tgoop.com/ardabilnote/327
Last Update:
فروید خرسوار: درباره ی روز روانشناسی، شورا و شمنیسم در اردبیل
محمد زینالی اُناری
جامعه ایلی یک حافظه شفاهیِ خانوادگی و فاقد میراث مکتوب وجامعه شهری دارای میراث مکتوب و اسناد تاریخی است. در واقع تفاوت جامعه شهری و جامعه ایلی، تفاوت دو نظام نمادین شفاهی و مکتوب است. حال ما شهری داریم که همه ی مدیران و علاقمندان به دانش و سواد، از این می نالند که چرا در اردبیل کتابخوانی ضعیف بوده و مردم علاقه به فرهنگ و دانش ندارند. این درحالی است که در گذشته ای نزدیک که جمعیت اردبیل کمتر بود، مدارس اثرگذار و دانشمندان زیادی از این شهر به سایر نقاط جهان متصاعد شده اند.
با این حال اردبیل یک شهر نوپدید بوده، نظام آموزشی آن دیرتر از کلانشهرهای دیگر راه افتاده و کتاب و مطبوعات و طبقه خلاق آن کمتر از کلانشهرهایی است که برخی کنشگران در مورد بودجه استان با آن ها چشم و همچشمی دارند. باید گفت که جامعه ی اردبیل، به جهت ریخت جدیدی که پیدا کرده سرشار از مهاجران و تازه شهری شده هایی است که دیرینه ی ایلی و شمنی داشتند و به جهت مسائل اقتصادی و تغییرات ماهوی اقتصاد ایران رو به شهرنشینی آورده اند. اما در این مدت این گروه تازه-شهری به کتابخوانی علاقمند نشده اند(البته خود بنده هم تازه-شهری ام).
اساس جامعه ایلی و شمنی روی زندگی احساسی و طبیعی بوده و ترس و اضطراب آن با شجاعت و حماسه مرتفع می شد و به همین روی فرهنگ اسطوره ای و تمثیلی بر آن غالب بود. لذا کشف و استخراج طرح های شناختی، قالب های زبانی، مناسک های عاطفی و مبادله پایاپای (پای، شادباش و سوغات) این منطقه مطالعه ی جذابی برای انسان شناسان و ادبیات فلکلور به شمار می رود. اما هبوط کسانی که میراث زبانی کهنی از این فرهنگ داشته اند، و جایگیری نابسامان آن ها در شهری که بنیانش ریاضی، پول، قرارداد و بروکراسی و دیالوگ است، آنان را درگیر مشکلات متعددی می کند که خواندن کتاب و کمک مشاور می توانست از این مشکلات بکاهد.
در اردبیل به جز دانشکده پزشکی که باید بتواند روی بیماری های مردم اردبیل مطالعه و نوآوری پیشگیرانه داشته باشد، دو دانشکده مهم دیگر داریم که تنها تأثیرشان می توانست تغییر روحیه و توانمندسازی اخلاقی و فرهنگی شهرنشینان باشد: روانشناسی و ادبیات! اما در این سالها این دو دانشکده نتوانسته اند روی ساکنین اردبیل که اغلب از جامعه ایلی به آن مهاجرت کرده اند، تأثیر بگذارند. نشان آن این است که اینک فالگیر و چوپچی ده کوره ها بیشتر از یک فوق لیسانس روانشناسی و طب ( پزشک) مرجع نگرانیهای مردم از روابط شان با درون و جسم شان است.
در این روزگار حتی بسیاری از درس خوانده ها و باسوادها هم از خدمات شمنیسم یا فرویدهای خرسوار استفاده ی گیرایی کرده اند و باز هم به آن اعتقاد دارند. این احساس وهم و گمان که مردم تحصیل کرده ی اردبیل در انتخاب بین دانش نوین و علوم بدوی دارند، نشان می دهد که این دانشکده ها حتی روی افراد با سواد هم تأثیری نداشته اند. سوال این است آیا سرمایه گذاری دولتی روی دانشکده هایی که روی آگاهی مردم تأثیری نداشته و اصلا با این مشکلات بیگانه اند، اسراف نیست؟ شما جواب بدهید:... (امروز بارانی بارید که بسیاری از میدان های شهر تبدیل به دریاچه شدند، اینهم ارتباط این یادداشت به روز شورا!)
@ardabilnote
BY یادداشت
Share with your friend now:
tgoop.com/ardabilnote/327