tgoop.com/basalam_bazaar/187
Last Update:
خرده روایتهای محرم | این قسمت: #استکان_روضه
وقتی خانومجان سرپا بود و روضههایش رونق داشت، من دختر کم سنوسالی بودم که اجازه پذیرایی نداشتم و فقط میتوانستم استکانهای خالی را به آشپزخانه برسانم. من که قد کشیدم و قلق گرداندن سینی پر از چای دستم آمد، خانومجان کمر خم کرد و از پس اداره روضههای مفصل هرسالهاش برنیامد. سماور بزرگش را به مسجد سپرد و پرچم و کتیبهها را داد دست تنها پسرش. استکانهایی که لبپر نشده بودند هم بین دخترهایش تقسیم شد. از ششتایی که سهم مامان شد دوتایش را من وقت عروسی با خودم آوردم خانهمان و قایمشان کردم ته کابینت. سالهاست هرکداممان که مریض میشویم چای و نبات و بازدم معطر به آیتالکرسی را در دل کوچک یکی از همان استکانها جا میدهم و هر محرمی که به مسجد و مجالس روضه نرسم کمی از چای هر روزهمان را در همان یادگاریها میریزم و مینشینم پای مراسم عزاداری تلویزیون. خانومجان روضهاش را تعطیل نکرد فقط تبدلیش کرد به شعبههای کوچک و خودمانیتر. شعبههایی به تعداد استکانهای چای روضه.
خرید انواع استکان روضه و هیئت از بازار باسلام
BY باسلام

Share with your friend now:
tgoop.com/basalam_bazaar/187