tgoop.com/alitayefi1/4710
Last Update:
آیا جامعه ایران مرده است؟! ۷
علی طایفی
ریسک و تهدید وقوع جنگ توسط حاکمیت جبر، جنگ و تضادهای ملی قومی چنان است که به بهانه امنیت در جامعه رسمی که بسود حاکمان بر مردم است و نه مردم در جامعه غیررسمی، سببساز تضییع حقوق اتنیکها، قومیتها و مردمی است که در اجتماعات سنتی و زیستبوم طبیعی و فرهنگی خود از امکانات برابر برخوردار نیستند. جامعه رسمی از این حیث بخش بزرگی از قومیتها را از جامعه رسمی دور و به حاشیه رانده است و بدین ترتیب راه مرگ جامعه رسمی را از بدو تاسیس حاکمیت اسلامی در سال ۵۷ و سرکوب اقوام و نحل، آغاز کرده است.
اعتیاد به مواد مخدر و الکلیزم از دیگر مصایب اجتماعی است که پس از انقلاب شدت بیشتری بخود گرفت. زیرزمینی شدن استفاده از الکل خوراکی، گسترش مافیای مواد مخدر و مشوربات الکلی و دست داشتن ارکانی از درون حاکمیت قدرت در توزیع آن در کشور، جامعه رسمی را بسوی سیر نزولی آسیبهای اجتماعی هدایت میکند. طبق آمار حدود ده میلیون گرفتار مواد مخدر و چند میلیون مبتلا به اعتیاد به مشروبات الکلی هستند. این بخش بزرگ از جامعه رسمی در واقع از مدار حیات اجتماعی در ساختار رسمی دور افتادهاند. بخشی از این جمعیت یا در حاشیه یا در حبس و زندان یا در پای چوبههای دار از متن جامعه رسمی حذف شدهاند.
فرار مغزها و مهاجرت بینالمللی نشانه دیگری از مرگ جامعه رسمی است. قریب نه میلیون ایرانی به خارج از کشور گریخته و بسر میبرند. برخلاف تیوری شکارمغزها، جامعه ایران با پدیده فرار مغزها روبروست که پدیدهای است حاصل شرایط پس از انقلاب ۵۷. خروج نیروی دانش آموخته. صاحب تخصص در رشتههای مختلف، صاحبان سرمایه، نیروی کارآزموده و حتی نیروی انسانی جوان از کشور، بنیانهای سقوط جامعه رسمی را بیش از پیش فراهم ساخته و میسازد. بنظر میرسد جامعه رسمی با فرار نخبگان، به مجموعهای از پخمگان قدرت تبدیل شده است.
باهمنگری:
جوزف تینتر در توضیح عبارت فروپاشی اجتماعی معتقد است که فروپاشی اجتماعی فرایند شتابان از دست دادن بنیادین ساختار سیاسی اجتماعی است. با یک همنکری و مروری بر ویژگیهای جامعه رسمی، بنظر میرسد در آینده کوتاه مدت جامعه رسمی بدینشکل نمیتواند به حیات موازی و تحمیلی خود ادامه داده و بسوی فروپاشی حرکت خواهد کرد. در این فروپاشی مجموعه ساختار دینی-سیاسی حاکم بر کشور در قالب نظام ولایی-نظامی و امنیتی فرو خواهد ریخت. همزمان ساختار اجتماعی تعبیه شده در نظام فرمال و رسمی نظیر نهادهای انقلابی، اسلامی، و سازمانهای اسلامیشده روبه نابودی خواهند گذارد.
در چنین تحولی، مرگ جامعه رسمی حتمی است. همزمان با فروپاشی این ساختار سیاسی و اجتماعی، جامعه غیررسمی از سایه در آمده و به سازماندهی نهادها و نظامات خود روی خواهد آورد. در این میان مخاطرات یک فروپاشی دیگر اجتماعی نیز اگرچه بطور بالقوه میتواند وجود داشته باشد ولی عنصر همبستگی و همسرنوشتی برای تغییر نظام رسمی فاسد و ستمگر سبب رهایی از همه عوامل ازهمگسیختگی در جامعه میگردد. جایگزینی جامعه غیررسمی فرایندی است که در آن هرم وارونه قدرت دوباره بر قاعده حاکمیت مردم بازسازی میشود.
پیشتر نوشتهام که جامعه در سایه، آبستن تحولات فرهنگی، فلسفی، اجتماعی، اقتصادی، علمی و سازمانی متفاوت و مترقی عمیق و گسترده ای است. رنسانس اجتماعی درحال وقوع در مسیر حرکت خود، بسوی غیردینی شدن نظامات و نهادهای دیگر اجتماعی میرود. همزمان دمکراتیزه شدن نهادهای سیاسی نیز از دیگر دستاوردهای این تحول خواهد بود. و مهمتر ازهمه نهادها و مناسبات اجتماعی با رهاسازی جامعه غیررسمی از قید و زنجیر جامعه رسمی به تنظیمات نوین، برابرخواه و آزاد روابط و سازوکارهای مدیریت اجتماعی بدور از تبعیضهای جنسیتی، دینی، قومیتی طبقاتی، قشری و سنی خواهد پرداخت.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
BY علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)

Share with your friend now:
tgoop.com/alitayefi1/4710