خروج اضطراری
علی طایفی
شاید بارها تجربه کردیم که خروج بموقع از یک جریان یا مسیری از زندگی در کنشگریهای اجتماعی تا سیاسی تا چه حد میتواند سبب کاهش هزینههایفردی و اجتماعی برای خود و حتی دیگرانی باشد که در صف آن جریان قرار دارند.
اینیاتسیوسیلونه در کتاب خود با همین نام به موضوع خروج اضطراری اشاره میکند. گاه یک مهاجرت بموقع یا خروج از یک سازمان سیاسی و اجتماعی و حتی خروج از یک گنگ یا گروه همبسته مجرمانه یا حتی یک نهاد و سازمان اجتماعی میتواند سبب نجات فرد و همقطاران او و چه بسا جامعه مخاطب آن گردد.
تهیسازی حکومت ظلم و جور نیز از همین قسم از واکنش بموقع است بطوریکه اگر برخی مدیران و بروکرات یا تکنوکراتها از داخل سازمانهای وابسته به ماشین قدرت و ظلم خارج شوند، چه بسا سببساز تضعیف قدرت و تغییر نظام مسلط گردد.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
شاید بارها تجربه کردیم که خروج بموقع از یک جریان یا مسیری از زندگی در کنشگریهای اجتماعی تا سیاسی تا چه حد میتواند سبب کاهش هزینههایفردی و اجتماعی برای خود و حتی دیگرانی باشد که در صف آن جریان قرار دارند.
اینیاتسیوسیلونه در کتاب خود با همین نام به موضوع خروج اضطراری اشاره میکند. گاه یک مهاجرت بموقع یا خروج از یک سازمان سیاسی و اجتماعی و حتی خروج از یک گنگ یا گروه همبسته مجرمانه یا حتی یک نهاد و سازمان اجتماعی میتواند سبب نجات فرد و همقطاران او و چه بسا جامعه مخاطب آن گردد.
تهیسازی حکومت ظلم و جور نیز از همین قسم از واکنش بموقع است بطوریکه اگر برخی مدیران و بروکرات یا تکنوکراتها از داخل سازمانهای وابسته به ماشین قدرت و ظلم خارج شوند، چه بسا سببساز تضعیف قدرت و تغییر نظام مسلط گردد.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
نترسید، ما همه با هم هستیم
علی طایفی
شعار و تاکتیک همبستگی و سازماندهی بجای هراس اگرچه در تغییرات سیاسی شورانگیز و موثر است ولی نیازمند روشهای خاص معطوف بدان است. ایجاد تشکل و سازماندهی حتی در سطح خرد، گروهی، محلی و در بهترین شکل در قالب تشکل صنفی، سیاسی و محفلی از مهمترین کانونهای شکستن فضای ارعاب است.
ترس یک احساس و سازوکاری دوسویه است. نظام ستم که در پی ایجاد هراس در بین مردم معترض و هرگونه تشکلهای اجتماعی است پیش از هرگونه ارعاب و ایجاد هراس، درواقع درصدد فرافکنی و مهار هراس خود از مردم است.
برای انتقال ترس برآمده و تقویت شده از سوی نظام قدرت و سرکوب، باید به روشهای انتقال هراس از بین مردم به نماده و نهادهای قدرت بود. این سازوکار نیز فقط با قدرت همبستگی، همرسانی صدا و اندیشه، دیالوگ و گفتگوی همافزاینده، فارغ از منافع کوتاه مدت و در راستای منافع بلند مدت برای ایجاد تغییرات اساس در نظام سیاسی و اجتماعی میسر است.
شعار نترسید ما همه باهم هستیم در جنبشهای سریالی اخیر در ایران، دلالت برهمین رویکرد دارد که میبایست از هم اینک بر آن تمرکز کرد.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
شعار و تاکتیک همبستگی و سازماندهی بجای هراس اگرچه در تغییرات سیاسی شورانگیز و موثر است ولی نیازمند روشهای خاص معطوف بدان است. ایجاد تشکل و سازماندهی حتی در سطح خرد، گروهی، محلی و در بهترین شکل در قالب تشکل صنفی، سیاسی و محفلی از مهمترین کانونهای شکستن فضای ارعاب است.
ترس یک احساس و سازوکاری دوسویه است. نظام ستم که در پی ایجاد هراس در بین مردم معترض و هرگونه تشکلهای اجتماعی است پیش از هرگونه ارعاب و ایجاد هراس، درواقع درصدد فرافکنی و مهار هراس خود از مردم است.
برای انتقال ترس برآمده و تقویت شده از سوی نظام قدرت و سرکوب، باید به روشهای انتقال هراس از بین مردم به نماده و نهادهای قدرت بود. این سازوکار نیز فقط با قدرت همبستگی، همرسانی صدا و اندیشه، دیالوگ و گفتگوی همافزاینده، فارغ از منافع کوتاه مدت و در راستای منافع بلند مدت برای ایجاد تغییرات اساس در نظام سیاسی و اجتماعی میسر است.
شعار نترسید ما همه باهم هستیم در جنبشهای سریالی اخیر در ایران، دلالت برهمین رویکرد دارد که میبایست از هم اینک بر آن تمرکز کرد.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
ازدواج کودک سرپوشی برای تجاوز جنسی علیه کودکان است که زیر نام دین و سنت، مشروعیتی غیراخلاقی یافته است.
تجاوز به کودک بنام ازدواج، شرم آور است.
علی طایفی
@alitayefi1
تجاوز به کودک بنام ازدواج، شرم آور است.
علی طایفی
@alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
C_V_.pdf
166.4 KB
کارنامه فعالیت های علمی، پژوهشی و نوشتاری من تا سال ۲۰۱۰ را در اینجا میتوانید مشاهده کنید.
علی طایفی
@alitayefi1
علی طایفی
@alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🙈کوری اجتماعی در زبان اشو، فیلسوف تهیدستان، ناظر بر ستم پذیری کسانی است که بیخردانه در پی تحکیم قدرت حکام دینی و سیاسی هستند که به سرکوب آنان می پردازند.
علی طایفی
@alitayefi1
علی طایفی
@alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
سنجشگری_مسایل_اجتماعی_ایران_جلد.pdf
3.7 MB
🛎کتاب
"سنجشگری مسايل اجتماعی ايران
(جلد دوم، سال ۱۳۹۶)"
مجموعه تحلیل های جامعه شناختی روزانه من در تلگرام پیرامون مبرم ترین معضلات جامعه معاصر ایران منتشر شد.
علی طايفی
@alitayefi1
"سنجشگری مسايل اجتماعی ايران
(جلد دوم، سال ۱۳۹۶)"
مجموعه تحلیل های جامعه شناختی روزانه من در تلگرام پیرامون مبرم ترین معضلات جامعه معاصر ایران منتشر شد.
علی طايفی
@alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
sociology dictionary 4.pdf
1.6 MB
فرهنگاصطلاحات جامعه شناسی
مجموعه ای پربار از مهمترین اصطلاحات جامعه شناسی برای دانشجویان و علاقمندان علوم اجتماعی و جامعه شناسی.
علی طایفی
https://www.tgoop.com/alitayefi1
مجموعه ای پربار از مهمترین اصطلاحات جامعه شناسی برای دانشجویان و علاقمندان علوم اجتماعی و جامعه شناسی.
علی طایفی
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
💧 مسیله آب؛ مسیله اجتماعی است
علی طایفی
💦مسیله آب در اقلیم ایران فقط یک مسیله زیست محیطی نیست بلکه کمبود و شکل گیری بنیان های تمدنی پیرامون آب و ارتباط تنگاتنگ آن با آبادانی در کشور سبب شده است که آب در طی سده های متمادی به یک مسیله اجتماعی و فرهنگی مبدل شود. خشکی، فقر آب، قابلیت کشت کمتر از ۲۰ درصد اراضی کشور و ازهم گسیختگی قومیتی و فرهنگی در کشور پیوند گسست ناپذیر آب و توسعه اجتماعی را همواره جان بخشیده است. در اینجا به برخی از ابعاد این مسیله میپردازم.
🏭آبادانی و زندگی اجتماعی دوگانه ناگسستنی است بطوریکه هرجا آبی مهیا و استحصال شده، زمینه آبادانی و توسعه مناسبات اجتماعی را نیز فراهم ساخته است. گونه زیست چندجانشینی که در طی سده ها گونه مسلط زندگی مردم ایران و پدیداری ساختار زیست اجتماعی عشایری و فرهنگ قبیلگی بوده است یکی از مهمترین رخسارهای وابسته به مسیله آب و به تبع آن مرتع و دامداری بوده است. این فرایند با وقوع تخته قاپو در عصر پهلوی اول برای توسعه توتالیتاریانیستی، اگرچه به یکجا نشینی ختم شد ولی این توسعه و مدرنیزم ایرانی همچنان مرهون تمهید و تعقیب آب و اقامه نماز ودعای باران برای آبادانی بوده و هست.
⚔️تفاهم و تضاد اجتماعی. بخش بزرگی از تضادهای اجتماعی در تاریخ ایران نیز عمدتا بر سر نخست آب و سپس زمین بوده است. بطوریکه ساختار مراتبی و هایرارکی ناشی از آن در مناسبات قدرت در جامعه ایران از دیرباز فرهنگ ولایی را در قالب میرآبی مسلط ساخته است. در این ساختار، قبایل حول محور آب، به همگرایی روی آورده و با پذیرش ولایت ولی، کدخدایی در آبادی ها و هژمونی شیوخ قبایل محلی درصدد توسعه محلی بوده اند. بخش بزرگی از مناقشات، تضاد و واگرایی های اجتماعی نیز محصول همین مدیریت آب و آبرسانی بوده است.
✊🏼اعتراض اجتماعی. بنیان بلواهای اجتماعی نیز از نظر تاریخی بر سر آب، زمین، مرتع و نان شکل گرفته است و از همین روی الفبای آموزش اجتماعی میرآبی در کشور حتی در ساختار آموزش مدرن بر گزاره "بابا آب داد" نهفته است. کمبود آب، خشکسالی و قحطی در طی حتی سده پیشین سبب مرگ دهها هزار در اقصی نقاط کشور شده و بلواها و نزاع های اجتماعی متعددی را در بین قبایل و شیوخ آن سبب شده و می شود.
⚡️فروپاشی اجتماعی و مهاجرت. مسیله آب علاوه بر اینکه بستر ساز اسکان، یکجانشینی و توسعه پایدار محلی شده، بطور موازی عامل مهاجرت های نوین نیز گردیده است. خشکسالی، پایان یافتن منابع آب های زیرزمینی، مرگ قنات ها و قنات رسانی از یکسو و مدیریت غلط و ناموزون آبرسانی از سوی دیگر بعنوان شریان های خون رسانی به اقتصاد دامداری و سپس کشاورزی، آغازگر فروپاشی آبادانی های اجتماعی شده است و افراد، گروه ها و قبایل را ناگزیر از مهاجرت درون مرزی و کوچ برای یافتن آب و نان با تهاجم به آبادانی های دیگر ساخته است.
🤦🏻♂️فقر، بیکاری و گرسنگی. زندگی فصلی، اقتصاد کشت و کار در سرزمینی خشک با بحران های موسمی آب و سپس مدیریت ناموزون آن توسط دولت های بظاهر مدرن در کشور از زمان پهلوی ها تا حکومت دینی همواره کنار آبادانی، فقر و فلاکت را نیز در سفره ایرانی نهاده است. فقر، بیکاری های مزمن، گرسنگی و قحطی، آسیب های اجتماعی متعددی را سبب شده که گزاره کهنه بابا آب/نان داد را به چالش کشانده است. مصایبی از این دست همواره مانع آبادانی مدرن و پایدار در کشور بوده و با نسیمی خشک، غبار مرگ بر تداوم یکپارچگی ملی و اجتماعی نشانده است. بیهوده نیست اگر بنیان های عدم توسعه ناسیونالیزم در کشور را در دبّه ها و منابع آبی در کشور جستجو کنیم.
☀️شیوع خشکی و کم آبی در ایران در طی سالهای اخیر زمینه ساز تحولات اجتماعی عظیمی خواهد بود که علاوه بر پیامدهای انسانی و زیست محیطی، پسامدهای اجتماعی را نیز سبب خواهد شد که در نهایت تغییر دولت ها را نیز بدنبال می آورد. بی سبب نیست که ریشه واژه دولت، از واژه دَلو یا ظروف استحصال آب از قنات است که دایم در معرض رفت و آمد و بالا پایین شدن است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
💦مسیله آب در اقلیم ایران فقط یک مسیله زیست محیطی نیست بلکه کمبود و شکل گیری بنیان های تمدنی پیرامون آب و ارتباط تنگاتنگ آن با آبادانی در کشور سبب شده است که آب در طی سده های متمادی به یک مسیله اجتماعی و فرهنگی مبدل شود. خشکی، فقر آب، قابلیت کشت کمتر از ۲۰ درصد اراضی کشور و ازهم گسیختگی قومیتی و فرهنگی در کشور پیوند گسست ناپذیر آب و توسعه اجتماعی را همواره جان بخشیده است. در اینجا به برخی از ابعاد این مسیله میپردازم.
🏭آبادانی و زندگی اجتماعی دوگانه ناگسستنی است بطوریکه هرجا آبی مهیا و استحصال شده، زمینه آبادانی و توسعه مناسبات اجتماعی را نیز فراهم ساخته است. گونه زیست چندجانشینی که در طی سده ها گونه مسلط زندگی مردم ایران و پدیداری ساختار زیست اجتماعی عشایری و فرهنگ قبیلگی بوده است یکی از مهمترین رخسارهای وابسته به مسیله آب و به تبع آن مرتع و دامداری بوده است. این فرایند با وقوع تخته قاپو در عصر پهلوی اول برای توسعه توتالیتاریانیستی، اگرچه به یکجا نشینی ختم شد ولی این توسعه و مدرنیزم ایرانی همچنان مرهون تمهید و تعقیب آب و اقامه نماز ودعای باران برای آبادانی بوده و هست.
⚔️تفاهم و تضاد اجتماعی. بخش بزرگی از تضادهای اجتماعی در تاریخ ایران نیز عمدتا بر سر نخست آب و سپس زمین بوده است. بطوریکه ساختار مراتبی و هایرارکی ناشی از آن در مناسبات قدرت در جامعه ایران از دیرباز فرهنگ ولایی را در قالب میرآبی مسلط ساخته است. در این ساختار، قبایل حول محور آب، به همگرایی روی آورده و با پذیرش ولایت ولی، کدخدایی در آبادی ها و هژمونی شیوخ قبایل محلی درصدد توسعه محلی بوده اند. بخش بزرگی از مناقشات، تضاد و واگرایی های اجتماعی نیز محصول همین مدیریت آب و آبرسانی بوده است.
✊🏼اعتراض اجتماعی. بنیان بلواهای اجتماعی نیز از نظر تاریخی بر سر آب، زمین، مرتع و نان شکل گرفته است و از همین روی الفبای آموزش اجتماعی میرآبی در کشور حتی در ساختار آموزش مدرن بر گزاره "بابا آب داد" نهفته است. کمبود آب، خشکسالی و قحطی در طی حتی سده پیشین سبب مرگ دهها هزار در اقصی نقاط کشور شده و بلواها و نزاع های اجتماعی متعددی را در بین قبایل و شیوخ آن سبب شده و می شود.
⚡️فروپاشی اجتماعی و مهاجرت. مسیله آب علاوه بر اینکه بستر ساز اسکان، یکجانشینی و توسعه پایدار محلی شده، بطور موازی عامل مهاجرت های نوین نیز گردیده است. خشکسالی، پایان یافتن منابع آب های زیرزمینی، مرگ قنات ها و قنات رسانی از یکسو و مدیریت غلط و ناموزون آبرسانی از سوی دیگر بعنوان شریان های خون رسانی به اقتصاد دامداری و سپس کشاورزی، آغازگر فروپاشی آبادانی های اجتماعی شده است و افراد، گروه ها و قبایل را ناگزیر از مهاجرت درون مرزی و کوچ برای یافتن آب و نان با تهاجم به آبادانی های دیگر ساخته است.
🤦🏻♂️فقر، بیکاری و گرسنگی. زندگی فصلی، اقتصاد کشت و کار در سرزمینی خشک با بحران های موسمی آب و سپس مدیریت ناموزون آن توسط دولت های بظاهر مدرن در کشور از زمان پهلوی ها تا حکومت دینی همواره کنار آبادانی، فقر و فلاکت را نیز در سفره ایرانی نهاده است. فقر، بیکاری های مزمن، گرسنگی و قحطی، آسیب های اجتماعی متعددی را سبب شده که گزاره کهنه بابا آب/نان داد را به چالش کشانده است. مصایبی از این دست همواره مانع آبادانی مدرن و پایدار در کشور بوده و با نسیمی خشک، غبار مرگ بر تداوم یکپارچگی ملی و اجتماعی نشانده است. بیهوده نیست اگر بنیان های عدم توسعه ناسیونالیزم در کشور را در دبّه ها و منابع آبی در کشور جستجو کنیم.
☀️شیوع خشکی و کم آبی در ایران در طی سالهای اخیر زمینه ساز تحولات اجتماعی عظیمی خواهد بود که علاوه بر پیامدهای انسانی و زیست محیطی، پسامدهای اجتماعی را نیز سبب خواهد شد که در نهایت تغییر دولت ها را نیز بدنبال می آورد. بی سبب نیست که ریشه واژه دولت، از واژه دَلو یا ظروف استحصال آب از قنات است که دایم در معرض رفت و آمد و بالا پایین شدن است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
خودکشی نهادهای اجتماعی: ضدنهاد ۱
علی طایفی
سالهای پس از انقلاب در جامعه ایران یک جابجایی جدی ارزشی و ایدیولوژیک رخ داد. اگرچه این جابجایی از نظر ساخت سیاسی و اقتصادی تحولات چشمگیری بخود ندید و ساختار استبداد شاهی به شیوخ و بازتولید نظام سرمایهداری منجر شد ولی بخش فرهنگی و اجتماعی در جامعه بشدت متاثر و متحول شد.
یکی از مهمترین این تغییرات نیز تحول در ساختار و کارکردهای نهادهای اجتماعی بود. جابجایی ارزشی و هنجارهای موکول بدان سبب شد که نهادهای اجتماعی تاسیس شده در پیش از انقلاب، دستخوش تحولات ناساز و پارادوکسیکالی شوند.
در سیر این تحولات، نهادهای اجتماعی به ضدنهاد و نهادی علیه کارامدی، ماموریت و کارکرد خود مبدل شدند. در این تحلیل به ابعاد این فرایند شکلگیری آنتی تز و خودکشی نهادهای اجتماعی خواهم پرداخت.
تز اصلی من در این تحلیل این است که با تغییر ارزشها و به تبع آن هنجارها در جامعه بویژه تحمیل شده از لایههای رویین قدرت از سوی نهاد دولت/حکومت، بسیاری از نهادهای اجتماعی علیه خود عمل کرده و نه بسوی مرگ بلکه خودکشی سوق یافتند.
تجربه قریب نیم قرن تلاش برای تاسیس حکومت اسلامی باهمه ناموفقیتهایش توانسته است در یک عرصه موفق باشد. این عرصه موفق نیز اعدام نهادها، ازمیان تهیسازی، کژکارکردی کردن آنها، ناکارآمدسازی و تبدیل بسیاری از نهادهای اجتماعی به ضدنهاد است.
خودکشی دین.
مهمترین نهاد اجتماعی که مورد اصابت حملات ناخواسته و ناگزیر انقلاب موسوم به اسلامی گردید، نهاد دین بود. اگرچه نهاد دین علیه نهاد سیاست شوریده و با قبض قدرت به بسط دین در همه نهادها و عرصههای اجتماعی پرداخت ولی از همان آغاز تبدیل دین به شریعت، نهاد دین نیز رو به مرگ نهاد.
متولیان دین که از همان سالهای نخست پیروزی اسلامیسازی انقلاب، مغرور از پیروزی نظام ارزشی دینی علیه نظام ارزشی وابسته و منسوب به غربی! و بیاخلاقی بودند، چنان بر اریکه قدرت تکیه نهادند که ندانستند بر سر شاخ، بُن میبریدند.
فساد و تباهی اخلاقی متولیان دین در نهاد قدرت و سیاست چنان شد که پس از قریب پنج دهه، میتوان به جرات اذعان کرد که نهاد دین به یک نهاد زامبی یا مرده متحرک مبدل شده است. بی اعتمادی مومنان و کنشگران نهاد دین به متولیان دین سببساز شکل گیری سکولاریزم، لایسیسیزم و ناباوری به دین و حتی خدا گردیده است.
دخالت و اعمال هژمونی دین بر سایر نهادها از یکسو و تباهی و شرارت کاسبان و دکانداران صنعت دین بنام خدا و حکومت الله از سوی دیگر منجر به فساد مالی، اخلاقی، جنسی و منزلتی غیرقابل باور متولیان دین در لباس روحانی و حزبالله گردید. امری که در نهایت تمامی قداست ارزشی نهاد دین و دینداری را بر زمین بیاعتقادی افکند.
دین که بطور سنتی در پی تنظیمات اخلاقی و معنوی در روابط انسانی در جامعه و نجات فرد در آن بود، به نهادی علیه خود و سیهروزی، بی اخلاقی، مادیگرایی، فقر و تباهی در بین کنشگران دینی، مومنان و دینخویانی گردید که روزگاری برای تاسیس حاکمیت و جامعه دینی، جان نثار میکرد.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
سالهای پس از انقلاب در جامعه ایران یک جابجایی جدی ارزشی و ایدیولوژیک رخ داد. اگرچه این جابجایی از نظر ساخت سیاسی و اقتصادی تحولات چشمگیری بخود ندید و ساختار استبداد شاهی به شیوخ و بازتولید نظام سرمایهداری منجر شد ولی بخش فرهنگی و اجتماعی در جامعه بشدت متاثر و متحول شد.
یکی از مهمترین این تغییرات نیز تحول در ساختار و کارکردهای نهادهای اجتماعی بود. جابجایی ارزشی و هنجارهای موکول بدان سبب شد که نهادهای اجتماعی تاسیس شده در پیش از انقلاب، دستخوش تحولات ناساز و پارادوکسیکالی شوند.
در سیر این تحولات، نهادهای اجتماعی به ضدنهاد و نهادی علیه کارامدی، ماموریت و کارکرد خود مبدل شدند. در این تحلیل به ابعاد این فرایند شکلگیری آنتی تز و خودکشی نهادهای اجتماعی خواهم پرداخت.
تز اصلی من در این تحلیل این است که با تغییر ارزشها و به تبع آن هنجارها در جامعه بویژه تحمیل شده از لایههای رویین قدرت از سوی نهاد دولت/حکومت، بسیاری از نهادهای اجتماعی علیه خود عمل کرده و نه بسوی مرگ بلکه خودکشی سوق یافتند.
تجربه قریب نیم قرن تلاش برای تاسیس حکومت اسلامی باهمه ناموفقیتهایش توانسته است در یک عرصه موفق باشد. این عرصه موفق نیز اعدام نهادها، ازمیان تهیسازی، کژکارکردی کردن آنها، ناکارآمدسازی و تبدیل بسیاری از نهادهای اجتماعی به ضدنهاد است.
خودکشی دین.
مهمترین نهاد اجتماعی که مورد اصابت حملات ناخواسته و ناگزیر انقلاب موسوم به اسلامی گردید، نهاد دین بود. اگرچه نهاد دین علیه نهاد سیاست شوریده و با قبض قدرت به بسط دین در همه نهادها و عرصههای اجتماعی پرداخت ولی از همان آغاز تبدیل دین به شریعت، نهاد دین نیز رو به مرگ نهاد.
متولیان دین که از همان سالهای نخست پیروزی اسلامیسازی انقلاب، مغرور از پیروزی نظام ارزشی دینی علیه نظام ارزشی وابسته و منسوب به غربی! و بیاخلاقی بودند، چنان بر اریکه قدرت تکیه نهادند که ندانستند بر سر شاخ، بُن میبریدند.
فساد و تباهی اخلاقی متولیان دین در نهاد قدرت و سیاست چنان شد که پس از قریب پنج دهه، میتوان به جرات اذعان کرد که نهاد دین به یک نهاد زامبی یا مرده متحرک مبدل شده است. بی اعتمادی مومنان و کنشگران نهاد دین به متولیان دین سببساز شکل گیری سکولاریزم، لایسیسیزم و ناباوری به دین و حتی خدا گردیده است.
دخالت و اعمال هژمونی دین بر سایر نهادها از یکسو و تباهی و شرارت کاسبان و دکانداران صنعت دین بنام خدا و حکومت الله از سوی دیگر منجر به فساد مالی، اخلاقی، جنسی و منزلتی غیرقابل باور متولیان دین در لباس روحانی و حزبالله گردید. امری که در نهایت تمامی قداست ارزشی نهاد دین و دینداری را بر زمین بیاعتقادی افکند.
دین که بطور سنتی در پی تنظیمات اخلاقی و معنوی در روابط انسانی در جامعه و نجات فرد در آن بود، به نهادی علیه خود و سیهروزی، بی اخلاقی، مادیگرایی، فقر و تباهی در بین کنشگران دینی، مومنان و دینخویانی گردید که روزگاری برای تاسیس حاکمیت و جامعه دینی، جان نثار میکرد.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زنان، بنیادگرایان تحولات آتی کشور
علی طایفی
پرویز پیران، جامعهشناس مطرح ایرانی از زمره افراد نادری است که تحقیقات جامعهشناختی او شانه به شانه با رویکردهای تاریخی و توسعهای صورت گرفته است. او در دهه هفتاد سلسله مقالاتی با نام مستعار پیروز در مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی منتشر میکرد که به یکی از بزرگترین نظریههای توسعه اجتماعی ایران میپرداخت.
پیران در سالهای پیش نیز از زمره جامعهشناسان نادری بود که به نقش کلیدی زنان در توسعه اجتماعی ایران تاکید داشت. از نظر او جنبش زنزندگی آزادی یکی از کانونیترین و قدرتمندترین جنبش
های تاریخ معاصر جنبشها در منطقه است. در تایید این تاکید باید گفت دستاوردهای آن هنوز به تمام و کمال آشکار نشده است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
پرویز پیران، جامعهشناس مطرح ایرانی از زمره افراد نادری است که تحقیقات جامعهشناختی او شانه به شانه با رویکردهای تاریخی و توسعهای صورت گرفته است. او در دهه هفتاد سلسله مقالاتی با نام مستعار پیروز در مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی منتشر میکرد که به یکی از بزرگترین نظریههای توسعه اجتماعی ایران میپرداخت.
پیران در سالهای پیش نیز از زمره جامعهشناسان نادری بود که به نقش کلیدی زنان در توسعه اجتماعی ایران تاکید داشت. از نظر او جنبش زنزندگی آزادی یکی از کانونیترین و قدرتمندترین جنبش
های تاریخ معاصر جنبشها در منطقه است. در تایید این تاکید باید گفت دستاوردهای آن هنوز به تمام و کمال آشکار نشده است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
خودکشی نهادهای اجتماعی: ضدنهاد ۲
علی طایفی
پیش از پرداختن به سایر مصادیق ظهور پدیده ضدنهاد لازم است به برخی دلایل عمده و کلان بروز این واقعه بپردازم.
نخستین پارامتر مربوط به فرسایش ارزشها و هنجارهاست. این امر پدیدهای است که بطور منظم در بازههای مختلف تاریخی رخ میدهد و مختص یک جامعه هم نیست. بیتردید چنین فرسایش و استحالهای در جوامع بسته به تعبیری گماینشافت یا اجتماع سنتی رخ نمیدهد و ویژه جوامع مدرن، گزلشافت و پویاست.
عامل دیگر چه بسا عدم تطابق نهاد با واقعیتهای نوین باشد. بدین معنا دیگر اوقاف و نظامات ایالتی ولایتی و حتی عدلیه در ادبیات بروکراتیک سنتی در یکصد سال پیش جوابگوی نیازهای نوین در جامعه نبوده و نهاد قضایی، مدیریت شهری، و نظام ثبت و ضبط و مالیات متفاوت میگردد. این تحول در سالهای اخیر بصورت جدید درحال تکرار است.
دیگر اینکه وابستگی یک نهاد به منافع قشری و طبقاتی خاص نیز در جای خود سببساز این تحول است. وقوع انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن روحانیون زمینه تغییر نهادهای پیشین به سازوکاری را فراهم ساخت که بتواند منافع قشر روحانیون و دینداران صاحب قدرت را تامین کند. ایدیولوژی دینی در همین راستا تپانچه ایدیولوژیک و قشری خود را بسوی مغز نهادهای از پیش موجود نشانه گرفت.
بی اعتمادی عمومی نیز از دیگر عوامل ظهور ضدنهادهاست. اختناق و سرکوب، ناکارآمدی نهاد حکومت و سیاست سببساز بیاعتمادی مردم و کنشگران اجتماعی نسبت به نهادهای متاثر از نهاد سیاست گردیده و کژکارکردی یک نهاد آغاز میگردد. این اتفاق در زمان پهلوی اول و سپس انقلاب ۵۷ رخ داد و اینک در آستانه تحولات اجتماعی و سیاسی در پیش در حال وقوع است.
کژکارکردی نهادی و نهاد کژکارکرد.
وقتی یک نهاد اجتماعی علیه خودش عمل میکند، درواقع دچار کژکارکردی (Dysfunction) میشود. بدین معنا که کارکرد واقعی آن نهاد، مبتنی بر هدف یا فلسفه وجودیاش عمل نمیکند. این وضعیت میتواند به چند شکل متفاوت مشاهده شود:
نخست نهاد تبدیل به ابزار سرکوب میشود. نمونه بارز آن نهاد آموزش است که در اساس هدفش آگاهسازی است، اما در عمل به ابزاری برای تکرار ایدئولوژی و دکترین مسلط و سرکوب تفکر انتقادی تبدیل شود. در چنین بستری نهاد آموزش به نهادی ضد خود، تربیت ایدیولوژیک، تولید انسان استاندارد شده و حامیگرایانی مبدل میشود که کارایی پیشین خود را از دست میدهد.
در دهههای پس از انقلاب میتوان شاهد تحولات گسترده در کارکردهای نهاد آموزش بود بطوریکه افت تحصیلی، ناکارآمدی ماشین ایدیولوژی در متن آموزش و بیاعتمادی دانشآموزان و دانشجویان به نهاد آموزش مقدماتی و عالی از دستاوردهای این ضدنهاد بشمار میرود.
شکل دیگر کژکارکردی نهاد، تعارض درونی نقشها و ساختارهاست. مثلاً نهاد رفاه و تامین اجتماعی ممکن است ساختاری داشته باشه که بهجای حمایت، باعث تحقیر، فقر مضاعف و طرد نیازمندان و بیمهشدگان خود گردد یا قوانین آن چنان بوروکراتیک باشند که کمکرسانی عملاً مختل گردد.
شکست نهادهای نوتاسیس مانند بنیاد مستضعفان و جانبازان، یا کمیته امداد امام و هلال احمر و… بتدریج به مجموعهای ضد خود مبدل شدهاند. خودکشی این نهاد کنار نهادهایی مانند علم، قضا و آموزش در سایه ناسازگاری میان نقشها و ساختاری است که نهادهای پیشگفته براساس آن تاسیس شده ولی با دگرگونی نظامهای ارزشی از برآوردن آن اهداف عاجز ماندهاند.
سوم تقویت و افزایش بحرانهاست که بهجای حل آنها، خود سبب تشکیل ضدنهاد میگردد. مثلا نهاد خانواده که باید پناهگاه روانی و نهاد انتقال فرهنگ در جامعه باشد، دچار خشونت، تبعیض یا نابرابری شده و تبدیل به منبع بحرانهای اجتماعی دیگر نظیر بازتولید جنسیتزدگی یا نابرابری طبقاتی میگردد. فروپاشی نهاد خانواده در ایران معاصر محصول همین خودکشی نهادی است.
چهارمین شکل ظهور ضدنهاد، انسداد و مقاومت برای تغییر و نوآوری در نهادها و پذیرش اصلاحات و تطابق با نیازهای ساختاری جدید و در نهایت پاسخگویی بموقع به تضادهای درونی و ساختاری میان سایر نهادهاست که سببساز محافظهکاری در برابر تحولات رو به رشد جامعه و مرگ نهادها میشود.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
پیش از پرداختن به سایر مصادیق ظهور پدیده ضدنهاد لازم است به برخی دلایل عمده و کلان بروز این واقعه بپردازم.
نخستین پارامتر مربوط به فرسایش ارزشها و هنجارهاست. این امر پدیدهای است که بطور منظم در بازههای مختلف تاریخی رخ میدهد و مختص یک جامعه هم نیست. بیتردید چنین فرسایش و استحالهای در جوامع بسته به تعبیری گماینشافت یا اجتماع سنتی رخ نمیدهد و ویژه جوامع مدرن، گزلشافت و پویاست.
عامل دیگر چه بسا عدم تطابق نهاد با واقعیتهای نوین باشد. بدین معنا دیگر اوقاف و نظامات ایالتی ولایتی و حتی عدلیه در ادبیات بروکراتیک سنتی در یکصد سال پیش جوابگوی نیازهای نوین در جامعه نبوده و نهاد قضایی، مدیریت شهری، و نظام ثبت و ضبط و مالیات متفاوت میگردد. این تحول در سالهای اخیر بصورت جدید درحال تکرار است.
دیگر اینکه وابستگی یک نهاد به منافع قشری و طبقاتی خاص نیز در جای خود سببساز این تحول است. وقوع انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن روحانیون زمینه تغییر نهادهای پیشین به سازوکاری را فراهم ساخت که بتواند منافع قشر روحانیون و دینداران صاحب قدرت را تامین کند. ایدیولوژی دینی در همین راستا تپانچه ایدیولوژیک و قشری خود را بسوی مغز نهادهای از پیش موجود نشانه گرفت.
بی اعتمادی عمومی نیز از دیگر عوامل ظهور ضدنهادهاست. اختناق و سرکوب، ناکارآمدی نهاد حکومت و سیاست سببساز بیاعتمادی مردم و کنشگران اجتماعی نسبت به نهادهای متاثر از نهاد سیاست گردیده و کژکارکردی یک نهاد آغاز میگردد. این اتفاق در زمان پهلوی اول و سپس انقلاب ۵۷ رخ داد و اینک در آستانه تحولات اجتماعی و سیاسی در پیش در حال وقوع است.
کژکارکردی نهادی و نهاد کژکارکرد.
وقتی یک نهاد اجتماعی علیه خودش عمل میکند، درواقع دچار کژکارکردی (Dysfunction) میشود. بدین معنا که کارکرد واقعی آن نهاد، مبتنی بر هدف یا فلسفه وجودیاش عمل نمیکند. این وضعیت میتواند به چند شکل متفاوت مشاهده شود:
نخست نهاد تبدیل به ابزار سرکوب میشود. نمونه بارز آن نهاد آموزش است که در اساس هدفش آگاهسازی است، اما در عمل به ابزاری برای تکرار ایدئولوژی و دکترین مسلط و سرکوب تفکر انتقادی تبدیل شود. در چنین بستری نهاد آموزش به نهادی ضد خود، تربیت ایدیولوژیک، تولید انسان استاندارد شده و حامیگرایانی مبدل میشود که کارایی پیشین خود را از دست میدهد.
در دهههای پس از انقلاب میتوان شاهد تحولات گسترده در کارکردهای نهاد آموزش بود بطوریکه افت تحصیلی، ناکارآمدی ماشین ایدیولوژی در متن آموزش و بیاعتمادی دانشآموزان و دانشجویان به نهاد آموزش مقدماتی و عالی از دستاوردهای این ضدنهاد بشمار میرود.
شکل دیگر کژکارکردی نهاد، تعارض درونی نقشها و ساختارهاست. مثلاً نهاد رفاه و تامین اجتماعی ممکن است ساختاری داشته باشه که بهجای حمایت، باعث تحقیر، فقر مضاعف و طرد نیازمندان و بیمهشدگان خود گردد یا قوانین آن چنان بوروکراتیک باشند که کمکرسانی عملاً مختل گردد.
شکست نهادهای نوتاسیس مانند بنیاد مستضعفان و جانبازان، یا کمیته امداد امام و هلال احمر و… بتدریج به مجموعهای ضد خود مبدل شدهاند. خودکشی این نهاد کنار نهادهایی مانند علم، قضا و آموزش در سایه ناسازگاری میان نقشها و ساختاری است که نهادهای پیشگفته براساس آن تاسیس شده ولی با دگرگونی نظامهای ارزشی از برآوردن آن اهداف عاجز ماندهاند.
سوم تقویت و افزایش بحرانهاست که بهجای حل آنها، خود سبب تشکیل ضدنهاد میگردد. مثلا نهاد خانواده که باید پناهگاه روانی و نهاد انتقال فرهنگ در جامعه باشد، دچار خشونت، تبعیض یا نابرابری شده و تبدیل به منبع بحرانهای اجتماعی دیگر نظیر بازتولید جنسیتزدگی یا نابرابری طبقاتی میگردد. فروپاشی نهاد خانواده در ایران معاصر محصول همین خودکشی نهادی است.
چهارمین شکل ظهور ضدنهاد، انسداد و مقاومت برای تغییر و نوآوری در نهادها و پذیرش اصلاحات و تطابق با نیازهای ساختاری جدید و در نهایت پاسخگویی بموقع به تضادهای درونی و ساختاری میان سایر نهادهاست که سببساز محافظهکاری در برابر تحولات رو به رشد جامعه و مرگ نهادها میشود.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
خودکشی نهادهای اجتماعی: ضدنهاد ۳
علی طایفی
پدیده نهاد و تبیین کارکرد و کژکارکردی آن را جامعهشناسان بسیاری از جمله مرتن، لومان، بوردیو و… از زوایای مختلف بررسی کردهاند. در این رویکردهای نظری کلاسیک، کارکردهای آشکار و پنهان نهادهای در همین راستا تعریف شدهاند. به معنای دیگر کارکردهای پنهان از جمله نهادهای در سایه است که زمینه مرگ نهادی را فراهم میسازد.
نظریه نهادی گفتمانی یکی از رویکردهای نسبتاً نوین در تحلیل نهادهای اجتماعی و تغییرات آن است. ویون شمیت به تبیین هویت نهادها میپردازد. از نظر او ایدهها و گفتمانها بهعنوان موتور تغییر نهادی محسوب میشوند. این نظریه برخلاف نظریههای نهادی سنتی که بر ساختارها و قواعد تاکید دارند، بر ایدهها، معانی و تعاملات زبانی تمرکز میکند.
ایدهها شامل باورها، ارزشها، اهداف و استدلالها هستند و گفتمان یا دیسکورس شیوهای است که این ایدهها در آن مطرح، تبادل و مشروعیت مییابد. از نظر شمیت دو سطح گفتمان وجود دارد. یکی گفتمان هماهنگکننده بین نخبگان سیاستگذار برای طراحی و هماهنگی سیاستهاست. دیگری گفتمان ارتباطی بین نخبگان و عموم مردم برای توجیه، توضیح و مشروعیتبخشی آن سیاستهاست.
بدین معنا ترکیب ساختار و عاملیت برخلاف نظریههایی مانند نهادگرایی تاریخی، تأکید دارد که کنشگران اجتماعی از طریق زبان و معنا و کنشگری فعال میتوانند ساختارها را تغییر دهند. در این رویکرد انسان میتواند در برابر ساختار در نهاد، عاملیت مستقلی نشان دهد که سبب فروپاشی ساختار نهادهای سمج، مزاحم، ایستا و ایستارگرایانه و ایدیولوژیک گردد.
علاوه بر وجود عوامل درون نهادی در تبدیل یک نهاد بر ضد خود، پارامترهای بیرونی دیگر فراتر از بحث عاملیت نیز در این میان نقش آفرینی میکند. نمونه عینی آن نیز وجود نهادهای آلترناتیو یا مقاومتگر مانند جنبشهایی است که نهادهای رسمی را ناکارآمد یا ستمگر میدانند و سعی میکنند نهادهای جایگزین خلق کنند.
مثالهای این نهادهای آلترناتیو میتواند تاسیس مدارس غیررسمی یا خودگردان، یا راهاندازی رسانههای مستقل و مردمی، و حتی ایجاد ساختارهای غیرسلسلهمراتبی در جنبشهای اجتماعی باشد.
نقد رادیکال از نهادگرایی نیز سابقه دیرین دارد. برخی نظریهپردازان انتقادی همچون ایوان ایلیچ با نهادهای مدرن مثل آموزش، بهداشت، دین مخالف بودند و آنها را ابزار کنترل، همسانسازی و بیقدرتسازی افراد میدانستند.
جریان چپ و تحولخواه در تاریخ معاصر ایران خواه پیش از انقلاب ۵۷ خواه پس از آن همواره با رویکردی انتقادی به نقد ساختاری و پیشبرد نافرمانی مدنی و مقاومت آشکار و پنهان در مقابل نهادهای موجود پرداخته و زمینهساز کژکارکردی و ضدیت نهاد علیه خود را فراهم ساختهاند.
علاوه بر این از منظر نظریههای پساساختارگرا و آنارشیستی، ضد نهاد یعنی شکستن تثبیت معنا و قدرت نهادیشده، به نفع سیالیت، خودمختاری و تعامل آزاد بدون قواعد تحمیلی از سوی نهادهای قدرت است. در این رویکرد ضدساختار با کنشگریهای ساختاری و عاملیت خود در پی ضدنهاد نیز هست.
از دیدگاه بوردیو نهادها اجتماعی نه صرفاً ساختارهایی خنثی، بلکه فضاهایی برای بازتولید قدرت، سلطه و نابرابری هستند. وقتی یک نهاد علیه خودش عمل میکند، بوردیو این وضعیت را اغلب در قالب مفاهیم زیر تحلیل میکند:
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
پدیده نهاد و تبیین کارکرد و کژکارکردی آن را جامعهشناسان بسیاری از جمله مرتن، لومان، بوردیو و… از زوایای مختلف بررسی کردهاند. در این رویکردهای نظری کلاسیک، کارکردهای آشکار و پنهان نهادهای در همین راستا تعریف شدهاند. به معنای دیگر کارکردهای پنهان از جمله نهادهای در سایه است که زمینه مرگ نهادی را فراهم میسازد.
نظریه نهادی گفتمانی یکی از رویکردهای نسبتاً نوین در تحلیل نهادهای اجتماعی و تغییرات آن است. ویون شمیت به تبیین هویت نهادها میپردازد. از نظر او ایدهها و گفتمانها بهعنوان موتور تغییر نهادی محسوب میشوند. این نظریه برخلاف نظریههای نهادی سنتی که بر ساختارها و قواعد تاکید دارند، بر ایدهها، معانی و تعاملات زبانی تمرکز میکند.
ایدهها شامل باورها، ارزشها، اهداف و استدلالها هستند و گفتمان یا دیسکورس شیوهای است که این ایدهها در آن مطرح، تبادل و مشروعیت مییابد. از نظر شمیت دو سطح گفتمان وجود دارد. یکی گفتمان هماهنگکننده بین نخبگان سیاستگذار برای طراحی و هماهنگی سیاستهاست. دیگری گفتمان ارتباطی بین نخبگان و عموم مردم برای توجیه، توضیح و مشروعیتبخشی آن سیاستهاست.
بدین معنا ترکیب ساختار و عاملیت برخلاف نظریههایی مانند نهادگرایی تاریخی، تأکید دارد که کنشگران اجتماعی از طریق زبان و معنا و کنشگری فعال میتوانند ساختارها را تغییر دهند. در این رویکرد انسان میتواند در برابر ساختار در نهاد، عاملیت مستقلی نشان دهد که سبب فروپاشی ساختار نهادهای سمج، مزاحم، ایستا و ایستارگرایانه و ایدیولوژیک گردد.
علاوه بر وجود عوامل درون نهادی در تبدیل یک نهاد بر ضد خود، پارامترهای بیرونی دیگر فراتر از بحث عاملیت نیز در این میان نقش آفرینی میکند. نمونه عینی آن نیز وجود نهادهای آلترناتیو یا مقاومتگر مانند جنبشهایی است که نهادهای رسمی را ناکارآمد یا ستمگر میدانند و سعی میکنند نهادهای جایگزین خلق کنند.
مثالهای این نهادهای آلترناتیو میتواند تاسیس مدارس غیررسمی یا خودگردان، یا راهاندازی رسانههای مستقل و مردمی، و حتی ایجاد ساختارهای غیرسلسلهمراتبی در جنبشهای اجتماعی باشد.
نقد رادیکال از نهادگرایی نیز سابقه دیرین دارد. برخی نظریهپردازان انتقادی همچون ایوان ایلیچ با نهادهای مدرن مثل آموزش، بهداشت، دین مخالف بودند و آنها را ابزار کنترل، همسانسازی و بیقدرتسازی افراد میدانستند.
جریان چپ و تحولخواه در تاریخ معاصر ایران خواه پیش از انقلاب ۵۷ خواه پس از آن همواره با رویکردی انتقادی به نقد ساختاری و پیشبرد نافرمانی مدنی و مقاومت آشکار و پنهان در مقابل نهادهای موجود پرداخته و زمینهساز کژکارکردی و ضدیت نهاد علیه خود را فراهم ساختهاند.
علاوه بر این از منظر نظریههای پساساختارگرا و آنارشیستی، ضد نهاد یعنی شکستن تثبیت معنا و قدرت نهادیشده، به نفع سیالیت، خودمختاری و تعامل آزاد بدون قواعد تحمیلی از سوی نهادهای قدرت است. در این رویکرد ضدساختار با کنشگریهای ساختاری و عاملیت خود در پی ضدنهاد نیز هست.
از دیدگاه بوردیو نهادها اجتماعی نه صرفاً ساختارهایی خنثی، بلکه فضاهایی برای بازتولید قدرت، سلطه و نابرابری هستند. وقتی یک نهاد علیه خودش عمل میکند، بوردیو این وضعیت را اغلب در قالب مفاهیم زیر تحلیل میکند:
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تیوری انقلابی یا جنگ و توحش
علی طایفی
در بین بسیاری از نظریهپردازان اروپایی، میتوان به جرات گفت که تیوری مارکس نظریهای برای تغییر و اقدام اجتماعی و سیاسی بود. هرچند به روایت تاریخ و اغلب جهتدار، این نظریه سببساز بحرانهای انسانی و قربانشدن انسان گردیده و چنین نیز است ولی در مقام مقایسه با نظریهپردازان جامعه و اقتصاد لیبرال مانند اسمیت و دیگران کمتر به کشتار آگاهانه و بیرحمانه انسان اقدام کرده و میکند.
اگرچه آزادی و لیبرتی پنهان در پس مفاهیم و نظریههای اسمیت و هوادارانش بسیار عامهپسند بنظر میرسد ولی شواهد تاریخی چند صد ساله اقتصاد آزاد و آزادی مبتنی بر لگامگسیختکی نظام سرمایه تاکنون گواهی میدهد که فجایع انسانی، قتلعام، کشتارهای جمعی، فقر فزاینده، مرگ اخلاق انسانی در کنار جنگهای مستقیم نیابتی و دخالت در سرنوشت ملل دنیا و درنهایت الیگارشیهای مالی وحشیانه زیر نام هوشمندی و آزادی از بزرگترین دستاوردهای این نظام لیبرالی است.
به باور من آزادی بدون برابری، آزادی انسان صاحب سرمایه برای غارت انسان دیگر است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
در بین بسیاری از نظریهپردازان اروپایی، میتوان به جرات گفت که تیوری مارکس نظریهای برای تغییر و اقدام اجتماعی و سیاسی بود. هرچند به روایت تاریخ و اغلب جهتدار، این نظریه سببساز بحرانهای انسانی و قربانشدن انسان گردیده و چنین نیز است ولی در مقام مقایسه با نظریهپردازان جامعه و اقتصاد لیبرال مانند اسمیت و دیگران کمتر به کشتار آگاهانه و بیرحمانه انسان اقدام کرده و میکند.
اگرچه آزادی و لیبرتی پنهان در پس مفاهیم و نظریههای اسمیت و هوادارانش بسیار عامهپسند بنظر میرسد ولی شواهد تاریخی چند صد ساله اقتصاد آزاد و آزادی مبتنی بر لگامگسیختکی نظام سرمایه تاکنون گواهی میدهد که فجایع انسانی، قتلعام، کشتارهای جمعی، فقر فزاینده، مرگ اخلاق انسانی در کنار جنگهای مستقیم نیابتی و دخالت در سرنوشت ملل دنیا و درنهایت الیگارشیهای مالی وحشیانه زیر نام هوشمندی و آزادی از بزرگترین دستاوردهای این نظام لیبرالی است.
به باور من آزادی بدون برابری، آزادی انسان صاحب سرمایه برای غارت انسان دیگر است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رشد کمی و فقر دین
علی طایفی
یکی از عوامل قدرت در نظامها و نهادهای دینی تعداد و آمار پیروان و حامیان آن است. طبق آمار فوق در نمودار مبتنی بر بازه زمانی در طی چند دهه، کاهش نرخ باروری در بین پیروان مسیحیت بویژه در کشورهای اروپایی منجر به کوچکسازی دین مسیحیت در جهان شده است. از سوی دیگر افزایش نرخ باروری و زادوولد در بین مسلمانان بعنوان الگوی رشد کمی دین، سبب رشد فزاینده آنان در ترکیب دینی جمعیت جهان شده است. اگرچه در این میان چین با گرایش دینی بودیزم به نسبت کل جمعیت خود رشد اندکی داشته است.
بیتردید عامل جمعیت فقط یکی از منابع قدرت است که در کنار رشد اقتصادی و تاثیرگذاری فرهنگی میتواند آثار متفاوتی بهمراه داشته باشد. بیسبب نیست اسلام سنی و شیعی با بیشترین پیروان خود، دارای بیشترین جمعیت فقیر در دنیاست.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
یکی از عوامل قدرت در نظامها و نهادهای دینی تعداد و آمار پیروان و حامیان آن است. طبق آمار فوق در نمودار مبتنی بر بازه زمانی در طی چند دهه، کاهش نرخ باروری در بین پیروان مسیحیت بویژه در کشورهای اروپایی منجر به کوچکسازی دین مسیحیت در جهان شده است. از سوی دیگر افزایش نرخ باروری و زادوولد در بین مسلمانان بعنوان الگوی رشد کمی دین، سبب رشد فزاینده آنان در ترکیب دینی جمعیت جهان شده است. اگرچه در این میان چین با گرایش دینی بودیزم به نسبت کل جمعیت خود رشد اندکی داشته است.
بیتردید عامل جمعیت فقط یکی از منابع قدرت است که در کنار رشد اقتصادی و تاثیرگذاری فرهنگی میتواند آثار متفاوتی بهمراه داشته باشد. بیسبب نیست اسلام سنی و شیعی با بیشترین پیروان خود، دارای بیشترین جمعیت فقیر در دنیاست.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
خودکشی نهادهای اجتماعی: ضدنهاد ۴
علی طایفی
۱. هبیتوس یا عادتوارهها
نهادها از طریق تربیت، آموزش و ساختارهای پنهان، نوعی عادتواره در افراد شکل میدهند که باعث میشود آنان رفتارهایی را بازتولید کنند که به حفظ وضع موجود منجر میشود حتی اگر به ضرر خودشان باشد. امری که در وضعیت تولید ضدنهاد، کاملا به ضد خود عمل میکند و دانشآموزان و دانشجویان علیه وضع موجود میشورند.
۲. میدان و دامنه عمل یا فیلد. به تعبیر بوردیو هر نهاد مانند آموزش، رسانه، علم دارای یک دامنه عمل با قوانین خاص خودش است. درون این میدانها بازی قدرت شکل میگیرد و کسانی که منابع و سرمایه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیشتری دارند، اعمال سلطه کرده و قواعد را به نفع خود تعریف میکنند. ولی همین فرایند در ضدنهاد علیه خود عمل کرده و ساختار قدرت را بشدت زیر چالش میگیرد.
۳. کژکارکرد نهادی در بستر بازتولید سلطه. بوردیو نشان میدهد که نهادها اغلب نه تنها تغییر ایجاد نمیکنند، بلکه خود موانع تغییر و در خدمت دوکسای مسلط یا باورهای بدیهی و مسلم جامعه هستند. وقتی نهادی مثل رسانه یا آموزش، دیدگاهها و خواستههای مردم را در چارچوب قابل کنترل از سوی قدرت بازتعریف کند، عملاً خودش را خنثی و خودکشی میکند.
نیکلاس لومان از نظریهپردازان نهادهای اجتماعی با تاکید بر رویکردی سیستماتیک و ساختاری است. او با تیوری سیستمهای خودمرجع، به بررسی نهادها میپردازد. او در مورد ضد نهاد یا عملکرد معکوس نهادها، چند نکته مهم دارد:
1. سیستمها خودبسندهاند. هر نهاد مانند آموزش، سیاست، حقوق یک سیستم بسته ارتباطی است که با محیطش تبادل دارد، ولی قوانین و ارزشهایش را از درون خود تولید میکند. پس اگر اختلال یا انحرافی ایجاد شده و نهادی علیه خود اقدام کند، از درون آن سیستم است، نه صرفاً بهدلیل فشار بیرونی.
2. کژکارکردی بمعنای بازتولید تضاد در درون سیستم. وقتی نهادها نمیتوانند اهداف خود را محقق کنند مثلا آموزش نابرابری تولید میکند. این به معنای لزوما فروپاشی نیست بلکه میتواند بمنزله بازتولید پیچیدگی و بقا یا سقوط ساختار باشد
3. ضد نهاد یا تداخل مخرّب سیستمه. لومان بهجای مفهوم ضد نهاد از اختلال در تمایز سیستمها صحبت میکند. وقتی مثلاً سیاست وارد آموزش یا دین وارد قانون میشود، امکان کژکارکردی در نهادها بالا میرود. بی سبب نیست که مثلا دین سیاسی شده، یا سیاست دینی شده بسوی انکار کارکردهای ذاتی خود حرکت کرده و خودکشی میکند.
از دیدگاه مارکس نهادها نظیر دین، آموزش، خانواده، دولت ابزار طبقه حاکم برای حفظ روابط تولید و سلطهی بورژوازی هستند. این نهادها در روبنای مناسبات اجتماعی قرار دارند و از بنیاد اقتصادی تأثیر میگیرند. اگرچه مارکس مستقیم به واژه ضدنهاد را اشاره نمیکند، اما نهادهایی مانند آموزش که بهظاهر بیطرفاند، در واقع به تولید و بازتولید ایدئولوژی طبقه حاکم میپردازند.
از نظر مارکس مقاومت در برابر نهادها از سوی طبقه فرودست یا پرولتاریا میتواند خصلت ضدنهادی داشته باشد مانند انقلاب یا مبارزه طبقاتی. از نظر او دین، افیون تودهها یا نهاد تسکیندهنده است، نه رهاییبخش. نهاد آموزش نهاد تربیت نیروی کار فرمانبردار است نه آگاه و انتقادی. نهاد دولت نیز ابزار سرکوب قانونی طبقه فرادست. در نتیجه، نهادها در وضعیت طبیعی خودشان ضد مردمی بوده و علیه خود عمل میکنند، مگر اینکه در فرآیند انقلابی دگرگون شوند.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
۱. هبیتوس یا عادتوارهها
نهادها از طریق تربیت، آموزش و ساختارهای پنهان، نوعی عادتواره در افراد شکل میدهند که باعث میشود آنان رفتارهایی را بازتولید کنند که به حفظ وضع موجود منجر میشود حتی اگر به ضرر خودشان باشد. امری که در وضعیت تولید ضدنهاد، کاملا به ضد خود عمل میکند و دانشآموزان و دانشجویان علیه وضع موجود میشورند.
۲. میدان و دامنه عمل یا فیلد. به تعبیر بوردیو هر نهاد مانند آموزش، رسانه، علم دارای یک دامنه عمل با قوانین خاص خودش است. درون این میدانها بازی قدرت شکل میگیرد و کسانی که منابع و سرمایه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیشتری دارند، اعمال سلطه کرده و قواعد را به نفع خود تعریف میکنند. ولی همین فرایند در ضدنهاد علیه خود عمل کرده و ساختار قدرت را بشدت زیر چالش میگیرد.
۳. کژکارکرد نهادی در بستر بازتولید سلطه. بوردیو نشان میدهد که نهادها اغلب نه تنها تغییر ایجاد نمیکنند، بلکه خود موانع تغییر و در خدمت دوکسای مسلط یا باورهای بدیهی و مسلم جامعه هستند. وقتی نهادی مثل رسانه یا آموزش، دیدگاهها و خواستههای مردم را در چارچوب قابل کنترل از سوی قدرت بازتعریف کند، عملاً خودش را خنثی و خودکشی میکند.
نیکلاس لومان از نظریهپردازان نهادهای اجتماعی با تاکید بر رویکردی سیستماتیک و ساختاری است. او با تیوری سیستمهای خودمرجع، به بررسی نهادها میپردازد. او در مورد ضد نهاد یا عملکرد معکوس نهادها، چند نکته مهم دارد:
1. سیستمها خودبسندهاند. هر نهاد مانند آموزش، سیاست، حقوق یک سیستم بسته ارتباطی است که با محیطش تبادل دارد، ولی قوانین و ارزشهایش را از درون خود تولید میکند. پس اگر اختلال یا انحرافی ایجاد شده و نهادی علیه خود اقدام کند، از درون آن سیستم است، نه صرفاً بهدلیل فشار بیرونی.
2. کژکارکردی بمعنای بازتولید تضاد در درون سیستم. وقتی نهادها نمیتوانند اهداف خود را محقق کنند مثلا آموزش نابرابری تولید میکند. این به معنای لزوما فروپاشی نیست بلکه میتواند بمنزله بازتولید پیچیدگی و بقا یا سقوط ساختار باشد
3. ضد نهاد یا تداخل مخرّب سیستمه. لومان بهجای مفهوم ضد نهاد از اختلال در تمایز سیستمها صحبت میکند. وقتی مثلاً سیاست وارد آموزش یا دین وارد قانون میشود، امکان کژکارکردی در نهادها بالا میرود. بی سبب نیست که مثلا دین سیاسی شده، یا سیاست دینی شده بسوی انکار کارکردهای ذاتی خود حرکت کرده و خودکشی میکند.
از دیدگاه مارکس نهادها نظیر دین، آموزش، خانواده، دولت ابزار طبقه حاکم برای حفظ روابط تولید و سلطهی بورژوازی هستند. این نهادها در روبنای مناسبات اجتماعی قرار دارند و از بنیاد اقتصادی تأثیر میگیرند. اگرچه مارکس مستقیم به واژه ضدنهاد را اشاره نمیکند، اما نهادهایی مانند آموزش که بهظاهر بیطرفاند، در واقع به تولید و بازتولید ایدئولوژی طبقه حاکم میپردازند.
از نظر مارکس مقاومت در برابر نهادها از سوی طبقه فرودست یا پرولتاریا میتواند خصلت ضدنهادی داشته باشد مانند انقلاب یا مبارزه طبقاتی. از نظر او دین، افیون تودهها یا نهاد تسکیندهنده است، نه رهاییبخش. نهاد آموزش نهاد تربیت نیروی کار فرمانبردار است نه آگاه و انتقادی. نهاد دولت نیز ابزار سرکوب قانونی طبقه فرادست. در نتیجه، نهادها در وضعیت طبیعی خودشان ضد مردمی بوده و علیه خود عمل میکنند، مگر اینکه در فرآیند انقلابی دگرگون شوند.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM