tgoop.com/ardabilnote/202
Last Update:
ماکیاولی به اردبیل آمده بود
محمد زینالی اُناری
داستان شهریار را که بخوانی، مشخص می شود راز سربریدن های با پنبه امروزی چه بوده است. در آن داستان، پادشاه برای این که هر کسی زیر دست و پایش را نگیرد و مزاحم قدرت وی نشود، آن هم منتش این است که برای ارامش سرزمین این کار را می کند، مازاد سر او را جدا می کند. یعنی اگر افراد از حدی بیشتر تحرک کنند، قانونی برخاسته از مصلحت قدرت، یا در واقع نفس و غریزه ی پادشاهی وجود دارد که آن تحرک به وجود آمده را از بین ببرد. شاید به خاطر همین است که بسیاری از دانشمندان و تحلیلگران اجتماعی، رفتارهای زیرک مأبانه و خالی کردن پای دیگران را به روباه صفتی تشبیه می کنند.
«روباه» اسطوره ی زیرکی، فریبکاری و تله گذاشتن برای دیگران است. نظیر آن چه که شهریار ماکیاولی آن هم در موقعیت فرادست انجام می دهد. امروزه اهمیتی ندارد که افراد فرادست باشند یا فرودست، آن ها به سبب قدرتی که در میدان روابط اجتماعی دارند، از همدیگر استفاده می کنند و زیر پای هم را خالی می کنند. اما بالاخره این نوع رفتار، یک جاهایی انباشته می شود و تبدیل به تجمیع قدرت می شود. آن موقع ما هرمی از روباه صفتی را مشاهده می کنیم که در بسیاری از تعاملات اجتماعی انباشته شده است.
یک زمانی فردی زیاد به خانه ما می آمد و پدرم به خاطر عدم علاقه روغن نباتی های سهمیه را به او تقدیم می کرد. بعد از مدتی برای قربانی کردن، از او گوسفند خریدیم. صبح که گوسفند آمده بود، تشنه بود تا این که ما فهمیدیم او را به شدت خورانده اند و شکمش را آب بسته اند تا روی ترازو سنگین تر شود. «زیرپاکشی» اصطلاحی است که در اغلب شهرهای ما رایج است و نصیحت همه اغلب به این است که «کلاه خودش را خوب بچسبد که باد نبرد». با این وضع اخلاق اجتماعی، طبیعی است که هیچ فردی در اردبیل رشد نکند و روز به روز به عقب برگردیم، چرا که اگر در شهر عنصر اخلاق گم شود، آن شهر به زوال می رود. به طوری که از این هم در گذشته و معتقدیم که «هر کسی سر خود را بگیرد و سامان خود را(باشدی باشین ساخلاسین دی)».
«روباه» اسطوره ی طبیعی زندگی ما است. از قدیم با بسیاری از حیوانات همدلی داشته و با آن ها زندگی کرده ایم. اما همدلی با روباه، یک اتفاق تعمیم یافته در طول تاریخ بوده است، چرا که مدت های مدید انسان ها بر هم حکومت کرده و با زیرکی به هم، خود را به روباه تشبیه کرده اند. آن ها مدت طولانی به انتظار می نشینند تا صیدهای ضعیف خود به دام شان افتند، اگر هم صیدی بزرگ باشد، با به میان آوردن پای صیادی متهور، تلاش می کنند تا شکارهای خود را به راحتی انجام دهند. در طول تاریخ، بسیاری از حاکمان از ضعفا بهره برده اند، افراد را به جان هم انداخته اند و از این اقسام کار، تا این که به دوره ی معاصر که عصر توده ای شدن آزادی است رسیده ایم.
اما بازارهای مدرن و شکل گرفتن توسعه ی اقتصادی که نیازمند حدی از اعتماد و اخلاق است، از این مسئله به شدت آسیب می بیند. حال این اتفاقات نه صرفاً در عالم تجارت، که در عالم سیاست هم وجود دارد. استفاده از زینت، دام و حرف های رنگ و لعاب دار در به تله کشیدن دیگران، چیزی است که ما در قسم ها و عکسهای زیبای انتخابات هم دیده ایم. در حالی که آن سرمایه داری که این همه از آن بد می گوئیم، وقتی از عنصر زیبایی کالا استفاده می کند، از سایر سودمندی ها مانند مانند حداقل قیمت، افزایش کیفیت و گسترش خدمات که به نفع مصرف کننده است، هم استفاده می کند. اما استفاده از دام و تله در معاملات و زیرک مسلکی چیزی است که بیشتر در جامعه ما رواج دارد.
این وضعیت وقتی که هرمی از قدرت شکل گرفت و آدم ها به جای تلاش و سخت گیری رشد کردند، با روش های زیرکانه و روباه صفتی پیش رفتند، دیگر شبکه ای از روباهان شهر را فرا می گیرد و هیچ کسی کاری نمی کند تا ببیند چه اتفاقی می افتد. حمید رستمی نوشته بود که روزگاری فرا می رسد که وقتی کارزاری می رسد، همه می نشینند و اوستا می خوانند تا مثل سعدابی وقاص فیلم حضرت علی، خود را درگیر دعواهای خلافت نیندازند. بااو اوصاف که گفته شد، آدم در می ماند که ماکیاولی آیا نظریه خودش را بر اساس حکومت های شاهنشاهی غربی بنا نهاده یا برای نویسنده شدن به اردبیل آمده است.
@ardabilnote
BY یادداشت
Share with your friend now:
tgoop.com/ardabilnote/202