tgoop.com/alitayefi1/5123
Last Update:
خودکشی نهادهای اجتماعی: ضدنهاد ۴
علی طایفی
۱. هبیتوس یا عادتوارهها
نهادها از طریق تربیت، آموزش و ساختارهای پنهان، نوعی عادتواره در افراد شکل میدهند که باعث میشود آنان رفتارهایی را بازتولید کنند که به حفظ وضع موجود منجر میشود حتی اگر به ضرر خودشان باشد. امری که در وضعیت تولید ضدنهاد، کاملا به ضد خود عمل میکند و دانشآموزان و دانشجویان علیه وضع موجود میشورند.
۲. میدان و دامنه عمل یا فیلد. به تعبیر بوردیو هر نهاد مانند آموزش، رسانه، علم دارای یک دامنه عمل با قوانین خاص خودش است. درون این میدانها بازی قدرت شکل میگیرد و کسانی که منابع و سرمایه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیشتری دارند، اعمال سلطه کرده و قواعد را به نفع خود تعریف میکنند. ولی همین فرایند در ضدنهاد علیه خود عمل کرده و ساختار قدرت را بشدت زیر چالش میگیرد.
۳. کژکارکرد نهادی در بستر بازتولید سلطه. بوردیو نشان میدهد که نهادها اغلب نه تنها تغییر ایجاد نمیکنند، بلکه خود موانع تغییر و در خدمت دوکسای مسلط یا باورهای بدیهی و مسلم جامعه هستند. وقتی نهادی مثل رسانه یا آموزش، دیدگاهها و خواستههای مردم را در چارچوب قابل کنترل از سوی قدرت بازتعریف کند، عملاً خودش را خنثی و خودکشی میکند.
نیکلاس لومان از نظریهپردازان نهادهای اجتماعی با تاکید بر رویکردی سیستماتیک و ساختاری است. او با تیوری سیستمهای خودمرجع، به بررسی نهادها میپردازد. او در مورد ضد نهاد یا عملکرد معکوس نهادها، چند نکته مهم دارد:
1. سیستمها خودبسندهاند. هر نهاد مانند آموزش، سیاست، حقوق یک سیستم بسته ارتباطی است که با محیطش تبادل دارد، ولی قوانین و ارزشهایش را از درون خود تولید میکند. پس اگر اختلال یا انحرافی ایجاد شده و نهادی علیه خود اقدام کند، از درون آن سیستم است، نه صرفاً بهدلیل فشار بیرونی.
2. کژکارکردی بمعنای بازتولید تضاد در درون سیستم. وقتی نهادها نمیتوانند اهداف خود را محقق کنند مثلا آموزش نابرابری تولید میکند. این به معنای لزوما فروپاشی نیست بلکه میتواند بمنزله بازتولید پیچیدگی و بقا یا سقوط ساختار باشد
3. ضد نهاد یا تداخل مخرّب سیستمه. لومان بهجای مفهوم ضد نهاد از اختلال در تمایز سیستمها صحبت میکند. وقتی مثلاً سیاست وارد آموزش یا دین وارد قانون میشود، امکان کژکارکردی در نهادها بالا میرود. بی سبب نیست که مثلا دین سیاسی شده، یا سیاست دینی شده بسوی انکار کارکردهای ذاتی خود حرکت کرده و خودکشی میکند.
از دیدگاه مارکس نهادها نظیر دین، آموزش، خانواده، دولت ابزار طبقه حاکم برای حفظ روابط تولید و سلطهی بورژوازی هستند. این نهادها در روبنای مناسبات اجتماعی قرار دارند و از بنیاد اقتصادی تأثیر میگیرند. اگرچه مارکس مستقیم به واژه ضدنهاد را اشاره نمیکند، اما نهادهایی مانند آموزش که بهظاهر بیطرفاند، در واقع به تولید و بازتولید ایدئولوژی طبقه حاکم میپردازند.
از نظر مارکس مقاومت در برابر نهادها از سوی طبقه فرودست یا پرولتاریا میتواند خصلت ضدنهادی داشته باشد مانند انقلاب یا مبارزه طبقاتی. از نظر او دین، افیون تودهها یا نهاد تسکیندهنده است، نه رهاییبخش. نهاد آموزش نهاد تربیت نیروی کار فرمانبردار است نه آگاه و انتقادی. نهاد دولت نیز ابزار سرکوب قانونی طبقه فرادست. در نتیجه، نهادها در وضعیت طبیعی خودشان ضد مردمی بوده و علیه خود عمل میکنند، مگر اینکه در فرآیند انقلابی دگرگون شوند.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
BY علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)

Share with your friend now:
tgoop.com/alitayefi1/5123