Telegram Web
Audio
☀️ رویداد گفت‌وگوهایی میان‌رشته‌ای در باب اضطراب/آرامش

🔻 دکتر مقصود فراستخواه
🔹 اضطراب بمثابۀ یک سازۀ اجتماعی

📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات

✍️✍️✍️✍️✍️
Audio
🔻 دکتر مقصود فراستخواه
🔹
آیا می‌توان روزگار ما را «عصر اضطراب» نامید؟ / نرمالیزاسیون اضطراب
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات

🔺🔺🔺🔺🔺🔺
Audio
🔻 دکتر مقصود فراستخواه | بخش سوم
🔹 آرامش / عوامل عینی اجتماعی دخیل در کامیابی

📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات

📱Instagram
📱 @shenakhtcenter
📱www.shenakhtcenter.com
#هفته_جهانی_آگاهی_از_مغز
🔸 مرکز ملی مغز با همکاری انجمن علوم اعصاب و مدرسه علوم اعصاب اجتماعی برگزار میکند:


🔸 آیا جنایتکاران زاده می شوند یا ساخته می شوند؟ ؛تحلیلی از روانشناسی، روانپزشکی قانونی و عصب شناسی

جمعه، ۱۷ اسفند، ساعت ۱۵ تا ۱۷


📍سالن کنفرانس دانشکده فناوری های نوین (طبقه اول) ، دانشگاه علوم پزشکی ایران

🔸 با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری های شناختی شرکت برای عموم آزاد و رایگان است

@Nationalbraincenter
@snschool_ir
Audio
🔻 دکتر جواد حاتمی
🔹 گفتاری کوتاه در باب ماهیت اضطراب

📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات

✍️✍️✍️✍️✍️
Audio
🔻 دکتر مقصود فراستخواه
🔹 اضطراب بمثابۀ یک سازۀ اجتماعی

📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات

✍️✍️✍️✍️✍️
Audio
🔻 دکتر مقصود فراستخواه
🔹
آیا می‌توان روزگار ما را «عصر اضطراب» نامید؟ / نرمالیزاسیون اضطراب
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات

🔺🔺🔺🔺🔺🔺
📣 ثبت‌نام بورسیه تحصیلی حامی ۱۴۰۴ آغاز شد

🔺 موسسه حامی به دانشجویانی که در دانشگاه‌های معتبر خارجی امکان ادامه تحصیل دارند کمک هزینه تحصیلی اعطا می‌نماید.

کمک‌هزینه تا سقف ۳۵۰۰۰ دلار

🗓 مهلت ثبت‌نام تا ۴ فروردین ۱۴۰۴

🔗 برای اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام از طریق سایت حامی به نشانی https://haamee.org/award-type/scholarship-fa اقدام کنید.

🎥ویدیوی راهنما برای ثبت‌نام در بورسیه تحصیلی حامی

📌 با به اشتراک گذاشتن این پست امکان استفاده از این فرصت را برای دانشجویان بیشتری فراهم می‌کنید.
@haameeorg
Audio
🔻 دکتر جواد حاتمی
🔹 گفتاری کوتاه در باب ماهیت اضطراب

📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات

✍️✍️✍️✍️✍️
Audio
🔻 دکتر مقصود فراستخواه | بخش سوم
🔹 آرامش / عوامل عینی اجتماعی دخیل در کامیابی

📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات

📱Instagram
📱 @shenakhtcenter
📱www.shenakhtcenter.com
با سلام و احترام

سال جدید را خدمت تمام اعضای کانال «علوم شناختی» تبریک میگویم و برای همگی شما عزیزان آرزوی بهترین ها و موفقیت و سلامتی دارم. امیدوارم برای موفقیت و سربلندی کشور همه ما، ایران عزیز در این دشواری ها و سختی ها همدل باشیم و شاهد ایرانی آرام و پر از خوشی و شادی باشیم ❤️

ارادتمند
دزفولی

@cognitive_science_iran
گیرافتاده بین هوش مصنوعی و خودمختاری

جان نوستا در پست‌های قبل معرفی شده است. او از جمله پیشگامان فعال در حوزه‌ی هوش مصنوعی است. نکته‌ی قابل توجه در مورد او، توجه هم‌زمانش به تأثيرات انسانی این فناوری و اطلاع‌رسانی فعالانه در این زمینه است. مقاله اخیر او نیز بسیار قابل توجه است. در ادامه، خلاصه این مقاله را بررسی می‌کنیم.
 
تصور کنید مدتی است فقط با کمک هوش مصنوعی ایمیل نوشته‌اید و حالا می‌خواهید بدون کمک آن ایمیل بنویسید. احتمالاً با مشکل مواجه خواهید شد. همین وضعیت را در نظر بگیرید وقتی به‌طور مداوم از مسیریاب در رانندگی استفاده می‌کنید و ناگهان از کار می‌افتد. در این شرایط، مغز به اصطلاح لکنت می‌گیرد و مهارت‌هایی که قبلاً به‌طور طبیعی انجام می‌شدند، به راحتی قابل انجام نیستند.
نوستا این پدیده را «دام نوسان هوش مصنوعی» می‌نامد و آن را این‌گونه تعریف می‌کند: جابه‌جایی مداوم بین استفاده از هوش مصنوعی و انجام کارها به صورت دستی که می‌تواند اثرات منفی بر شناخت، عملکرد و حتی ایمنی داشته باشد. دام نوسان با تحلیل رفتن مهارت متفاوت است. در تحلیل رفتن مهارت، ما به مرور زمان انجام کاری را فراموش می‌کنیم. اما دام نوسان، الگویی پیچیده‌تر از سازگاری و انطباق مجدد است؛ چرخه‌ای پیوسته از وابستگی به هوش مصنوعی و تلاش برای بازیابی مهارت‌های دستی. این وضعیت، شامل ناراحتی، کاهش کارایی و حتی خطرات احتمالی ناشی از تغییر مداوم بین حالت‌های شناختیِ تقویت‌شده‌باهوش‌مصنوعی و حالت‌های سنتی است. به نظر می‌رسد این «مدل جدید» زندگی ما در عصر حاضر باشد، حداقل در آینده‌ای قابل پیش‌بینی.
ما معمولاً فکر می‌کنیم که فناوری‌ها نیروهای افزایشی هستند که توانایی‌های ما را گسترش می‌دهند و ما را بهتر، باهوش‌تر و سریع‌تر می‌کنند. اما واقعیت این است که بسیاری از فناوری‌ها ما را به روش‌های جدیدی از فکر کردن، مسیریابی و کار کردن عادت می‌دهند. وقتی به حالت استفاده نکردن از این فناوری‌ها برمی‌گردیم، به سادگی به وضعیت قبلی خود باز نمی‌گردیم، بلکه نوعی گسست شناختی را تجربه می‌کنیم.
برای مثال، مترجمی که به‌طور مداوم از هوش مصنوعی برای ترجمه استفاده می‌کند، ممکن است پس از مدتی کارایی قبلی خود را از دست بدهد. همچنین، پزشکی که برای تشخیص بیماری‌ها به هوش مصنوعی متکی است، ممکن است در صورت عدم دسترسی به آن، به خصوص در شرایط اورژانسی، دچار تردید شود و توانایی تشخیص شهودی خود را از دست دهد.
در این موارد، مشکل فقط از دست دادن مهارت نیست. مغز که به استفاده از این فناوری‌ها عادت کرده، در برابر تغییر و بازگشت به روش‌های قبلی مقاومت نشان می‌دهد. فناوری‌ها به جنبه‌های بسیار اساسی انسانی ما نفوذ می‌کنند.
از یکسو اگر هوش مصنوعی به شکل استراتژیک استفاده شود ممکن است با رشد مثبت شناختی همراه باشد. اما از سوی دیگر می‌تواند به تحلیل رفتن مهارت‌ها بیانجامد. این حالت وقتی رخ می‌دهد که اتکا به هوش مصنوعی بیش از حد و بدون کنترل باشد. وقتی یک ابزار جدید وارد روند کار ما می‌شود، ما بخشی از وظایف شناختی خود را به آن ابزار می‌سپاریم؛ چه حافظه باشد (مانند موتورهای جستجو)، چه تصمیم‌گیری (مانند هوش مصنوعی در پزشکی) یا آگاهی از محیط (مانند رانندگی خودکار). این واگذاری وظایف مفید به نظر می‌رسد، اما مشکل زمانی شروع می‌شود که مجبور می‌شویم دوباره کنترل را به دست بگیریم.
یک مشکل احساسی این وضعیت را بدتر می‌کند: وقتی فردی متوجه کاهش کارایی خود در بازگشت به کارهای دستی می‌شود، ناامیدی را تجربه می‌کند و به جای تلاش برای تقویت دوباره‌ی مهارت‌های خود، بیشتر به فناوری وابسته می‌شود.

آیا در آینده این مسأله حل می‌شود؟
دام نوسان، پدیده‌ای مربوط به زمانه‌ی ماست. ما در دور‌ه‌ی گذاری قرار داریم که در آن هوش مصنوعی و اتوماسیون قدرتمند شده‌اند، اما هنوز به‌طور کامل فراگیر نشده‌اند. این وضعیت باعث می‌شود افراد مدام بین استفاده از فناوری‌های پیشرفته و روش‌های سنتی و دستی در نوسان باشند. اگر استفاده از هوش مصنوعی کاملاً پایدار و همه‌گیر شود، آیا این نوسان از بین می‌رود یا همچنان به عنوان یک معضل باقی می‌ماند؟ در حالی که برخی افراد ممکن است با این وضعیت سازگار شده و به تعادل برسند، عموم دیگر افراد ممکن است در مدیریت صحیح وابستگی خود به هوش مصنوعی ناتوان باشند و مهارت‌هایشان تحلیل رود.
شاید نسل‌های آینده هرگز این اصطکاک را تجربه نکنند، زیرا ممکن است دیگر نیازی به بازگشت به مهارت‌های دستی نداشته باشند. اما اگر به بهای از دست دادن برخی مهارت‌های شناختی انسان این اصطکاک از بین رود چه؟! طرح این پرسش از جانب کسی که خود از پیشروان توسعه‌ی این حوزه است باید ما را به تأمل وادارد.

در پست بعد در دفاع از اینکه چرا باید این نظر نوستار را بسیار جدی گرفت به چند پژوهش تجربی جدید اشاره خواهد شد.

هادی صمدی
@evophilosophy
آینده‌ی انسان در سایه‌ی چند پژوهش تجربی

اگر پست قبلی را که درباره‌ی وضعیت انسان در جهان حاکمیت هوشی مصنوعی بود تا حدی نظرورزانه و نامتکی بر شواهد تجربی ارزیابی کردید به چند پژوهش تجربی اشاره کنیم. هرچند این شواهد لزوماً به هوش مصنوعی ربط ندارند اما اشاراتی دارند به آینده‌ی انسان.
چشم بسته وارد آینده نشویم.

چه کسانی بیش از متعارف عمر می‌کنند؟ واضح به نظر می‌رسد که در پاسخ به این پرسش باید به سراغ افراد مسن رفت و عوامل مشترکی را در آنها رصد کرد: عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی. در سال‌های اخیر هوش به عنوان عاملی که با طول عمر همبستگی دارد معرفی شده است. اما هوش جنبه‌های مختلفی دارد. پژوهشی که در دانشگاه ژنو انجام شده عامل خاصی را معرفی می‌کند: توانایی زبانی فرد. روان بودن کلامی، بزرگی دایره‌ی واژگان، و توانایی فرد در استفاده از آن واژگان همبستگی مثبتی با طول عمر دارد.

چند پژوهش دیگر را به پژوهش یاده‌شده بیافزاییم تا در ادامه تحلیلی از منظر نظریه‌ی هم‌تکاملی ژن-فرهنگ عرضه شود.
مطابق پژوهشی که در فایننشال تایمز آمده، در سایه‌ی گسترش هوش‌مصنوعی و اتوماسیون هوش آدمی در حال کاهش است و نه افزایش!
پژوهش سوم نیز نشان می‌داد که مهارت‌های اجتماعی و کلامی در برخی از کارگران نسل زد کاهش یافته است.
 
آینده انسان با توجه به این پژوهش‌ها
اگر فرض کنیم که پژوهش دانشگاه ژنو درست باشد و توانایی زبانی واقعاً با طول عمر ارتباط داشته باشد، و هم‌زمان دو پژوهش دیگر درست باشند که نشان می‌دهند هوش (به ویژه مهارت‌های زبانی) در حال کاهش است، نتایج نگران‌کننده‌ای برای آینده انسان حاصل می‌شود.
هرچند واضح به نظر می‌رسد که از مشاهده‌ی همبستگی نباید نتایج علی گرفت اما اگر هوش زبانی مستقیم یا غیرمستقیم با طول عمر مرتبط باشد، کاهش این مهارت‌ها در نسل‌های آینده می‌تواند با کاهش بالقوه‌ی طول عمر متوسط همبستگی داشته باشد. صد البته این پیش‌بینی قطعی نیست و عوامل بسیار زیادی در طول عمر انسان دخیل هستند که پیشرفت در علوم پزشکی از آن جمله آنهاست. اما این پیش‌بینی را باید جدی گرفت، زیرا پیشرفت‌های لوکس‌تر پزشکی که گاهی در دفاع از افزایش طول عمر انسان به آنها اشاره می‌شود در اختیار همگان نخواهد بود و میانگین طول عمر بشر را چندان افزایش نمی‌دهند.

البته شاید گفته شود که هوش انسانی در حال تغییر شکل است، نه کاهش مطلق. به عبارتی شاید در عصر هوش مصنوعی، مهارت‌های زبانی و کلامی سنتی کم‌اهمیت‌تر شوند و مهارت‌های جدیدی مانند توانایی کار با هوش مصنوعی، تفکر محاسباتی و حل مسائل پیچیده در محیط‌های اتوماتیک، جایگزین آن‌ها شوند. با این حال، پژوهش دانشگاه ژنو نشان می‌دهد که هوش زبانی هنوز هم مهم است؛ حداقل برای طول عمر. اما پژوهش چهارم نشان می‌دهد که توانایی ریاضیاتی نوجوانان نیز به شدت کاهش یافته.
همچنین است کاهش توانایی جهت‌یابی در اثر استفاده‌ی زیاد از مسیریاب‌ها.
 
این پژوهش‌ها هشداری‌اند برای توجه بیشتر به توسعه مهارت‌های زبانی و شناختی در نسل‌های آینده. آموزش و پرورش باید به گونه‌ای طراحی شود که نه تنها مهارت‌های کار با هوش مصنوعی را آموزش دهد، بلکه مهارت‌های زبانی، کلامی، تفکر انتقادی، محاسباتی و جهت‌یابی را نیز تقویت کند. همچنین، باید به اثرات منفی وابستگی بیش از حد به فناوری بر مهارت‌های انسانی توجه کرد و راه‌هایی برای حفظ و تقویت این مهارت‌ها در دنیای دیجیتال پیدا کرد.

تحلیلی از منظر نظریه‌ی هم‌تکاملی ژن-فرهنگ
ژن‌ها و فرهنگ به طور متقابل بر یکدیگر اثر می‌گذارند و تکامل می‌یابند. به عبارت دیگر، فرهنگ نه تنها محصول ژن‌های ماست، بلکه خود فرهنگ نیز می‌تواند بر انتخاب طبیعی و در نتیجه بر تکامل ژن‌ها تأثیر بگذارد. این تعامل پویا و دوسویه، ویژگی منحصربه‌فرد تکامل انسان را رقم می‌زند.
توانایی‌های زبانی، هوش، و مهارت‌های اجتماعی و کلامی، همگی محصول تعامل پیچیده بین ژن‌ها و فرهنگ هستند. تغییرات فرهنگی مانند گسترش هوش مصنوعی و رسانه‌های دیجیتال، محیط انتخاب طبیعی را تغییر می‌دهند و ممکن است در بلندمدت منجر به تغییرات ژنتیکی شوند. تغییرات فرهنگی به مراتب سریع‌تر از تغییرات ژنتیکی رخ می‌دهند. کاهش مهارت‌های زبانی و اجتماعی نسل زد، نمونه‌ای از تطابق فرهنگی سریع با محیط جدید است. تکامل ژنتیکی به زمان بسیار طولانی‌تری نیاز دارد و ممکن است هنوز نتواند خود را به طور کامل با این تغییرات فرهنگی تطبیق دهد.
درک هم‌تکاملی ژن-فرهنگ به ما این امکان را می‌دهد که آگاهانه‌تر به تأثیر فرهنگ بر تکامل انسان بنگریم. می‌توانیم با مداخله‌های فرهنگی و آموزشی، مسیر تکامل را به سمت اهداف مطلوب‌تر هدایت کنیم. اگر نگران کاهش مهارت‌های زبانی و اجتماعی هستیم، باید برنامه‌های آموزشی و فرهنگی را طراحی کنیم که این مهارت‌ها را تقویت کنند و از اثرات منفی وابستگی بیش از حد به فناوری بکاهند.

هادی صمدی
@evophilosophy
شش اشتیاقی که مهار زندگی ما را در دست دارند،
و باید مدیریت شوند!


استیون هیز، روان‌درمانگر معروف اکت، در مقاله‌ی آخر خود به بررسی شش اشتیاق پنهان و اساسی می‌پردازد که ناآگاهانه زندگی ما را شکل می‌دهند. این اشتیاق‌ها، اگر به درستی مدیریت نشوند، می‌توانند منجر به رفتارهای خود-تخریبی، احساس تنهایی، و ناخشنودی شوند. مقاله استدلال می‌کند که راز داشتن یک زندگی بهتر، به جای سرکوب یا نادیده گرفتن این نیازها، شناخت این اشتیاق‌ها و یادگیری نحوه‌ی ارضای سالم و سازنده آنهاست. 
در ادامه ضمن معرفی شش اشتیاق پنهان معرفی‌شده، تبیین تکاملی هرکدام نیز عرضه می‌شود زیرا آشنایی با ریشه‌های زیستی این اشتیاق‌ها ما را در پذیرش و مدیریت آنها کمک می‌کند. اما چرا به مدیریت آنها نیاز داریم؟ درست همانگونه که به‌رغم ریشه‌های تکاملیِ قویِ ‌اشتیاق وافر به قند و چربی، نیازمند مدیریت آن هستیم باید این شش اشتیاق را نیز مدیریت کنیم.

۱. اشتیاق به تعلق، یعنی نیاز به پذیرفته شدن و ارتباط با دیگران، مکانیسم تکاملی قدرتمندی است که انسان‌ها را به جست‌وجوی پیوند اجتماعی و عضویت در گروه‌ها سوق می‌دهد، زیرا این امر در طول تاریخ تکامل ما برای بقا، تولیدمثل و موفقیت گونه ضروری بوده است. هیز می‌گوید به جای سرکوب این اشتیاق طبیعی از یکسو و اجازه دادن به آن در جهت غلبه‌ی کامل بر رفتارمان باید از خودِ کاذب دست برداریم. به جای ساختن شخصیتی ساختگی برای جلب تأیید، اصالت خود را بپذیریم و با آسیب‌پذیری‌های خود ارتباط برقرار کنیم. تعلق واقعی از اصالت ناشی می‌شود، نه تظاهر.

۲. اشتیاق به تشخیص موقعیت، یعنی نیاز به درک موقعیت خود در جهان و داشتن حس ثبات و کنترل، نیز یک سازوکار تکاملی است که به انسان‌ها کمک می‌کند تا محیط خود را درک کنند، عدم قطعیت را کاهش دهند، برای آینده برنامه‌ریزی کنند و احساس کنترل و تسلط داشته باشند، که همه اینها برای بقا و موفقیت در محیط‌های پیچیده و متغیر ضروری‌اند. اما عدم مدیریت این اشتیاق دردسرساز شده زیرا توجه ما را به نحوی مستمر به گذشته و آینده معطوف کرده است. چه کنیم؟ به زمان حال توجه کنیم و  به جای غرق شدن در گذشته یا نگرانی در مورد آینده، در لحظه‌ی حال حضور داشته باشیم.

۳. اشتیاق به احساس کردن، یعنی نیاز به تجربه طیف کاملی از احساسات، حتی احساسات ناخوشایند یک سازوکار تکاملی است که به انسان‌ها کمک می‌کند تا انگیزه پیدا کنند، با دیگران ارتباط برقرار کنند، از تجربه بیاموزند و زندگی را به طور کامل تجربه کنند. سرکوب احساسات، چه مثبت و چه منفی، می‌تواند توانایی ما برای انطباق، ارتباط و شکوفایی را محدود کند. معمولاً این اشتیاق را نادیده می‌گیریم و صرفاً خواهان تجربه‌های مثبت هستیم. راهکار؟ از احساسات خود فرار نکنیم؛ آنها را بپذیریم و به آنها گوش دهیم. احساسات، حتی احساسات دردناک، می‌توانند درس‌های ارزشمندی به ما بیاموزند و زندگی را غنی کنند.

۴. اشتیاق به انسجام فکری، یعنی نیاز به درک منطقی و سازمان‌یافته از جهان و تجربیات خود نیز یک سازوکار تکاملی است که به انسان‌ها کمک می‌کند تا جهان پیچیده را درک کنند، تصمیمات کارآمد بگیرند، استرس را کاهش دهند، دانش را منتقل کنند و حس هویت خود را شکل دهند. این توانایی‌ها برای بقا و موفقیت در محیط‌های اجتماعی و طبیعی پیچیده ضروری بوده‌اند. در این مورد چه کنیم؟ هیز پیشنهاد می‌دهد پیچیدگی را بپذیریم زیرا زندگی اغلب نامنظم و متناقض است. به جای تلاش برای تحمیل نظم و منطق مصنوعی، پیچیدگی را بپذیریم و یاد بگیریم که با ابهام زندگی کنیم!

۵. اشتیاق به معنا، یعنی نیاز به داشتن هدف و احساس ارزشمندی در زندگی، سازوکار تکاملی دیگری است که به انسان‌ها کمک می‌کند تا هدفمند شوند، انگیزه پیدا کنند، با رنج مقابله کنند، جوامع منسجم ایجاد کنند و سلامت روانی خود را حفظ کنند. این جنبه‌ها برای بقا، همکاری و شکوفایی در جوامع انسانی پیچیده حیاتی بوده‌اند. چگونه مدیریتش کنیم؟ توصیه هیز آن است که از تأیید خارجی رها شویم و به دنبال معنا در معیارهای اجتماعی مانند ثروت و مقام نباشیم زیرا معنای واقعی از درون نشأت می‌گیرد. باید ارزش‌های عمیق خود را پیدا کنیم و زندگی خود را در راستای آنها شکل دهیم.

۶. اشتیاق به توانش (برای رسیدن به هدف)، یعنی نیاز به احساس توانایی و مهارت در انجام کارها و تسلط بر چیزی نیز سازوکار تکاملی است که انسان‌ها را به یادگیری مهارت‌ها، بهبود عملکرد، کسب منابع و موقعیت اجتماعی، افزایش اعتماد به نفس و لذت بردن از پیشرفت سوق می‌دهد. این جنبه‌ها برای بقا، موفقیت و شکوفایی در طول تاریخ تکامل انسان حیاتی بوده‌اند. افراط در این اشتیاق منبع دردسرهای زیادی بوده است.
توصیه‌ی هیز برای مدیریت این اشتیاق آن است که فرایند را دوست داشته باشیم و بر موفقیت و نتیجه‌ی نهایی تمرکز نکنیم.

هادی صمدی
@evophilosophy
کانال اطلاع رسانی اخبار مربوط به فعالیت‌های نوروساینس علامه‌حلی‌تهران (من جمله کنگره، مسابقات کارگاه‌ها و ...) که به جهت آگاه‌سازی مخاطبین و علاقه‌مندان این حوزه تشکیل شده است:
@zehnayesh
🔰 نخستین مدرسه پسرانه علوم اعصاب علامه حلی تهران

📍مبانی علوم شناختی محاسباتی، آموزش ابزارهای کاربردی برای تحلیل سیگنال‌های مغزی

👤 استاد دوره: آقای دکتر محمدباقر خدابخشی

🗓 پنجشنبه‌ها، از ۱۱ تا ۲۵ اردیبهشت ماه و ۵ تا ۲۶ تیر ماه ۱۴۰۴

از ساعت ۸ تا ۱۴

📌 مدرسه به شکل حضوری برگزار می‌شود.

📌 ویژه دانش‌آموزان مقطع متوسطه‌ی دوم و دانشجویان سال اول

📌 پوستر پروژه‌های برگزیده‌ این مدرسه در سومین کنگره علوم اعصاب علامه حلی تهران (#HNC2025) ارائه خواهند شد.

® برای ثبت‌نام به شناسه‌ @adhellineuro پیام دهید.

🔴 فرصت ویژه‌ پیش‌ ثبت‌نام برای اعضای ذهنایش:
۱۰ نفر اولی که زودتر پیام بدهند از تخفیف ۳۰ درصدی برخوردار خواهند شد.

@Zehnayesh
@HelliResearch
@HelliSchool
@cognitive_science_iran
Forwarded from سیناپس
📌 سومین دوره آموزشی - مهارتی الکتروانسفالوگرافی بالینی و نقشه مغزی

🔈 گروه علمی سیناپس با همکاری شرکت پرتو دانش برگزار می‌کند:

🗓 زمان: اردیبهشت ۱۴۰۴

🕤مدت دوره: ۲۵ ساعت

⬅️۲۰ ساعت آفلاین/ ۵ ساعت آموزش عملی کار با دستگاه ها به صورت حضوری

🏷 برای دریافت اطلاعات بیشتر به آیدی تلگرام زیر پیام دهید:
@Synapse_Admin1

ظرفیت دوره: فقط ۱۵ نفر

🔗 برای مشاهده سرفصل‌ها و ثبت نام كليک كنيد.


📷 http://instagram.com/synapse_media

✈️ @synapsemedia
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🧠انجمن مغز و فلسفه ذهن علوم پزشکی شهید بهشتی و انجمن علمی فلسفه دانشگاه شهید بهشتی با حمایت مجله موازی برگزار می‌کند:

📖 اراده آزاد: توهم یا واقعیت؟
گفتگویی آزاد در مساله اراده آزاد

🔉 با حضور:
- دکتر امید کریم زاده
دکتری فلسفه تحلیلی از IPM و عضو هیئت علمی پژوهشکده مغز و علوم شناختی دانشگاه شهید بهشتی

-دکتر نیما نریمانی
پژوهشگر فلسفه علم و فلسفه دین دانشگاه صنعتی شریف

🗓 تاریخ: سه شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۴ الی ۱۷
📍مکان: دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی، سالن ناصرخسرو

💰ثبت نام در این دوره بصورت رایگان می‌باشد.

🔹جهت ثبت‌نام کلیک کنید.
(این نشست تنها به شکل حضوری برگزار می‌شود.)


🆔 @mindphilosa
@philosophysbu
@mowazi_mag
🔹 بیل گیتس: هوش مصنوعی در ۲۰ سال آینده اغلب مشاغل انسانی را تصاحب می‌کند

🔹بیل گیتس که در پادکست «نیکیل کاماتم»، کارآفرین و سرمایه‌گذار هندی‌تبار، حضور یافته بود، گفت به لطف پیشرفت‌های هوش مصنوعی، جهان دیگر با چالش‌هایی مانند کمبود نیرو در برخی حوزه‌ها ازجمله پزشکی، آموزش و غیره مواجه نخواهد بود. گیتس همچنین در ادامه اشاره کرد هوش مصنوعی می‌تواند هفته‌های کاری را کوتاه‌تر کند و به افراد اجازه دهد حتی زودتر از موعد بازنشست شوند.

مؤسس مایکروسافت توضیح داد:

🔹فرض کنید طی ۲۰ سال آینده، هوش مصنوعی به‌ اندازه‌ای چیزها را تغییر بدهد که این چارچوب سرمایه‌داری خالص احتمالاً دیگر پاسخگو نخواهد بود؛ زیرا هوش مصنوعی هم کار کارگران یقه‌آبی را می‌کند هم کار یقه‌سفیدها را. ربات‌ها دستان خوبی دریافت خواهند کرد و می‌توانند کارهای فیزیکی انسان‌ها را انجام دهند.

@cognitive_science_iran
ردّ انگاره‌ی «اپیدمی تنهایی»

در سال‌های اخیر، عبارت «اپیدمی تنهایی» به شکل گسترده‌ای رواج یافته و تقریباً به یک حقیقت پذیرفته‌شده تبدیل شده است. اما این چارچوب، علی‌رغم جذابیت ظاهری‌اش، نه تنها ممکن است نادرست باشد، بلکه می‌تواند مانعی جدی بر سر راه درک صحیح و مقابله مؤثر با چالش‌های واقعی گسست اجتماعی در دنیای امروز باشد. خلاصه‌ی مقاله‌ای را که به این موضوع پرداخته ببینیم.
 
نگرانی درباره‌ی شیوع تنهایی حداقل به سال‌های  ۱۹۷۰ بازمی‌گردد؛ اما اپیدمی که دهه‌ها طول نمی‌کشد! مهم‌تر آنکه، شواهد علمی معتبر نشان‌دهنده‌ی پایداری قابل توجه سطح احساس تنهایی در طول دهه‌های اخیر است و فرضیه‌ی افزایش چشمگیر و اپیدمیک آن را تأیید نمی‌کند.

انروای اجتماعی یا تنهایی؟
بخشی از این سوءتفاهم ناشی از یکی دانستن دو مفهومِ متفاوت است: «انزوای اجتماعی» و «تنهایی». در این مقاله این دو مفهوم این‌گونه تعریف می‌شوند:
انزوای اجتماعی یک وضعیت عینی و قابل اندازه‌گیری است که به میزان زمان گذرانده شده به تنهایی یا تعداد کمِ تماس‌های اجتماعی اشاره دارد. بسیاری از گزارش‌هایی که از «اپیدمی» صحبت می‌کنند، بر اساس داده‌های مربوط به افزایش زمان انزوای اجتماعی استوارند.
اما تنهایی تجربه‌ای ذهنی و درونی است؛ احساس دردناک ناشی از فقدان یا ناکافی بودن روابط معنادار و صمیمی. فرد ممکن است در میان جمع احساس تنهایی عمیقی کند، یا برعکس، در تنهایی فیزیکی خود، احساس رضایت و اتصال درونی داشته باشد.
نگاه «اپیدمیک» همچنین با تکرار الگوی تاریخی هراس از فناوری‌های نوین، اغلب به اشتباه فناوری‌هایی مانند اینترنت و گوشی‌های هوشمند را مقصر اصلی معرفی می‌کند. این در حالی است که تاریخ نشان داده نگرانی‌های مشابهی درباره‌ی نوشتن، چاپ، یا تلفن نیز وجود داشته که عمدتاً بی‌اساس بوده‌اند. مهم‌تر از آن، این چارچوب توجه را از علل عمیق‌تر و ساختاری‌ترِ گسست اجتماعی منحرف می‌کند که در ادامه به آنها اشاره می‌شود. پژوهش‌ها به طور مداوم نشان می‌دهند که این عوامل ساختاری، پیش‌بینی‌کننده‌های قوی‌تری برای تنهایی هستند تا صرفاً استفاده از فناوری. از منظری نقادانه باید به عوامل ساختاری ایجاد انزوای اجتماعی پرداخت. در متن به دسته‌ای از عوامل اشاره می‌شود: ۱. تجربیات تبعیض نژادی، جنسیتی، طبقاتی و... فرصت‌های افراد را برای ایجاد و حفظ روابط امن و معنادار محدود کرده و احساس تنهایی را افزایش می‌دهد. ۲. فقدان دسترسی کافی به مراقبت‌های بهداشتی، آموزش باکیفیت، مسکن مناسب و شغل پایدار، افراد را تحت فشار قرار داده و آن‌ها را از نظر اجتماعی منزوی می‌کند. ۳. بی‌ثباتی مالی به تنهایی می‌تواند منجر به کار بیش از حد، استرس مزمن و ناتوانی در مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی شود. ۴. زندگی در جوامعی که فاقد فضاهای عمومی امن، در دسترس و جذاب (مانند پارک‌ها، کتابخانه‌ها، مراکز اجتماعی) هستند و تعاملات چهره به چهره را تشویق نمی‌کنند، می‌تواند به انزوای بیشتر دامن بزند.

اگر پذیرفتیم که علل مشکل چنین مواردی هستند راه‌حل‌هایی در سطح سیاست‌گذاری نمایان می‌شوند، و نه دعوت به کنار نهادن گوشی‌ها. اگر به واقع می‌خواهیم به طور جدی با معضلات تنهایی مقابله کنیم، باید از چارچوب گمراه‌کننده‌ی «اپیدمی» فراتر رفته و بر ریشه‌های اجتماعی و ساختاری آن تمرکز کنیم. در متن چند راهکار معرفی شده است:

سرمایه‌گذاری در طراحی شهری و ایجاد فضاهای عمومی که تعاملات اجتماعی طبیعی و داوطلبانه را تسهیل کنند؛
تلاش برای کاهش نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی از طریق سیاست‌گذاری‌های عادلانه در زمینه‌ی اشتغال، آموزش، بهداشت و مسکن؛
شناسایی و حمایت از نیازهای اجتماعی و ارتباطی افراد به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از سلامت کلی آن‌ها؛
آموزش متخصصان سلامت برای ارزیابی و ارائه‌ی راهکار در این زمینه؛
سرمایه‌گذاری بر آموزش مهارت‌های اجتماعی-عاطفی و ایجاد روابط سالم در مدارس و خانواده‌ها، زیرا تجربه‌های اولیه، بنیان توانایی ما برای ارتباط در بزرگسالی را شکل می‌دهد.

خلاصه:
نسبت دادن علل متفاوت به یک معضل واحد می‌تواند دو راهکار کاملاً متفاوت را پیش نهد. اگر علت تنهایی را در سطح روان‌شناختی بررسی کنیم راه‌حل به سمت راهکارهای فردی خواهد بود: اینکه چه کنم تا کمتر با صفحات نمایشگر مواجه شوم. اما اگر علت را در ساختارهای اجتماعی ببینیم باید به سراغ راهکارهای اجتماعی برویم: در سطح سیاسی چه کنیم تا شهروندان کمتر دچار تنهایی شوند.
نحوه‌ی تعریف مشکل، راهکارها را شکل می‌دهد. درک تنهایی نه به عنوان یک بیماری واگیردار، بلکه به عنوان بازتابی از نحوه‌ی سازماندهی جامعه و نابرابری‌های موجود در آن، به ما امکان می‌دهد تا به جای تمرکز بر علائم، به دنبال ایجاد جوامعی باشیم که به طور طبیعی ارتباطات انسانی سالم و معنادار را برای شکوفایی همگان پرورش می‌دهند.

هادی صمدی
@evophilosophy
2025/06/26 17:59:32
Back to Top
HTML Embed Code: