Telegram Web
شماره‌ی جدید #ترنسلیشیو ، مجله‌ی #فدراسیون_جهانی_مترجمان منتشر شد.

مقالات منتشر شده را در پیوند زیر بخوانید:

https://en.translatio.fit-ift.org/2025/06/30/


در این شماره، گزارشی از اختتامیه #جمان (جایزه مترجم ادبیات نوجوان ایران) و بزرگداشت استاد #رضی_هیرمندی منتشر شده است که پیوند آن تقدیم می‌شود:


https://en.translatio.fit-ift.org/2025/06/30/tiat-juman-literary-translation-prize/

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
8
نقش خواست مردم در تداوم و پذیرش حکومت دینی

برای آنان که برقراری و حفظ حکومت دینی را حتی بدون خواست مردم اوجب واجبات می‌دانند:

امام حسن ع
بلاذری روایت کند: حجر بن عدی نخستین کس بود که در صلح امام حسن ع زبان به سرزنش گشود. پیش از آنکه از کوفه بیرون رود به امام گفت: ما از عدالت بیرون شده در ظلم وارد شدیم و حقی را که بر آن بودیم رها کرده، در باطل که ناسزایش می‌گفتیم درآمدیم، و فرومایگی به ما داده شد و ما به خواری راضی شدیم. در این رویارویی آن‌ها چیزی می‌خواستند و ما چیزی. سرانجام آنان با آنچه دوست داشتند شادمان برگشتند و ما به آنچه نمی‌خواستیم مجبور شدیم.
امام به او فرمود: ای حجر! همه مردم آنچه را تو می‌خواهی نمی‌خواهند. من آنان را آزمودم. اگر آنان در همت و روشن‌بینی چون تو بودند من اقدام می‌کردم.


امام حسین ع
پس از آنکه حر، حسین ع را در کربلا متوقف کرد؛ عمر سعد قره بن قیس حنظلی را نزد امام فرستاد تا از دلیل خروجش از مکه به‌سوی کوفه بپرسد. امام فرمود: "ای مرد، به مولایت بگو من به اینجا نیامدم مگر آنکه مردم شما به من نوشتندبا من پیمان می‌بندند و تنهایم نگذارده یاریم می‌کنند. اینک اگر نمی‌خواهند برمی‌گردم."

فرهنگ جامع سخنان امام حسین ع

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
7🔥1
سروانتس و نبرد با فرم و محتوای زمانه

مارتین پوکنر در کتاب ارزشمندش، #جهان_مکتوب فصلی را به دن‌کیشوت و نقش آن در تحول ادبیات غرب اختصاص داده است. او معتقد است که #سروانتس با این اثر به نبرد با رمانس‌های سلحشورانه‌ی رویاپردازانه‌ی آن عصر رفته است و در این مسیر گونه‌ای بدیع از ادبیات با نام "رمان" را ابداع کرده است. پوکنر می‌نویسد:

"هیچ چیز بهتر از نبرد مشهور دن کیشوت با آسیاب‌های بادی نزاع رمانس و واقعیت را تصویر نکرده است. او آنها را هیولاهایی غول‌آسا انگاشت؛ پس نیزه‌اش را افراشت و به آنها حمله کرد. او به هیچ‌وجه نمی‌توانست پیروز شود و این را می‌دانست. اما ایمان او به وظیفه سلحشوری‌اش چنان قدرتمند بود که لحظه‌ای درنگ نکرد. بازوهای غولِ بادی دن کیشوتِ محکوم به شکست را از اسب به زمین افکند. سروانتس با این اثر هشدار می‌داد که با خواندن نوع اشتباهی از ادبیات به خود آسیب خواهید رساند. سروانتس در رزم آرایی خود علیه رمانس در حال پاگذاشتن به قلمرویی ناشناخته بود. او به گونه متفاوتی از رمانس می‌پرداخت که به نامی تازه احتیاج داشت و از آنجا که نو بودن این اثر به روشنی آن را از اشکال پیشین ادبیات متمایز می‌کرد، مناسب‌ترین نام برایش خود کلمه «نوبودن» بود: نؤولا. از آنجایی که نوولاها جدید بودند، می‌توانستند هر کاری بکنند. تنها کاری که نمی‌توانستند بکنند سازش با گونه‌های ادبی موجود همانند رمانس‌ها بود. سروانتس با این ترفند جسورانه رمان مدرن را برای اروپایی که تازه وارد دوران مدرن شده بود ابداع کرد."

پوکنر در ادامه به تبیین ویژگی‌های رمانِ سروانتس و فرمول موفقیت او برای غلبه بر رمانس می‌پردازد. به تعبیر پوکنر:

🔴 رمان‌های جدید مولف‌محور و مبتنی بر اصالت و نوآوری بودند.

🔴 با بهره‌گیری از ظرفیت نثر به‌جای شعر، سایر اشکال نوشتاری را تنزل می‌دادند.

🔴 رمان‌نویسان از فرآیندهای روانشناسانه و تکنیک‌های ثبت عواطف و افکار به صورتی استفاده می‌کردند که در زندگی روزمره رخ می‌دادند.

🔴 رمان‌ها کمتر از حماسه‌ها به عرف و قواعد وابسته بودند.

از این روست که دن‌کیشوتِ سروانتس نه تنها با محتوای خود آیین و مرام متوهمانه‌ی حماسه‌پروران را به چالش می‌کشد؛ بلکه در فرم نیز ابداعی را در ادبیات غرب رقم می‌زند که در گذر سال‌ها همچنان محبوب است و پایدار.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
5👍1🔥1
#فیلمنگاشت
#پیرپسر

افسون معنای دوم


نوشتن از #پیرپسر برای من دشوار است. ما مترجم‌ها مفهومی داریم به نام افسون معنای اول. یعنی مترجم باید مراقبت کند که مسحور اولین معنایی نشود که از یک واژه به ذهنش می‌رسد. من در باره پیرپسر دچار افسون معنای دوم شده‌ام.
آثار ادبی کهنی که #اکتای_براهنی از آنها اقتباس کرده از قبیل برادران کارامازوف، جنایت و مکافات، ادیپ شهریار و غیره پیامی سیاسی را به‌عنوان هدف اول دنبال نمی‌کردند. اما در طول تماشای این فیلم نمی‌توانستم ذهن خود را از گریز و گذر و به عرصه سیاسی و اجتماعیِ روز باز دارم.

پدری که مثل بختک روی آرزوها و آینده پسرانش خیمه زده و زالووار خون امید فردایشان را می‌مکد.

پدری که خانه‌ای کهن با معماری اصیل را به زورِ سالوس و تدلیس تصرف کرده و حالا آن را به خرابه‌ای متعفن بدل کرده است.

پدری که با تحقیر، تخطئه، تخریب، تحمیق، تطمیع، زور و هنرهای رندانه‌ی پلیدش سال‌ها روان پسرانش را به بازی گرفته، بر آنها استیلا یافته و از آنها ضعیف‌بچگانی ساخته که نه تنها قدرت ایجاد تغییر در خود و شرایط خانه را ندارند، حتی توان اندیشیدن به فردایی رنگی و پرامید را ندارند. پسرانی که از ظلم و جور پدرِ نفرت انگیزشان به تنگ آمده‌اند، اما زورشان تنها به نفرین و آرزوی مرگ برای او می رسد.

پدری که هروقت دلش می‌خواهد قانونی جدید وضع می‌کند و پسران ضعیف شده‌اش را به تبعیت وا می‌دارد.

پدری که همه فرصت‌ها و ثروت‌ها را برای خود بر می‌دارد و هر از چندی برای پیش‌برد اهدافش ذره‌ای سر کیسه را شل می‌کند و اعانه‌ای جلوی پسرانش می‌اندازد!

پدری که از کشتن ابایی ندارد و وقتی ماران شیطان‌صفتِ شانه‌هایش در خماری افیون دست‌وپا می‌زنند، خون جوان به آن‌ها هدیه می‌دهد.

پدری که یک عمر بیگانه بودن پسر از صلب و خون خود را بر سر او کوفته و تحقیرش کرده است.

پدری که ...

شاید با خواندن آنچه نوشتم، حق بدهید که دچار افسون معنای دوم پیرپسر شوم!

اما فارغ از برداشتی که ذکر شد، فیلم براهنی یک اثر پرکشش از منظر قصه و جذاب از منظر نشانه‌شناسی و نشانه‌گذاری است.

براهنی در پیرپسر، جواب سوالات بیننده را با ظرافتی خاص در قاب‌بندی‌های خود جاگذاری کرده است.

در لحظه‌ای که علی با بازی حامد بهداد چاقویی را از کشور برمی‌دارد و در جاکاردی می‌گذارد و در سکانسی از خشم به آن می‌نگرد، بیننده هنوز نمی‌داند این چاقو قرار است چه نقشی در راند پایانی فیلم ایفا کند.

غلام با بازی حسن پورشیرازی جانوری است مشمئزکننده. در سکانس‌های پایانی که ابلیس نقاب غلامش را کنار می‌گذارد، درست در وسط قاب تصویر حاضر می‌شود و دو شاخ بر سرش ظاهر می‌شود که پیش از آن در بارِ دیوارکوب فقط دکور به حساب می‌آمد.

تابلوهای نقاشی روی دیوار بخشی از آینده‌ی قصه را در یک نما روایت می‌کنند.

دست‌هایی که زورشان به غلبه بر بایدها و نبایدهای حقنه شده نمی‌رسد، ناکامی را روایت می‌کنند.

و بسیاری دیگر از این نشانه‌ها که برای پرهیز از لو دادن قصه فیلم از بیان آن‌ها خودداری می کنم.

القصه، پیرپسر را باید عمیق دید.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
10👍3
#کوته_نگاشت

غل و زنجیر هم‌دست شده بودند تا راه نفسِ فکرِ روشن و قلم آزاد را ببندند. هنوز از زنجیره‌ی گردپیچ بر نفس اندیشه خون می‌چکید و داغ انسان‌های مختاری که پوینده‌ی راه آگاهی بودند تازه بود.
همه‌چیز از یک سلام آغاز شد.
سلامی که صورت ستر و سکوت را خنج می‌زد.
و حالا بغض فریاد را بغل کرده بود و کینه چماق را.
آقای اخوان!
خوب شد نبودی که ببینی، گاهی همان به که سلامت را پاسخ نگویند!
آه از گرز کینه اسکندرهای موتورسوار که بر فرق آگاهی فرود می‌آمد و کارخانه‌ی آدم‌سازی را به کارگاه آدم‌سوزی بدل می‌کرد.

اما آن روز از قلبِ گاهِ دانش هجده تیر به قلب تاریکی و رخوت شلیک شده بود؛ درست در زمانی که هشت از پی هفت آمده بود!

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
8👍1
#کوته_نگاشت

اسم‌ها و چهره‌ها را فراموش کن!
حرف‌ها و اثراتشان را دریاب!


در جریانات قوی و جنبش‌های مهم اجتماعی شاهد بروز و ظهور چهره‌ها و اسم‌های نوظهوری هستیم که گاه چنان حرف دل ما را می‌زنند که مسحورشان می‌شویم؛ غافل از اینکه این سخنان همان حرف‌هایی هستند که در تاکسی، صف نانوایی و پای میز تخت نرد پیرمردهای بازنشسته‌ی توی پارک هم می‌شنویم، این‌بار اتوکشیده‌تر و درشت‌تر.

همین سحرشدگی گاه از یادمان می‌برد که اسم‌ها و چهره‌های سوارشده بر دل‌گفته‌ها و دل‌خواسته‌هامان که اتفاقا ظاهرشان شبیه این جنس حرف‌ها نیست و بوی تقابل با گفتمانی را می‌دهند که ظاهری شبیه آن دارند، چگونه ما را در میان و بلندمدت به دنبال خود به ورطه‌ی یاس و نومیدی می‌برند و سرخورده و گیج رهایمان می‌کنند تا همان گفتمان کهنه فقط لباسی نو بپوشد و رخت شاهیش را نو کند.

پس از میانه‌ی امواج پرتلاطم، به چهره‌ها و اسم‌ها دل نبندیم و حرف‌ها و اثراتشان را با دقت برداریم تا پوچیدگی قهرمان‌های خیالی قالب‌شده سرخوردگی را نصیبمان نکند.

در پی موج‌ها همیشه موج‌سوارانی‌ می‌آیند که بازیشان موج را طلب می‌کند.

اما موج‌سواری آن‌ها همیشه هم بد نیست، اگر نگذاریم مسیر موج را تعیین نمایند، بلکه بقای موج را تضمین کنند. تضمین و تقویت موج اثری‌است که اگر هشیار باشیم، از موج‌سواری آن‌ها به‌جا می‌ماند.

این کار را از اسم و چهره‌ی نگارنده‌ی همین متن شروع کنید!

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
7👍4
#کوته_نگاشت

امید یعنی توان تلاش در راهی خاص، نه چون احتمال کامیابی در آن وجود دارد، بلکه چون راهی‌است نیکو.... امید هیچ ربطی به خوش‌بینی ندارد. به معنای اعتقاد راسخ هم نیست که راهی خاص به نتیجه‌ای مطلوب می‌رسد. بلکه یقینی‌است که می‌گوید پیمودن آن راه خاص، فارغ از نتیجه با عقل جور در می‌آید.


#واتسلاو_هاول
#آشفتن_آرامش

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
6👍3
#کوته_نگاشت
#واتسلاو_هاول
#آشفتن_آرامش
#امید

هر زمان که از تلاش برای اصلاح جامعه‌ی پیرامونتان ناامید شدید، این جملات واتسلاو هاول را مرور کنید:

امروز می‌توان دستاوردهایی بسیار بیش‌ از این داشت. به این نکته فکر کنید: امروز صدها نفر از مردم مشغول انجام کاری‌اند که در اوایل دهه‌ی هفتاد هیچ‌کدامشان جسارت انجامش را نداشتند. اینک در وضعیتی زندگی می‌کنیم که به‌راستی نو و متفاوت است. موضوع این نیست که حکومت چرا با مردم مدارا می‌کند، بلکه هیچ چاره‌ای ندارد جز کنار آمدن با این وضعیت. مجبور است به فشار مردم از پایین تن بدهد، یعنی فشار از سوی همان کنش‌های مدنی که زمانی به چشم مردم خودکشی بود یا معتقد بودند هرکس چنین کنش‌هایی داشته باشد صرفا قصد خودنمایی دارد.
آدم‌هایی که عادت کرده‌اند جامعه را فقط از بالا ببینند، امروز چندان صبر و قرار ندارند. آن‌ها خواهان مشاهده‌ی نتایج فوری و آنی‌اند.
به نظرشان هرآنچه نتیجه‌ی آنی نداشته باشد احمقانه است.
تاریخ چیزی نیست که در جایی دیگر رخ دهد. همین جا پدید می‌آید. ما همه در آن نقش داریم.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
11👍1
#شعرنگاشت

خزان‌زدگانیم
در میانه‌ی صیف
زیر ضربه‌ی سیفِ
جهل و عناد

#تابستان_پاییزی
#برگ_ریزان
#خشکسالی
#برهوت

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
19
#فیلمنگاشت
#شکارچی_ذهن
#mindhunter
#دیوید_فینچر

"شکارچی ذهن" اقتباسی تلویزیونی از کتابی‌است با عنوان "شکارچی ذهن: نگاهی به درون واحد نخبگان جنایت‌های سریالی اف. بی. آی." به قلم جان داگلاس و مارک اولشَکر که در دو فصل و توسط نتفلیکس از سال ۲۰۱۷ تولید و عرضه شده است. اغلب قسمت‌های این سریال را دیوید فینچر نوشته و کارگردانی کرده است.

سریال در دهه‌ی ۱۹۷۰ آمریکا می‌گذرد و به خشت‌‌گذاری‌های نخستین برای شکل‌گیری واحد علوم رفتاری اف‌. بی. آی. می‌پردازد.
کارآگاهی به نام هولدن فورد در صحنه‌‌ی جرمی برای اقناع آدم‌ربا برای حل مسئله شکست می‌خورد و گروگانگیر خودکشی می‌کند. این شکست سرآغاز طرح پرسشی فلسفی از سوی هولدن است: "چرا و چگونه؟" هولدن در اثنای غور برای یافتن پاسخ این پرسش با دختری به نام دِبی برخورد می‌کند که دانشجوی ارشد جامعه‌شناسی‌است و حالا پرسش‌های او مسیری تازه برای پاسخ‌گرفتن می‌یابد.

هولدنِ جوان و تازه‌نفس نظریات نامحبوب زیادی دارد و همین از مطلوبیت و مقبولیت او در میان همکاران و سازمان کاسته است. اما بر ایجاد نگاهی نو به جرم و جنایت اصرار می‌ورزد: نگاهی روانشناختی و تحلیلی.
در این مسیر با یکی از متخصصان قدیمی‌تر این حوزه در سازمان ملاقات می‌کند و این سرآغاز رویکردی نو است.

شکارچی ذهن فینچر ظهور رویکردی شرلوک هولمزی را در اف. بی. آی. به تصویر می‌کشد که به‌طور خاص بر روی قتل‌های زنجیره‌ای تمرکز دارد‌.

ریتم سریال به‌واسطه‌ی ماهیت روانشناختی‌اش کند است و همین از جذابیتش می‌کاهد؛ عاملی که به تعبیر فینچر در کنار هزینه‌ی بالای تولید مانع از تولید فصل سوم آن شد.

این سریال برای علاقمندان به ژانر پلیسی‌ای که از شرلوک هولمز، پوآرو و مارپل لذت می‌برند توصیه می‌شود. دیالوگ‌ها و تحلیل‌ها را باید با دقت دنبال کرد. در میان آن‌ها نکات آموزنده‌ی بسیاری هست که در تحلیل رفتار و پیش‌بینی رفتارهای آدم‌ها تاثیرگذار است.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
👍85
#کوته_نگاشت

انصاف نبود
این یارکِشی
یک من بودم و یک او
دو من شدم و یک او
یک من ماندم و دو او
اوی من را گرفت
منِ من را برد
انصاف نبود
این یارکُشی

م.ر. اربابی
دوازدهم اَمرداد
یکهزاروچهارصدوچهار

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
13👍8
#شعرنگاشت

تابِ بُستان بستاند تابستان
زرد شد روی زمین از دم این رنجستان
بر سر دار بدید نارنجی
نار اما بنشست بر دل نارنجستان
نم باران ز خیالش بگذشت
زمهریر آمده بود بر بر این بردستان
لیک افسوس مداوم گشته
داغ درد و عطش مردم این دردستان

م.ر.اربابی
هفدهم اَمرداد یکهزاروچهارصدوچهار

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
10👍2🔥1
ما مردمان این نسل باید توبه کنیم، نه فقط برای رفتار و گفتار تند و گزنده‌ی مردمان شرور، بلکه برای سکوت هولناک مردمان خیرخواه.


#مارتین_لوتر_کینگ
من سرگذشت یاسم و امید
#آزاده_کامیار

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍82
#شعرنگاشت

محو لاکی سرخ
به طمع چیدن ترنج
از شاخسار گیسوانش
کشان‌کشان به قلبش رسیدم
غرق در اندیشه‌ی فتح
ناگاه مرا به قهر لچکی
از متن راند و
به حاشیه نشاند

م.ر. اربابی
۰۴۰۵۲۰

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
14
#خداوند_الموت
#حسن_صباح
#قلعه_الموت

بنا به آنچه ذبیح الله منصوری در ترجمه‌ی خداوند الموت نگاشته، حسن صباح در واپسین لحظه‌های حیات، دو شخص تاثیرگذار بر زندگی‌اش را یاد کرده و نام برده است: ناصر خسرو قبادیانی و مویدالدین شیرازی سلمانی.

او در وصف اثرگذاری ایشان بر خویش چنین می‌گوید:

"این دو نفر بر گردن من حق تعلیم و ارشاد دارند و این دو نفر بودند که مرا تشویق کردند برای رستگاری اقوام ایرانی قیام کنم و این‌ها بودند که به من فهماندند که در بین اقوام ایرانی زبان فارسی باید جانشین زبان عربی شود.... آن‌ها مرا راهنمایی کردند که که تاریخ ایران قدیم را فرا بگیرم و به من گفتند که یکی از شرایط اصلی تجدید حیات اقوام ایرانی این است که زبان فارسی جای زبان عربی را بگیرد و تمام کتاب‌ها به زبان فارسی نوشته شوند.... آن‌ها لزوم احیای اقوام ایرانی و نجات آن‌ها را از سلطه اعراب در ضمیر من مستقر کردند و من بر اثر القائات آن‌ها ایمان پیدا کردم که باید اقوام ایرانی عظمت گذشته را احراز کنند و سلطه‌ی عرب و خلفای بغداد دست‌نشاندگان آن‌ها از بین برود. "

عکس از خودم
۲۳ مرداد ۱۴۰۴

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
8👍5
#گل_کَپَر
#کاپاریس
#الموت
#قزوین

در دیار #الموت قزوین گلی به وفور یافت می‌شود به‌نام گل کبر یا کپرگل که اهالی آن دیار با آن غذایی خوشمزه و دلربا می‌سازند به‌ همین نام.
گل‌کپرِ چیده‌شده را باید چندین بار جوشاند و از آب گرفت و نمک‌اندود کرد تا تلخی آن زدوده شود و سپس در پیازداغ مبسوط و تخم‌مرغ طبخ کرد.

لذت چشیدن طعم آن مشرف به منظره‌ی قلعه‌ی الموت صدچندان است.

خاطرنشان می‌کنم که همین کپرگل این روزها در سالادهای رنگ‌ووارنگ و پرزرق‌وبرق کافه‌ها و رستوران‌ها با نام علمی آن، #کاپاریس ، سرو می‌شود و نوش جان می‌کنید.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
11👍7
#کوته_نگاشت

نمایشنامه‌نویس شهیر رومانیایی، #یوجین_یونسکو ، در جایی می‌گوید: "پاسخ نیست که روشنگری می‌کند، بلکه پرسش است که این کار را می‌کند."

هوش مصنوعی هم آمد تا اهمیت مهارت خوب پرسیدن را به بشر یادآوری کند! سوال درست و دقیق بپرس تا جواب درست و دقیق بگیری!

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
👍71
#نمایش_نگاشت
#بر_زمین_می_زندش
#علی_شمس

#یوجین_یونسکو در مصاحبه‌ای با تاکید بر فرم در تئاتر چنین می‌گوید: "کلمات دیگر معنایی ندارند، بلکه صداها و حرکات هستند که در تئاتر اهمیت دارند. تئاتر باید از قید داستان و منطق آزاد شود و به سوی شعر و تصویر حرکت کند.»
به‌عنوان یکی از علاقمندان فرم در هنر و ادبیات، توجهش به فرم را می‌ستایم. اما شاید این بیان آقای یونسکو را رادیکال بدانم.

حدود بیست دقیقه که از اجرای "بر زمین می‌زندش" گذشت، این عبارت در سرم چرخید: "غلبه‌ی فرم بر محتوا".

این اثر تلاشی فرم‌گرا برای بیان زمان‌مندی بشر در مسیری دوار است با پایانی که به مرگ ختم می‌شود. ارجاعات نشانه‌شناختی و اساطیری متعددی در متن وجود دارد که البته فهم آن‌ها نیازمند مداقه‌ی زیادی‌است. کنایه‌های گذرایی هم به بشر مدرن اصابت می‌کند که مهمترین آن‌ها تحقیر اندیشه‌است که بقا را هدف زندگی انسان مدرن می‌داند و حقیقت‌جویی را تحقیر می‌کند: "ذهن شما انسان‌ها برای موفقیت تنظیم نشده برای بقا تنظیم شده" در این روایت گالیله بقا را به دفاع از حقیقت گرد بودن زمین ترجیح می‌دهد و خود را انکار می‌کند.

با این حال، به نظر می‌آید که سیر خطی روایت در جاهایی از اجرا می‌گسلد. اما بار پنهان کردن این گسل را فرم به‌دوش می‌کشد.

صحنه‌ی اجرا سازه‌ای‌است مدور که زحمت زیادی برای طراحی و اجرای آن کشیده شده است. این گردونه قرار است گردش زمین و گذر زمان را در ذهن مخاطب تداعی کند.

به اعتقاد من، آنچه مخاطب را در پایان اجرا واداشت تا چند دقیقه بی‌وقفه اثر را تشویق کند، بازی‌های درخشان و خیره‌کننده است. به‌دلیل شرایط صحنه‌ی طراحی‌شده، بازی در این نمایش نیازمند آمادگی جسمانی فوق‌العاده و تمرین بسیاری‌است که بازیگران آن به‌خوبی از پس آن بر آمدند.

بر زمین می‌زندش ارزش تماشا دارد

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r.
👍43
#باربارا_مولینارد
#مارگریت_دوراس

تکه‌ای از کتابی که نامش را فاش نمی‌کنم تا منتشر شود:


ستاره‌ای خاص، مثل یک زندانی که از سیاه‌چالی گریخته، یک عصر، از آسمان گریخت. از روشن کردن شب دیگر خسته بود. به سرعت از بی‌نهایت ناپیدایی، به دلِ پوچی هبوط کرد.
   مادری به فرزندش گفت: «یه آرزو کن.»
بهت‌زده بود و سرآسیمه؛ از ترس سقوطِ ستاره، اشکی‌ از سر خشم و اندوه بر رویِ گونه‌های رنگ‌و‌رو رفته‌اش جاری شد؛ بر گونه‌هایِ کودکی که دیگر حالا کمابیش فهمیده بود، آزادی بهایی دارد.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
6👍2
2025/08/24 02:59:25
Back to Top
HTML Embed Code: