Code: