tgoop.com »
United States »
دوات پایگاه خبری_تحلیلی فرهنگی،هنری و ادبی Davat News-Analytical Base Cultural, Artistic, and Literary » Telegram Web
#شبهای_خانه_فرهنگ_گیلان_۸
🔹شب فرهنگ تالش
🔸سخنرانها:
محمدتقی پوراحمد جکتاجی
دکتر تقی رهنمایی
محمد رضا پورجعفری
🔸 با اجرای موسیقی:
هادی حمیدی
آرزو دلیر
معین رحیمینژاد
🔸️ شعرخوانی:
مینو امیر
سجاد رحمانی
سهیلا داوودی
🔹️ همراه با: نمایش فیلم " پرتره زندهیاد دکتر علی عبدلی" و فیلم "عروس"
🔹️ساختهی بهزاد رسولزاده
🔸 پنجشنبه | ۱۰ مهر ۱۴۰۴ | ساعت ۱۶:۳۰
🔸 سالن نظام مهندسی ساختمان گیلان، واقع در بلوار انزلی، روبهروی سه راه دیلمان
@kfgil
https://www.tgoop.com/davat1394/17998
🔹شب فرهنگ تالش
🔸سخنرانها:
محمدتقی پوراحمد جکتاجی
دکتر تقی رهنمایی
محمد رضا پورجعفری
🔸 با اجرای موسیقی:
هادی حمیدی
آرزو دلیر
معین رحیمینژاد
🔸️ شعرخوانی:
مینو امیر
سجاد رحمانی
سهیلا داوودی
🔹️ همراه با: نمایش فیلم " پرتره زندهیاد دکتر علی عبدلی" و فیلم "عروس"
🔹️ساختهی بهزاد رسولزاده
🔸 پنجشنبه | ۱۰ مهر ۱۴۰۴ | ساعت ۱۶:۳۰
🔸 سالن نظام مهندسی ساختمان گیلان، واقع در بلوار انزلی، روبهروی سه راه دیلمان
@kfgil
https://www.tgoop.com/davat1394/17998
شهر
از خوابِ آجرها
بیدار نمیشود
هر چراغ،
کاسهای واژگون از خستگیست
که بر سرِ خیابانها
سایه میریزد.
آدمها
مثل دکمههای یک پیراهن کهنه
به هم دوخته شدهاند
بیآنکه کسی بداند
پیراهن به چه کار میآید.
صدای گامها
در پیادهروها گم میشود،
امّا درد
خودش را
در قاب شیشهها تکثیر میکند.
و هنوز،
هر کودک
با گچ سفید
بر دیوار ترکخورده مینویسد:
«دنیا
میتواند
مهربانتر باشد.»
#آیدا_برنو
https://www.tgoop.com/davat1394/18000
#تازه_نفس_ها
از خوابِ آجرها
بیدار نمیشود
هر چراغ،
کاسهای واژگون از خستگیست
که بر سرِ خیابانها
سایه میریزد.
آدمها
مثل دکمههای یک پیراهن کهنه
به هم دوخته شدهاند
بیآنکه کسی بداند
پیراهن به چه کار میآید.
صدای گامها
در پیادهروها گم میشود،
امّا درد
خودش را
در قاب شیشهها تکثیر میکند.
و هنوز،
هر کودک
با گچ سفید
بر دیوار ترکخورده مینویسد:
«دنیا
میتواند
مهربانتر باشد.»
#آیدا_برنو
https://www.tgoop.com/davat1394/18000
#تازه_نفس_ها
حرف توی سرش نمیرود
۴:۴۸ صبح
آدم که نیست
مجبورت میکند
زندگی را زودتر بیدار کنی
همین دلشورهی لعنتی
که زل زده به سقف
شهود که
شاهد عینیتری نشانت نمیدهد
برای شعر
همین بیهودگی
که دراز کشیده روی متکا
برق کله پوک
که نمیفهمد و
نصفشب انرژی زنانه را
قطع میکند
همین پا
که ساعت ۴:۴۸
فرم عینک را نافرم میکند و
یادش میافتد
روغن ماشین نمیتواند خودش را عوض کند
همین اضطراب
که جورابش را انداخته زیر تخت
ساعت ۴۸؛۴
سرت را بخاران و بخند زن
تو مجبوری بخندی
به اکسیدانی که پوست سرت را سوزانده
ماسکهایی که با لکهای صورتت فاب شدهاند
به گیاهخواری
به حلقههای خیار
که دیگر پنجههای کلاغ را از گوشهی چشمانت نمیپراکند
به سگ نشسته توی مردمکهایت
که بلد شده فقط
پاچه گربههای سر به هوا را بگیرد
بخند زن
همین ساعت
همینقدر
۴:۴۸
بخند و با خودت لج کن
لج کن
با مسکن های نشسته ی روی صندلی
با خدای ایستاده در گوشه ی اتاق
لج کن با انگشت اشاره
که از خواب افتاده است
و بخند
به خمیازه خاموش ساعت دیواری
و لیوانی که سر میخورد
کف آشپزخانه…
#مریم_شجاع
https://www.tgoop.com/davat1394/18001
۴:۴۸ صبح
آدم که نیست
مجبورت میکند
زندگی را زودتر بیدار کنی
همین دلشورهی لعنتی
که زل زده به سقف
شهود که
شاهد عینیتری نشانت نمیدهد
برای شعر
همین بیهودگی
که دراز کشیده روی متکا
برق کله پوک
که نمیفهمد و
نصفشب انرژی زنانه را
قطع میکند
همین پا
که ساعت ۴:۴۸
فرم عینک را نافرم میکند و
یادش میافتد
روغن ماشین نمیتواند خودش را عوض کند
همین اضطراب
که جورابش را انداخته زیر تخت
ساعت ۴۸؛۴
سرت را بخاران و بخند زن
تو مجبوری بخندی
به اکسیدانی که پوست سرت را سوزانده
ماسکهایی که با لکهای صورتت فاب شدهاند
به گیاهخواری
به حلقههای خیار
که دیگر پنجههای کلاغ را از گوشهی چشمانت نمیپراکند
به سگ نشسته توی مردمکهایت
که بلد شده فقط
پاچه گربههای سر به هوا را بگیرد
بخند زن
همین ساعت
همینقدر
۴:۴۸
بخند و با خودت لج کن
لج کن
با مسکن های نشسته ی روی صندلی
با خدای ایستاده در گوشه ی اتاق
لج کن با انگشت اشاره
که از خواب افتاده است
و بخند
به خمیازه خاموش ساعت دیواری
و لیوانی که سر میخورد
کف آشپزخانه…
#مریم_شجاع
https://www.tgoop.com/davat1394/18001
👍3
شعرهایی از بشایر الشیبانی ترجمه بابک شاکر :: مجله ادبی پیاده رو
https://piadero.ir/post/%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%B4%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%A8%DA%A9-%D8%B4%D8%A7%DA%A9%D8%B1-1
https://www.tgoop.com/davat1394/18002
https://piadero.ir/post/%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%B4%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%A8%DA%A9-%D8%B4%D8%A7%DA%A9%D8%B1-1
https://www.tgoop.com/davat1394/18002
پیاده رو
شعرهایی از بشایر الشیبانی ترجمه بابک شاکر
بابک شاکر بشایر الشیبانی شاعره و نویسندهی کویتی است که با زبانی سرشار از عاطفه و نگاهی روانشناسانه به جهان، شعرهایی سروده که در میان نسل جوان خلیجفارس جایگاهی ویژه یافته است
Forwarded from Aryaman Ahmady
🎭از «M» تا «نوجوانی»
چگونه در یکصدسال گذشته، کودکان از «قربانی» به «قاتل» تبدیل شدهاند
🖌آریامن احمدی/ روزنامه اعتماد
🔻مینیسریال «نوجوانی» با دریافت جایزه اِمی 2025، بهعنوان یک نقطه اوج سینمایی-تلویزیونی، نگاه جامعه و منتقدان را بار دیگر بهسوی خود کشاند. این موفقیت، در ایران نیز بازتاب گستردهیی یافت؛ بهویژه با توجه به پررنگشدنِ مساله کودکِ قربانی یا قاتل، که در موضوعاتی چون کودکان کار، کودکان سرباز، و اعدام افراد زیر هجدهسال نیز تجلی یافته است. اما موفقیت این اثر، بیش از آنکه یک اتفاق تازه باشد، نتیجه یک مسیر طولانی یکصدساله در تاریخ سینما است؛ مسیریکه از سال ۱۹۳۱ و با فیلم «M» به کارگردانی فریتس لانگ آغاز شد؛ فیلمی که در آن کودکان قربانیانِ بیدفاعِ یک هیولای بیرونی بودند. مینیسریال «نوجوانی» در نقطهیی کاملاً متقابل قرار میگیرد و با وضوحِ هولناکش نشان میدهد که در سال ۲۰۲۵، این کودکان دیگر قربانی نیستند، بلکه خود، قاتلانی هستند که از دلِ بیتفاوتیِ یک جامعه مصرفیِ بیمار برخاستهاند. این یادداشت، سفری است در این یک صدسال اخیر، تا نشان دهد چگونه سینما از وحشتِ یک قاتل سریالی که به کودکان حمله میکرد، به وحشتِ عمیقتر و پیچیدهتر یک نوجوانِ قاتل رسید؛ نوجوانی که شاید در آینه، تصویری از «همهی ما» است...
🎬فیلم «M» در برابر «نوجوانی»: دو روی یک سکه ترسناک
در فاصله میان دو اثر مهم سینمایی، «M» محصول سال ۱۹۳۱ و مینیسریال «نوجوانی» محصول سال ۲۰۲۵، جهان صد سال تغییر کرده است. این تحولات بنیادین در شیوه به تصویرکشیدن شرّ و معصومیت در سینما نیز بازتاب یافته و نشان میدهد که چگونه در این یک قرن، نگاه ما از یک تهدید بیرونی به یک فروپاشی درونی تغییر کرده است. در این مسیر، کودکان از «قربانی»های صرف به «قاتل»هایی تبدیل شدهاند که وجودشان ریشه در آسیبهای اجتماعی دارد. تفاوت کلیدی این دو اثر در مفهومِ «امنیت» است. در «M»، والدین کودکان خود را به خیابان میفرستادند، زیرا به امنیت جامعه و توانایی پلیس اعتماد داشتند، اما با وقوع قتلها، ناامنی از خارج به درونِ زندگیها نفوذ میکند. در «نوجوانی» اما، الگو کاملاً معکوس است. خانه و اتاقخواب جیمی که قرار بود امنترین پناهگاه او باشند، خود به منبع تهدید تبدیل شدهاند. والدین جیمی به خود میقبولانند که پدر و مادر خوبی بودند، کار درست را انجام دادهاند و یک اتاق امن با موبایل (با اینترنت و شبکههای اجتماعی و...)، کامپیوتر، هدست، کیبورد و «همهچیز» به او دادند، غافل از آنکه امنیت روانی و عاطفی از دست رفته است...
🎬از قربانیشدن تا قاتلبودن: یک قرن دگردیسی در سینما
سیر یک قرن سینما از «M» تا «نوجوانی» یک نتیجهگیری مهم و تلخ را به ما میآموزد: هیچ شرارتی از خلاء بهوجود نمیآید. سینما، با گذر از هر دهه، به ما نشان میدهد که قاتل و قربانی، هردو در یک بستر مشترک زاده میشوند؛ بسترِ فقر، بیتفاوتی، فقدان عشق و قوانین ناعادلانه. اگر در «M» جامعه با برچسب «M» بهدنبال یک هیولای بیرونی میگشت، در «نوجوانی» همین جامعه بهدلیل فروپاشی درونی خود، قاتل را از میان فرزندانش بیرون میآورد. این فیلمها ثابت میکنند که تهدید اصلی، نه در یک قاتل غریبه، بلکه در فروپاشی تدریجی همان ساختارهایی است که روزی امنترین پناهگاه ما بودند...
🔻کامل یادداشت را در اعتماد بخوانید:
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/238696/%D8%A7%D8%B2-M-%D8%AA%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C
چگونه در یکصدسال گذشته، کودکان از «قربانی» به «قاتل» تبدیل شدهاند
🖌آریامن احمدی/ روزنامه اعتماد
🔻مینیسریال «نوجوانی» با دریافت جایزه اِمی 2025، بهعنوان یک نقطه اوج سینمایی-تلویزیونی، نگاه جامعه و منتقدان را بار دیگر بهسوی خود کشاند. این موفقیت، در ایران نیز بازتاب گستردهیی یافت؛ بهویژه با توجه به پررنگشدنِ مساله کودکِ قربانی یا قاتل، که در موضوعاتی چون کودکان کار، کودکان سرباز، و اعدام افراد زیر هجدهسال نیز تجلی یافته است. اما موفقیت این اثر، بیش از آنکه یک اتفاق تازه باشد، نتیجه یک مسیر طولانی یکصدساله در تاریخ سینما است؛ مسیریکه از سال ۱۹۳۱ و با فیلم «M» به کارگردانی فریتس لانگ آغاز شد؛ فیلمی که در آن کودکان قربانیانِ بیدفاعِ یک هیولای بیرونی بودند. مینیسریال «نوجوانی» در نقطهیی کاملاً متقابل قرار میگیرد و با وضوحِ هولناکش نشان میدهد که در سال ۲۰۲۵، این کودکان دیگر قربانی نیستند، بلکه خود، قاتلانی هستند که از دلِ بیتفاوتیِ یک جامعه مصرفیِ بیمار برخاستهاند. این یادداشت، سفری است در این یک صدسال اخیر، تا نشان دهد چگونه سینما از وحشتِ یک قاتل سریالی که به کودکان حمله میکرد، به وحشتِ عمیقتر و پیچیدهتر یک نوجوانِ قاتل رسید؛ نوجوانی که شاید در آینه، تصویری از «همهی ما» است...
🎬فیلم «M» در برابر «نوجوانی»: دو روی یک سکه ترسناک
در فاصله میان دو اثر مهم سینمایی، «M» محصول سال ۱۹۳۱ و مینیسریال «نوجوانی» محصول سال ۲۰۲۵، جهان صد سال تغییر کرده است. این تحولات بنیادین در شیوه به تصویرکشیدن شرّ و معصومیت در سینما نیز بازتاب یافته و نشان میدهد که چگونه در این یک قرن، نگاه ما از یک تهدید بیرونی به یک فروپاشی درونی تغییر کرده است. در این مسیر، کودکان از «قربانی»های صرف به «قاتل»هایی تبدیل شدهاند که وجودشان ریشه در آسیبهای اجتماعی دارد. تفاوت کلیدی این دو اثر در مفهومِ «امنیت» است. در «M»، والدین کودکان خود را به خیابان میفرستادند، زیرا به امنیت جامعه و توانایی پلیس اعتماد داشتند، اما با وقوع قتلها، ناامنی از خارج به درونِ زندگیها نفوذ میکند. در «نوجوانی» اما، الگو کاملاً معکوس است. خانه و اتاقخواب جیمی که قرار بود امنترین پناهگاه او باشند، خود به منبع تهدید تبدیل شدهاند. والدین جیمی به خود میقبولانند که پدر و مادر خوبی بودند، کار درست را انجام دادهاند و یک اتاق امن با موبایل (با اینترنت و شبکههای اجتماعی و...)، کامپیوتر، هدست، کیبورد و «همهچیز» به او دادند، غافل از آنکه امنیت روانی و عاطفی از دست رفته است...
🎬از قربانیشدن تا قاتلبودن: یک قرن دگردیسی در سینما
سیر یک قرن سینما از «M» تا «نوجوانی» یک نتیجهگیری مهم و تلخ را به ما میآموزد: هیچ شرارتی از خلاء بهوجود نمیآید. سینما، با گذر از هر دهه، به ما نشان میدهد که قاتل و قربانی، هردو در یک بستر مشترک زاده میشوند؛ بسترِ فقر، بیتفاوتی، فقدان عشق و قوانین ناعادلانه. اگر در «M» جامعه با برچسب «M» بهدنبال یک هیولای بیرونی میگشت، در «نوجوانی» همین جامعه بهدلیل فروپاشی درونی خود، قاتل را از میان فرزندانش بیرون میآورد. این فیلمها ثابت میکنند که تهدید اصلی، نه در یک قاتل غریبه، بلکه در فروپاشی تدریجی همان ساختارهایی است که روزی امنترین پناهگاه ما بودند...
🔻کامل یادداشت را در اعتماد بخوانید:
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/238696/%D8%A7%D8%B2-M-%D8%AA%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C
روزنامه اعتماد
از « M » تا «نوجواني»
چگونه در يكصد سال گذشته، كودكان از «قرباني» به «قاتل» تبديل شدهاند
🖌دوچامه از: علیرضا نیکپسند
۱
همانقدر پمپ بنزین داری
که باید داشته باشی
باکت را پر کنی یا نه، برمیگردی
من، پیاده گریختم
اگر بد بودم کتک میخوردم
اگر خوب، یکبار کمتر
حالا دروغهایم را
بزرگتر انتخاب میکنم
بیباکی، آن چنان هم ایدهی جالبی نبود
منتظرم و ممکن است نرسم
اگر رسیدم مرا بچین
شاید با مرگ کنار آمدهام
شاید حوصلهی گندیده شدن ندارم
نمیدانم
اگر به من رسیدی
سیگارت را روشن کن
شاید باران بیاید
همه باهم بسوزیم
و پدرم چند قدم بیشتر با من قدم بزند
۲
مورچهی شما
به زخم سیب
علاقهمند است
پسسس...
کاکتوسم را محکمتر بغل میکنم
شاید!
شاید شعر آینه ندارد
این یعنی امیدوارم
مورچهات، دست پر به خانه برگردد
#تازه_نفس_ها
https://www.tgoop.com/davat1394/18007
۱
همانقدر پمپ بنزین داری
که باید داشته باشی
باکت را پر کنی یا نه، برمیگردی
من، پیاده گریختم
اگر بد بودم کتک میخوردم
اگر خوب، یکبار کمتر
حالا دروغهایم را
بزرگتر انتخاب میکنم
بیباکی، آن چنان هم ایدهی جالبی نبود
منتظرم و ممکن است نرسم
اگر رسیدم مرا بچین
شاید با مرگ کنار آمدهام
شاید حوصلهی گندیده شدن ندارم
نمیدانم
اگر به من رسیدی
سیگارت را روشن کن
شاید باران بیاید
همه باهم بسوزیم
و پدرم چند قدم بیشتر با من قدم بزند
۲
مورچهی شما
به زخم سیب
علاقهمند است
پسسس...
کاکتوسم را محکمتر بغل میکنم
شاید!
شاید شعر آینه ندارد
این یعنی امیدوارم
مورچهات، دست پر به خانه برگردد
#تازه_نفس_ها
https://www.tgoop.com/davat1394/18007
👍7
"شهر من کندز" :
کلکینها
چشمبهراهِ نگاهی
که پرده را کنار بزند
چراغها
کلید شب را با باد پچپچ میکنند
کوچهها
در تمنای قدمی میپیچند
میدان بزرگ
چون باغ خاموش
ناشکفتههایش را
در سنگفرش ترک خوردهی خود
پنهان کرده است
شهر
ایستاده بر پای صبرِ خویش
و من،
میانِ این همه گذرِ بیپایان
سوسوی دلم را
چون فانوس
به آسمان میسپارم.
#نرگس_امیری #تاجیک
#چامه #افغانستان #تاجیکستان
https://www.tgoop.com/davat1394/18009
کلکینها
چشمبهراهِ نگاهی
که پرده را کنار بزند
چراغها
کلید شب را با باد پچپچ میکنند
کوچهها
در تمنای قدمی میپیچند
میدان بزرگ
چون باغ خاموش
ناشکفتههایش را
در سنگفرش ترک خوردهی خود
پنهان کرده است
شهر
ایستاده بر پای صبرِ خویش
و من،
میانِ این همه گذرِ بیپایان
سوسوی دلم را
چون فانوس
به آسمان میسپارم.
#نرگس_امیری #تاجیک
#چامه #افغانستان #تاجیکستان
https://www.tgoop.com/davat1394/18009
Forwarded from گنجشکهای همیشه
رونماییاز تصویر روی جلد «فصل نامه ادبی چامه» شماره ۳۹ پاییز ۱۴۰۴- در صفحهی تلگرامی :
@Sparrowintherecoveryroom
«این صوفی شعر»
عنوان یادداشت؛ مشاور سردبیر و دبیر این ویژه نامه؛ علی آزاد است.
صاحب امتیاز و مدیرمسئول فصل نامه ادبی چامه محمد صادق رحمانیان است و مجله زیر نظر شورای سردبیری منتشر میشود.
#صادق_رحمانیان
#علی_آزاد
#محمد_باقر_کلاهی_اهری
#مجله_چامه
@Sparrowintherecoveryroom
@Sparrowintherecoveryroom
«این صوفی شعر»
عنوان یادداشت؛ مشاور سردبیر و دبیر این ویژه نامه؛ علی آزاد است.
صاحب امتیاز و مدیرمسئول فصل نامه ادبی چامه محمد صادق رحمانیان است و مجله زیر نظر شورای سردبیری منتشر میشود.
#صادق_رحمانیان
#علی_آزاد
#محمد_باقر_کلاهی_اهری
#مجله_چامه
@Sparrowintherecoveryroom
👍2
بقیه را خودتان با تهیهی کتاب از طریق انتشارات دوات معاصر بخوانید: از طریق سایت انتشارات دوات معاصر یا فروشگاههای مجازی که کتاب را به نشانیتان پست میکنند.
https://davatmoaser.ir/product/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86
#دوات_معاصر #علی_رضا_پنجه_یی #مسافرخانه_ی_بهشت_گیلان #گیلان #افغانستان #ایران
#tajikistan
https://www.instagram.com/reel/DPTsilojWWZ/?igsh=MWZtejZxa2p1c21xNw==
https://www.tgoop.com/davat1394/18011
https://davatmoaser.ir/product/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86
#دوات_معاصر #علی_رضا_پنجه_یی #مسافرخانه_ی_بهشت_گیلان #گیلان #افغانستان #ایران
#tajikistan
https://www.instagram.com/reel/DPTsilojWWZ/?igsh=MWZtejZxa2p1c21xNw==
https://www.tgoop.com/davat1394/18011
davatmoaser.ir
انتشارات دوات معاصر | مسافرخانهی بهشت گیلان
👍1
Forwarded from خانه فرهنگ گیلان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گروه معماری خانه فرهنگ گیلان:
🔹 دوسالانه شب معمار
🔸 ۲۰ تا ۲۷ شهریور ۱۴۰۴
ویدئو از: عباس اسماعیلپور
@kfgil
🔹 دوسالانه شب معمار
🔸 ۲۰ تا ۲۷ شهریور ۱۴۰۴
ویدئو از: عباس اسماعیلپور
@kfgil
دلخوری
چون نردبانم
به دیواری تکیه نداده است
ببخشید
من فقط نمیفهمم
چرا برای مقابله با جهان
باید به منظره پشت کنیم
کاش بخندم
شاید خنده
محصول ارتودنسی افکار است
و تو، سیم منی
این یعنی دوستت دارم
اما به شیوهٔ عجیب
و خجالتی خودم
عزیزم
#علی_رضا_نیک_پسند
۲
سنگم دچار لامسه شد
شاید دیروز بود
شایدم امروز
راستش، مطمئن نیستم
نه!
به امنیت رابطه شترمرغ و مرغ حسودیم نمیشد
فکر میکردم ریسک
مهمترین علت پروازه
پس… مخالفت نکردم
اونم تصمیم گرفت موافقت نکنه
اینطوری بود که دچار لامسه شدیم
فهمیدم گرمه
و اگه واقعا نشئهاش کنی
یادش میره متاهلی
یا یادش میآد که فاحشهاست
داشتم دیوونت میکردم
پرتم کردی
تقصیر تو نیست
خودم شیشه رو انتخاب کردم
و الان
واقعا نشئهام
#علی_رضا_نیک_پسند
#تازه_نفس_ها
https://www.tgoop.com/davat1394/18018
چون نردبانم
به دیواری تکیه نداده است
ببخشید
من فقط نمیفهمم
چرا برای مقابله با جهان
باید به منظره پشت کنیم
کاش بخندم
شاید خنده
محصول ارتودنسی افکار است
و تو، سیم منی
این یعنی دوستت دارم
اما به شیوهٔ عجیب
و خجالتی خودم
عزیزم
#علی_رضا_نیک_پسند
۲
سنگم دچار لامسه شد
شاید دیروز بود
شایدم امروز
راستش، مطمئن نیستم
نه!
به امنیت رابطه شترمرغ و مرغ حسودیم نمیشد
فکر میکردم ریسک
مهمترین علت پروازه
پس… مخالفت نکردم
اونم تصمیم گرفت موافقت نکنه
اینطوری بود که دچار لامسه شدیم
فهمیدم گرمه
و اگه واقعا نشئهاش کنی
یادش میره متاهلی
یا یادش میآد که فاحشهاست
داشتم دیوونت میکردم
پرتم کردی
تقصیر تو نیست
خودم شیشه رو انتخاب کردم
و الان
واقعا نشئهام
#علی_رضا_نیک_پسند
#تازه_نفس_ها
https://www.tgoop.com/davat1394/18018
👍4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شب معمار در خانهی فرهنگ گیلان، بهروایت دوربین:
https://www.tgoop.com/davat1394/18019
https://www.tgoop.com/davat1394/18019
👍1
*مرگ خالق روح پراگ*
✔️بابک شاکر
ایوان کلیما دیگر در میان ما نیست؛ اما غیبت او نه خاموشی یک صدا، که خلأ یک سنت است. او نویسندهای بود که از همان کودکی با حقیقت عریان مرگ و سرکوب آشنا شد: اردوگاه ترزینین، تجربهی فاشیسم و زندگی در جهانی که انسان را به آمار و عدد تقلیل میداد. این تجربه
ادامه در 👇
https://www.tgoop.com/babakshakernotes/334
https://www.tgoop.com/davat1394/18020
✔️بابک شاکر
ایوان کلیما دیگر در میان ما نیست؛ اما غیبت او نه خاموشی یک صدا، که خلأ یک سنت است. او نویسندهای بود که از همان کودکی با حقیقت عریان مرگ و سرکوب آشنا شد: اردوگاه ترزینین، تجربهی فاشیسم و زندگی در جهانی که انسان را به آمار و عدد تقلیل میداد. این تجربه
ادامه در 👇
https://www.tgoop.com/babakshakernotes/334
https://www.tgoop.com/davat1394/18020
👍1
Forwarded from خانه فرهنگ گیلان
🔹 پاسداشت داستاننویس گیلانی، مجید دانشاراسته
🔸 ۲۴ آبان ۱۴۰۳
برای تماشای ویدیو روی لینک کلیک کنید: 👇
🖥https://www.aparat.com/v/ltos8ga
@kfgil
🔸 ۲۴ آبان ۱۴۰۳
برای تماشای ویدیو روی لینک کلیک کنید: 👇
🖥https://www.aparat.com/v/ltos8ga
@kfgil
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
خانه فرهنگگیلان: پاسداشت داستاننویس گیلانی، مجید دانشآراسته
سخنرانها: محمدرضا پورجعفری- حسن میرعابدینی - کیهان خانجانی
۲۴ آبان ۱۴۰۳
۲۴ آبان ۱۴۰۳
👍2