tgoop.com/alitayefi1/4803
Last Update:
شکاف بین نخبگان و ملت ۲
علی طایفی
ضعف نخبگان در این ترازوی شکسته، چنان بود که یا بسوی ناباوری به مردم حرکت کرده و دستخوش یاس و ناامیدی شدند و در نهایت اگر حرکتی ترقیخواهانه در پیش گرفتند، به توسعه از بالای هرم قدرت و بصورت تجویزی و تزریقی به توسعه برونزا، ناموزون و یکسویه اهتمام کردند. با ناباوری به دمکراسی برای مردم که از نظر آنان شایستگی و بلوغ لازم برای برخورداری از دمکراسی و ساختار دمکراتیک نداشتند، به تحکیم استبداد و یکتاسالاری در نظام قدرت و توسعه و مدرنیزم با سرنیزه روی آوردند. دوره معروف به مدرنیزم در عصر پهلوی اول شاهد شخصیتهای بزرگی از هر دو قشر مذکور بود که در عمل به نیرو و نیاز مردم وقعی نمینهادند اگرچه بنام آنان بیانیه صادر میکردند.
نتیجه گسستگی پیوند برخی نخبگان بنام روشنفکر، تحصیلکرده و انتلکتویل زمانی که اندیشه نخبگانش بیش از ظرفیت شعورعامه بوده و توان انطباق این تضادهای فکری و فرهنگی وجود نداشت، به خودکشی نخبگان منجر شد. گاه نیز طیفی از نخبگان با اقدام به حرکات نظامی به گونه دیگری و بدلیل عدم درک درست از شرایط عینی و ذهنی ساختارهای فرهنگی و اجتماعی به خودکشیهای حزبی، فرقهای و نظامی دست یازیدند که در این میان خون بخشی از مردم نیز بیهوده بر زمین عبث ریخت.
فرار به جلو بجای تحلیل و نقد وضع موجود، ایدآلیزم ایرانی در بین نخبگان، بزرگسری نخبگان ایرانی با اندام نحیف واقعیتهای موجود درجامعه و مردم، سبب شد علیرغم تلاشهای ارزشمند علمی، فرهنگی، ادبی و پژوهشی بخشی از نخبگان نتیجه اقدام آنان شکلی از گریز از واقعیت موجود و تلاش برای تسریع تحولات اجتماعی و دورافتادن از واقعیتهای مسلم در بسترهای اجتماعی و فرهنگی بود.
تورم نخبگان بجایی رسید که پیش و بیش از رشد ساختارهای زیربنایی، توسعه آموزش و بهداشت عمومی، پالایش افکار خرافی از متن باورداشتهای مذهبی و شهرنشینی توام با رشد جامعه مدنی، خیل عظیم و گستردهای از نخبگان وارد جامعه ایران شوند که فرصتهای شغلی متناسب با این عرضه در آن وجود نداشت. همین روند در سالهای پس از انقلاب ۵۷ نیز ادامه یافت و امروزه شاهد تورم تحصیلکردگانی هستیم که نه در بازار کار جذب میشوند و نه دیگر میتوانند در بین مردم با باورهای عامهشان همزیستی کنند. جزیره نخبگان ایرانی در متن جامعه ایران بشدت خشک و بیآب و علف، در سرابی است که بهشت موعود در آن بنظر یک خیال محض است.
حذف نخبگان چه بسا از نتایج همین تصادهاست. به تعبیر دیگر در متن تضاد و شکاف بین نخبگان و مردم، شکاف درونی دیگر میان خود نخبگانی است که بخشی جذب در نظام قدرت و حاکمیت شده و بخشی در بیرون از نظام قدرت به اپوزیسیونی مبدل شدهاند که دونکیشوتوار به جان هم افتاده و یکدیگر را حذف میکنند. قتل عام قلم و اندیشه در نظامهای سیاسی پهلویها تا عصر حاکمیت ولایی مافیای، همواره توسط کسانی رخ داده است که خود از قشر نخبگانی بودند و در نظام قدرت جذب هضم شده بوده و هستند.
ناباوری به نخبگان را میتوان از نتایج چنین شکافی محاسبه کرد که در آن مردم نیز به نخبگان خود کم باور بوده و نسبت به تحول سیاسی ناشی از عملکرد و باورهای آنان ایمانی ندارند. شکست پروژههای توسعهای و تحولخواهانه در پیش، حین و پس از انقلاب ۵۷ از صدر مشروطیت تاکنون، سند محکمی در دست عامه مردم و مردم عامی داده است که از دست روشنفکران، متفکران، دانشآموختکان و انتلکتویلهای ایرانی نیز چه در داخل و خارج از کشور آبی گرم نمیشود و روندهای توسعه نیازمند مدارا، شکیبایی و حرکتی درونزا و از پایین به بالاست.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
BY علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)

Share with your friend now:
tgoop.com/alitayefi1/4803