Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/ardabilnote/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
یادداشت@ardabilnote P.188
ARDABILNOTE Telegram 188
آستارا، ده بالا
محمد زینالی اُناری

(1) پیشتر می شنیدیم که در روستاها، به خاطر زمین دعوا می شد، به خاطر آب دعوا می شد و یکی می گفت که به خاطر چنین دعواهایی یک بار همسایه به سگش سمّ داده است. اخیراً هم یک سری از روستانشینان نیازمند یا تیغ کش رفته بودند و گشته بودند چند سند یا نوشته ی قدیمی از گنجه ی آبا و اجدادشان پیدا کرده بودند و مد شده بود که شکایت کنند علیه زمینی که سالها است دست دیگری است، حتی برای فرودگاه مهرآباد هم سند اجدادی پیدا شده بود. آن وقت طرف مجبور بود از یک شهر دیگر که دهه ها است در آن ساکن شده مدام به منطقه ی پدری خود سفر کند تا به قاضی شهرستان ثابت کند که بعد از آن کاغذ متروکه، پای چندین سند متأخر دیگر هم در میان بوده و آن کاغذ اعتباری ندارد.

نقل امروز اردبیل و آستارا، این شده که یک عده رفته اند و کاغذی از دوران صفوی پیدا کرده اند که در آن عثمانی توافق کرده است که آستارا از آن اردبیل باشد. آن موقع نایب های شهری فئودالیسم صفویه امتیاز اردبیل را داشتند و به نوعی حاکم یا قیم آن بودند. حال این پدربزرگ های صفوی، نادری و حتی نائب های قجری هم مرده اند. اصلا علیه حکومت های به سبک شاهنشاهی چه صفوی، چه نادری و چه قاجاری انقلاب شده و اینک مالکیتی و مشروعیتی برای مالکیت آن ها متصور نیست؛ بنیانگذار پهلوی هم پس از جنگهای متمادی با خوانین محلی، تقسیماتی به سبک مدرن صورت داده و اختیارات شاهی را از مالکیت شاهان و نوابشان تقلیل داده بود.

حال بدون مطالعه ی تاریخ ایران، گروهی که به مدرنیسم و قوانین معاصر اعتقاد و باوری ندارند، در گنجه ی قدیمی را باز کرده اند و یک کاغذ رو کرده اند و اول می گویند حیران، بعد می گویند آستارا، احتمالا بعد از مدتی فومنات را مطالبه کنند و بگویند مال اردبیل است. اما اینک آن حاکمی که وقتی این زمین ها مال اردبیل باشد، مال او است، وجود ندارد. مردم ساده هم از دست هرکولهای بانکی حتی اختیار خانه شان را ندارند، پس این مالکیت به درد چه کسی می خورد؟ در اردبیل هم نه نیچه وجود دارد، نه هیتلر، پس چطور این تفکر جهانگسترانه ای که شباهتی به نازیسم دارد به وجود آمده است؟

چون هیچ قاعده ی عقلانی و حتی غیرعقلانی در این قضیه وجود ندارد، نه با قانون روزگار صادق است و نه با مطالبات مردم، فرضیه ی دیگری باید نهاد، شاید بتوان گفت این هیستری و رجعت به ذهنیت تاریخی، خود قجرپنداری و ملاقات تاریخی با دولت عثمانی به خاطر تأثیر صدا و دودی است که در اثر ترکیدن بمبهای کبریتی و لواشکی در چهارشنبه سوری در منطقه به پا خاسته والا نه تفکر نازیستی در منطقه وجود دارد و نه عشق و رویای درگیری با ده بالا هست، چرا که همه ی زمین ها به پول شهریه ی دانشگاه آزاد تبدیل شده و اینک در دیوار خانه ها آویزان شده است.

(2) همسر مرحومه ی مهندس دهبان روزی که به خاطر برکناری از مدیریت اداره ی کل راه و ترابری اردبیل از مسیر گردنه ی حیران می رفتند،به او گفته که این بود نتیجه ی آن همه شب هایی که به جای استراحت با اهل خانه خدمت را برگزیدی؟ آری او چون محبوب شده بود، موعد برکناری اش شده بود. او زیرسازی و آسفالت کردن بیست کیلومتری از تونل تا آقچای را برای رفاه حال مردم بر گردن اداره راه اردبیل گرفت تا مسیری که کارگران و تاجران اردبیلی الاصل برای مبادله و کار به تهران می روند، در آسایش باشند. حال که این منطقه با قطار و توریسم اهمیت یافته، جای بسی امیدواری است که استان گیلان بتواند خودش مسئولیت رسیدگی به حوزه ی سیاسی اش را گردن بگیرد تا به جای باقی درختان ویلا نروید؛ در همین مدت هم فرماندارهای آستارا حسابی از کنترل محیط زیست غفلت کرده اند.

@ardabilnote



tgoop.com/ardabilnote/188
Create:
Last Update:

آستارا، ده بالا
محمد زینالی اُناری

(1) پیشتر می شنیدیم که در روستاها، به خاطر زمین دعوا می شد، به خاطر آب دعوا می شد و یکی می گفت که به خاطر چنین دعواهایی یک بار همسایه به سگش سمّ داده است. اخیراً هم یک سری از روستانشینان نیازمند یا تیغ کش رفته بودند و گشته بودند چند سند یا نوشته ی قدیمی از گنجه ی آبا و اجدادشان پیدا کرده بودند و مد شده بود که شکایت کنند علیه زمینی که سالها است دست دیگری است، حتی برای فرودگاه مهرآباد هم سند اجدادی پیدا شده بود. آن وقت طرف مجبور بود از یک شهر دیگر که دهه ها است در آن ساکن شده مدام به منطقه ی پدری خود سفر کند تا به قاضی شهرستان ثابت کند که بعد از آن کاغذ متروکه، پای چندین سند متأخر دیگر هم در میان بوده و آن کاغذ اعتباری ندارد.

نقل امروز اردبیل و آستارا، این شده که یک عده رفته اند و کاغذی از دوران صفوی پیدا کرده اند که در آن عثمانی توافق کرده است که آستارا از آن اردبیل باشد. آن موقع نایب های شهری فئودالیسم صفویه امتیاز اردبیل را داشتند و به نوعی حاکم یا قیم آن بودند. حال این پدربزرگ های صفوی، نادری و حتی نائب های قجری هم مرده اند. اصلا علیه حکومت های به سبک شاهنشاهی چه صفوی، چه نادری و چه قاجاری انقلاب شده و اینک مالکیتی و مشروعیتی برای مالکیت آن ها متصور نیست؛ بنیانگذار پهلوی هم پس از جنگهای متمادی با خوانین محلی، تقسیماتی به سبک مدرن صورت داده و اختیارات شاهی را از مالکیت شاهان و نوابشان تقلیل داده بود.

حال بدون مطالعه ی تاریخ ایران، گروهی که به مدرنیسم و قوانین معاصر اعتقاد و باوری ندارند، در گنجه ی قدیمی را باز کرده اند و یک کاغذ رو کرده اند و اول می گویند حیران، بعد می گویند آستارا، احتمالا بعد از مدتی فومنات را مطالبه کنند و بگویند مال اردبیل است. اما اینک آن حاکمی که وقتی این زمین ها مال اردبیل باشد، مال او است، وجود ندارد. مردم ساده هم از دست هرکولهای بانکی حتی اختیار خانه شان را ندارند، پس این مالکیت به درد چه کسی می خورد؟ در اردبیل هم نه نیچه وجود دارد، نه هیتلر، پس چطور این تفکر جهانگسترانه ای که شباهتی به نازیسم دارد به وجود آمده است؟

چون هیچ قاعده ی عقلانی و حتی غیرعقلانی در این قضیه وجود ندارد، نه با قانون روزگار صادق است و نه با مطالبات مردم، فرضیه ی دیگری باید نهاد، شاید بتوان گفت این هیستری و رجعت به ذهنیت تاریخی، خود قجرپنداری و ملاقات تاریخی با دولت عثمانی به خاطر تأثیر صدا و دودی است که در اثر ترکیدن بمبهای کبریتی و لواشکی در چهارشنبه سوری در منطقه به پا خاسته والا نه تفکر نازیستی در منطقه وجود دارد و نه عشق و رویای درگیری با ده بالا هست، چرا که همه ی زمین ها به پول شهریه ی دانشگاه آزاد تبدیل شده و اینک در دیوار خانه ها آویزان شده است.

(2) همسر مرحومه ی مهندس دهبان روزی که به خاطر برکناری از مدیریت اداره ی کل راه و ترابری اردبیل از مسیر گردنه ی حیران می رفتند،به او گفته که این بود نتیجه ی آن همه شب هایی که به جای استراحت با اهل خانه خدمت را برگزیدی؟ آری او چون محبوب شده بود، موعد برکناری اش شده بود. او زیرسازی و آسفالت کردن بیست کیلومتری از تونل تا آقچای را برای رفاه حال مردم بر گردن اداره راه اردبیل گرفت تا مسیری که کارگران و تاجران اردبیلی الاصل برای مبادله و کار به تهران می روند، در آسایش باشند. حال که این منطقه با قطار و توریسم اهمیت یافته، جای بسی امیدواری است که استان گیلان بتواند خودش مسئولیت رسیدگی به حوزه ی سیاسی اش را گردن بگیرد تا به جای باقی درختان ویلا نروید؛ در همین مدت هم فرماندارهای آستارا حسابی از کنترل محیط زیست غفلت کرده اند.

@ardabilnote

BY یادداشت


Share with your friend now:
tgoop.com/ardabilnote/188

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

With Bitcoin down 30% in the past week, some crypto traders have taken to Telegram to “voice” their feelings. Although some crypto traders have moved toward screaming as a coping mechanism, several mental health experts call this therapy a pseudoscience. The crypto community finds its way to engage in one or the other way and share its feelings with other fellow members. ‘Ban’ on Telegram Clear To view your bio, click the Menu icon and select “View channel info.”
from us


Telegram یادداشت
FROM American