Telegram Web
زیرپوشش دین

ای صدرنشین زاهد عالی جناب ما
ای دوستدارمخفیّ جام شراب ما

ظاهر نما به چهره ی معروف مردمی
ازدور چو آب و زنزدیک سراب ما

تا کی دوام می‌کند تزویر ریو تو
پیدابدست زمزم و پنهان شراب ما

گربرددزد زخانه ی درویش فوطهء
بردی به شب زمکتب توحید کتاب ما

بیچاره گان فریب ترامی‌خورد مدام
ظاهر نما به لنگیّ وباطن خراب ما

ترسم که روز حشر امامی کنی دگر
وآنجا نهی به آتش دوزخ کباب ما

رحمانی چه اعتبار به تزئن ظاهری
بیش تر بودازین بخرابی ثواب ما

#ارسالی دوست عزیز

@asharmolana
8💔3👍1
.
ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را

من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب‌خوش بگفتم خواب را

هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را

من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم می‌زند اِستاده‌ام نُشّاب را

مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ‌کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

#سعدی_شیرازی



@asharmolana.
13💔1
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد ……..🤍🌱

#حافظ_شیرازی

@asharmolana.
17
3
چند قبا بر قد دل دوختم
چند چراغ خرد افروختم
پیر فلک را که قراریش نیست
گردش بس بوالعجب آموختم
گنج کرم آمد مهمان من
وام فقیران ز کرم توختم
حاصل از این سه سخنم بیش نیست
سوختم و سوختم و سوختم
بر مثل شمعم من پاکباز
ریختم آن دخل که اندوختم
بس که بسی نکته عیسی جان
در دل و در گوش خر اسپوختم
بس که اذا تم دنا نقصه
تا بنگوید صنم شوخ تم
________🌹

تفسیر؛

1. «چند قبا بر قد دل دوختم / چند چراغ خرد افروختم»
زحمت زیادی کشیدم تا دل را آراسته کنم و چراغ خرد و آگاهی بیفروزم.

2. «پیر فلک را که قراریش نیست / گردش بس بوالعجب آموختم»
چرخ گردون را که بی‌ثبات است، گردش و معنای عجیبی بخشیدم.

3. «گنج کرم آمد مهمان من / وام فقیران ز کرم توختم»
بخشندگی الهی به من رسید، و من هم با آن، نیاز نیازمندان را برآوردم.

4. «حاصل از این سه سخنم بیش نیست / سوختم و سوختم و سوختم»
تمام زندگی و حکمت من در این سه کلمه خلاصه می‌شود: سوختن در عشق.

5. «بر مثل شمعم من پاکباز / ریختم آن دخل که اندوختم»
همچون شمع، جان و اندوخته‌ام را در راه عشق قربان کردم.

6. «بس که بسی نکته عیسی جان / در دل و در گوش خر اسپوختم»
آن‌قدر حرف‌های بلند و روحانی زدم که حتی به گوش نادانان (خر) هم رساندم.

7. «بس که اذا تم دنا نقصه / تا بنگوید صنم شوخ تم»
آن‌قدر درباره نقصان کمال گفتم که معشوق شوخ هم جرأت نمی‌کند بگوید “تمامم”.

جمع‌بندی کوتاه:

مولانا در این غزل، از تلاش معنوی، سوختن در راه عشق، بخشش، و رسیدن به معرفت سخن می‌گوید. پیام اصلی: در راه حقیقت، همه چیز را باید فدا کرد.

@asharmolana.
13
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم
برو ای طبیبم از سر که دوا نمی‌پذیرم
همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان
تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم
مده ای حکیم پندم که به کار در نبندم
که ز خویشتن گزیر است و ز دوست ناگزیرم
برو ای سپر ز پیشم که به جان رسید پیکان
بگذار تا ببینم که که می‌زند به تیرم
نه نشاط دوستانم نه فراغ بوستانم
بروید ای رفیقان به سفر که من اسیرم
تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
به زبان خود بگویی که به حسن بی‌نظیرم
تو به خواب خوش بیاسای و به عیش و کامرانی
که نه من غنوده‌ام دوش و نه مردم از نفیرم
نه توانگران ببخشند فقیر ناتوان را
نظری کن ای توانگر که به دیدنت فقیرم
اگرم چو عود سوزی تن من فدای جانت
که خوش است عیش مردم به روایح عبیرم
نه تو گفته‌ای که سعدی نبرد ز دست من جان
نه به خاک پای مردان چو تو می‌کشی نمیرم

#سعدی
@Ashaar_Hakimaneh
18❤‍🔥4
هرگز
از گردش ایام دل آزرده مباش!
بامدادی است
پی هر شبِ تاری

#مولانا

@asharmolana.
41🕊3
" اهلِ دنیا، عاشق جاه اند از بی‌دانشی
آتشِ سوزان به‌چشمِ کودکِ نادان زر است"

#بیدل_دهلوی

اهلِ دنیا اشاره به سو‌دپرستانی است که از فرط بی‌دانشی، به‌جاه (کنایه از مقام و حِشمتِ دنیایی) عشق می‌ورزند و مانند کودک نادان - به تصوّر این‌که آتشِ سوزان زر است - به آتش دست می‌اندازند و سرانجام، خود در این آتشِ سوزانِ حرص می‌‌سوزند تا به تعبیر خودشان، به آن "جاه" و و جاهتِ کاذب برسند.

دانش یا درکِ واقعی آن‌ست که آدم به جاه و شوکتِ اعتباری دل نبندد و در پی کسبِ و فضیلتِ حقیقی؛ یعنی دوری از حرص و
جاه باشد.


@asharmolana.
11👍1
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی‌ست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر

زان که هرگز به جمال تو در آیینه وهم
متصور نشود صورت و بالای دگر

هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید
گویم این نیز نهم بر سر غم‌های دگر

بازگویم نه که دوران حیات این همه نیست
سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر

#سعدی_شیرازی

@asharmolana.
23❤‍🔥1
دل فدای او شد و جان نیز هم…….🤍🌱

#حافظ_شیرازی

@asharmolana.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
24
مجنون عشق را دگر امروز حالت است
کاسلام دین لیلی و دیگر ضلالت است

فرهاد را از آن چه که شیرین ترش کند
این را شکیب نیست گر آن را ملالت است

عذرا که نانوشته بخواند حدیث عشق
داند که آب دیدهٔ وامق رسالت است

مطرب همین طریق غزل گو نگاه دار
کاین ره که برگرفت به جایی دلالت است

زین در کجا رویم که ما را به خاک او
واو را به خون ما که بریزد حوالت است

#سعدی_شیرازی

@asharmolana.
17
من طربم طرب منم زهره زند نوای من
عشق میان عاشقان شیوه کند برای من

عشق چومست و خوش شود بیخودوکش مکش شود
فاش کند چو بی‌دلان بر هـــمگان هـــوای مـــن

ناز مرا به جان کشد بر رخ من نشان کشد
چرخ فلک حسد برد ز آنچ کند به جای من

من سر خود گرفته‌ام من ز وجود رفته‌ام
ذره به ذره می زند دبدبه فنای من

آه که روز دیر شد آهوی لطف شیر شد
دلبر و یار سیر شد از سخن و دعای من

یار برفت و ماند دل شب همه شب در آب و گل
تلخ و خمار می طپم تا به صبوح وای من

تا که صبوح دم زند شمس فلک علم زند
باز چو سرو تر شود پشت خم دوتای من

باز شود دکان گل ناز کنند جزو و کل
نای عراق با دهل شرح دهد ثنای من

ساقی جان خوبرو باده دهد سبو سبو
تا سر و پای گم کند زاهد مرتضای من

بهر خدای ساقیا آن قدح شگرف را
بر کف پیر من بنه از جهت رضای من

گفت که باده دادمش در دل و جان نهادمش
بال و پری گشادمش از صفت صفای من

پیر کنون ز دست شد سخت خراب و مست شد
نیست در آن صفت که او گوید نکته‌های من

ساقی آدمی کشم گر بکشد مرا خوشم
راح بود عطای او روح بود سخای من

باده توی سبو منم آب توی و جو منم
مست میان کو منم ساقی من سقای من

از کف خویش جسته‌ام در تک خم نشسته‌ام
تا همگی خدا بود حاکم و کدخدای من

شمس حقی که نور او از تبریز تیغ زد
غرقه نور او شد این شعشعه ضیای من

#مولانا

@asharmolana.
21❤‍🔥4🕊1
‎بیا تا قدرِ یکدیگر بدانیم
‎که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
‎چو مؤمن آینه‌یْ مؤمن یقین شد
‎چرا با آینه ما روگرانیم؟
‎کریمان جان فدایِ دوست کردند
‎سگی بگذار، ما هم مردمانیم
‎فسون قل اعوذ و قل هو الله
‎چرا در عشق همدیگر نخوانیم؟
‎غرض‌ها تیره دارد دوستی را
‎غرض‌ها را چرا از دل نرانیم؟
‎گهی خوشدل شوی از من که میرم
‎چرا مرده‌پرست و خصمِ جانیم؟
‎چو بعدِ مرگ خواهی آشتی کرد
‎همه عمر از غمت در امتحانیم
‎کنون پندار مُردم، آشتی کن
‎که در تسلیم، ما چون مردگانیم
‎چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
‎رُخم را بوسه ده، کاکنون همانیم
‎خمش کن مرده‌وار ای دل، ازیرا
‎به هستی متهم ما زین زبانیم

#مولانا

@asharmolana.
26
گر بیدل و بی دستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم، آهسته که سرمستم

در مجلس حیرانی، جانی است مرا جانی
زان شد که تو می دانی، آهسته که سرمستم

#حضرت_مولانا

@asharmolana.
19❤‍🔥1
گرچه منزل بَس خطرناک است و مقصد بَس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان، غم مخور...

#حافظ_شیرازی

@asharmolana.

(📷)
29👍3
به باغ بلبل از این پس نوای ما گوید
حدیث عشق شکرریز جان فزا گوید

اگر ز رنگ رخ یار ما خبر دارد
ز لاله زار و ز نسرین و گل چرا گوید……

#حضرت_مولانا

@asharmolana.
17❤‍🔥4
اگر چه مستیِ عشقم خراب کرد ولی
اساسِ هستیِ من زان خراب، آبادست…..🤍🌱

#حافظ_شیرازی

@asharmolana.
11❤‍🔥8
گر چه مستیم و خرابیم چو شب های دگر
باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر
امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر
مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه غم
من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر
چه به میخانه چه محراب حرامم باشد
گر بجز عشق توام هست تمنای دگر……..🤍🌱

#عماد_خراسانی

@asharmolana.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
25👍1
اهل دنیا چون سگان مسلخ اند
داهمن درجق حق و در وق وق اند

اهل دنیا زین سبب اعما دل اند
شارب شورابه آب و گل اند

شور می خور کور می چر در جهان
چون ندارد آب حیوان در نهان

ای بسا ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نباید داد دست

گرچه درصورت همه گی مردم اند
اکثر شان گاو و خری بی دم اند

آدم معنا وصورت دیگراست
گرچه هردو زاده یک گوهراست

گربه صورت عالم اصغر تویی
هم به معنی عالم اکبر تویی

آدم اسطرلاب اسرارعلوست
وصف آدم مظهر آیات اوست

آدمی گر نور گیرد از خدا
هست مسجودملایک زاجتبا

جان شو واز راه جان ،جان را شناس
اهل بینش شو ،نه فرزند قیاس

اهل دنیا چه کهین و چه مهین
لعنت الله علیه اجمین

#حضرت_مولانا

@asharmolana
11❤‍🔥8😍2🕊1
مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد

خدا را محتسب ما را به فریادِ دف و نی بخش
که سازِ شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد

مجالِ من همین باشد که پنهان عشقِ او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

شرابِ لعل و جایِ امن و یارِ مهربان ساقی
دلا کی بِه شود کارت اگر اکنون نخواهد شد….

#حافظ_شیرازی


@asharmolana
14👍1
2025/08/25 10:01:32
Back to Top
HTML Embed Code: