tgoop.com/bashgahandishe/12581
Last Update:
▫️
📚 فروغی و بازشناسیِ ارزش فصاحت و بلاغت
(چرخش اجتماعی در نگرش به ادبیاتـ۱)
هادی راشد
در گرماگرم جنبش مشروطیت، پرسش "ادبیات چیست؟" ناخودآگاه به میان آمد و در روند دگرگونی نوشتار فارسی با پاسخهایی سربسته اما دریافتنی روبهرو شد. یادداشتهایی که پس از این خواهد آمد، گزارشی از رویارویی نویسندگان آن روزگار با این پرسش به دست میدهد.
بازنگری در رویکرد سنتی به ادبیات
یحیی آرینپور دربارهی نوشتار فارسی در دورهی بیداری گفته است، با همهی دگرگونیهایی که قائممقام و پیروان او در نوشتن و گرایش به سادگی پدید آوردند، باز نوشتار فارسی بر همآن پایههای شیوهی کهن نهاده بود. حتی هدایت، اعتمادالسلطنه، ادیبالممالک و محمدحسین فروغی هم نتوانستند بنیاد نوشتن به شیوهی کهن را دگرگون کنند.
چرا تکاپوهای آنان نتوانست پایههای شیوهی نوشتار کهن را دگرگون کند؟ دگرسانیِ بنیادی نوشتار، نیازمند دگرگونی نگاه به ادبیات بود. بر زمینهی این دگرگونی، هستهی دگرگونکنندهی نوشتار به شناسایی درمیآمد. نخستین نشانههای نگرش به ادبیات با پرسش از فصاحت و بلاغت و بازنگری در کارکردهای آن آشکار شد. پیش از آن، چنین جا افتاده بود که هر کودکی فارسی را چونان زبان مادری، خود به خود فرامیگیرد، برای آگاهی بیشتر، باید علوم ادبی را بیاموزد. یکدستی این نگرش، نخستینبار در دارالفنون با آگاهی از نیاز به فراگیری زبان فارسی شکسته شد. روزنامه وقایعاتفاقیه (۱۲۶۹هـ، ش۹۸) در بازدید از دارالفنون مینویسد: «معلم درس فارسی و عربی عالیجناب شیخ محمدصالح است که مردی زاهد و مقدس است و به بیست نفر از شاگردان مدرسه که در فارسی و عربی چندان مهارتی نداشتند درس میگوید.» در این گزارش، واژگان زاهد، مقدس، و مهارت زبانی، گواهِ پیوستگی اخلاق و آموزش زبان اند.
اخلاق و ادبیات
به درستی نمیتوان دانست که آنان اخلاق را در کدام معنای کاربردی درمییافتند. از دید خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق بارآوری سرشت یکانِ انسانی و برانگیزندهی کنشهای زشت و زیبا در او است؛ اما نویسندگان روزهای بیداری، اخلاق را پویایی توانها و آمادگی همگانی برای انجام کارهای سودمند و پیشبرندهی جامعه میدانستند. یکی از دگرگونیهای کارساز در آن سالها، چرخش نگرش به اخلاق از ساختِ ویژگیهای فردی به گروهی و اجتماعی بود. «معنی کلمهء اخلاق با آنچه ما تصور مینماییم فرق دارد. اخلاق مطلق اوصاف و قابلیات است ... به ملاحظه اینکه ممد ترقی و بقای این جماعت است تحسین و به مناسبت اینکه باعث تنزل و فنای آن است تقبیح مینماید» (اعتصامالملک، بهار، ش۲، ص۷۱). نشانههای این رویکرد، بیش از هر جای دیگری در نوشتههای محمدحسین فروغی، دبیر روزنامهی تربیت دیده میشود.
فروغی در روزنامهی تربیت، جایی که آن را برای واگویی سخنان مفید و آزاد «از قید اغراض و رسمیت و مدح و قدْح» درمیآورد، مینویسد: «چون برای نشر و انتشار مطالب اخلاقی و چیزهای دیگر بعدها با ادبیات خیلی کار داریم، ناچار باید گاهگاهی از این مقوله سطری چند در تربیت» بنویسیم. از دید فروغی، «نظم و نثر در ممالک متمدنه به اعلی درجه کمال رسیده ... لکن برادران و همشهریان ما دیر خبردار شده و تا ذوق و سلیقه ایشان به مطلوب عصر و سبکی که زمان اقتضا میکند انس گیرد ... طول دارد» (ش۳۹۱، ۱۳۲۲، ص۲۰۴۴).
دربایستگی روزگار
مطلوب عصر چه بود؟ چیزی که فروغی بر آن پافشاری میکند، از مایههای بلاغت فراتر نمیرود. فروغی با نوشتن چند گفتار دربارهی فصاحت و بلاغت، دیدگاههای خود را دربارهی زبان و ادبیات بازگو میکند. «مثلا صنعت اغراق که ... هر قدر بر مبالغه میافرودند آن را بهتر و خوبتر میپنداشتند، در بلاد خارجه ... ناپسند است.» فروغی این بیت را نمونه میآورد:
«ز سنگانداز، آن سنگی که جَستی/ پس از قرنی، سر کیوان شکستی؛ شما را به خدا در حق این شعر چه باید گفت ... در فصاحت و بلاغت کلام و آراستگی ظاهر سخن حرفی ندارم، اما زیر بار اغراقی به این طول و عرض نمیتوانم رفت.» در اندیشهوارهی اسطورهزده، تیر آرش به سنگِ رها از فلاخن میگراید، تا فصاحت و بلاغت در گذر هزارهها همچنان بر بلندی و بالندگی بایستد.
فصاحت و بلاغت
فروغی یکبار دیگر به پرسش از فصاحت و بلاغت روی میآورد: «وقتی میگویند فلان خوشصحبت است، یعنی چطور است که خوشصحبت است؟ سبب خوشصحبتی او چیست؟» (ش۴۰۵، ۱۳۲۴هـ). پاسخ فروغی چیزی نبود جز، «برای معانی مخصوص و منظور، الفاظ پسندیده مناسب به دست آرد و تعبیرات ملایم متناسب.» فروغی کاری نداشت که او چگونه سخن میگوید، یا واژگان پسندیده از کجا میآید و چگونه ساخته میشود؟ و برای بازگویی درونمایههای تازه، کدام واژگان پسندیده است؟
👉پارهی دیگر هماین یادداشت
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://www.tgoop.com/OnPersianLanguage/
BY باشگاه اندیشه
Share with your friend now:
tgoop.com/bashgahandishe/12581