بعد ازین وادی عشق آید پدید
غرق آتش شد کسی کانجا رسید
کس درین وادی به جز آتش مباد
وانک آتش نیست عیشش خوش مباد
عاشق آن باشد که چون آتش بود
گرم رو سوزنده و سرکش بود
عاقبت اندیش نبود یک زمان
در کشد خوش خوش بر آتش صد جهان
لحظهای نه کافری داند نه دین
ذرهای نه شک شناسد نه یقین
نیک و بد در راه او یکسان بود
خود چو عشق آمد نه این نه آن بود
ای مباحی این سخن آن تونیست
مرتدی تو، این به دندان تو نیست
هرچ دارد، پاک دربازد به نقد
وز وصال دوست مینازد به نقد
دیگران را وعدهٔ فردا بود
لیک او را نقد هم اینجا بود
تا نسوزد خویش را یک بارگی
کی تواند رست از غم خوارگی
تا بریشم در وجود خود نسوخت
در مفرح کی تواند دل فروخت
میتپد پیوسته در سوز و گداز
تا بجای خود رسد ناگاه باز
ماهی از دریا چو بر صحرا فتد
میتپد تا بوک در دریا فتد
عشق اینجا آتشست و عقل دود
عشق کامد در گریزد عقل زود
عقل در سودای عشق استاد نیست
عشق کار عقل مادر زاد نیست
گر ز غیبت دیدهای بخشند راست
اصل عشق اینجا ببینی کز کجاست
هست یک یک برگ از هستی عشق
سر ببر افکنده از مستی عشق
گر ترا آن چشم غیبی باز شد
با تو ذرات جهان هم راز شد
ور به چشم عقل بگشایی نظر
عشق را هرگز نبینی پا و سر
مرد کارافتاده باید عشق را
مردم آزاده باید عشق را
تو نه کار افتادهای نه عاشقی
مردهای تو، عشق را کی لایقی
زنده دل باید درین ره صد هزار
تا کند در هرنفس صد جان نثار
#شیخ_عطار_نیشابوری
@asharmolana
غرق آتش شد کسی کانجا رسید
کس درین وادی به جز آتش مباد
وانک آتش نیست عیشش خوش مباد
عاشق آن باشد که چون آتش بود
گرم رو سوزنده و سرکش بود
عاقبت اندیش نبود یک زمان
در کشد خوش خوش بر آتش صد جهان
لحظهای نه کافری داند نه دین
ذرهای نه شک شناسد نه یقین
نیک و بد در راه او یکسان بود
خود چو عشق آمد نه این نه آن بود
ای مباحی این سخن آن تونیست
مرتدی تو، این به دندان تو نیست
هرچ دارد، پاک دربازد به نقد
وز وصال دوست مینازد به نقد
دیگران را وعدهٔ فردا بود
لیک او را نقد هم اینجا بود
تا نسوزد خویش را یک بارگی
کی تواند رست از غم خوارگی
تا بریشم در وجود خود نسوخت
در مفرح کی تواند دل فروخت
میتپد پیوسته در سوز و گداز
تا بجای خود رسد ناگاه باز
ماهی از دریا چو بر صحرا فتد
میتپد تا بوک در دریا فتد
عشق اینجا آتشست و عقل دود
عشق کامد در گریزد عقل زود
عقل در سودای عشق استاد نیست
عشق کار عقل مادر زاد نیست
گر ز غیبت دیدهای بخشند راست
اصل عشق اینجا ببینی کز کجاست
هست یک یک برگ از هستی عشق
سر ببر افکنده از مستی عشق
گر ترا آن چشم غیبی باز شد
با تو ذرات جهان هم راز شد
ور به چشم عقل بگشایی نظر
عشق را هرگز نبینی پا و سر
مرد کارافتاده باید عشق را
مردم آزاده باید عشق را
تو نه کار افتادهای نه عاشقی
مردهای تو، عشق را کی لایقی
زنده دل باید درین ره صد هزار
تا کند در هرنفس صد جان نثار
#شیخ_عطار_نیشابوری
@asharmolana
❤13
آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا
آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا
از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن
از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا
ای عشق چون آتشکده در نقش و صورت آمده
بر کاروان دل زده، یک دم امان ده یا فتی
در آتش و در سوز من، شب میبرم تا روز من
ای فرخ پیروز من از روی آن شمسالضحی
بر گرد ماهش میتنم، بیلب سلامش میکنم
خود را زمین برمیزنم زان پیش کو گوید صلا
گلزار و باغ عالمی چشم و چراغ عالمی
هم درد و داغ عالمی، چون پا نهی اندر جفا؟
آیم کنم جان را گرو، گویی مده زحمت، برو
خدمت کنم تا واروم گویی که ای ابله بیا
گشته خیال همنشین با عاشقان آتشین
غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما
ای دل قرار تو چه شد وان کار و بار تو چه شد
خوابت که میبندد چنین اندر صباح و در مسا
دل گفت حسن روی او وان نرگس جادوی او
وان سنبل ابروی او وان لعلِ شیرینماجرا
ای عشق پیش هر کسی نام و لقب داری بسی
من دوش نام دیگرت کردم که درد بیدوا
ای رونق جانم ز تو، چون چرخْ گردانم ز تو
گندم فرست ای جان که تا خیره نگردد آسیا
دیگر نخواهم زد نفس این بیت را میگوی و بس
بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا یا ربنا
____________🌹
#دیوان_شمس
@asharmolana.
آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا
از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن
از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا
ای عشق چون آتشکده در نقش و صورت آمده
بر کاروان دل زده، یک دم امان ده یا فتی
در آتش و در سوز من، شب میبرم تا روز من
ای فرخ پیروز من از روی آن شمسالضحی
بر گرد ماهش میتنم، بیلب سلامش میکنم
خود را زمین برمیزنم زان پیش کو گوید صلا
گلزار و باغ عالمی چشم و چراغ عالمی
هم درد و داغ عالمی، چون پا نهی اندر جفا؟
آیم کنم جان را گرو، گویی مده زحمت، برو
خدمت کنم تا واروم گویی که ای ابله بیا
گشته خیال همنشین با عاشقان آتشین
غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما
ای دل قرار تو چه شد وان کار و بار تو چه شد
خوابت که میبندد چنین اندر صباح و در مسا
دل گفت حسن روی او وان نرگس جادوی او
وان سنبل ابروی او وان لعلِ شیرینماجرا
ای عشق پیش هر کسی نام و لقب داری بسی
من دوش نام دیگرت کردم که درد بیدوا
ای رونق جانم ز تو، چون چرخْ گردانم ز تو
گندم فرست ای جان که تا خیره نگردد آسیا
دیگر نخواهم زد نفس این بیت را میگوی و بس
بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا یا ربنا
____________🌹
#دیوان_شمس
@asharmolana.
❤16
در دیده من اندرآ وز چشم من بنگر مرا
زیرا برون از دیدهها منزلگهی بگزیدهام
تو مست مست سرخوشی من مست بیسر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی من بیدهان خندیدهام
#مولانای_جان
@asharmolana.
زیرا برون از دیدهها منزلگهی بگزیدهام
تو مست مست سرخوشی من مست بیسر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی من بیدهان خندیدهام
#مولانای_جان
@asharmolana.
❤30👍1
صلوات بر پیامبر مهربان مان حضرت محمد ﷺ
اللَّهُــمَّ ᷂صَلِّ ᷂وَسَـــلِّمْ ᷂وَبَارِك ᷂على ᷂نَبِيِّنَـــا ᷂مُحمَّد ﷺ❤️
@asharmolana
اللَّهُــمَّ ᷂صَلِّ ᷂وَسَـــلِّمْ ᷂وَبَارِك ᷂على ᷂نَبِيِّنَـــا ᷂مُحمَّد ﷺ❤️
@asharmolana
❤69❤🔥6👍2
از درد ترک خورده و از زخم کبودیم
کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم
او می رود و هر وجبش لاله و نسرین
ما سنگ تر از سنگ همانیم که بودیم
ما عزتمان بسته به این است بسوزیم
با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم
تن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته است
از غیرتمان بود نوشتند حسودیم
پیگیر پریشانی ما دیر به دیر است
دلتنگ به یک خنده ی او زود به زودیم
بر سقف اگر راستین قندیل فراز است
ما نیز همانیم فرازیم و فرودیم
بعد از تو اگر هم کسی آمد به سراغم
آمد ببرد آنچه ز تو تازه سرودیم ...
#حامد_هسکری
#ارسالی_عزیزان
@asharmolana.
کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم
او می رود و هر وجبش لاله و نسرین
ما سنگ تر از سنگ همانیم که بودیم
ما عزتمان بسته به این است بسوزیم
با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم
تن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته است
از غیرتمان بود نوشتند حسودیم
پیگیر پریشانی ما دیر به دیر است
دلتنگ به یک خنده ی او زود به زودیم
بر سقف اگر راستین قندیل فراز است
ما نیز همانیم فرازیم و فرودیم
بعد از تو اگر هم کسی آمد به سراغم
آمد ببرد آنچه ز تو تازه سرودیم ...
#حامد_هسکری
#ارسالی_عزیزان
@asharmolana.
❤31🕊2
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،
شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد
با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان وای به حال دگران شد……🤍🌱
#حامد_عسکری
@asharmolana.
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،
شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد
با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان وای به حال دگران شد……🤍🌱
#حامد_عسکری
@asharmolana.
❤31🕊4❤🔥3💔2
افسوس که عمر رفت بر بیهوده
هم لقمه حرام و هم نفس آلوده
فرمودهٔ ناکرده پشیمانم کرد
افسوس ز کردههای نافرموده
#ابوسعید_ابوالخیر
@asharmolana.
هم لقمه حرام و هم نفس آلوده
فرمودهٔ ناکرده پشیمانم کرد
افسوس ز کردههای نافرموده
#ابوسعید_ابوالخیر
@asharmolana.
❤23👍4
یک چَشمِ من از روز جدائی بگریست
چَشمِ دگرم گفت: «چرا؟ گریه ز چیست؟!»
چون روز وصال شد فَرازش کردم
گفتم: «نَگریستی، نباید نِگریست!»
#مولانای_جان
@asharmolana.
چَشمِ دگرم گفت: «چرا؟ گریه ز چیست؟!»
چون روز وصال شد فَرازش کردم
گفتم: «نَگریستی، نباید نِگریست!»
#مولانای_جان
@asharmolana.
❤17
ماییم که از باده بی جام خوشیم
صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم
#حضرتمولانا
@asharmolana.
صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم
#حضرتمولانا
@asharmolana.
❤33
سنگ شکاف می کند در هوس لقای تو
جان پر و بال میزند در طرب هوای تو
آتش آب می شود عقل خراب می شود
دشمن خواب می شود دیدهٔ من برای تو
جامهٔ صبر می درد عقل ز خویش می رود
مردم و سنگ میخورد عشق چو اژدهای تو
بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را
جور مکن که بنده را نیست کسی بجای تو
آب تو چون بجو رود کی سخنم نکو رود
گاه دمم فرو درد از سبب حیای تو
چیست غذای عشق تو این جگر کباب تو
چیست دل خراب من کار گه وفای تو
خابیه جوش میکند کیست که نوش میکند
چنگ خروش میکند در صفت و ثنای تو
عشق در آمد از درم دست نهاد بر سرم
دید مرا که بی توم گفت مرا که وای تو
دیدم صعب منزلی درهم و سخت مشکلی
رفتم و مانده ام دلی کشته به دست و وای تو
#حضرت_مولانا
@asharmolana.
جان پر و بال میزند در طرب هوای تو
آتش آب می شود عقل خراب می شود
دشمن خواب می شود دیدهٔ من برای تو
جامهٔ صبر می درد عقل ز خویش می رود
مردم و سنگ میخورد عشق چو اژدهای تو
بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را
جور مکن که بنده را نیست کسی بجای تو
آب تو چون بجو رود کی سخنم نکو رود
گاه دمم فرو درد از سبب حیای تو
چیست غذای عشق تو این جگر کباب تو
چیست دل خراب من کار گه وفای تو
خابیه جوش میکند کیست که نوش میکند
چنگ خروش میکند در صفت و ثنای تو
عشق در آمد از درم دست نهاد بر سرم
دید مرا که بی توم گفت مرا که وای تو
دیدم صعب منزلی درهم و سخت مشکلی
رفتم و مانده ام دلی کشته به دست و وای تو
#حضرت_مولانا
@asharmolana.
❤12❤🔥2
از بلخ به روم آمدنه رومی و نه بلخی
از شهر جنون برخاست نی مست و نه دیوانه
هر کس به گمان خود اورا صفتی بخشید
یک سلسله دیوانه یک طالب فرزانه
گیتی وطن او گشت هر چند که خوانندش
یک قوم ز ترکستان یک قوم ز فرغانه…….🤍🌱
#حضرت_مولانا
#ارسالی_عزیزان
@asharmolana.
از شهر جنون برخاست نی مست و نه دیوانه
هر کس به گمان خود اورا صفتی بخشید
یک سلسله دیوانه یک طالب فرزانه
گیتی وطن او گشت هر چند که خوانندش
یک قوم ز ترکستان یک قوم ز فرغانه…….🤍🌱
#حضرت_مولانا
#ارسالی_عزیزان
@asharmolana.
❤23👍3
گفتم که دگر چشم به دلبر نکنم
صوفی شوم و گوش به منکر نکنم
دیدم که خلاف طبع موزون من است
توبت کردم که توبه دیگر نکنم
#سعدی_شیرازی
@asharmolana
صوفی شوم و گوش به منکر نکنم
دیدم که خلاف طبع موزون من است
توبت کردم که توبه دیگر نکنم
#سعدی_شیرازی
@asharmolana
❤30❤🔥4
ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
پی میبرد به چیزی جانم ولی نه چیزی
تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی
بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت
اکنون نگاه کردم تو خود همه جهانی
#شیخ_عطار_نیشاپوری
@asharmolana.
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
پی میبرد به چیزی جانم ولی نه چیزی
تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی
بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت
اکنون نگاه کردم تو خود همه جهانی
#شیخ_عطار_نیشاپوری
@asharmolana.
❤26🕊2
عاشقی و آنگهانی نام و ننگ
او نشاید عشق را ده سنگ سنگ
گر ز هر چیزی بلنگی دور شو
راه دور و سنگلاخ و لنگ لنگ
مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بیرنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
جور و ظلم دوست را بر جان بنه
ور نخواهی پس صلای جنگ جنگ
گر نمیخواهی تراش صیقلش
باش چون آیینه پرزنگ زنگ
دست را بر چشم خود نه گو به چشم
چشم بگشا خیره منگر دنگ دنگ
………🤍🌱
#حضرت_مولانا
@asharmolana.
او نشاید عشق را ده سنگ سنگ
گر ز هر چیزی بلنگی دور شو
راه دور و سنگلاخ و لنگ لنگ
مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بیرنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
جور و ظلم دوست را بر جان بنه
ور نخواهی پس صلای جنگ جنگ
گر نمیخواهی تراش صیقلش
باش چون آیینه پرزنگ زنگ
دست را بر چشم خود نه گو به چشم
چشم بگشا خیره منگر دنگ دنگ
………🤍🌱
#حضرت_مولانا
@asharmolana.
❤17
اندر دل بیوفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد…….🤍🌱
#حضرت_مولانا
@asharmolana.
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد…….🤍🌱
#حضرت_مولانا
@asharmolana.
❤36
سنگ شکاف می کند در هوس لقای تو
جان پر و بال میزند در طرب هوای تو
آتش آب می شود عقل خراب می شود
دشمن خواب می شود دیدهٔ من برای تو
جامهٔ صبر می درد عقل ز خویش می رود
مردم و سنگ میخورد عشق چو اژدهای تو
بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را
جور مکن که بنده را نیست کسی بجای تو
آب تو چون بجو رود کی سخنم نکو رود
گاه دمم فرو درد از سبب حیای تو
چیست غذای عشق تو این جگر کباب تو
چیست دل خراب من کار گه وفای تو
خابیه جوش میکند کیست که نوش میکند
چنگ خروش میکند در صفت و ثنای تو
عشق در آمد از درم دست نهاد بر سرم
دید مرا که بی توم گفت مرا که وای تو
دیدم صعب منزلی درهم و سخت مشکلی
رفتم و مانده ام دلی کشته به دست و وای تو
#دیوان_شمس
@asharmolana.
جان پر و بال میزند در طرب هوای تو
آتش آب می شود عقل خراب می شود
دشمن خواب می شود دیدهٔ من برای تو
جامهٔ صبر می درد عقل ز خویش می رود
مردم و سنگ میخورد عشق چو اژدهای تو
بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را
جور مکن که بنده را نیست کسی بجای تو
آب تو چون بجو رود کی سخنم نکو رود
گاه دمم فرو درد از سبب حیای تو
چیست غذای عشق تو این جگر کباب تو
چیست دل خراب من کار گه وفای تو
خابیه جوش میکند کیست که نوش میکند
چنگ خروش میکند در صفت و ثنای تو
عشق در آمد از درم دست نهاد بر سرم
دید مرا که بی توم گفت مرا که وای تو
دیدم صعب منزلی درهم و سخت مشکلی
رفتم و مانده ام دلی کشته به دست و وای تو
#دیوان_شمس
@asharmolana.
❤15❤🔥2