اردبیل؛ شهر سرزنده
محمد زینالی اناری
عمرم که می گذرد همه چیز خاطره می شود، جنگ، سازندگی، آزادی، دروغ و پیش دستی توهم و خوش بینی! دوران بعد از جنگ دو آهنگ ما اردبیلی ها را از چنگ حماسه آهنگران و خون خواهی نزدیکان مان بیرون کشید. در کدری و خستگی آهنگ های جنگی بودیم و هیچ نغمه ی آشنایی به گوش مان نمی رسید، بیاتی های عاشیق ها هم دم از حماسه و غیرت می زدند. اردبیل در پایان دهه شصت شهر نسبتاً کوچکی بود که رفت و آمدی در آن نبود و ساعت هفت عصر، دیدن خانم ها در خیابان برای همه تعجب برانگیز بود. همه شهرهای ایران همین طور جنگزده بودند. بعنوان مثال برای خویشاوندانی مثل ما که دو برادر را در یک هفته تشییع کرده بود و غذای غالبش در دهه 60 دوپیاز بود، چه شب نشینی؟ چه خوشی؟
تا که بعد از دوران جنگ رادیوها هم شروع کردند به پخش صدای ساز زندگی عادی. اکبر هاشمی با شعار سازندگی آمد و شروع کرد به انتشار امتیاز مرغداری ها و بستن قرارداد کشتارگاه ها تا امنیت غذایی ایجاد شود و مهمانی ها گل بگیرد. به تدریج با غذاهای متنوع آشنا شدم. یاد گرفتم که می توان در خورشت به تنهایی یک ران مرغ را خورد. غذاخوری ها زیاد شدند، جاده ها آسفالت و زیرساخت های کشاورزی افزایش پیدا کردند و سال 73 برای کنکور دانشگاه آزاد از ترمینال تازه احداث به تنهایی رفتم به تهران و تجریش. در آن دوره تعاونی های کشاورزی و امتیاز کارخانه و غیره در میان مردم ترویج می شدند و البته بیشتر نصیب فرصت طلبان می شد. همان تورج معروف که قبلا از وی صحبت کرده ام رفت برای ثروتمند شدن کارخانه بزند؛ البته در دوره احمدی نژاد ورشکست شد و بعدا با معدن ثروتمند شد.
اردبیل که امروز به یمن دیوان سالاری ایرانی در دست رقبای صندلی های زیاد مدیریت است، زمانی عشق سخنور، معماری و وهابزاده بود. برایش شعر می گفتند، برای پیشرفتش دل به دریا می زدند و تلاش می کردند. یکی از اینان پدر من بود که هفت سال را در یک سازمان در استقلال از مرکزیت استان کار کرد، دهبان برای جلب بودجه های عمرانی برای توسعه راه ها، اداره راه اردبیل را به اداره کل ارتقا داده بود. این دسته ها به همراه بازاریان شهر بعد از جنگ به دنبال تشکیل انجمن و مجلس افتادند تا بتوانند امتیاز مرکزیت استان را از اکبر هاشمی بگیرند، وقتی هاشمی به اردبیل آمد، التفات شعار می داد: هاشمی هاشمی قسم به روح رهبر اردبیل استان شود. آری این اردبیل با پست های مدیریتی اش این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد، کی سرِ برگِ منِ بیسر و سامان دارد؟
اما شب ها! ما بعد از جنگ شب ها را هم کشف کردیم. در آن موقع که این تحولات رخ می داد، ناگهان دو آهنگ ابوعطای کیان خلیق از رادیو به گوش می رسید و مرهمی بود برای اضطراب ها و پریشانی های همچون منی که کودکی را با حماسه های جنگی بزرگ شده بودم. بعدها آهنگ گــــئجه لر جمشید نجفی منتشر شد و تلویزیون محلی هم که یکی از همان سازندگی بود (که این قدر سرکوفت می شنود)، روی آورد به برنامه ی شبانه به نام «گئــجه لر». امروز در زمانی که اردبیل داعیه دار پست و مقام زیادی دارد، نه خلیق زنده است نه نجفی که جانسوزانه درگذشت. اما شب های اردبیل حتی در زمستان، شب های گرم و شورانگیزی است که عاشقانش گاه تا صبح بیدار می مانند و این شعر نجفی در شهر خوانده می شود: گئجه لر اوزون، گئجه لر سس سیز، سحرین عطرین نینیم سن سیز، یاتا بیمیم گل منی سسده ( شب ها چه درازند، شب هایی بی تو بودن، منتظر طراوت صبح نخواهم ماند که خواب ندارم، میایی مرا صدا کنی؟)
@ardabilnote
@thing
محمد زینالی اناری
عمرم که می گذرد همه چیز خاطره می شود، جنگ، سازندگی، آزادی، دروغ و پیش دستی توهم و خوش بینی! دوران بعد از جنگ دو آهنگ ما اردبیلی ها را از چنگ حماسه آهنگران و خون خواهی نزدیکان مان بیرون کشید. در کدری و خستگی آهنگ های جنگی بودیم و هیچ نغمه ی آشنایی به گوش مان نمی رسید، بیاتی های عاشیق ها هم دم از حماسه و غیرت می زدند. اردبیل در پایان دهه شصت شهر نسبتاً کوچکی بود که رفت و آمدی در آن نبود و ساعت هفت عصر، دیدن خانم ها در خیابان برای همه تعجب برانگیز بود. همه شهرهای ایران همین طور جنگزده بودند. بعنوان مثال برای خویشاوندانی مثل ما که دو برادر را در یک هفته تشییع کرده بود و غذای غالبش در دهه 60 دوپیاز بود، چه شب نشینی؟ چه خوشی؟
تا که بعد از دوران جنگ رادیوها هم شروع کردند به پخش صدای ساز زندگی عادی. اکبر هاشمی با شعار سازندگی آمد و شروع کرد به انتشار امتیاز مرغداری ها و بستن قرارداد کشتارگاه ها تا امنیت غذایی ایجاد شود و مهمانی ها گل بگیرد. به تدریج با غذاهای متنوع آشنا شدم. یاد گرفتم که می توان در خورشت به تنهایی یک ران مرغ را خورد. غذاخوری ها زیاد شدند، جاده ها آسفالت و زیرساخت های کشاورزی افزایش پیدا کردند و سال 73 برای کنکور دانشگاه آزاد از ترمینال تازه احداث به تنهایی رفتم به تهران و تجریش. در آن دوره تعاونی های کشاورزی و امتیاز کارخانه و غیره در میان مردم ترویج می شدند و البته بیشتر نصیب فرصت طلبان می شد. همان تورج معروف که قبلا از وی صحبت کرده ام رفت برای ثروتمند شدن کارخانه بزند؛ البته در دوره احمدی نژاد ورشکست شد و بعدا با معدن ثروتمند شد.
اردبیل که امروز به یمن دیوان سالاری ایرانی در دست رقبای صندلی های زیاد مدیریت است، زمانی عشق سخنور، معماری و وهابزاده بود. برایش شعر می گفتند، برای پیشرفتش دل به دریا می زدند و تلاش می کردند. یکی از اینان پدر من بود که هفت سال را در یک سازمان در استقلال از مرکزیت استان کار کرد، دهبان برای جلب بودجه های عمرانی برای توسعه راه ها، اداره راه اردبیل را به اداره کل ارتقا داده بود. این دسته ها به همراه بازاریان شهر بعد از جنگ به دنبال تشکیل انجمن و مجلس افتادند تا بتوانند امتیاز مرکزیت استان را از اکبر هاشمی بگیرند، وقتی هاشمی به اردبیل آمد، التفات شعار می داد: هاشمی هاشمی قسم به روح رهبر اردبیل استان شود. آری این اردبیل با پست های مدیریتی اش این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد، کی سرِ برگِ منِ بیسر و سامان دارد؟
اما شب ها! ما بعد از جنگ شب ها را هم کشف کردیم. در آن موقع که این تحولات رخ می داد، ناگهان دو آهنگ ابوعطای کیان خلیق از رادیو به گوش می رسید و مرهمی بود برای اضطراب ها و پریشانی های همچون منی که کودکی را با حماسه های جنگی بزرگ شده بودم. بعدها آهنگ گــــئجه لر جمشید نجفی منتشر شد و تلویزیون محلی هم که یکی از همان سازندگی بود (که این قدر سرکوفت می شنود)، روی آورد به برنامه ی شبانه به نام «گئــجه لر». امروز در زمانی که اردبیل داعیه دار پست و مقام زیادی دارد، نه خلیق زنده است نه نجفی که جانسوزانه درگذشت. اما شب های اردبیل حتی در زمستان، شب های گرم و شورانگیزی است که عاشقانش گاه تا صبح بیدار می مانند و این شعر نجفی در شهر خوانده می شود: گئجه لر اوزون، گئجه لر سس سیز، سحرین عطرین نینیم سن سیز، یاتا بیمیم گل منی سسده ( شب ها چه درازند، شب هایی بی تو بودن، منتظر طراوت صبح نخواهم ماند که خواب ندارم، میایی مرا صدا کنی؟)
@ardabilnote
@thing
آقای حکیم باشی! اجازه هست ؟
محمد زینالی اناری
کدخدامنشی در همه ارکان این جامعه رخنه کرده است. از ما فقط از نقطه نظر ابزاری صاحب امکانات دنیای مدرن و صنعتی شدهایم. اما از نظر روابط اجتماعی، هنوز متکی بر نظام فکری کهن خود هستیم: پدرسالاری کدخدامنشانه. در یکی از یاداشتهای قدیمی ام نحوه مدیریت در اردبیل را با کد-یر، بمعنی کدخدایی متخصصین نام گذاشتهام. به همین خاطر، به جای شکلگیری طب و پزشکی مدرن، ما صاحب امکانات مدرن توسط پزشکان، اما با رفتاری سنتی، شدهایم. به این معنی که روش طب، با دانش امروزی، اما مکان و رفتار آن، دقیقاً و بدون بروبرگرد، به سبک حکیمخانهها صورت میگیرد.
میشل فوکو در تحلیل گفتمان پزشکی مدرن میگوید: طی این تجربه، چند تکنیک جدید به الگوهای سنتی علم طب اضافه شدهاست همچون علم تجربی و تشریح. اما بستری که او باید بیشتر توجه میکرد، سازماندهی اجتماعی و تیمسازیای است که کلیسا در نوانخانهها و درمانگاههای غربی، به عنوان جایی برای درمان طبقات محروم اعمال کرده است. درمانگاه، بیمارستان یا کلینیک، در اروپا صرفاً برای تودهی عادی مردم متولد شده، والا همانجا هم پولداران از پزشکان مخصوص اغنیا استفاده میکردند. اما تجربه اردبیل در آوردن درمانگاه، بیمارستان یا کلینیکهای تخصصی شکست خورده و بیش از آن، حکیمباشی (مطب) تأسیس شده است، چیزی که در گذشته فقط به درد اغنیا میخورده اما امروز به مردم عادی تحمیل میشود.
دیروز شنیدم که دو بیمارستان جدید در اردبیل کلنگ شده و چندین بیمارستان دیگر در حال تجهیز و تأمین اعتبار هستند. توجه حاکمیت به تأسیس بیمارستان، نشان از تعهد آن در توجه به عدالت اجتماعی است. اما نکتهی مهمی که باید به آن توجه داشت، بهداشت و درمان یک نهاد اجتماعی و بیمارستان یک سیستم اجتماعی است، نه خط تولید و مرکز فروش درمان و دارو. اگر در توسعه مراکز کلنگ زده شده، صرفاً به بعد تخصصی توجه شود، باز هم کارکرد اصلی اش که کلیسا برای مردم محروم تأسیس کرده بود (و این الگو جهانی شده است،) را از دست میدهد. در نتیجه امکانات تأمین عدالت اجتماعی تبدیل میشود به درمانگاهها و مؤسسات درمان تخصصی و گسترش مطبهای شلوغ تا در غیاب شمول بیمهای (چون عملاً بیمه در ایران ورشکسته است،) خدمتگزار اغنیا و چپاولگر محرومان شود.
وقتی بیمارستان های حاضر در شهر اردبیل ساخته شده بود، این شهر تازه در ابتدای این بود که مهاجرت های سی سال اخیر را به روی خود ببیند. اما هر قدر مهاجرت و تراکم شهری بیشتر شد، همان قدر هم زیرساختهای شهری راکد مانده و تنها مشاغل فردمحوری چون مطبها، مدارس خودمانی، دکانها و بنگاههای املاک اضافه شد. یعنی شعارهای پرطمطراق انقلابی و توسعهای به جز در احداث کارخانجاتی چند، در شهر اردبیل دچار رویش کدخداها شده که این در روحیهی اداری استان نیز تأثیر گذاشت. اما اردبیل نیاز به نهادسازی و توسعه موسساتی است که روح همکاری، تعاون، تقسیم کار تخصصی و بهره وری در آنها دمیده باشد. به جز نهادسازی توسعهای رخ نمیدهد و حملهی صنایع و تکنیکها به اردبیل تنها از آن شلوغی، مصرف و انزوای اجتماعی خواهد ساخت. از این رو، توجه به احداث مدارس، مراکز بهداشت، بیمارستانهای دولتی و سایر نهادهای عمومی در اردبیل میتواند یک بازگشت به فرایند توسعه محسوب شود.
@ardabilnote
محمد زینالی اناری
کدخدامنشی در همه ارکان این جامعه رخنه کرده است. از ما فقط از نقطه نظر ابزاری صاحب امکانات دنیای مدرن و صنعتی شدهایم. اما از نظر روابط اجتماعی، هنوز متکی بر نظام فکری کهن خود هستیم: پدرسالاری کدخدامنشانه. در یکی از یاداشتهای قدیمی ام نحوه مدیریت در اردبیل را با کد-یر، بمعنی کدخدایی متخصصین نام گذاشتهام. به همین خاطر، به جای شکلگیری طب و پزشکی مدرن، ما صاحب امکانات مدرن توسط پزشکان، اما با رفتاری سنتی، شدهایم. به این معنی که روش طب، با دانش امروزی، اما مکان و رفتار آن، دقیقاً و بدون بروبرگرد، به سبک حکیمخانهها صورت میگیرد.
میشل فوکو در تحلیل گفتمان پزشکی مدرن میگوید: طی این تجربه، چند تکنیک جدید به الگوهای سنتی علم طب اضافه شدهاست همچون علم تجربی و تشریح. اما بستری که او باید بیشتر توجه میکرد، سازماندهی اجتماعی و تیمسازیای است که کلیسا در نوانخانهها و درمانگاههای غربی، به عنوان جایی برای درمان طبقات محروم اعمال کرده است. درمانگاه، بیمارستان یا کلینیک، در اروپا صرفاً برای تودهی عادی مردم متولد شده، والا همانجا هم پولداران از پزشکان مخصوص اغنیا استفاده میکردند. اما تجربه اردبیل در آوردن درمانگاه، بیمارستان یا کلینیکهای تخصصی شکست خورده و بیش از آن، حکیمباشی (مطب) تأسیس شده است، چیزی که در گذشته فقط به درد اغنیا میخورده اما امروز به مردم عادی تحمیل میشود.
دیروز شنیدم که دو بیمارستان جدید در اردبیل کلنگ شده و چندین بیمارستان دیگر در حال تجهیز و تأمین اعتبار هستند. توجه حاکمیت به تأسیس بیمارستان، نشان از تعهد آن در توجه به عدالت اجتماعی است. اما نکتهی مهمی که باید به آن توجه داشت، بهداشت و درمان یک نهاد اجتماعی و بیمارستان یک سیستم اجتماعی است، نه خط تولید و مرکز فروش درمان و دارو. اگر در توسعه مراکز کلنگ زده شده، صرفاً به بعد تخصصی توجه شود، باز هم کارکرد اصلی اش که کلیسا برای مردم محروم تأسیس کرده بود (و این الگو جهانی شده است،) را از دست میدهد. در نتیجه امکانات تأمین عدالت اجتماعی تبدیل میشود به درمانگاهها و مؤسسات درمان تخصصی و گسترش مطبهای شلوغ تا در غیاب شمول بیمهای (چون عملاً بیمه در ایران ورشکسته است،) خدمتگزار اغنیا و چپاولگر محرومان شود.
وقتی بیمارستان های حاضر در شهر اردبیل ساخته شده بود، این شهر تازه در ابتدای این بود که مهاجرت های سی سال اخیر را به روی خود ببیند. اما هر قدر مهاجرت و تراکم شهری بیشتر شد، همان قدر هم زیرساختهای شهری راکد مانده و تنها مشاغل فردمحوری چون مطبها، مدارس خودمانی، دکانها و بنگاههای املاک اضافه شد. یعنی شعارهای پرطمطراق انقلابی و توسعهای به جز در احداث کارخانجاتی چند، در شهر اردبیل دچار رویش کدخداها شده که این در روحیهی اداری استان نیز تأثیر گذاشت. اما اردبیل نیاز به نهادسازی و توسعه موسساتی است که روح همکاری، تعاون، تقسیم کار تخصصی و بهره وری در آنها دمیده باشد. به جز نهادسازی توسعهای رخ نمیدهد و حملهی صنایع و تکنیکها به اردبیل تنها از آن شلوغی، مصرف و انزوای اجتماعی خواهد ساخت. از این رو، توجه به احداث مدارس، مراکز بهداشت، بیمارستانهای دولتی و سایر نهادهای عمومی در اردبیل میتواند یک بازگشت به فرایند توسعه محسوب شود.
@ardabilnote
نخبگان: از مدرسه تا توسعه
محمد زینالی اناری
گاه گله می کنند که « در این شهر کسی تحویلم نمیگیرد، به من ارزش قائل نیستند. هیچ کس قدر مرا ندانست؛ مزدی برای خدماتم دریافت نکردم ». باید در برابر این سوژگی وسواسی و نوکرمأبانه پدرسالارانه یا اقتدارگرایانه ایستاد. چرا شهروندی که بخشی از جامعه و مالک این سرزمین بوده و قدرت رشد و فرصت یابی را دارد، دنبال مرجعی خارج از وجود خود می گردد؟ برای یک انسان بالغ، مسئولیت اجتماعی و درک میانجی گری خود، یک وضعیت نرمال است. اما بخشی از همین افرادی که انتظار دیده شدن دارند، وقتی عرصه باز می شود، به طرز نمایشی احساس مسئولیت کرده و کاندیدای شورا و مجلس می گردند. در این دو وضعیت با دو سوی وابستگی و از فنر در رفتن یا به قول قاضی مرادی خودمداری شهروندان مواجه هستیم.
این مسئله در اردبیل، برای هر مقام دولتی یا غیردولتی به آن سفر بلند یا کوتاهی می کند، برجسته می شود و از وی انتظار دارند که خیل کثیری از کارفرمایان، دانشجویان و برنده های رقابت های تحصیلی را ببیند. این مسئله محصول نظام آموزشی و ناکامی اجتماعی آن شکل گرفته تا عرصه نخبگی به رقابت قمارگونه بر سر جایزه ای چون جوایز زنگ پرورشی شبیه شده است. ناکامی اجتماعی رقابت های مدرسه، ناشی از بافت سنتی جامعه ما است که همواره با آئین های اسب سواری یا نوع شهری آن در بازار، بلوغ جوانان را به رسمیت می شناخته و حتی در هیئت های مذهبی آن نیز تشویق با جایزه های مادی صورت می گرفت. برعکس منطق توسعه که در آن نخبگان به خاطر احساس مسئولیت و همبستگی با جامعه وارد گودال سیاست می شوند، در اردبیل این منطق مانند گرفتن جایزه و مورد توجه قرار گرفتن توسط مربی بعنوان پدر است که این ذهنیت برای جسورها فعال و برای خجولها منفعل است.
چون بازار نخبگی در استان اردبیل مبتنی بر ریشه های مدرسه ای و آن هم مبتنی بر ریشه های سنتی است، بیشتر شبیه مسابقه اسب سواری است تا چالش شهروندی. رقابت بر سر سوسیالیسم و لیبرالیسم به عنوان نحله ها و اعتقادات سیاسی برای تغییر سرنوشت مردم استان نیست. بلکه بیشتر نخبگان به خاطر بیگانگی وسیعی که به جان جامعه ایرانی و مخصوصا اردبیل افتاده، احساس می کنند که باید کسی نازشان را بکشد، جایزه ای بدهد یا تحویل شان بگیرند تا احساس کنند عددی یا کسی هستند. در حالی که مسئولیت دولت فقط تسهیل فضای کار و سیاست است، اما باید ناز و نوازش هم بکند. مدرنیته یا نوسازی با عقلانیت اقتدارگرایی در ایران شروع شده و همه مردم را به انسان های منفعل تبدیل کرده، از یک سو می ترسند از این که در جامعه مداخله کنند و آقابالاسری ترسناک آن ها را بترساند، از سوی دیگر، برای به حساب آمدن نیازمند ناز یک آقابالاسر مهربان هستند.
هفته گذشته، با هماهنگی بنیاد نخبگان، امام جمعه، دانشگاه محقق و مقام استانداری، از برخی نخبگان کنکور، اساتید بارز و مخترعین و ... به عنوان نوآوران تقدیر به عمل آمده، اما بازار این که چه کسی شایسته نخبگی است هنوز داغ است. گروهی اشکال می گیرند که چرا فلانی فعال بوده و من منفعل. گروهی دعوا بر سر انتخاب زنان برتر دارند که افراد به صورت انتصابی انتخاب شده اند. در هر حال، سعدی، حافظ و حتی فردوسی بر خلاف شاعرانی چون عنصری ، شعر را به خاطر جایزه نگفتند تا ماندگار شد. شهدا بخاطر میوه های بهشتی به جبهه نرفتند، بلکه مقام آنان از ایثار شان امتیاز می گیرد. ورود به عرصه علم، دانش و سیاست نیز به جوایز مقامات و ستایش مداحان نیاز ندارد. این که شما را ببینند، نشان دهنده این است که محتاج چشم بزرگان هستید و هنوز کودکی و ناپختگی در شما موج می زند. نخبه واقعی بزرگ جامعه و متنفذ است. او نه صرفا دیگران و آدم ها را، بلکه حتی انسان های نسل های آینده را هم می بیند و برای آنان است که وقت، جان و مالش را وقف می کند و دل به وطن و پیشرفتش می دهد.
@ardabilnote
محمد زینالی اناری
گاه گله می کنند که « در این شهر کسی تحویلم نمیگیرد، به من ارزش قائل نیستند. هیچ کس قدر مرا ندانست؛ مزدی برای خدماتم دریافت نکردم ». باید در برابر این سوژگی وسواسی و نوکرمأبانه پدرسالارانه یا اقتدارگرایانه ایستاد. چرا شهروندی که بخشی از جامعه و مالک این سرزمین بوده و قدرت رشد و فرصت یابی را دارد، دنبال مرجعی خارج از وجود خود می گردد؟ برای یک انسان بالغ، مسئولیت اجتماعی و درک میانجی گری خود، یک وضعیت نرمال است. اما بخشی از همین افرادی که انتظار دیده شدن دارند، وقتی عرصه باز می شود، به طرز نمایشی احساس مسئولیت کرده و کاندیدای شورا و مجلس می گردند. در این دو وضعیت با دو سوی وابستگی و از فنر در رفتن یا به قول قاضی مرادی خودمداری شهروندان مواجه هستیم.
این مسئله در اردبیل، برای هر مقام دولتی یا غیردولتی به آن سفر بلند یا کوتاهی می کند، برجسته می شود و از وی انتظار دارند که خیل کثیری از کارفرمایان، دانشجویان و برنده های رقابت های تحصیلی را ببیند. این مسئله محصول نظام آموزشی و ناکامی اجتماعی آن شکل گرفته تا عرصه نخبگی به رقابت قمارگونه بر سر جایزه ای چون جوایز زنگ پرورشی شبیه شده است. ناکامی اجتماعی رقابت های مدرسه، ناشی از بافت سنتی جامعه ما است که همواره با آئین های اسب سواری یا نوع شهری آن در بازار، بلوغ جوانان را به رسمیت می شناخته و حتی در هیئت های مذهبی آن نیز تشویق با جایزه های مادی صورت می گرفت. برعکس منطق توسعه که در آن نخبگان به خاطر احساس مسئولیت و همبستگی با جامعه وارد گودال سیاست می شوند، در اردبیل این منطق مانند گرفتن جایزه و مورد توجه قرار گرفتن توسط مربی بعنوان پدر است که این ذهنیت برای جسورها فعال و برای خجولها منفعل است.
چون بازار نخبگی در استان اردبیل مبتنی بر ریشه های مدرسه ای و آن هم مبتنی بر ریشه های سنتی است، بیشتر شبیه مسابقه اسب سواری است تا چالش شهروندی. رقابت بر سر سوسیالیسم و لیبرالیسم به عنوان نحله ها و اعتقادات سیاسی برای تغییر سرنوشت مردم استان نیست. بلکه بیشتر نخبگان به خاطر بیگانگی وسیعی که به جان جامعه ایرانی و مخصوصا اردبیل افتاده، احساس می کنند که باید کسی نازشان را بکشد، جایزه ای بدهد یا تحویل شان بگیرند تا احساس کنند عددی یا کسی هستند. در حالی که مسئولیت دولت فقط تسهیل فضای کار و سیاست است، اما باید ناز و نوازش هم بکند. مدرنیته یا نوسازی با عقلانیت اقتدارگرایی در ایران شروع شده و همه مردم را به انسان های منفعل تبدیل کرده، از یک سو می ترسند از این که در جامعه مداخله کنند و آقابالاسری ترسناک آن ها را بترساند، از سوی دیگر، برای به حساب آمدن نیازمند ناز یک آقابالاسر مهربان هستند.
هفته گذشته، با هماهنگی بنیاد نخبگان، امام جمعه، دانشگاه محقق و مقام استانداری، از برخی نخبگان کنکور، اساتید بارز و مخترعین و ... به عنوان نوآوران تقدیر به عمل آمده، اما بازار این که چه کسی شایسته نخبگی است هنوز داغ است. گروهی اشکال می گیرند که چرا فلانی فعال بوده و من منفعل. گروهی دعوا بر سر انتخاب زنان برتر دارند که افراد به صورت انتصابی انتخاب شده اند. در هر حال، سعدی، حافظ و حتی فردوسی بر خلاف شاعرانی چون عنصری ، شعر را به خاطر جایزه نگفتند تا ماندگار شد. شهدا بخاطر میوه های بهشتی به جبهه نرفتند، بلکه مقام آنان از ایثار شان امتیاز می گیرد. ورود به عرصه علم، دانش و سیاست نیز به جوایز مقامات و ستایش مداحان نیاز ندارد. این که شما را ببینند، نشان دهنده این است که محتاج چشم بزرگان هستید و هنوز کودکی و ناپختگی در شما موج می زند. نخبه واقعی بزرگ جامعه و متنفذ است. او نه صرفا دیگران و آدم ها را، بلکه حتی انسان های نسل های آینده را هم می بیند و برای آنان است که وقت، جان و مالش را وقف می کند و دل به وطن و پیشرفتش می دهد.
@ardabilnote
Forwarded from جامعه شناسی سیاسی (Hossein Bashiri kivi)
تموک ،کنش گر مدنی یا تکاپو گر اندیشه
روز یکشنبه ۱۸ شهریور ساعت ۱۶ در سالن اجتماعات آب منطقه ای واقع در میدان ارتش
https://www.tgoop.com/azadikhojastehazadi
روز یکشنبه ۱۸ شهریور ساعت ۱۶ در سالن اجتماعات آب منطقه ای واقع در میدان ارتش
https://www.tgoop.com/azadikhojastehazadi
۸ سپتامبر، ۱۶.۴۴.aac
44 MB
فایل صوتی مناظره با موضوع « تموک: تکاپوگر اندیشه یا کنشگر مدنی »
حسین بشیری، محمد زینالی
در این گفتگوی محدود با رویکردی به جامعه شناسی ادبیات و جامعه شناسی انتقادی، فرهنگ تصوف و مذهبی اردبیل و تعامل یا تقابلش با مدرنیته مورد بحث قرار گرفته
و تلاش های تموک برای انسانی سازی جامعه در حال توسعه مورد بحث قرار گرفت
@ardabilnote
حسین بشیری، محمد زینالی
در این گفتگوی محدود با رویکردی به جامعه شناسی ادبیات و جامعه شناسی انتقادی، فرهنگ تصوف و مذهبی اردبیل و تعامل یا تقابلش با مدرنیته مورد بحث قرار گرفته
و تلاش های تموک برای انسانی سازی جامعه در حال توسعه مورد بحث قرار گرفت
@ardabilnote
Forwarded from نکته: جامعه شناسی تجربه (محمد زینالی)
تعارض منافع پزشکان ایرانی (ص۱)
محمد زینالی اُناری
بحث درباره کارآمدی و ناکارآمدی سیسم بهداشت در جامعه ایرانی، یک نقطه ثقل دارد و آن کارکرد یا ساختار دولتی بهداشت در ایران است. اگر از منظر جامعه شناسی به سیستم بهداشت نگاه کنیم، این سیستم دارای یک عاملیت انسانی در جامعه، شمول گستردهای دارد. از این نظر، هر سیستمی دارای ساختارهایی است که اجزای آن را تشکیل میدهند و عاملان انسانی بر اساس قواعد این ساختارها عمل میکنند و عکس العمل نشان میدهند.
مدل حکمرانی یونسکو کارکرد ساختاری حکمروایی را شامل سه جزء دولت، بازار و جامعه مدنی میداند؛ یعنی قلمرو حکمرانی شامل قواعد مرسوم این سه ساختار و کنش عاملان انسانی آنهاست. دولت به عنوان ناظر بر انجام قواعد مرسوم عمل میکند؛ بازار گروه ذینفعانی است که ذیل بخشهای تولیدی، خدماتی و مصرفی کار میکنند. جامعه مدنی نهاد نمایندگی افکار مردم مانند مجلس، مطبوعات و ... است که از تدوین و تغییر متون قانونی و نقادی آنها تا تعاملات شفاهی کوچه و محله را شامل میشود.
بر این اساس حکمرانی در سیستم بهداشت بخش جزئیتری از ساختار حکمرانی است، بخش دولتی یعنی وزارتخانه؛ بازار یعنی بیمارستان، دانش طب و پیشگیری به عنوان قواعد بهداشت، و کلیه قلمروهای تولیدی، آموزشی، خدماتی و ... که عاملان سیستم بهداشت، اغلب پزشکان و پیراپزشکان، در ذیل آن فعالیت میکنند؛ جامعه مدنی نیز از تولید منزلت پزشکی در جامعه شروع میشود و گسترۀ آن مطبوعات، روزنامه سپید، حضور موثر پزشکان و غیرپزشکان در مجلس برای تدوین و تغییر قوانین و ایجاد ساختارهای جدیدی چون بیمه و تحقیقات برای نظام بهداشتی را دربر میگیرد!
***
اساساً در جامعه ایرانی دولت، بازار و جامعه مدنی، هر سه در هم هضم شدهاند، و عملاً خط مرز دولت و بازار در وزارتخانه بزرگ آموزش پزشکی روشن و مشخص نیست. بخش درمانی در خود دولت هضم است، بخش آموزشی هم عنوان وزارتخانه را تحت تسلط دارد و در دل بخش درمانی قرار گرفته است. خبری از دولتی واضع و متمایز نیست؛ وزارتخانه عنوان دانشگاهی را یدک میکشد و نظام صنفی بخش زیادی از رایزنی امتیازات را در خود دارد و بسیاری از پزشکان دولتی در آن عضوند.
بخشی از پزشکان، هم در بخش خدمات درمانی دولتی هم در بخش غیردولتی (یعنی مطب که یادگار حکیمخانههای انفرادی سنتی اند) فعالیت میکنند و قدرت بزرگ نظام صنفی شناسنامهدار پشتوانه حضور و رقابت پزشکان با غیرپزشکان، مخصوصا در کمیسیونهای مرتبط در مجلس است. این عاملیت نامتمایز دولت و بازار در اغلب کشمکشهای مربوط به امتیازات و منافع پزشکان و جدال آنها در نحوه و میزان مصرف خدمات پزشکی خود را نشان میدهد و تحلیل و تدقیق این وضعیت بیمرز کمتر صورت گرفته است.
«تعارض منافع»، در جامعهای که خود را دارای دولت نوین پس از دوره فئودالیسم میداند، ام الفساد بوده، به معنای افول حکمرانی نوین یا بیدولتی و بازگشت به اصول دوره فئودالیسم است. در این وضعیت، عامل انسانی دولتی، بازاری و مردمی ناواضح است و چهره خود را مشخص نمیکند. شما متوجه نیستید که پزشک دستگاه ایدئولوژیک دولت، فروشنده خدمت یا ذینفع صنفی است!
حکمرانی در ایران یا دولت در ایران از زمان تغییر آن از دارالحکومه به دستگاه بوروکراتیک مدرن تا کنون یک پدیده نابالغ است، و تقریبا تمامی ذینفعان نهادی صنفی سعی داشتهاند نخست در نهاد بروکراسی دولت استخدام شوند و سپس در دل دولت به جمعآوری منافع به سود نهادهای صنفی خود بپردازند. عاملان نهادی اول از دولت و نظارت بر بازار منافع اصناف شروع میکنند، سپس در مجلس، در ظاهر به دفاع از حقوق مردم و در واقع به قانونگذاری نهادی میپردازند.
عاملان نهادی، صبح در نهاد نظارت بازار فعالیت میکنند، و بعدازظهر در مطب که بیقاعدهترین نقطه در دل بازار است، فعالیت میکنند و چندی بعد در مقام استاد دانشگاه دارای بورد تخصصی ( که در تبلیغات مطبها مرسوم است) درس میدهند. همینها باعث شده که سیستم بهداشت به جای پیشگیری و نوین سازی کلینیکها و تخصصی شدن خدمات، از دل مطبها و تصدیگری پزشکان بر نهادهای اقتصادی چون بیمهها سر دربیاورد.
@thing
محمد زینالی اُناری
بحث درباره کارآمدی و ناکارآمدی سیسم بهداشت در جامعه ایرانی، یک نقطه ثقل دارد و آن کارکرد یا ساختار دولتی بهداشت در ایران است. اگر از منظر جامعه شناسی به سیستم بهداشت نگاه کنیم، این سیستم دارای یک عاملیت انسانی در جامعه، شمول گستردهای دارد. از این نظر، هر سیستمی دارای ساختارهایی است که اجزای آن را تشکیل میدهند و عاملان انسانی بر اساس قواعد این ساختارها عمل میکنند و عکس العمل نشان میدهند.
مدل حکمرانی یونسکو کارکرد ساختاری حکمروایی را شامل سه جزء دولت، بازار و جامعه مدنی میداند؛ یعنی قلمرو حکمرانی شامل قواعد مرسوم این سه ساختار و کنش عاملان انسانی آنهاست. دولت به عنوان ناظر بر انجام قواعد مرسوم عمل میکند؛ بازار گروه ذینفعانی است که ذیل بخشهای تولیدی، خدماتی و مصرفی کار میکنند. جامعه مدنی نهاد نمایندگی افکار مردم مانند مجلس، مطبوعات و ... است که از تدوین و تغییر متون قانونی و نقادی آنها تا تعاملات شفاهی کوچه و محله را شامل میشود.
بر این اساس حکمرانی در سیستم بهداشت بخش جزئیتری از ساختار حکمرانی است، بخش دولتی یعنی وزارتخانه؛ بازار یعنی بیمارستان، دانش طب و پیشگیری به عنوان قواعد بهداشت، و کلیه قلمروهای تولیدی، آموزشی، خدماتی و ... که عاملان سیستم بهداشت، اغلب پزشکان و پیراپزشکان، در ذیل آن فعالیت میکنند؛ جامعه مدنی نیز از تولید منزلت پزشکی در جامعه شروع میشود و گسترۀ آن مطبوعات، روزنامه سپید، حضور موثر پزشکان و غیرپزشکان در مجلس برای تدوین و تغییر قوانین و ایجاد ساختارهای جدیدی چون بیمه و تحقیقات برای نظام بهداشتی را دربر میگیرد!
***
اساساً در جامعه ایرانی دولت، بازار و جامعه مدنی، هر سه در هم هضم شدهاند، و عملاً خط مرز دولت و بازار در وزارتخانه بزرگ آموزش پزشکی روشن و مشخص نیست. بخش درمانی در خود دولت هضم است، بخش آموزشی هم عنوان وزارتخانه را تحت تسلط دارد و در دل بخش درمانی قرار گرفته است. خبری از دولتی واضع و متمایز نیست؛ وزارتخانه عنوان دانشگاهی را یدک میکشد و نظام صنفی بخش زیادی از رایزنی امتیازات را در خود دارد و بسیاری از پزشکان دولتی در آن عضوند.
بخشی از پزشکان، هم در بخش خدمات درمانی دولتی هم در بخش غیردولتی (یعنی مطب که یادگار حکیمخانههای انفرادی سنتی اند) فعالیت میکنند و قدرت بزرگ نظام صنفی شناسنامهدار پشتوانه حضور و رقابت پزشکان با غیرپزشکان، مخصوصا در کمیسیونهای مرتبط در مجلس است. این عاملیت نامتمایز دولت و بازار در اغلب کشمکشهای مربوط به امتیازات و منافع پزشکان و جدال آنها در نحوه و میزان مصرف خدمات پزشکی خود را نشان میدهد و تحلیل و تدقیق این وضعیت بیمرز کمتر صورت گرفته است.
«تعارض منافع»، در جامعهای که خود را دارای دولت نوین پس از دوره فئودالیسم میداند، ام الفساد بوده، به معنای افول حکمرانی نوین یا بیدولتی و بازگشت به اصول دوره فئودالیسم است. در این وضعیت، عامل انسانی دولتی، بازاری و مردمی ناواضح است و چهره خود را مشخص نمیکند. شما متوجه نیستید که پزشک دستگاه ایدئولوژیک دولت، فروشنده خدمت یا ذینفع صنفی است!
حکمرانی در ایران یا دولت در ایران از زمان تغییر آن از دارالحکومه به دستگاه بوروکراتیک مدرن تا کنون یک پدیده نابالغ است، و تقریبا تمامی ذینفعان نهادی صنفی سعی داشتهاند نخست در نهاد بروکراسی دولت استخدام شوند و سپس در دل دولت به جمعآوری منافع به سود نهادهای صنفی خود بپردازند. عاملان نهادی اول از دولت و نظارت بر بازار منافع اصناف شروع میکنند، سپس در مجلس، در ظاهر به دفاع از حقوق مردم و در واقع به قانونگذاری نهادی میپردازند.
عاملان نهادی، صبح در نهاد نظارت بازار فعالیت میکنند، و بعدازظهر در مطب که بیقاعدهترین نقطه در دل بازار است، فعالیت میکنند و چندی بعد در مقام استاد دانشگاه دارای بورد تخصصی ( که در تبلیغات مطبها مرسوم است) درس میدهند. همینها باعث شده که سیستم بهداشت به جای پیشگیری و نوین سازی کلینیکها و تخصصی شدن خدمات، از دل مطبها و تصدیگری پزشکان بر نهادهای اقتصادی چون بیمهها سر دربیاورد.
@thing
Forwarded from نکته: جامعه شناسی تجربه (محمد زینالی)
تعارض منافع پزشکان ایرانی (ص۲)
محمد زینالی اناری
***
وقتی مرز دولت وخدمت محو میشود و عاملان بازار و ناظر تداخل میشوند، طبیعی است نهادهای خدمات آموزشی، درمانی و بیمهای هم میان خود مرز روشنی نداشته باشند و از قواعد روشنی برخوردار نباشند. چرا که عاملان جاخوش کرده در دولت، خدمات درمانی، سرفصلهای آموزشی و مقررات بیمه را بر اساس منافع و سلایق عاملان بازار بنیان مینهند و نظارت مولود منافع را نمیتوان تحت عنوان دولت بازشناخت.
این در حالی است که وظیفه اصلی دولت، قانونگذاری برای اصناف با اولویت نظارت و پیشگیری از آسیب است، چه در مسئله شرکتهای اقتصادی چه در موضوع مشکلات روان و چه در مورد عوارض جسمانی، نه دستوپازدن بیمارگونه در میان منافع ذینفعان نهادی سیستم بهداشت.
بنابراین در معاملات اقتصادی، تعاملات انسانی و مدیریت بدن، نیازمند نظارت دولت بر رفتار سالم شهروندان و پیشگیری از بیماری و آسیب در کلیت آن است. باری، نظامهای صنفی و منافع نهادی سعی میکنند از طرق گفتهشده مرز خود را با دولت نامرئیتر کرده و بر قواعد نظارتی آن غلبه کنند. راه نجات از این بدبختی، تحرک انتقادی جامعه مدنی است که باید دولت را از دسترس دستدرازیها درآورده و آن را در راستای منافع شهروندان حراست کند. اما جامعه مدنی نیز بیبهره از این تسلطها نیست، چرا که نهادهای صنفی در ایران بسیار نافذتر از نهاد شهروندی و منافع جمعی است.
گذار از این وضعیت بسیار دشوار و طاقتفرساست و نیازمند مطالعات انتقادی و تأمل در مفهوم دولت، نظارت، عاملیت و جدایی و پرهیز بخش دولتی از هر نوع معاملات اقتصادی و تداخلات نهادی است؛ عملی که شاید توسط کارگزاران بوروکراسی دولتی بخش بهداشت بهسختی تفهیم و پذیرفته شود.
@thing
محمد زینالی اناری
***
وقتی مرز دولت وخدمت محو میشود و عاملان بازار و ناظر تداخل میشوند، طبیعی است نهادهای خدمات آموزشی، درمانی و بیمهای هم میان خود مرز روشنی نداشته باشند و از قواعد روشنی برخوردار نباشند. چرا که عاملان جاخوش کرده در دولت، خدمات درمانی، سرفصلهای آموزشی و مقررات بیمه را بر اساس منافع و سلایق عاملان بازار بنیان مینهند و نظارت مولود منافع را نمیتوان تحت عنوان دولت بازشناخت.
این در حالی است که وظیفه اصلی دولت، قانونگذاری برای اصناف با اولویت نظارت و پیشگیری از آسیب است، چه در مسئله شرکتهای اقتصادی چه در موضوع مشکلات روان و چه در مورد عوارض جسمانی، نه دستوپازدن بیمارگونه در میان منافع ذینفعان نهادی سیستم بهداشت.
بنابراین در معاملات اقتصادی، تعاملات انسانی و مدیریت بدن، نیازمند نظارت دولت بر رفتار سالم شهروندان و پیشگیری از بیماری و آسیب در کلیت آن است. باری، نظامهای صنفی و منافع نهادی سعی میکنند از طرق گفتهشده مرز خود را با دولت نامرئیتر کرده و بر قواعد نظارتی آن غلبه کنند. راه نجات از این بدبختی، تحرک انتقادی جامعه مدنی است که باید دولت را از دسترس دستدرازیها درآورده و آن را در راستای منافع شهروندان حراست کند. اما جامعه مدنی نیز بیبهره از این تسلطها نیست، چرا که نهادهای صنفی در ایران بسیار نافذتر از نهاد شهروندی و منافع جمعی است.
گذار از این وضعیت بسیار دشوار و طاقتفرساست و نیازمند مطالعات انتقادی و تأمل در مفهوم دولت، نظارت، عاملیت و جدایی و پرهیز بخش دولتی از هر نوع معاملات اقتصادی و تداخلات نهادی است؛ عملی که شاید توسط کارگزاران بوروکراسی دولتی بخش بهداشت بهسختی تفهیم و پذیرفته شود.
@thing
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزارش اجتماعی
سخنانی در نشست روز علوم اجتماعی در کتابخانه مرکزی شهرستان اردبیل
به زبان ترکی
@ardabilnote
سخنانی در نشست روز علوم اجتماعی در کتابخانه مرکزی شهرستان اردبیل
به زبان ترکی
@ardabilnote
Audio
🎵 پوشه شنیداری نشست علمی آیین رونمایی از کتاب تجارتخانه صادقی
🗓 چهارشنبه 31 مرداد 1403
🏡سالن حافظ
💢نشر تاریخ ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
🗓 چهارشنبه 31 مرداد 1403
🏡سالن حافظ
💢نشر تاریخ ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
نه واردی قصره علاقم نه مایل تاجم
محمد زینالی اُناری
این، شعری از شاهی اردبیلی است که مضمونش این است که نه به قصر علاقه دارم و نه مایل تاج هستم، یعنی نه میلی به ثروت دارم و نه مشتاق قدرت. چرا که قصر و تاج نماد ثروت و قدرتند و شاعر، از جرگه ی عارفان دیار اردبیل برخاسته و رویایش همیشه دست یافتن به قاف اندیشه بوده تا این که درگیر دنیا و اسرار و امیال آن باشد.
مصرع دوم این شعر، کنایه از اشتیاق زیاد به امام حسین (ع) است. اما امام حسین در این شعر نماد چیست؟ چرا که حسین در این شعر به عنوان نیاز شاعر عنوان شده، یعنی شاعر به امام حسین احتیاج دارد. در اسطوره شناسی، نام قهرمان به عنوان، حامل اسطوره به کار می رود و آن چه اساسی تر است، خود اسطوره است که در پس نام امام حسین پنهان شده است. مثلا رستم اسطوره شجاعاتِ (حماسی یک ایرانی در نگهداشت سرزمینش) است و به جای این احساس، نام رستم به عنوان قهرمان روایت برگرفته شده است.
شیخ صفی الدین اردبیلی در بدعت خود در الگو دادن به مریدانش، به آنان گفته که برای درک حقیقت باید مانند پیامبر اکرم عمل کنید. در عصر بازار شریعت و جولان فقهای اهل تسنن، شیخ به بیان هاناآرنت، یک بازگشت به راه ناتمام را آغاز می کند و مریدان را به تأمل شخصی در دین و هدایت جستن از سلوک خود رسول اکرم فرا می خواند. از آن پس، روایت دیگری در ایران آغاز شده است که شاه اسماعیل در اشعارش تأسی به علی (ع) داشته و این مسیر بازگشت به شکل گیری و گسترش تشیع در ایران انجامیده است.
اما مومن چرا به سلوک پیامبر باز می گشت، رمز شیخ صفی این بود حقیقت نه شریعت است و نه طریقت، بلکه همانا دل مومن است؛ وقتی هم بر اساس شریعت و هم بر اساس طریقت اما با تأسی به خود پیامبر عمل می کند. او مومن متکی به پیامبر را در برابر شریعتمداران رایج زمانه قرار می دهد و انقلاب جدیدی را آغاز می کند.
در طول این زمان ها همواره بازار پول و زور به راه بوده اما مردم اردبیل که خود را با حسینی بودن مارک زده بودند، از اهل فتی محسوب شده و در داخل شهر به همیاری می پرداختند. آن ها در برابر قلدرمأبی و قدرتمندی اشراف و ثروتمندان چنین حکمتی را برگزیده بودند که همواره معتکف حقیقت باشند و آن را با تأسی جستن به رسول اکرم برگزینند. اما لازم بود در برابر ثروت و قدرت، نلغزند و آن که کمک شان می کرد نلغزند، کشتی نجات حسین (ع) بود.
@ardabilnote
محمد زینالی اُناری
این، شعری از شاهی اردبیلی است که مضمونش این است که نه به قصر علاقه دارم و نه مایل تاج هستم، یعنی نه میلی به ثروت دارم و نه مشتاق قدرت. چرا که قصر و تاج نماد ثروت و قدرتند و شاعر، از جرگه ی عارفان دیار اردبیل برخاسته و رویایش همیشه دست یافتن به قاف اندیشه بوده تا این که درگیر دنیا و اسرار و امیال آن باشد.
مصرع دوم این شعر، کنایه از اشتیاق زیاد به امام حسین (ع) است. اما امام حسین در این شعر نماد چیست؟ چرا که حسین در این شعر به عنوان نیاز شاعر عنوان شده، یعنی شاعر به امام حسین احتیاج دارد. در اسطوره شناسی، نام قهرمان به عنوان، حامل اسطوره به کار می رود و آن چه اساسی تر است، خود اسطوره است که در پس نام امام حسین پنهان شده است. مثلا رستم اسطوره شجاعاتِ (حماسی یک ایرانی در نگهداشت سرزمینش) است و به جای این احساس، نام رستم به عنوان قهرمان روایت برگرفته شده است.
شیخ صفی الدین اردبیلی در بدعت خود در الگو دادن به مریدانش، به آنان گفته که برای درک حقیقت باید مانند پیامبر اکرم عمل کنید. در عصر بازار شریعت و جولان فقهای اهل تسنن، شیخ به بیان هاناآرنت، یک بازگشت به راه ناتمام را آغاز می کند و مریدان را به تأمل شخصی در دین و هدایت جستن از سلوک خود رسول اکرم فرا می خواند. از آن پس، روایت دیگری در ایران آغاز شده است که شاه اسماعیل در اشعارش تأسی به علی (ع) داشته و این مسیر بازگشت به شکل گیری و گسترش تشیع در ایران انجامیده است.
اما مومن چرا به سلوک پیامبر باز می گشت، رمز شیخ صفی این بود حقیقت نه شریعت است و نه طریقت، بلکه همانا دل مومن است؛ وقتی هم بر اساس شریعت و هم بر اساس طریقت اما با تأسی به خود پیامبر عمل می کند. او مومن متکی به پیامبر را در برابر شریعتمداران رایج زمانه قرار می دهد و انقلاب جدیدی را آغاز می کند.
در طول این زمان ها همواره بازار پول و زور به راه بوده اما مردم اردبیل که خود را با حسینی بودن مارک زده بودند، از اهل فتی محسوب شده و در داخل شهر به همیاری می پرداختند. آن ها در برابر قلدرمأبی و قدرتمندی اشراف و ثروتمندان چنین حکمتی را برگزیده بودند که همواره معتکف حقیقت باشند و آن را با تأسی جستن به رسول اکرم برگزینند. اما لازم بود در برابر ثروت و قدرت، نلغزند و آن که کمک شان می کرد نلغزند، کشتی نجات حسین (ع) بود.
@ardabilnote
سرمایه گذاری ایلان ماسک در اردبیل
محمد زینالی اُناری
در منطقه ما همه شعار علیه آمریکا و منطق سرمایه داری می دهند اما متخصصان اقتصاد می گویند راه برون رفت از شاخص فلاکت قرمز و سرانه درآمدی پایین باز هم همان سرمایه داری است اما این متخصصان اشتباه می کنند و دروغ می گویند. مشکلات اقتصادی استان اردبیل نه به خاطر اقتصاد ضعیف، بلکه ناشی از سیطره منطق ما قبل سرمایه داری است. همان اقتصاددان ها هم خودشان از درز و دورز اقتصاد دلالی اردبیل پول در می آورند و عمل شان بر تفکرشان می چربد.
شکل گیری سرمایه داری صنعتی اعم از دولتی و خصوصی، محصول تحولات درونی فعالیت های اقتصادی است ولی سیستم حاکم بر استان اردبیل همان سیستم بازار سنتی است که امکان تغییر و تحول را نمی دهد. اما برگزیدگان سیاسی و منصوبان سیاسی راه کار را در این می دانند که به جای برانگیختن تغییر و تحول درونی در سیستم بازار و تغییر ذائقه کنشگران اقتصادی داخل استان، یک ذائقه جدید را از جای دیگر بیاورند و اسم آن را می گذارند «سرمایه گذار». اما از کجا معلوم سرمایه گذار در سیستم فلج اقتصادی اردبیل به دلال تبدیل نشود؟
زمانی که در مورد مشکلات اقتصادی استان تحقیق می کردم، کارآفرینان از دو مانع اساسی صحبت می کردند: فضای کسب و کار ضعیف اردبیل که مزاحم تولید کنندگان بود و خدمات شهروندی ضعیف اردبیل که موجب مهاجرت نیروهای ماهر پرورش یافته می شد. مانع سوم را نمی گفتند اما از متن مصاحبه با آن ها فهمیدم که همه شان برای پول سازی به ساخت و ساز و دلالی می پردازند و این شده است مشغولیت اصلی آن ها! یعنی حرکت اقتصادی در استان نه به سوی اقتصاد تولیدی است، بلکه با ضعف فضای کسب و کار برای تولید کننده و نیروی ماهر، همه را به انحراف اقتصادی سوق می دهند.
در نتیجه، آن چه مهم است، نقش دولت در راهبرد تغییر اقتصادی است که با تغییر بینش اقتصادی مسلط بر استان تغییر عملکرد اقتصادی استان ممکن کند. عناصر دولت مسئولیت بهبود فضای کسب و کار را دارند که باید ببینیم تعارض منافع چقدر آن ها را در گیر کرده که در کسوت دولت تا کنون نتوانسته اند مسئله اصلی طرح شده از سوی کارآفرینان یعنی ضعف فضای کسب و کار را درمان کنند. بجای آن گاه می شنویم همه چیز را به گردن دولت مرکزی می اندازند که به اردبیل کمتر از اصفهان اعتبار دولتی داده است. مگر اعتبار دولتی در یک سری فعالیت های مندرس چقدر است که با آن تمام عیوب عملکرد دولت را می پوشانید؟
به نظر می رسد بدون تحول در سیستم مدیران و کارشناسانی که در جلسات اقتصادی و شهروندی استان تصمیم می گیرند سرمایه گذار که سهل است، ایلان ماسک و بیل گیتس را هم بیاورید شاخص های ما بدتر می شوند که بهتر نه!
@ardabilnote
محمد زینالی اُناری
در منطقه ما همه شعار علیه آمریکا و منطق سرمایه داری می دهند اما متخصصان اقتصاد می گویند راه برون رفت از شاخص فلاکت قرمز و سرانه درآمدی پایین باز هم همان سرمایه داری است اما این متخصصان اشتباه می کنند و دروغ می گویند. مشکلات اقتصادی استان اردبیل نه به خاطر اقتصاد ضعیف، بلکه ناشی از سیطره منطق ما قبل سرمایه داری است. همان اقتصاددان ها هم خودشان از درز و دورز اقتصاد دلالی اردبیل پول در می آورند و عمل شان بر تفکرشان می چربد.
شکل گیری سرمایه داری صنعتی اعم از دولتی و خصوصی، محصول تحولات درونی فعالیت های اقتصادی است ولی سیستم حاکم بر استان اردبیل همان سیستم بازار سنتی است که امکان تغییر و تحول را نمی دهد. اما برگزیدگان سیاسی و منصوبان سیاسی راه کار را در این می دانند که به جای برانگیختن تغییر و تحول درونی در سیستم بازار و تغییر ذائقه کنشگران اقتصادی داخل استان، یک ذائقه جدید را از جای دیگر بیاورند و اسم آن را می گذارند «سرمایه گذار». اما از کجا معلوم سرمایه گذار در سیستم فلج اقتصادی اردبیل به دلال تبدیل نشود؟
زمانی که در مورد مشکلات اقتصادی استان تحقیق می کردم، کارآفرینان از دو مانع اساسی صحبت می کردند: فضای کسب و کار ضعیف اردبیل که مزاحم تولید کنندگان بود و خدمات شهروندی ضعیف اردبیل که موجب مهاجرت نیروهای ماهر پرورش یافته می شد. مانع سوم را نمی گفتند اما از متن مصاحبه با آن ها فهمیدم که همه شان برای پول سازی به ساخت و ساز و دلالی می پردازند و این شده است مشغولیت اصلی آن ها! یعنی حرکت اقتصادی در استان نه به سوی اقتصاد تولیدی است، بلکه با ضعف فضای کسب و کار برای تولید کننده و نیروی ماهر، همه را به انحراف اقتصادی سوق می دهند.
در نتیجه، آن چه مهم است، نقش دولت در راهبرد تغییر اقتصادی است که با تغییر بینش اقتصادی مسلط بر استان تغییر عملکرد اقتصادی استان ممکن کند. عناصر دولت مسئولیت بهبود فضای کسب و کار را دارند که باید ببینیم تعارض منافع چقدر آن ها را در گیر کرده که در کسوت دولت تا کنون نتوانسته اند مسئله اصلی طرح شده از سوی کارآفرینان یعنی ضعف فضای کسب و کار را درمان کنند. بجای آن گاه می شنویم همه چیز را به گردن دولت مرکزی می اندازند که به اردبیل کمتر از اصفهان اعتبار دولتی داده است. مگر اعتبار دولتی در یک سری فعالیت های مندرس چقدر است که با آن تمام عیوب عملکرد دولت را می پوشانید؟
به نظر می رسد بدون تحول در سیستم مدیران و کارشناسانی که در جلسات اقتصادی و شهروندی استان تصمیم می گیرند سرمایه گذار که سهل است، ایلان ماسک و بیل گیتس را هم بیاورید شاخص های ما بدتر می شوند که بهتر نه!
@ardabilnote
سلامی به دنیای تازه
✍️ محمد زینالی اُناری
🔸 "زورو" قهرمان خیالی طنزهای افسانهای، به جای این که با زحمت سوار اسب شود، از بلندی روی آن خراب میشد. از دههی 80 این فیلمها در ایران به ژانر غالب تلوزیونی تبدیل شدند و همین باعث شد در اردبیل افراد بسیاری به جای زحمت کشیدن برای رسیدن به یک موقعیت، چهارپایهای از خیرخواهان قرض گرفته و روی اسب مراد و صندلیهای امارت و کرامت بپرند. امّا دیگر پیمودن راه چندین ساله رشد و ترقی و غلبه بر دشواریهای کار سخت و حساسیتهای احراز شایستگی با تجارت چهارپایه تمام شده و دوران جدیدی آغاز شده است که گاو نر میخواهد و مرد کهن.
🔸🔸 شایستگی و پختگی، آن چیزی است که میتواند صفت هر خلبان و کاپیتان کارکشته باشد. همان طور که در یک تیم فوتبال جوان تازه کار که با روپاییهای زیاد خود را نشان میدهد مدتها در رختکن نشسته و در هنگام خستگی بازیکنان کهنهکار وارد میدان میشود، کاپیتان تیم که ناخدای چیره بر طوفانهای زندگی است، قدیمیترین، شایستهترین و استراتژیستترین بازیکن میدان است. گرداندن یک شهر و یک سازمان، از فوتبال کوی و محله که کمتر نیست، بلکه همهی قهرمانهای ورزشی شهر هم به آن نیاز دارند، چه رسد به توسعهی فرودگاهها و دعوت از تیمهای بزرگ برای سفر هوایی به اردبیل و برگزاری اردوها، مسابقات ورزشی و همایشهای علمی.
🔸🔸🔸 ملوانهای زبل به جای این که ثمرهی عقل و هوش خود را با هماهنگی خوب تیم و کاهش آلام جامعه، افزودن بر ثروتهای آن و بهبود زندگی و فضای شغلی نشان دهند، همچون عیاران به دل کلمه و حرف زده، عکس و تصویر را به هم میآویختند و شعارهایی سرمیدادند که امیدهای جامعه را با شعارهای توخالیِ پیدرپی خسته کنند. امـّـّا حرف مفت، عملاً مفت نبود و به صف بیماران سرطانی، هزینههای بیپایان زندگی و انتظار بیانتهای ریلهای قطار تبدیل شده بود. در این شهر هم انجمنی از عیاران و حرافان به راه افتاد که حتی به تاریخ و افتخارات این شهر هم رحم نکرده و هر افسردهای را میهمان گوش مردم کردند. چهارپایهها داشتند کار دستمان میدادند.
🔸🔸🔸🔸 در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ در میان طوفانهای زمینی و آسمانی، سخنانی گفته شد از اهمیت کارشناسی، عقلانیت و شایستهسالاری که دل خیل کثیری از اسبسواران ناشی، بازیگران تازهکار، تاجران چهارپایه و حرافان و شعاریون را آزرد، تا برای فرار از مسئولیت حرفهای مفت طبلهای توخالی را به صدا درآورند. امـّـّا زمان شعارهای بی اساس و وعدههای امیدسوز گذشته و چهارپایههای کهنه به زودی سوزانده میشوند. اگرچه در ره منزل لیلی چه خطرها است، باری باید به این سواران، عیاران و تاجران کلمه و چهارپایه گفت، دوران جدیدی آغاز شده است. به خاطر همین به جای شعارهای پوشالی وزیران قدیمی، سلامی میکنیم به عقل و خردورزی و سنجیدهنگری! سلام به اندیشههای مقدم بر گفتار، سلام به دنیای تازه!
#اردبیل
#چهارپایه
#اسب_مراد
#اسفناج
#شعار
#عقل
@ardabilnote
✍️ محمد زینالی اُناری
🔸 "زورو" قهرمان خیالی طنزهای افسانهای، به جای این که با زحمت سوار اسب شود، از بلندی روی آن خراب میشد. از دههی 80 این فیلمها در ایران به ژانر غالب تلوزیونی تبدیل شدند و همین باعث شد در اردبیل افراد بسیاری به جای زحمت کشیدن برای رسیدن به یک موقعیت، چهارپایهای از خیرخواهان قرض گرفته و روی اسب مراد و صندلیهای امارت و کرامت بپرند. امّا دیگر پیمودن راه چندین ساله رشد و ترقی و غلبه بر دشواریهای کار سخت و حساسیتهای احراز شایستگی با تجارت چهارپایه تمام شده و دوران جدیدی آغاز شده است که گاو نر میخواهد و مرد کهن.
🔸🔸 شایستگی و پختگی، آن چیزی است که میتواند صفت هر خلبان و کاپیتان کارکشته باشد. همان طور که در یک تیم فوتبال جوان تازه کار که با روپاییهای زیاد خود را نشان میدهد مدتها در رختکن نشسته و در هنگام خستگی بازیکنان کهنهکار وارد میدان میشود، کاپیتان تیم که ناخدای چیره بر طوفانهای زندگی است، قدیمیترین، شایستهترین و استراتژیستترین بازیکن میدان است. گرداندن یک شهر و یک سازمان، از فوتبال کوی و محله که کمتر نیست، بلکه همهی قهرمانهای ورزشی شهر هم به آن نیاز دارند، چه رسد به توسعهی فرودگاهها و دعوت از تیمهای بزرگ برای سفر هوایی به اردبیل و برگزاری اردوها، مسابقات ورزشی و همایشهای علمی.
🔸🔸🔸 ملوانهای زبل به جای این که ثمرهی عقل و هوش خود را با هماهنگی خوب تیم و کاهش آلام جامعه، افزودن بر ثروتهای آن و بهبود زندگی و فضای شغلی نشان دهند، همچون عیاران به دل کلمه و حرف زده، عکس و تصویر را به هم میآویختند و شعارهایی سرمیدادند که امیدهای جامعه را با شعارهای توخالیِ پیدرپی خسته کنند. امـّـّا حرف مفت، عملاً مفت نبود و به صف بیماران سرطانی، هزینههای بیپایان زندگی و انتظار بیانتهای ریلهای قطار تبدیل شده بود. در این شهر هم انجمنی از عیاران و حرافان به راه افتاد که حتی به تاریخ و افتخارات این شهر هم رحم نکرده و هر افسردهای را میهمان گوش مردم کردند. چهارپایهها داشتند کار دستمان میدادند.
🔸🔸🔸🔸 در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ در میان طوفانهای زمینی و آسمانی، سخنانی گفته شد از اهمیت کارشناسی، عقلانیت و شایستهسالاری که دل خیل کثیری از اسبسواران ناشی، بازیگران تازهکار، تاجران چهارپایه و حرافان و شعاریون را آزرد، تا برای فرار از مسئولیت حرفهای مفت طبلهای توخالی را به صدا درآورند. امـّـّا زمان شعارهای بی اساس و وعدههای امیدسوز گذشته و چهارپایههای کهنه به زودی سوزانده میشوند. اگرچه در ره منزل لیلی چه خطرها است، باری باید به این سواران، عیاران و تاجران کلمه و چهارپایه گفت، دوران جدیدی آغاز شده است. به خاطر همین به جای شعارهای پوشالی وزیران قدیمی، سلامی میکنیم به عقل و خردورزی و سنجیدهنگری! سلام به اندیشههای مقدم بر گفتار، سلام به دنیای تازه!
#اردبیل
#چهارپایه
#اسب_مراد
#اسفناج
#شعار
#عقل
@ardabilnote
Forwarded from Dr.Book.Ardabil دکتر بوک
📚 کتابفروشی دکتربوک برگزار میکند:
🔸نشست فرهنگی نوروز
🔹《اسطورهشناسی نوروز》
🔻 عمار احمدی، دکترای انسانشناسی
🔹 《پرسش دکارت و فروید از اسطوره》
🔻 محمد زینالی اوناری
پژوهشگر دکترای جامعهشناسی
🗓 چهارشنبه ۲۲ اسفندماه ۱۴۰۳
📍مکان: کتابفروشی دکتربوک
🕰ساعت: ۱۶ عصر
با مشارکت:
موزه تاریخ علوم اردبیل اردبیل
بنیاد ایرانشناسی استان اردبیل
انجمن مجموعهداران استان اردبیل
موسسه ارمغان علم و خرد ساوالان
📚 کتاب؛ دانایی؛ توانایی
📗 منتظر شما در دکتر بوک هستیم.
آدرس: اردبیل، خیابان دانشگاه، جنب ورودی اصلی دانشگاه محقق اردبیلی، روبروی بانک تجارت
تلفن: ۳۳۵۲۳۵۱۵-۰۴۵
کتابفروشی دکتربوک
🆔️ @drbook97
🔸نشست فرهنگی نوروز
🔹《اسطورهشناسی نوروز》
🔻 عمار احمدی، دکترای انسانشناسی
🔹 《پرسش دکارت و فروید از اسطوره》
🔻 محمد زینالی اوناری
پژوهشگر دکترای جامعهشناسی
🗓 چهارشنبه ۲۲ اسفندماه ۱۴۰۳
📍مکان: کتابفروشی دکتربوک
🕰ساعت: ۱۶ عصر
با مشارکت:
موزه تاریخ علوم اردبیل اردبیل
بنیاد ایرانشناسی استان اردبیل
انجمن مجموعهداران استان اردبیل
موسسه ارمغان علم و خرد ساوالان
📚 کتاب؛ دانایی؛ توانایی
📗 منتظر شما در دکتر بوک هستیم.
آدرس: اردبیل، خیابان دانشگاه، جنب ورودی اصلی دانشگاه محقق اردبیلی، روبروی بانک تجارت
تلفن: ۳۳۵۲۳۵۱۵-۰۴۵
کتابفروشی دکتربوک
🆔️ @drbook97
Forwarded from جامعه شناسی سیاسی (Hossein Bashiri kivi)
✅ پنل تخصصی انجمن جامعه شناسی ایران
✅ تحلیل سرمایه اجتماعی و رسد خشونت شهری در اردبیل
✅سالن آمفی تئاتر دانشگاه پیام نور استان اردبیل روز چهارشنبه مورخه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ الی ۱۸
✅بدینوسیله از فعالین مدنی ، محققین و کارشناسان برای حضور در جلسه دعوت میگردد.
https://www.tgoop.com/Political_sociology_h
✅ تحلیل سرمایه اجتماعی و رسد خشونت شهری در اردبیل
✅سالن آمفی تئاتر دانشگاه پیام نور استان اردبیل روز چهارشنبه مورخه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ الی ۱۸
✅بدینوسیله از فعالین مدنی ، محققین و کارشناسان برای حضور در جلسه دعوت میگردد.
https://www.tgoop.com/Political_sociology_h