و گفت : محبّت ، ایثار است. و آن چهار معنی ؛ یکی دوام به دل و شاد بودن بدان ، دوم اُنسی عظیم گرفتن ، سوم از هر قاطع که هست باز بریدن ، چهارم او را بر خود گزیدن بَر هر چه غیر اوست. و صفتِ محبّان این است که محبّت ایشان بر معنیِ ایثار بُوَد ، بعد از این معاملتِ ایشان بر چهار منزل رَوَد ؛ یکی محبت ، دوم هیبت ، سوم حیا ، چهارم تعظیم.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_محمد_فضل
@atttarrr
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_محمد_فضل
@atttarrr
وگفت: عبادت ، هفتاد و دو باب است ، هفتاد و یک در° حیا است.
وگفت: محبت ، ایثار است برای محبوب.
و گفت: به تن در دنیا باش ، و به دل در آخرت.
و گفت: خدای را بادی است که آن را [بادِ صَبیحه] خوانند ، که آن باد محزون است در زیرِ عرش.
وقتِ سحر وزیدن گیرد ، و ناله ها برگیرد ، و به مَلِک رسانَد.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_کتانی
@atttarrr
وگفت: محبت ، ایثار است برای محبوب.
و گفت: به تن در دنیا باش ، و به دل در آخرت.
و گفت: خدای را بادی است که آن را [بادِ صَبیحه] خوانند ، که آن باد محزون است در زیرِ عرش.
وقتِ سحر وزیدن گیرد ، و ناله ها برگیرد ، و به مَلِک رسانَد.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_کتانی
@atttarrr
زبان به دل نسخ شود ، چون مرد به دل رسد زبانش گنگ شود ، و دل به جان ، نسخ شود.
مرد باید که جان بر سرِ راه نهد و بی جان به راه فرو شود.
مرد باید که گوینده ی خاموش بُوَد و خاموشِ گویا که آن ورایِ گفت و خاموشی است.
زبان دل باید به خود دعوت کند نه زبانِ قول.
و تو از او ، او را خواه ، چون او تو را باشد همه ی چیزها پیشِ تو باشد کمر بسته.
همه ی اندیشه ها یکی کن و بر یکی بِاِیست و همه ی نگریستن را با یکی آور که نظرِ همه ی نگرندگان یکی بیش نیست.
این حدیث نه اشارت نه عبارت نه قال نه حال نه بود نه نابود ، باید که از دریای سینه ی تو نهنگی خیزد ، ذات خوار و صفات خوار و صورت خوار و هر صفت که در عالم است فرو خُورَد آنگاه مرد روان شود.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_واسطی
@atttarrr
مرد باید که جان بر سرِ راه نهد و بی جان به راه فرو شود.
مرد باید که گوینده ی خاموش بُوَد و خاموشِ گویا که آن ورایِ گفت و خاموشی است.
زبان دل باید به خود دعوت کند نه زبانِ قول.
و تو از او ، او را خواه ، چون او تو را باشد همه ی چیزها پیشِ تو باشد کمر بسته.
همه ی اندیشه ها یکی کن و بر یکی بِاِیست و همه ی نگریستن را با یکی آور که نظرِ همه ی نگرندگان یکی بیش نیست.
این حدیث نه اشارت نه عبارت نه قال نه حال نه بود نه نابود ، باید که از دریای سینه ی تو نهنگی خیزد ، ذات خوار و صفات خوار و صورت خوار و هر صفت که در عالم است فرو خُورَد آنگاه مرد روان شود.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_واسطی
@atttarrr
وگفت: عافیت را طلب کردم در تنهایی یافتم و سلامت در خاموشی.
وگفت: اگر بر بساطِ محبّتم بداری در آن مست گردم در دوستیِ تو ، و اگر بر بساطِ هِیبتم بداری دیوانه گردم در سلطنتِ تو. چون نورِ گستاخی سر برزند هر دو خود من باشم ، و منیِ من تویی.
وگفت: چون به جان نگرم جانم درد کند ، و چون به دل نگرم دلم درد کند ، چون به فعل نگرم قیامتم درد کند ، چون به وقت نگرم ، درد تواَم کنی. نعمتِ تو منم و نعمت من تویی.
گویم: خلق و حق یا گویم من و تو ؛ مرا در مقامی دار که در میان نباشم ، همه تو باشی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسن_خرقانی
@atttarrr
وگفت: اگر بر بساطِ محبّتم بداری در آن مست گردم در دوستیِ تو ، و اگر بر بساطِ هِیبتم بداری دیوانه گردم در سلطنتِ تو. چون نورِ گستاخی سر برزند هر دو خود من باشم ، و منیِ من تویی.
وگفت: چون به جان نگرم جانم درد کند ، و چون به دل نگرم دلم درد کند ، چون به فعل نگرم قیامتم درد کند ، چون به وقت نگرم ، درد تواَم کنی. نعمتِ تو منم و نعمت من تویی.
گویم: خلق و حق یا گویم من و تو ؛ مرا در مقامی دار که در میان نباشم ، همه تو باشی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسن_خرقانی
@atttarrr
خواستم بدین خلق وانمایم عشق ، تا خلق بدانستندی که هر عشق ، عشق نَبُوَد ، تا هر که معشوق خود را بدیدی شرم داشتی که گفتی:《من تو را دوست دارم》.
وگفت: یک ذره عشق از عالم غیب بیامد و همه ی سینه های مُحبان ببوئید ، هیچ کس را مَحرَم نیافت ، هم با غیب شد.
وگفت: غریب آن بُوَد که در هفت آسمان و زمین هیچ با وی یک تار مویی نَبُوَد ، ومن نگویم که غریبم ، من آنم که با زمانه نسازم و زمانه با من نسازد. اگر اندوهی در دلی است ، آن دل از آنِ من است.
وگفت: چون دو بُوَد ، همتا بود؛ یکی بُوَد همتا نَبُوَد.
و گفت: دیدار آن بُوَد که جز او نبینی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسن_خرقانی
@atttarrr
وگفت: یک ذره عشق از عالم غیب بیامد و همه ی سینه های مُحبان ببوئید ، هیچ کس را مَحرَم نیافت ، هم با غیب شد.
وگفت: غریب آن بُوَد که در هفت آسمان و زمین هیچ با وی یک تار مویی نَبُوَد ، ومن نگویم که غریبم ، من آنم که با زمانه نسازم و زمانه با من نسازد. اگر اندوهی در دلی است ، آن دل از آنِ من است.
وگفت: چون دو بُوَد ، همتا بود؛ یکی بُوَد همتا نَبُوَد.
و گفت: دیدار آن بُوَد که جز او نبینی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسن_خرقانی
@atttarrr
وگفت: ابراهیم علیه السلام- اسماعیل را گفت: ای پسر ، در خواب دیدم که تو را قربانی همی باید کرد. گفت: ای پدر ، اگر نخفتیی ، آن خواب ندیدی.
وگفت: هر که جان خود را جاروبِ درِ معشوق نمی کند ، او عاشق نیست.
وگفت: غریب نه آن است که کسی ندارد عارف باش تا متحمّل باشی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوعلی_دقاق
@atttarrr
وگفت: هر که جان خود را جاروبِ درِ معشوق نمی کند ، او عاشق نیست.
وگفت: غریب نه آن است که کسی ندارد عارف باش تا متحمّل باشی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوعلی_دقاق
@atttarrr
و از او سوال کردند که: علامت محبّت چیست؟
گفت: آنکه عظیم نَبُود هیچ چیز در دل او ، از بهر آنکه دل او پُر بُوَد ، و آنکه هیچ آرزویی نَبُوَد او را مگر خدمت او ، از جهت آنکه نبیند عِزِّ دنیا مگر در خدمت او ، و آنکه نفس خویش را غریب بیند ، و اگر چه در میان اهل خویش بُوَد ، از جهت آنکه هیچ کس به آنچه او در آن است موافقِ او نبُوَد در خدمت دوست او.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_احمد_خضرویه
@atttarrr
گفت: آنکه عظیم نَبُود هیچ چیز در دل او ، از بهر آنکه دل او پُر بُوَد ، و آنکه هیچ آرزویی نَبُوَد او را مگر خدمت او ، از جهت آنکه نبیند عِزِّ دنیا مگر در خدمت او ، و آنکه نفس خویش را غریب بیند ، و اگر چه در میان اهل خویش بُوَد ، از جهت آنکه هیچ کس به آنچه او در آن است موافقِ او نبُوَد در خدمت دوست او.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_احمد_خضرویه
@atttarrr
وگفت: نَفَسِ رحمانی از سِرّ پدیدآید ، نفس و سینه و دل بمیرد ، و بر هیچ نگذرد الّا که آن چیز را بسوزد ، واگر همه عرش بُوَد.
وگفت: اساس آن است که قیام نکنی به مراد نفس.
وگفت: جمله ی علمِ عُلما به دو حرف باز رسیده است ؛ تصیحِ ملّت ، و تجریدِ خدمت.
وگفت: صبر ، فرو خوردنِ تلخیهاست.
گفتند: تجرید چیست؟ گفت: آنکه ظاهرِ او مجرّد بُوَد از اَعراض ، و باطن او از اغراض.
و هم از اخلاص پرسیدند. گفت: فنا است از فعلِ خویش ، و برداشتنِ فعلِ خویش دیدن از پیش.
گفتند: مُرید و مراد کیست؟ گفت: مرید در سیاست بُوَد از علم ، و مُراد در رعایتِ حق بود ، زیرا که مرید دونده بُوَد ، و مراد بَرَنده ، دونده در برنده کی رسد؟.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
@atttarrr
وگفت: اساس آن است که قیام نکنی به مراد نفس.
وگفت: جمله ی علمِ عُلما به دو حرف باز رسیده است ؛ تصیحِ ملّت ، و تجریدِ خدمت.
وگفت: صبر ، فرو خوردنِ تلخیهاست.
گفتند: تجرید چیست؟ گفت: آنکه ظاهرِ او مجرّد بُوَد از اَعراض ، و باطن او از اغراض.
و هم از اخلاص پرسیدند. گفت: فنا است از فعلِ خویش ، و برداشتنِ فعلِ خویش دیدن از پیش.
گفتند: مُرید و مراد کیست؟ گفت: مرید در سیاست بُوَد از علم ، و مُراد در رعایتِ حق بود ، زیرا که مرید دونده بُوَد ، و مراد بَرَنده ، دونده در برنده کی رسد؟.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
@atttarrr
نوری با یکی نشسته بود، و هر دو زار می گریستند. چون آن کس برفت ، نوری روی به یاران کرد ، و گفت: دانستید که آن شخص که بود؟ گفتند: نه
گفت: ابلیس بود ، حکایتِ خدماتِ خود می کرد
و افسانه ی روزگار خود می گفت و از دردِ فراق
می نالید ، و چنانکه دیدیت می گریست. من نیز
می گریستم.
شبلی گوید: پیش نوری شدم. او را دیدم به مراقبت نشسته ، که مویی بر تن او حرکت نمی کرد.
گفتم: مراقبتی چنین نیکو از که آموختی؟
گفت: از گربه ای که بر سوراخِ موش بود. و او از من بسیار ساکن تر بود.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسین_نوری
@atttarrr
گفت: ابلیس بود ، حکایتِ خدماتِ خود می کرد
و افسانه ی روزگار خود می گفت و از دردِ فراق
می نالید ، و چنانکه دیدیت می گریست. من نیز
می گریستم.
شبلی گوید: پیش نوری شدم. او را دیدم به مراقبت نشسته ، که مویی بر تن او حرکت نمی کرد.
گفتم: مراقبتی چنین نیکو از که آموختی؟
گفت: از گربه ای که بر سوراخِ موش بود. و او از من بسیار ساکن تر بود.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسین_نوری
@atttarrr
وگفت: رضا بر دو قسم بود ؛ رضا بدو ، و رضا از او.
وگفت: ایمان ، تصدیقِ دل است.
وگفت: اِرادت ، رنجِ دائم است و ترکِ راحت.
و گفت : وصلت ؛ آن است که به محبوب ، اتّصال پدید آید از جمله ی چیزها ، و غیبت افتد از جمله ی چیزها.
و گفت : اِنبساط ،برخاستنِ احتشام است در وقتِ سوال.
و گفت : ریاضت ، شکستنِ نفس است به خدمت و منع کردنِ نفس است از فترت در خدمت.
و گفت : قناعت ، طلب ناکردن است آن را که در دستِ تو نیست ، و بی نیاز شدن از آنچه در دستِ تو است.
و گفت : اندوه ، تن را باز دارد از طَرَب.
و گفت: رَجا ، شاد شدن بُوَد به وجودِ وصالِ او.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابو_عبدالله_محمد_بن_الخفیف
#شیخ_کبیر
@atttarrr
وگفت: ایمان ، تصدیقِ دل است.
وگفت: اِرادت ، رنجِ دائم است و ترکِ راحت.
و گفت : وصلت ؛ آن است که به محبوب ، اتّصال پدید آید از جمله ی چیزها ، و غیبت افتد از جمله ی چیزها.
و گفت : اِنبساط ،برخاستنِ احتشام است در وقتِ سوال.
و گفت : ریاضت ، شکستنِ نفس است به خدمت و منع کردنِ نفس است از فترت در خدمت.
و گفت : قناعت ، طلب ناکردن است آن را که در دستِ تو نیست ، و بی نیاز شدن از آنچه در دستِ تو است.
و گفت : اندوه ، تن را باز دارد از طَرَب.
و گفت: رَجا ، شاد شدن بُوَد به وجودِ وصالِ او.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابو_عبدالله_محمد_بن_الخفیف
#شیخ_کبیر
@atttarrr
وگفت: تا نجویندت مجوی ، که آنچه جویی چون بیابی به تو ماند ، و چون تو بُوَد.
وگفت: سفر پنج است ؛ اول به پای ، دوم به دل ، سیُم به همت ، چهارم به دیدار ، پنجم در فنای نفس.
و گفت: هرکسی ماهی در دریا گیرد ، این جوانمردان بر خشک گیرند ، و دیگران کِشت بر خشک کنند این طائفه بر دریا کنند.
و گفت این طریق ، نخست نیاز بُوَد ، پس خلوت ، پس اندوه ، پس بیداری.
وگفت: می باید که دلِ خویش چون موج دریا بینی ، که آتش از میانِ آن موج بر آید و تن در آتش بسوزد ، درختِ وفا از میانِ آن سوخته بر آید ، میوه ی بقای ظاهر حاصل شود ، و چون میوه بخوری آبِ میوه به گذرِ دل فرو شود ، فانی شوی در یگانگیِ او.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسن_خرقانی
@atttarrr
وگفت: سفر پنج است ؛ اول به پای ، دوم به دل ، سیُم به همت ، چهارم به دیدار ، پنجم در فنای نفس.
و گفت: هرکسی ماهی در دریا گیرد ، این جوانمردان بر خشک گیرند ، و دیگران کِشت بر خشک کنند این طائفه بر دریا کنند.
و گفت این طریق ، نخست نیاز بُوَد ، پس خلوت ، پس اندوه ، پس بیداری.
وگفت: می باید که دلِ خویش چون موج دریا بینی ، که آتش از میانِ آن موج بر آید و تن در آتش بسوزد ، درختِ وفا از میانِ آن سوخته بر آید ، میوه ی بقای ظاهر حاصل شود ، و چون میوه بخوری آبِ میوه به گذرِ دل فرو شود ، فانی شوی در یگانگیِ او.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسن_خرقانی
@atttarrr
مردی در راه پیشم آمد ، گفت:کجا می روی؟ گفتم: به حج. گفت چه داری: گفتم دویست دِرَم.
گفت:بیا به من دِه که صاحب عیالم و هفت بار گِردِ من گَرد ، که حجّ تو این است گفت: چنان کردم و برگشتم.
شیخ در پسِ امامی نماز می کرد. پس امام گفت: یا شیخ ، تو کسبی نمی کنی ، و چیزی از کسی نمی خواهی ، از کجا می خوری؟
شیخ گفت : صبر کن تا نماز ، قضا کنم.
گفت: چرا؟
گفت: نماز از پسِ کسی که روزی دهنده را نداند ، روا نَبُوَد که گزارند.
آنکه کسی را در کُنج دل خویش پای به گنجی فرو شود در آن گنج گوهری یابد ، آن را محبت گویند.
و گفت: کارِ زنان از کار ما بهتر ، که ایشان در ماهی غسلی کنند از ناپاکی ، و ما در همه ی عمر خود غسلی نکردیم در پاکی.
و گفت از بایزیدی بیرون آمدم ، چون مار از پوست ، پس نگه کردم: عاشق و معشوق و عشق یکی دیدم
ندا کردند از من در من - که: ای تو من!
یعنی به مقام《الفناءُ فی اللّه》رسیدم.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_بایزید_بسطامی
@atttarrr
گفت:بیا به من دِه که صاحب عیالم و هفت بار گِردِ من گَرد ، که حجّ تو این است گفت: چنان کردم و برگشتم.
شیخ در پسِ امامی نماز می کرد. پس امام گفت: یا شیخ ، تو کسبی نمی کنی ، و چیزی از کسی نمی خواهی ، از کجا می خوری؟
شیخ گفت : صبر کن تا نماز ، قضا کنم.
گفت: چرا؟
گفت: نماز از پسِ کسی که روزی دهنده را نداند ، روا نَبُوَد که گزارند.
آنکه کسی را در کُنج دل خویش پای به گنجی فرو شود در آن گنج گوهری یابد ، آن را محبت گویند.
و گفت: کارِ زنان از کار ما بهتر ، که ایشان در ماهی غسلی کنند از ناپاکی ، و ما در همه ی عمر خود غسلی نکردیم در پاکی.
و گفت از بایزیدی بیرون آمدم ، چون مار از پوست ، پس نگه کردم: عاشق و معشوق و عشق یکی دیدم
ندا کردند از من در من - که: ای تو من!
یعنی به مقام《الفناءُ فی اللّه》رسیدم.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_بایزید_بسطامی
@atttarrr
وگفت: سرشتِ نفس بر بی ادبی است ، و بنده مامور است به ملازمتِ ادب.
و گفت: تقصیر در ادب در قُرب صعب تر بُوَد از تقصیرِ ادب در بُعد.
و گفت: معرفت را سه رکن بُوَد : هیبت و حیا و اُنس.
و گفت: رضا نظر کردنِ دل است به اختیار.
پرسیدند از شوق. گفت: سوختنِ دل بُوَد ، و پاره شدنِ جگر و زبانه زدنِ آتش در وی.
گفتند شوق برتر بُوَد یا محبت؟ گفت: محبت ، زیرا شوق از او برخیزد.
وگفت: هر علمی را بیانی است ، هر بیانی را زبانی است ، و هر زبانی را عبارتی ، و هر عبارتی را طریقی ، و هر طریقی را جمعیَند مخصوص ؛ پس هر که میان این احوال جدا تواند کرد ، او را رسد که سخن گوید.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابن_عطا
@atttarrr
و گفت: تقصیر در ادب در قُرب صعب تر بُوَد از تقصیرِ ادب در بُعد.
و گفت: معرفت را سه رکن بُوَد : هیبت و حیا و اُنس.
و گفت: رضا نظر کردنِ دل است به اختیار.
پرسیدند از شوق. گفت: سوختنِ دل بُوَد ، و پاره شدنِ جگر و زبانه زدنِ آتش در وی.
گفتند شوق برتر بُوَد یا محبت؟ گفت: محبت ، زیرا شوق از او برخیزد.
وگفت: هر علمی را بیانی است ، هر بیانی را زبانی است ، و هر زبانی را عبارتی ، و هر عبارتی را طریقی ، و هر طریقی را جمعیَند مخصوص ؛ پس هر که میان این احوال جدا تواند کرد ، او را رسد که سخن گوید.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابن_عطا
@atttarrr
وقتی لختی هیزیم دید که آتش در زده بودند و آب از دیگر سویِ وی می چکید. اصحاب را گفت ؛ ای مدّعیان ، اگر راست می گوئید که در دل آتش داریم ، از دیده تان ، اشک پیدا نیست.
وگفت: هیبت گدازنده ی دلهاست ، و محبّت گدازنده ی جانها ، و شوق گدازنده ی نَفسها.
و گفت: محبّت ، ایثارِ خیر است که دوست داری برای آنکه دوست داری.
آنچه دل ما را افتاده است ، از دیده نهان است. گر بودَمی با او بودَمی ولیکن من محوم ، اندر آنچه اوست.
و گفت: خدمت ، حرّیت دل است.
وگفت: شریعت آن است که او را پرستی، و طریقت آن است که او را طلبی ، و حقیقت آن است که او را بینی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_شبلی
@atttarrr
وگفت: هیبت گدازنده ی دلهاست ، و محبّت گدازنده ی جانها ، و شوق گدازنده ی نَفسها.
و گفت: محبّت ، ایثارِ خیر است که دوست داری برای آنکه دوست داری.
آنچه دل ما را افتاده است ، از دیده نهان است. گر بودَمی با او بودَمی ولیکن من محوم ، اندر آنچه اوست.
و گفت: خدمت ، حرّیت دل است.
وگفت: شریعت آن است که او را پرستی، و طریقت آن است که او را طلبی ، و حقیقت آن است که او را بینی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_شبلی
@atttarrr
و گفت: هر که را ایستادگی نَبُود در بدایت ، نتواند نشست با او در نهایت.
و گفت : اگر طلبِ علم فریضه است ، طلبِ معلوم فریضه تر.
وگفت: جمع اثباتی است بی نفی ، و نفی تفرقه ای است بی اثبات.
و گفت: عقل را دلالت ، حکمت را اشارت ، و معرفت را شهادت.
و گفت: نقد در فعل است تا صفت ، و فکرت در صفت تا موصوف. و عبارت نقد است به اشارت. و فکرت آن است که اشارت و عبارت بدو نرسد.
وگفت: قبض ، اوایلِ فناست ، و بسط ، اوایل بقا.
این حدیث به قطعِ مسافت نیست ، ازنفسِ خویش گامی فراتر نِه که همه ی مقصودها تو را بحاصل است.
چون بر بام شدی ، روی به آفتاب کردی و گفتی : ای سرگردانِ مملکت ، امروز چون بودی؟ و چون گذشتی ، هیچ جا از اندهگینی از این حدیث ، و هیچ جا از زیر و زَبَرشدگانِ این واقعه خبر یافتی؟
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوعلی_دقاق
@atttarrr
و گفت : اگر طلبِ علم فریضه است ، طلبِ معلوم فریضه تر.
وگفت: جمع اثباتی است بی نفی ، و نفی تفرقه ای است بی اثبات.
و گفت: عقل را دلالت ، حکمت را اشارت ، و معرفت را شهادت.
و گفت: نقد در فعل است تا صفت ، و فکرت در صفت تا موصوف. و عبارت نقد است به اشارت. و فکرت آن است که اشارت و عبارت بدو نرسد.
وگفت: قبض ، اوایلِ فناست ، و بسط ، اوایل بقا.
این حدیث به قطعِ مسافت نیست ، ازنفسِ خویش گامی فراتر نِه که همه ی مقصودها تو را بحاصل است.
چون بر بام شدی ، روی به آفتاب کردی و گفتی : ای سرگردانِ مملکت ، امروز چون بودی؟ و چون گذشتی ، هیچ جا از اندهگینی از این حدیث ، و هیچ جا از زیر و زَبَرشدگانِ این واقعه خبر یافتی؟
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوعلی_دقاق
@atttarrr
وگفت: بی ادبیِ خویشتن را اخلاص نام کرده اند ، و شَرَه را انبساط ، و دون همتی را جَلدی. همه از راه برگشته اند و بر راهِ مذموم می روند. زندگانی در مشاهده ی ایشان ناخوشی بُوَد در نقصانِ روح. اگر سخن گویند به خشم گویند ، و اگر خطاب کنند به تکبر کنند. و نفسِ ایشان خبر می دهد از ضمیر ایشان ، و شرهِ ایشان در خوردن منادی می کند از آنچه درسرّ ِ ایشان است.
وگفت: خلعتی دادند با شرک برآمیخته ، یکی را کرامتی ، یکی را فراستی ، یکی را حکمتی ، یکی را شناختی. هر که عاشق خلعت شد از آنچه مقصود است باز ماند.
منزل راه روان است که بر مرکبِ دل سفر کنند. هر که تو را از راه خبر می دهد از صفاتِ نفس خبر می دهد که این حدیث نشان پذیر نیست ؛ راه اهلِ حقیقت در عدم است ، تا عدم قبله ی ایشان نیایید راه نیابند. در راه حقیقت هر که اثباتِ خود کند به کُفر افتد. دیده ی صورت ، جز صورت نبیند ، و دیده ی صفت ، جز صفت نبیند.
راهِ عدم در قهر است و راهِ وجود در لطف. و این خلق عاشقِ وجودند و مُنهزم از عدم.
وگفت: محبّت هرگز درست نیاید تا اغراض را در سرّ ِ او اثری بُوَد ، و شواهد را در دلِ او خطری ، بل صحتِ محبت ، نسیان جمله ی اشیاست در استغراقِ مشاهده ی محبوب و فانی شدنِ مُحب از محبوب به محبوب.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_واسطی
@atttarrr
وگفت: خلعتی دادند با شرک برآمیخته ، یکی را کرامتی ، یکی را فراستی ، یکی را حکمتی ، یکی را شناختی. هر که عاشق خلعت شد از آنچه مقصود است باز ماند.
منزل راه روان است که بر مرکبِ دل سفر کنند. هر که تو را از راه خبر می دهد از صفاتِ نفس خبر می دهد که این حدیث نشان پذیر نیست ؛ راه اهلِ حقیقت در عدم است ، تا عدم قبله ی ایشان نیایید راه نیابند. در راه حقیقت هر که اثباتِ خود کند به کُفر افتد. دیده ی صورت ، جز صورت نبیند ، و دیده ی صفت ، جز صفت نبیند.
راهِ عدم در قهر است و راهِ وجود در لطف. و این خلق عاشقِ وجودند و مُنهزم از عدم.
وگفت: محبّت هرگز درست نیاید تا اغراض را در سرّ ِ او اثری بُوَد ، و شواهد را در دلِ او خطری ، بل صحتِ محبت ، نسیان جمله ی اشیاست در استغراقِ مشاهده ی محبوب و فانی شدنِ مُحب از محبوب به محبوب.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_واسطی
@atttarrr
او را در محبّت مذهبی خاص است ، و او تقدیم محبّت کرده است بر معرفت و پیشتر معرفت را بر محبّت تقدیم داشته اند. و گفت ؛ محبّت اصل و قاعده ی راه است و احوال و مقامات همه به نسبتِ با محبّت بازی اند. خاموشی ، خاموشیِ باطن است و محبّت ، صفای دوستی با ذکر دائم است.
وگفت: عبارت نتوان کرد از چیزی مگر به چیزی که از آن رقیق تر و لطیف تر بُوَد و هیچ چیز رقیق تر و لطیف تر نباشد از محبّت. پس به چه از محبّت عبارت توان کرد؟ از محبّت عبارتی نتوان کرد.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_سمنون_محب
@atttarrr
وگفت: عبارت نتوان کرد از چیزی مگر به چیزی که از آن رقیق تر و لطیف تر بُوَد و هیچ چیز رقیق تر و لطیف تر نباشد از محبّت. پس به چه از محبّت عبارت توان کرد؟ از محبّت عبارتی نتوان کرد.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_سمنون_محب
@atttarrr
و گفت: مردم سه گروهند ؛ یکی اُمرا ، دوم عُلما ، سوم فقرا. چون اُمرا تباه شوند ، معاش و اکتسابِ خلق تباه شود، و چون عُلما تباه شوند ، دینِ خلق روی به نقصان نهد ، و چون فُقرا تباه شوند ، زُهد و همّت در میانِ خلق تباه شود.
وگفت: صحبت با عُقلا به اقتدا کن ، و با زُهّاد به حُسنِ مدارا ، و با جهّال به صبری جمیل.
اول نشانِ حکمت خاموشی است ، و سخن گفتن به قدر حاجت. هر که بر نَفسِ خویش عاشق شد ، خواری و مذلّت بر او عاشق شد.
و گفت: شکرِ نعمت مشاهده ی منت است و نگاهداشتِ حرمت.
وگفت: دری بر من گشادند و گفتند بخواه. گفتم تو آن خداوندی که یک ذرّه بجز از تو به کسی نرسد. چه خواهم ؟ مرا هم در این مقامِ بیچارگیِ خودم رها کن ، که طاقتِ بلا نمی دارم.
وگفت:اصلِ آدمی زاد از آب است و خاک. کس بُوَد که آب بر او غالبتر بُوَد ، او را به لطف ریاضت باید داد ، اگر به عُنف کنند متغیّر گردد و به مقصود نرسد. و کس بُوَد که خاک بر او غالبتر بُوَد ، لابُد او را به لگد باید کوفت ، و به سختی باید سرشت تا کاری را بشاید.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_وراق
@atttarrr
وگفت: صحبت با عُقلا به اقتدا کن ، و با زُهّاد به حُسنِ مدارا ، و با جهّال به صبری جمیل.
اول نشانِ حکمت خاموشی است ، و سخن گفتن به قدر حاجت. هر که بر نَفسِ خویش عاشق شد ، خواری و مذلّت بر او عاشق شد.
و گفت: شکرِ نعمت مشاهده ی منت است و نگاهداشتِ حرمت.
وگفت: دری بر من گشادند و گفتند بخواه. گفتم تو آن خداوندی که یک ذرّه بجز از تو به کسی نرسد. چه خواهم ؟ مرا هم در این مقامِ بیچارگیِ خودم رها کن ، که طاقتِ بلا نمی دارم.
وگفت:اصلِ آدمی زاد از آب است و خاک. کس بُوَد که آب بر او غالبتر بُوَد ، او را به لطف ریاضت باید داد ، اگر به عُنف کنند متغیّر گردد و به مقصود نرسد. و کس بُوَد که خاک بر او غالبتر بُوَد ، لابُد او را به لگد باید کوفت ، و به سختی باید سرشت تا کاری را بشاید.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_وراق
@atttarrr
عافیت ، اختیارِ من است ، و بلا ، اختیارِ دوست. من اختیارِ خویش بر اختیارِ او اختیار نکنم.
و گفت: محبّت ، محوِ ارادت است و داروی دل اندر او نگاه کردن.
مرد باید که بر هیچ صفت نَاِستَد تا رَوَنده باشد. نه در توکّل مقام کند ، و نه در صفتِ دِگر ، که ایستادن روی ندارد.
وگفت: دستی فارغ ، و دل ساکن ، و هر کجا که خواهی می شو!
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابراهیم_خواص
@atttarrr
و گفت: محبّت ، محوِ ارادت است و داروی دل اندر او نگاه کردن.
مرد باید که بر هیچ صفت نَاِستَد تا رَوَنده باشد. نه در توکّل مقام کند ، و نه در صفتِ دِگر ، که ایستادن روی ندارد.
وگفت: دستی فارغ ، و دل ساکن ، و هر کجا که خواهی می شو!
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابراهیم_خواص
@atttarrr
در طواف خلقی را دید که به کارهای دنیوی مشغول بودند و سخن می گفتند. برفت ، پاره ای آتش و هیزم بیاورد سوال کردند ؛ چه خواهی کردن؟
گفت: می خواهم که کعبه را بسوزم تا خلق از کعبه فارغ آیند و به خدای پردازند. و گفت ای رعنا عروسِ سرافراز که در میان نشسته ای و خود را چون عروس جلوه می دهی ، و چندین هزار خلق در زیرِ مغیلان به تشنگی و گرسنگی در اشتیاقِ جمالِ تو جان داده ، این جلوه چیست که اگر تو را یک بار بَیتی گفت ، مرا هفتاد بار عَبدی گفت.
وگفت: گمراه نشد در این راه هیچ کس مگر به سببِ فسادِ ابتدا ، که ابتدایِ فاسد باشد که به انتها سرایت کند.
و گفت: هر که را ادبِ نفس نباشد او به ادبِ دل نتواند رسید ، و هر که را ادبِ دل نَبُوَد چگونه به ادبِ روح تواند رسید؟ و هر که را ادبِ روح نَبُوَد چگونه به محلِ قربِ حق تواند رسیدن؟
وگفت: محبّت بیرون نیامدن است از درویشی بر هر حالی که باشی
محبّتی بُوَد که موجبِ او از خون رهانیدن بُوَد و محبّتی بُوَد که موجبِ او خون ریختن بُوَد.
اهلِ محبّت قائمند بر قدمی ، که اگر گامی پیش نهند غرق شوند و اگر قدمی باز پس نهند ، محجوب گردند.
سوال کردند که تو را از محبّت چیزی هست؟
گفت: راست می گویید ، ولیکن در آن می سوزم.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالقاسم_نصر_آبادی
@atttarrr
گفت: می خواهم که کعبه را بسوزم تا خلق از کعبه فارغ آیند و به خدای پردازند. و گفت ای رعنا عروسِ سرافراز که در میان نشسته ای و خود را چون عروس جلوه می دهی ، و چندین هزار خلق در زیرِ مغیلان به تشنگی و گرسنگی در اشتیاقِ جمالِ تو جان داده ، این جلوه چیست که اگر تو را یک بار بَیتی گفت ، مرا هفتاد بار عَبدی گفت.
وگفت: گمراه نشد در این راه هیچ کس مگر به سببِ فسادِ ابتدا ، که ابتدایِ فاسد باشد که به انتها سرایت کند.
و گفت: هر که را ادبِ نفس نباشد او به ادبِ دل نتواند رسید ، و هر که را ادبِ دل نَبُوَد چگونه به ادبِ روح تواند رسید؟ و هر که را ادبِ روح نَبُوَد چگونه به محلِ قربِ حق تواند رسیدن؟
وگفت: محبّت بیرون نیامدن است از درویشی بر هر حالی که باشی
محبّتی بُوَد که موجبِ او از خون رهانیدن بُوَد و محبّتی بُوَد که موجبِ او خون ریختن بُوَد.
اهلِ محبّت قائمند بر قدمی ، که اگر گامی پیش نهند غرق شوند و اگر قدمی باز پس نهند ، محجوب گردند.
سوال کردند که تو را از محبّت چیزی هست؟
گفت: راست می گویید ، ولیکن در آن می سوزم.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالقاسم_نصر_آبادی
@atttarrr