tgoop.com/bashgahandishe/12972
Last Update:
جانبداری معرفتی در دوستی:
گزارشی از مقاله سارا استرود به نام و نشانِ «Epistemic Partiality in Friendship» نوشتهی Sarah Stroud (انتشار: آوریل ۲۰۰۶، مجله Ethics, vol. 116(3): 498–524)
مقالهی «Epistemic Partiality in Friendship» نوشتهی سارا استرود (انتشار: Ethics، جلد 116، شماره 3، 2006: صص. 498–524) یکی از بحثبرانگیزترین مقالات در حوزهی فلسفه دوستی و معرفتشناسی معاصر است. استرود در این مقاله مسئلهای بنیادین را پیش میکشد: آیا الزامات معرفتی ما (مانند باور بر اساس شواهد و بیطرفی شناختی) با الزامات اخلاقی و عاطفی برخاسته از دوستی در تعارضاند؟ او نشان میدهد که دوستی میتواند ما را وادار کند به شیوهای جانبدارانه باورهایی شکل دهیم، حتی اگر این امر با معیارهای معرفتشناختی کلاسیک ناسازگار باشد.
بیطرفی شناختی و الزام دوستی
استرود تأکید میکند که دوستی نه فقط مجموعهای از احساسات و انگیزههاست، بلکه بر باورها و شیوهی شکلدهی به آنها نیز اثر میگذارد. او این وضعیت را جانبداری معرفتی (Epistemic Partiality) مینامد. در این وضعیت، فرد به سبب رابطهی دوستانه، باورهایی متفاوت از آنچه صرفاً شواهد ایجاب میکند شکل میدهد. چنین رفتاری در نگاه معرفتشناسی سنتی نادرست است، اما در قلمرو روابط انسانی امری طبیعی و حتی ضروری جلوه میکند.
نمونههای تمثیلی استرود
برای روشن ساختن ادعا، استرود مثالی مطرح میکند: اگر گزارشی منفی دربارهی یک فرد غریبه دریافت کنید، احتمالاً بیدرنگ آن را باور میکنید. اما اگر همان گزارش دربارهی یک دوست نزدیک باشد، واکنش شما متفاوت خواهد بود: شواهد را دوباره بررسی میکنید، اعتبار منبع را زیر سؤال میبرید، یا تفسیرهای جایگزین میجویید. در نتیجه، دوستی بر فرآیند باورآوری شما اثر مستقیم میگذارد.
دو سطح از جانبداری معرفتی
استرود میان دو سطح از جانبداری تمایز میگذارد:
1. جانبداری مستقیم (Direct Epistemic Partialism): خود رابطهی دوستی دلیلی مستقیم برای پذیرش باورهای خاص فراهم میآورد. به عنوان مثال، فرد به دلیل دوستی، باوری خوشبینانه نسبت به دوستش میپذیرد حتی اگر شواهد خلاف آن باشد.
2. جانبداری غیرمستقیم (Indirect Epistemic Partialism): در این سطح، دوستی گرایشها و عادتهایی در فرد ایجاد میکند که به شکلگیری باورهای جانبدارانه میانجامند، بیآنکه فرد آگاهانه شواهد را نادیده گرفته باشد.
پیامدها و ضرورت اخلاقی
نتیجهی تحلیل استرود این است که دوستی الزاماً با معیارهای معرفتی متعارف در تنش قرار میگیرد. به بیان دیگر، گاه باید میان حقیقتجویی و وفاداری انتخاب کرد. از دید او، دوستی ارزشی دارد که میتواند بر حقیقتگرایی محض برتری یابد. بنابراین، پرداخت هزینهی معرفتی نوعی «بهای دوستی» است که گریزی از آن نیست.
مقاله استرود بحثهای فراوانی در پی داشته است:
سانفورد گلدبرگ (2019) استدلال میکند که باورهای برخاسته از دوستی الزاماً غیرموجه نیستند؛ بلکه میتوان آنها را نوعی دلیلپذیری ارزشمحور دانست که همچنان معیارهای معرفتی را برآورده میکنند.
کریستوفر میسون (2023–2024) با الهام از آیریس مرداک معتقد است که دوستی خود مستلزم نوعی شناخت عمیق است و بنابراین میان دوستی و حقیقتگرایی تضاد بنیادی وجود ندارد.
این دیدگاهها نشان میدهند که بحث استرود دریچهای تازه به سوی بازاندیشی در نسبت میان معرفت و ارزشهای انسانی گشوده است.
جمعبندی
نکتهی اصلی مقاله استرود این است که دوستی میتواند مستقیماً بر باورهای ما اثر بگذارد و ما را به سمت جانبداری سوق دهد. این امر اگرچه از دید معرفتشناسی سنتی ناپذیرفتنی است، اما بخشی ضروری از زیست انسانی و اجتماعی ما محسوب میشود. ارزش دوستی گاه چنان بالاست که تعدیل الزامات معرفتی در برابر آن اجتنابناپذیر است. واکنشهای فلسفی معاصر نیز یا در پی دفاع از سازگاری میان دوستی و معرفتپذیریاند یا تلاش دارند جایگاه ویژه دوستی را در معرفتشناسی بازتعریف کنند.
منابع
Stroud, Sarah. “Epistemic Partiality in Friendship.” Ethics 116, no. 3 (2006): 498–524.
Goldberg, Sanford. To the Best of Our Knowledge: Social Expectations and Epistemic Normativity. Oxford University Press, 2019.
Mason, C. “Friendship, Epistemic Partiality, and Murdochian Attention.” Synthese (2023).
Keller, Simon. “Friendship and Belief.” Philosophical Papers 33, no. 3 (2004): 329–351.
@Dialogeschool
@bashgahandishe
BY باشگاه اندیشه
Share with your friend now:
tgoop.com/bashgahandishe/12972