#سیریا

شعر یادم رفت...❤️‍🔥
@asharmolana.

جان چیست ؟
نیم برگ ز گلزار حسن تو !

دل چیست ؟
یک شکوفه ز برگ و نوای تو !


#مولانا

@asharmolana

گر ندید آن شادجان این گلستان را شاد چیست
گر نه لطف او بود پس عیش را بنیاد چیست

گر خرابات ازل از تاب رویش پر نگشت
پس هزاران صومعه در محو جان آباد چیست

جان ما با عشق او گر نی ز یک جا رسته‌اند
جان بااقبال ما با عشق او همزاد چیست

گر نه پرتوهای آن رخسار داد حسن داد
پس به دیوان سرای عاشقان بیداد چیست

ساکنان آب و گل گر عشق ما را محرمند
پس درون گنبد دل غلغله و فریاد چیست

گر نه آتش می‌زند آتش رخی در جان نهان
پس دماغ عاشقان پرآتش و پرباد چیست

گر نه آتش رنگ گشتی جان‌ها در لامکان
صد هزاران مشعله همچون شب میلاد چیست

گر نه تقصیر است از جان در فدا گشتن در او
لطف نقد اولین و وعده و میعاد چیست

گر نه شمس الدین تبریزی قباد جان‌ها است
صد هزاران جان قدسی هر دمش منقاد چیست

#مولانا

@asharmolana.

گر شاخه ها دارد تری ور سرو دارد سروری
ور گل کند صد دلبری ای جان تو چیز دیگری

#مولانا

@asharmolana.

ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مست
میر مست و خواجه مست و یار مست اغیار مست
باغبانا رعد مطرب ابر ساقی گشت و شد
باغ مست و راغ مست و غنچه مست و خار مست
آسمانا چند گردی گردش عنصر ببین
آب مست و باد مست و خاک مست و نار مست
حال صورت این چنین و حال معنی خود مپرس
روح مست و عقل مست و خاک مست اسرار مست
رو تو جباری رها کن خاک شو تا بنگری
ذره ذره خاک را از خالق جبار مست
تا نگویی در زمستان باغ را مستی نماند
مدتی پنهان شدست از دیده مکار مست
بیخ‌های آن درختان می نهانی می‌خورند
روزکی دو صبر می‌کن تا شود بیدار مست
گر تو را کوبی رسد از رفتن مستان مرنج
با چنان ساقی و مطرب کی رود هموار مست
ساقیا باده یکی کن چند باشد عربده
دوستان ز اقرار مست و دشمنان ز انکار مست
باد را افزون بده تا برگشاید این گره
باده تا در سر نیفتد کی دهد دستار مست
بخل ساقی باشد آن جا یا فساد باده‌ها
هر دو ناهموار باشد چون رود رهوار مست
باده‌ای داری خدایی بس سبک خوار و لطیف
زان اگر خواهد بنوشد روز صد خروار مست
شمس تبریزی به دورت هیچ کس هشیار نیست
کافر و مؤمن خراب و زاهد و خمار مست

#مولانا

@asharmolana.

در خانهٔ غم بودن از همت دون باشد
و اندر دل دون‌همت اسرار تو چون باشد

آن را که شفا دانی درد تو از آن باشد
وان را که وفا خوانی آن مکر و فسون باشد

#"مولانا



@asharmolana

این باید و آن باید از شرک خفی زاید
آزاد بود بنده زین وسوسه چون سوسن

آن باید کو آرد او جمله گهر بارد
یا رب که چه‌ها دارد آن ساقی شیرین فن

#"مولانا

@asharmolana

چشم‌‌گریان‌پدررا،نه‌تودیدی‌ونه‌من
بغض‌عریان‌پدررا،نه‌تودیدی‌ونه‌من
سال‌هارفته‌ولی‌،زخم‌دلش‌خوب‌نشد
زخم‌دستان‌پدررا،نه‌تودیدی‌ونه‌من
دلش‌آتشکده‌ای‌بود،که‌دائم‌می‌سوخت
آه‌سوزان‌پدررا،نه‌تودیدی‌ونه‌من
خط‌به‌خط‌شعرنگاهش،سخن‌ازدردی‌داشت
درددیوان‌پدررا،نه‌تودیدی‌ونه‌من
دارم‌ازاین‌همه‌اندوه‌،به‌خودمی‌پیچم
که‌غم‌نان‌پدررا،نه‌تودیدی‌ونه‌من
کاش‌می‌شدبزنم‌بوسه‌به‌دستش،هرشب
پای‌لرزان‌پدررا،نه‌تودیدی‌ونه‌من
روی‌قبرش‌بنویسید،پدرعاشق‌بود
آتش‌جان‌پدررا،نه‌تودیدی‌ونه‌من
خنده‌ای‌تلخ‌من‌از،گریه‌غم‌انگیزتراست
غم‌پنهان‌پدررا،نه‌تودبدی‌ونه‌من
چشم‌گریان‌پدررا،نه‌تودیدی‌ونه‌من
بغض‌عریان‌پدررا،نه‌تودیدی‌ونه‌من

#ارسالی_عزیزامون

@asharmolana.

تو مرجانی ،تو در جانی ،تو مرواریدِ غلتانی
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی..

#"مولانا

@asharmolana.

ای عاشقان ای عاشقان, اتش به جانم شعله زد
بر بام جان مهری که بود, آن را به خون احمر کنم
ای بوالهوس ای بوالهوس, زین قصه هاا غافل مباش
کز ناله لیلی شود مجنون, دلش محشر کنم
ای زخم خورده ای صبور یعقوب وار از هجر یار
يوسف وشی را از آستین بیرون کنم, منظر کنم
زلیخا گر چو ماه شب, در قصر دل, زندان کند
من با نگه زندان,دهر بر عاشقان کمتر کنم
ای خسروان ای خسروان, شیرین لبی چون کوه قند
در کوه غم با تیشه ات فرهاد را سنگر کنم
خسرو اگر با تاج زر بر تخت زرین خفته است
من پادشاه عشق را در سادگی افسر کنم
از طوس تا قادسیه, از نینوا تا بابل ام
در خون شاهان عاشقی تاریخ را دفتر کنم
در اشک چشم آذرآبادان بماند آتشی
تا با سرود نام تو آتش کده, عنبر کنم
ای سوزها ای سوزها, عشاق را بر دار برد
من دار را بوسه کنم, مرگ را زیور کنم
بسمل اگر در خون خود بنویسد, این قصه را
من هر سخن را از لبش تفسیر یک کوثر کنم ✍

@asharmolana.

جینگه و جینگه ساز میاد .. 🎻

محمد نوری...❤️‍🩹
@asharmolana

دشمن خویشیم و یار آنکه ما را می‌کشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا می‌کشد

زان چنین چندان و خوش ما جان شیرین می‌دهیم
کان ملک ما را بشهد و قند و حلوا می‌کشد

خویش فربه می‌نماییم از پی قربان عید
کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می‌کشد

همچو اسماعیل گردن پیش خنجر خوش بنه
در مدزد از وی گلو، گر می‌کشد تا می‌کُشد

نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان
عاشقان عشق را هم عشق و سودا می‌کشد

کشتگان نعره زنان یا لیت قومی یعلمون
خفیه صد جان می‌دهد دلدار، پیدا می‌کشد

از زمین کالبد بر زن سری وانگه ببین
کو ترا بر آسمان بر می‌کشد یا می‌کُشد

روح ریحی می‌ستاند راح روحی می‌دهد
باز جان را می‌رهاند، جغد جان را می‌کشد

آن گمان ترسا برد، مؤمن ندارد آن گمان
کو مسیح خویشتن را بر چلیپا می‌کشد

هر یکی عاشق چو منصورند، خود را می‌کشند
غیر عاشق و انما که خویش عمدا می‌کشد

صد تقاضا می‌کند هر روز مردم را اجل
عاشق حق خویشتن را بی تقاضا می‌کشد

بس کنم یا خود بگویم سر مرگ عاشقان؟
گر چه منکر خویش را از خشم و صفرا می‌کشد

#مولانا


@asharmolana.

ر
‎چمنی که جمله گل‌ها به پناه او گریزد
‎که در او خزان نباشد که در او گلی نریزد
‎شجری خوش و خرامان به میانه بیابان
‎که کسی به سایه او چو بخفت مست خیزد
‎فلکی چو آسمان‌ها که بدوست قصد جان‌ها
‎که زحل نیارد آن جا که به زهره برستیزد
‎گهری لطیف کانی به مکان لامکانی
‎بویست اشارت دل چو دو دیده اشک بیزد

#"مولانا

@asharmolana.

صورت و تصویر کیست این شه و این میر کیست
این خرد پیر کیست این همه روپوش‌هاست

چاره روپوش‌ها هست چنین جوش‌ها
چشمه این نوش‌ها در سر و چشم شماست


#مولانای_جان

@asharmolana.

بیا ای همزبان بنگر غریب و  زار  و  حیرانم
مقیم  مرز   بی مهری  به‌  زیر خاک  پنهانم

نمودم  سالها  خدمت‌   برای  کشورت  اما
شدم‌ مهمان ناخوانده‌‌ کنون‌ مقهور میزبانم

کسی دردم‌ نمیداند  درین‌  اوضاع  ناهنجار
جناب   بوعلی  حتی   نباشد   فکر  درمانم

گناه‌من‌چه‌میباشدکه ‌گشتی‌خصم جان من
الا  ای  شیخ  همسایه  منم  آخر مسلمانم

نمودی‌   بی‌ گنه‌   کیفر  فقیر  مستمندی را
به‌ حال‌ خویش‌میگریم‌ به‌جرم‌خود نمیدانم

منم از شهر مولانا  که نامش‌ افتخار توست
ز نسل   اشرف  افغان‌   شهنشاه   سپاهانم

مرا  از  خود  همی رانی و  قدرم را نمیدانی
توئی‌شمعون‌ومن‌یوسف‌فروختی‌مفت‌وارزانم

پشیمان  میشوی‌آخر ازین کردار‌ زشت خود
رسد روزی که‌خود آئی‌و گوئی من پشیمانم

فغان  یوسفی‌ بشنو کمی  تعجیل کمتر کن
توچون‌من‌رانمیخواهی‌منم ‌اینجا نمی مانم

نجیب ‌بارور نیستم‌ شوم منکر زاصل‌ خود
جهانرا گر بمن‌‌بخشی ‌من ‌افغانم‌ من افغانم

#ارسالی_عزیزامون

@asharmolana.

افغـان غریب، خسته و خونین‌دل،
در دشتِ فـراق، بی‌پناه و منـزل

چون قافله‌ی‌ شکسته برگشت ز خاک،
بسمل بگشاد ناله‌ای: «وای از دل!»

#بسمل✍


@asharmolana.

هر که را باشد زِ یزدان کار و بار
یافت بار آنجا و بیرون شد زِ کار

#مثنوی_مولانا دفتر اول

@asharmolana

📘کسی که لذّتِ عشق و خدمت عاشقانه را چشید دیگر هر مقام و مرتبه و لذّتی برایش رنگ می بازد

دل زاهد همیشه در خیال است
دل عاشق همیشه در حضور است

نصیب زاهدان اظهار راه است
نصیب عاشقان دایم حضور است

#عطار

@asharmolana.

ما که‌ایم اندر جهانِ پیچ پیچ؟

چون الف
او خود چه دارد؟
هیچ‌هیچ!

#حضرت_مولانا

@asharmolana.

ای بســا دانــش که اندر سَـر دَوَد
تا شود سَروَر بدان، خود سر رَوَد!

#مثنوی_مولانا دفتردوم

@asharmolana

📘علم بدونِ اخلاق و معرفت نه تنها موجب پیشرفت و کمال نمی شود بلکه زمین و انسان ها را در خطر نابودی قرار می دهد.