This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ایران یکم شهریورماه، همزمان با زادروز شیخالرییس #پور_سینا، به پاس خدمات وی به دانش پزشکی، و برای بزرگداشت پزشکان، #روز_پزشک نامگذاری شده است.
پور سینا، از نامورترین و تاثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایران است که آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی زبانزدند. وی ۴۵۰ کتاب در زمینههای گوناگون نوشته است که یکی از معروفترین کتابهایش کتاب شفا، دانشنامه علمی و فلسفی جامع و کتاب قانون یکی از کتابهای نامور ابن سینا در زمینه پزشکی میباشد. وی از کودکی به طبیعت، گیاهان و جانوران دلبستگی داشت و در دشت و صحرا به جستجو و تجربهاندوزی میپرداخت و به گیاهان دارویی و درمان دلبسته شد. پور سینا مردی نیرومند بود و از همین روی از کار کردن کم نمیآورد، همچنین ذهنی و اندیشه بسیار توانمندی داشت، به گونه ای که در هجده سالگی توانست همه دانشهای زمان خود را فرا گیرد.
هزاران درود و آفرین بر پزشکان ایرانزمین، شایستگانی که دانشورند، امیدآفرینند و درمانگرند، به لب خنده داده ز دل غم برند.
روز پزشک گرامی باد.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd_
پور سینا، از نامورترین و تاثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایران است که آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی زبانزدند. وی ۴۵۰ کتاب در زمینههای گوناگون نوشته است که یکی از معروفترین کتابهایش کتاب شفا، دانشنامه علمی و فلسفی جامع و کتاب قانون یکی از کتابهای نامور ابن سینا در زمینه پزشکی میباشد. وی از کودکی به طبیعت، گیاهان و جانوران دلبستگی داشت و در دشت و صحرا به جستجو و تجربهاندوزی میپرداخت و به گیاهان دارویی و درمان دلبسته شد. پور سینا مردی نیرومند بود و از همین روی از کار کردن کم نمیآورد، همچنین ذهنی و اندیشه بسیار توانمندی داشت، به گونه ای که در هجده سالگی توانست همه دانشهای زمان خود را فرا گیرد.
هزاران درود و آفرین بر پزشکان ایرانزمین، شایستگانی که دانشورند، امیدآفرینند و درمانگرند، به لب خنده داده ز دل غم برند.
روز پزشک گرامی باد.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd_
❤4👍3
👁
یکم شهریور - سالروز درگذشت زندهیاد استاد #پرویز_ناتل_خانلری
( ۲۹ اسفند ۱۲۹۲ تهران -- ۱ شهریور ۱۳۶۹ تهران) سیاستمدار، زبانشناس، شاعر و نویسنده
یکم شهریور ۱۳۶۹ #پرویز_ناتل_خانلری، یکی از بزرگترین دانشمندان ایرانزمین، در ۷۷ سالگی درگذشت. خانلری شاعر بزرگی نیز بود. در طریق شاعری راهی معتدل را پیش گرفت و با وجود نوگرایی، موازین کهن را هم رعایت میکرد. در میان شعرهای او که در مجموعه «ماه در مرداب» به چاپ رسیده، اشعار درخشانی چون «عقاب» به چشم میخورد. در مقام استادی دانشگاه تهران شاگردان بسیاری تربیت کرد. در بنیاد فرهنگ بیش از سیصد کتاب مهم به طبع رسانید. خانلری نماینده مجلس سنا هم شد. بعدتر به معاونت وزارت کشور رسید و مدتی بهعنوان وزیر فرهنگ خدمت کرد. طرح سپاه دانش را در همین مقام اجرا کرد. از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۵۷ یکی از معتبرترین مجلات فرهنگیادبی، یعنی مجله «سخن»، را انتشار داد و در آن مطالبی دلکش و تازه چاپ کرد. همچنین آثار محققانه ارزندهای از خود به یادگار گذاشت. بعد از انقلاب چندی گرفتار شد و به وضعی افتاد که سزاوارش نبود. اما به وساطت مرحوم مطهری خلاصی یافت. همسر خانلری، زهرا کیا، خود از زنان دانشمند این سرزمین بود. آرمان و ترانه حاصل پیوند این دو بودند. مرگ نابهنگام آرمان در کودکی لطمه جبرانناپذیری به روحیه خانلری و همسرش وارد کرد و آن دو را سخت دلشکسته و دردمند ساخت. یکی از یادگارهایی که از خانلری مانده و من دوستش دارم نامهای است که به پسرش نوشته است. بخشهایی از آن را در اینجا نقل میکنم: «اکنون که این نامه را مینویسم زمانه آبستن حادثههاست. شاید دنیا زیر و رو شود و همهچیز دگرگون گردد. این نیز ممکن است که باز زمانی روزگار چنان بماند. من نیز مانند هر پدری آرزو دارم که دوران جوانی تو به خوشی بگذرد. اما جوانی بر من خوش نگذشته است و امید ندارم که روزگار تو بهتر باشد. دوران ما عصر ننگ و فساد است و هنوز نشانهای پیدا نیست از اینکه آینده جز این باشد. سرگذشت من خون دل خوردن و دندان به جگر افشردن بود و میترسم که سرگذشت تو نیز همین باشد. شاید بر من عیب بگیری که چرا دل از وطن برنداشته و تو را به دیاری دیگر نبردهام تا در آنجا با خاطری آسودهتر به سر ببری. شاید مرا به بیهمتی متصف بکنی. راستی آن است که این عزیمت بارها از خاطرم گذشته است. اما من و تو از آن نهالها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود برکنیم و در آب و هوایی دیگر نمو کنیم. پدران تو تا آنجا که من خبر دارم همه با کتاب و قلم سروکار داشتهاند، یعنی از آن طایفه بودهاند که مامورند میراث ذوق و اندیشه گذشتگان را به آیندگان بسپارند. جان و دل چنین مردمی با هزاران بند و پیوند به زمین و اهل زمین خود بسته است. از اینهمه تعلق، گسستن کار آسانی نیست…».
✍️ محمد افشینوفایی
⛈ تاربرگ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
یادآوری : چکیده زندگینامه زندهیاد خانلری در زادروز استاد.👇
https://www.tgoop.com/XeradsarayeFerdosiYazd/486
پیوست : مثنوی زیبا و ارزمند #مرگ_عقاب سروده روانشاد ناتل خانلری از زبان دکتر #رشید_کاکاوند.
روانش شاد - نام بزرگش جاودان🙏
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
یکم شهریور - سالروز درگذشت زندهیاد استاد #پرویز_ناتل_خانلری
( ۲۹ اسفند ۱۲۹۲ تهران -- ۱ شهریور ۱۳۶۹ تهران) سیاستمدار، زبانشناس، شاعر و نویسنده
یکم شهریور ۱۳۶۹ #پرویز_ناتل_خانلری، یکی از بزرگترین دانشمندان ایرانزمین، در ۷۷ سالگی درگذشت. خانلری شاعر بزرگی نیز بود. در طریق شاعری راهی معتدل را پیش گرفت و با وجود نوگرایی، موازین کهن را هم رعایت میکرد. در میان شعرهای او که در مجموعه «ماه در مرداب» به چاپ رسیده، اشعار درخشانی چون «عقاب» به چشم میخورد. در مقام استادی دانشگاه تهران شاگردان بسیاری تربیت کرد. در بنیاد فرهنگ بیش از سیصد کتاب مهم به طبع رسانید. خانلری نماینده مجلس سنا هم شد. بعدتر به معاونت وزارت کشور رسید و مدتی بهعنوان وزیر فرهنگ خدمت کرد. طرح سپاه دانش را در همین مقام اجرا کرد. از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۵۷ یکی از معتبرترین مجلات فرهنگیادبی، یعنی مجله «سخن»، را انتشار داد و در آن مطالبی دلکش و تازه چاپ کرد. همچنین آثار محققانه ارزندهای از خود به یادگار گذاشت. بعد از انقلاب چندی گرفتار شد و به وضعی افتاد که سزاوارش نبود. اما به وساطت مرحوم مطهری خلاصی یافت. همسر خانلری، زهرا کیا، خود از زنان دانشمند این سرزمین بود. آرمان و ترانه حاصل پیوند این دو بودند. مرگ نابهنگام آرمان در کودکی لطمه جبرانناپذیری به روحیه خانلری و همسرش وارد کرد و آن دو را سخت دلشکسته و دردمند ساخت. یکی از یادگارهایی که از خانلری مانده و من دوستش دارم نامهای است که به پسرش نوشته است. بخشهایی از آن را در اینجا نقل میکنم: «اکنون که این نامه را مینویسم زمانه آبستن حادثههاست. شاید دنیا زیر و رو شود و همهچیز دگرگون گردد. این نیز ممکن است که باز زمانی روزگار چنان بماند. من نیز مانند هر پدری آرزو دارم که دوران جوانی تو به خوشی بگذرد. اما جوانی بر من خوش نگذشته است و امید ندارم که روزگار تو بهتر باشد. دوران ما عصر ننگ و فساد است و هنوز نشانهای پیدا نیست از اینکه آینده جز این باشد. سرگذشت من خون دل خوردن و دندان به جگر افشردن بود و میترسم که سرگذشت تو نیز همین باشد. شاید بر من عیب بگیری که چرا دل از وطن برنداشته و تو را به دیاری دیگر نبردهام تا در آنجا با خاطری آسودهتر به سر ببری. شاید مرا به بیهمتی متصف بکنی. راستی آن است که این عزیمت بارها از خاطرم گذشته است. اما من و تو از آن نهالها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود برکنیم و در آب و هوایی دیگر نمو کنیم. پدران تو تا آنجا که من خبر دارم همه با کتاب و قلم سروکار داشتهاند، یعنی از آن طایفه بودهاند که مامورند میراث ذوق و اندیشه گذشتگان را به آیندگان بسپارند. جان و دل چنین مردمی با هزاران بند و پیوند به زمین و اهل زمین خود بسته است. از اینهمه تعلق، گسستن کار آسانی نیست…».
✍️ محمد افشینوفایی
⛈ تاربرگ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
یادآوری : چکیده زندگینامه زندهیاد خانلری در زادروز استاد.👇
https://www.tgoop.com/XeradsarayeFerdosiYazd/486
پیوست : مثنوی زیبا و ارزمند #مرگ_عقاب سروده روانشاد ناتل خانلری از زبان دکتر #رشید_کاکاوند.
روانش شاد - نام بزرگش جاودان🙏
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
Telegram
attach 📎
❤4👍3
رویدادهای #شهریور_۱۳۲۰
گفتار نخست :
نگاهی به روابط #رضاشاه و #هیتلر
گفتاری از #علی_فیضی
آبشخور : تاریخ دراما
#رضاشاه و #آدولف_هیتلر هرکدام در رابطه سیاسی و اقتصادی با یکدیگر، به دنبال چه چیزی بودند؟
رابطه #ایران پهلوی و #آلمان نازی پیش از #جنگ_جهانی_دوم پس از مدتی تعلیق در روابط میان دو کشور آغاز شد و تا زمانی که جنگ بینالملل دوم فرارسید، هم رضاشاه و هم هیتلر هریک به دنبال رسیدن به اهداف خودشان بودند.
ویدیو پیوست تلاش دارد به این سوال پاسخ دهد که هرکدام از این دولتمردان در پی چه چیزهایی بودند و سرانجام برنده این روابط چه کسی بود؟
منبع اصلی : کتاب سیاست خارجی ایران و آلمان در دوره رضاشاه نوشته آرمین خطیب شهیدی
00:00 مقدمه
02:14 رابطه دو کشور در دوران قاجار
07:58 رابطه دو کشور قبل از هیتلر
17:33 تعلیق روابط ایران و آلمان
22:33 آغاز رابطه رضاشاه و هیتلر
43:18 افول رابطه رضاشاه و هیتلر
https://youtu.be/5evbD_qfRE8
🔭 «خردسرای فردوسی یزد» برآن است تا در این ماه، مجموعهای از آگاهیها در باره رویدادهای شهریور ۱۳۲۰ را از آبشخورهای گوناگون و در قالبهای گوناگون ارایه نماید.
هرچند بسیار دشوار است ولی تلاش شده تا مطالب دور از هر سویگیری سیاسی و با پرهیز از داوری گزیده و ارائه شوند. داوری با یاران.
به یاری یزدان.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
✅ شهریور ۱۳۲۰؛ ایران شاهد رویدادهای سرنوشتساز بود که با اشغال ایران از سوی #متفقین آغاز شد و به سقوط #رضاشاه و تبعید او انجامید.
☑️ در جریان جنگ جهانی دوم، ایران اعلام بیطرفی کرده بود، اما موقعیت ژئوپلیتیکی و راهآهن سراسری ایران برای متفقین بسیار مهم بود.
☑️ سوم شهریور ۱۳۲۰ شوروی از شمال و بریتانیا از جنوب و غرب به ایران حمله کردند. بهانهٔ رسمی آنان حضور کارشناسان آلمانی در ایران بود.
☑️ ارتش ایران با وجود مقاومتهای پراکند و جانفشانی شماری از مدافعان میهنپرست کشور، ظرف چند روز فروپاشید.
☑️ #رضاشاه که مورد بیاعتمادی متفقین بود، زیر فشار آنان در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ از سلطنت کنارهگیری کرد و با دیپلماسی کارساز زندهیاد #محمدعلی_فروغی پسرش #محمدرضا_پهلوی به جای او به سلطنت رسید.
☑️ این اشغال، آغاز دورهای تازه در تاریخ ایران بود که با حضور مستقیم متفقین و تضعیف دولت مرکزی، کشور وارد دورهای از بیثباتی سیاسی و روی کار آمدن دولتهای مستعجل ، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و افزایش فعالیت احزاب و نیروهای سیاسی و درگیریها خشونتبار و ترورهای کور شد.
☑️ دیدگاههای آگاهان -با هر سویگیری!- یاریگر خواهد بود.
تنها قید، احترام متقابل و پرهیز از توهین و برچسبزدن است.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
گفتار نخست :
نگاهی به روابط #رضاشاه و #هیتلر
گفتاری از #علی_فیضی
آبشخور : تاریخ دراما
#رضاشاه و #آدولف_هیتلر هرکدام در رابطه سیاسی و اقتصادی با یکدیگر، به دنبال چه چیزی بودند؟
رابطه #ایران پهلوی و #آلمان نازی پیش از #جنگ_جهانی_دوم پس از مدتی تعلیق در روابط میان دو کشور آغاز شد و تا زمانی که جنگ بینالملل دوم فرارسید، هم رضاشاه و هم هیتلر هریک به دنبال رسیدن به اهداف خودشان بودند.
ویدیو پیوست تلاش دارد به این سوال پاسخ دهد که هرکدام از این دولتمردان در پی چه چیزهایی بودند و سرانجام برنده این روابط چه کسی بود؟
منبع اصلی : کتاب سیاست خارجی ایران و آلمان در دوره رضاشاه نوشته آرمین خطیب شهیدی
00:00 مقدمه
02:14 رابطه دو کشور در دوران قاجار
07:58 رابطه دو کشور قبل از هیتلر
17:33 تعلیق روابط ایران و آلمان
22:33 آغاز رابطه رضاشاه و هیتلر
43:18 افول رابطه رضاشاه و هیتلر
https://youtu.be/5evbD_qfRE8
🔭 «خردسرای فردوسی یزد» برآن است تا در این ماه، مجموعهای از آگاهیها در باره رویدادهای شهریور ۱۳۲۰ را از آبشخورهای گوناگون و در قالبهای گوناگون ارایه نماید.
هرچند بسیار دشوار است ولی تلاش شده تا مطالب دور از هر سویگیری سیاسی و با پرهیز از داوری گزیده و ارائه شوند. داوری با یاران.
به یاری یزدان.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
✅ شهریور ۱۳۲۰؛ ایران شاهد رویدادهای سرنوشتساز بود که با اشغال ایران از سوی #متفقین آغاز شد و به سقوط #رضاشاه و تبعید او انجامید.
☑️ در جریان جنگ جهانی دوم، ایران اعلام بیطرفی کرده بود، اما موقعیت ژئوپلیتیکی و راهآهن سراسری ایران برای متفقین بسیار مهم بود.
☑️ سوم شهریور ۱۳۲۰ شوروی از شمال و بریتانیا از جنوب و غرب به ایران حمله کردند. بهانهٔ رسمی آنان حضور کارشناسان آلمانی در ایران بود.
☑️ ارتش ایران با وجود مقاومتهای پراکند و جانفشانی شماری از مدافعان میهنپرست کشور، ظرف چند روز فروپاشید.
☑️ #رضاشاه که مورد بیاعتمادی متفقین بود، زیر فشار آنان در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ از سلطنت کنارهگیری کرد و با دیپلماسی کارساز زندهیاد #محمدعلی_فروغی پسرش #محمدرضا_پهلوی به جای او به سلطنت رسید.
☑️ این اشغال، آغاز دورهای تازه در تاریخ ایران بود که با حضور مستقیم متفقین و تضعیف دولت مرکزی، کشور وارد دورهای از بیثباتی سیاسی و روی کار آمدن دولتهای مستعجل ، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و افزایش فعالیت احزاب و نیروهای سیاسی و درگیریها خشونتبار و ترورهای کور شد.
☑️ دیدگاههای آگاهان -با هر سویگیری!- یاریگر خواهد بود.
تنها قید، احترام متقابل و پرهیز از توهین و برچسبزدن است.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
YouTube
رضاشاه دقیقا از هیتلر چه میخواست؟ | هیتلر در ایران به دنبال چه بود؟
در #پادکست_تاریخ_دراما مدتی است که روی دوران #رضاشاه_پهلوی تمرکز کردهایم و تاکنون این دوره را از زوایای مختلفی بررسی کردهایم. حالا نوبت به این رسیده تا ببینیم رضاشاه و #آدولف_هیتلر هرکدام در رابطه سیاسی و اقتصادی با یکدیگر، به دنبال چه چیزی بودند؟
رابطه…
رابطه…
👍4❤2
📝 «پلنگ فلزی ایران»
✍️ #مهدی_تدینی
🕊 تاریخاندیشی
در تاریخ ایران، شهریور ۱۳۲۰ پر از تلخی و اندوه است. سوم شهریور متفقین به ایران حمله کردند. وقتی ناو «پلنگ»، یکی از ناوهای جنگی ایران، در آبادان برای حفاظت از پالایشگاه لنگر انداخته بود و خدمۀ آن هنوز در خواب بودند، کشتیهای انگلیسی بدون هشدار و در حالی که در آن روز قرار بود با فرمانده ناو ــ ناخدا میلانیان ــ دیدار کنند، به روی کشتی آتش گشودند. ناو ایران با همۀ خدمۀ آن غرق شد و بیش از صد افسر نیروی دریایی جان باختند. مقاومت و شجاعت افسران و فرماندهان نیروی دریایی در آن روز قلب آدمی را به درد میآورد. صبح همان روز، انگلیسیها، #دریادار_بایندر، فرمانده نیروی دریایی را ناجوانمردانه کشتند. کامیونی از نیروهای انگلیسی ماشین او را دنبال کردند و او و سروان مکرینژاد را در حالی که مقاومت میکردند، به رگبار بستند. وقتی پیکر خونین او را به تلگرافخانه آوردند، زیر لب میگفت «آب» و دقایقی بعد چشم از جهان فروبست.
در پایان روزگار قجری، ایران بود و یک کشتی: «جهاز مظفری» (ناو مظفری). ایران در آن روزها در اوج تنگدستی بود. ... نفوذ و حضور ایران در خلیج فارس و دریای عمان در حد یک شبح هم نبود. البته ایرانیان اگر هم میخواستند گلی به سر خود بزنند، آنقدر چالۀ پرنکرده و ویرانسرا داشتند که فعلاً نوبت به ساماندهی اوضاع سواحل و دریاها نمیرسید.
در اسفند ۱۳۰۳، که #رضاشاه هنوز رئیسالوزرا بود، همین تک کشتی پایۀ نیروی دریایی ایران قرار گرفت و پایۀ سازماندهی نیروها تعریف شد. اما شاید بتوان ۲۹ اسفند ۱۳۰۶ را به نوعی تاریخ پایهگذاری نیروی دریای ایران نامید. در سال ۱۳۰۶ دولت برای ساماندهی هرجومرج در محدودۀ خلیج فارس طرحی مفصل را برای تأسیس ادارۀ بحریه تهیه کرده بود... در این طرح تشکیل نیرو، پذیرش چند افسر مستشار خارجی، ارسال افسر به خارج و تأمین بودجه برای خرید چند ناو جنگی ارائه شده بود. نکتۀ جالب و مهم این است که تأسیس نیروی دریای ایران کاملاً با مشارکت ایتالیا انجام شد، در حالی که آن زمان بریتانیا گزینۀ بسیار محتملتری به نظر میرسید. بنابراین پایهریزی نیروی دریای ایران ایتالیایی است (در سال ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵ نیز چند افسر به فرانسه اعزام شدند).
دو افسر ایتالیایی به ایران آمدند و پس از مطالعات گسترده، کیفیت ناوهای مورد سفارش ایران را مشخص کردند. همزمان افسران جوان ایرانی برای تحصیل علوم نظامی دریایی به ایتالیا فرستاده شدند... ناوهای جنگی ایران نیز در پاییز ۱۳۱۱ آماده شد. ناوگان دریایی ایران، همراه با خدمۀ ایرانی و ایتالیایی، به فرماندهی #ناخدا_غلامعلی_بایندر از کانال سوئز به سواحل ایران آمد و در چهاردهم آبان به بندر بوشهر رسید: دو ناو (ببر و پلنگ)، و چهار ناوچه (شهباز، سیمرغ، کرکس، شاهرخ). رضاشاه در همان روز به بوشهر رسید و از ناوگان دیدن کرد. بعدها ناو «همای» و ناوچۀ «شاهین» هم به این ناوگان اضافه شد.
نخستین فرمانده نیروی دریایی سرتیپ #محمدعلی_صفاری بود؛ از خانزادههای لاهیجان که... در سال ۱۳۶۷ درگذشت، اما نام او تا سالهای دهۀ پنجاه همیشه در میان مقامات بلندپایۀ ایران دیده میشد. از جمله او در دوران محمدرضا شاه دو بار شهردار تهران و دو بار رئیس شهربانی شد. برای اینکه بدانیم او در ادارۀ امور بحریه از کجا شروع کرد، همین روایت کافی است: وقتی سرتیپ صفاری مأمور سازمان بحریه شد، به او آدرس دادند که دفتر «بحریۀ شاهنشاهی» در خیابان ایران است. او خود را پرسانپرسان به ساختمانی رساند که روی تابلوی آن نوشته بود: «مجلۀ ارتش و امور بحریۀ شاهنشاهی». یعنی دفتر امور بحریه در حد مجلۀ ارتش بود. همۀ تشکیلات بحریه در تهران سه اتاق در این ساختمان بود! آن دو مستشار ایتالیایی (دلپراتو و دِزان) آن موقع برای جمعآوری اطلاعات به تهران آمده بودند و روزی چند ساعت به این ساختمان میآمدند.
روزی که کشتیها به ساحل بوشهر رسید و رضاشاه خود را بر عرشۀ آن رساند، لحظاتی بسیار احساسی بود. شش سال پیش از آن، وقتی رضاشاه در بوشهر بود و میخواست به خرمشهر رود، کشتیای نبود تا او را برساند و شاه ایران باید منتظر میماند تا یک کشتی خارجی بیاید و او را به خرمشهر برد. او از این مسئله بسیار برآشفته و افسرده شده بود. به همین دلیل روز رونمایی از کشتیها و لنگر انداختن شش ناو در موازات ساحل، حس غرورانگیزی به همه بخشیده بود. مشخص بود رضاشاه ایدههای بسیار بلندپروازانهای برای دریا داشت، زیرا در لحظۀ ورود به ناو پلنگ به فرمانده ناو گفته بود: «به زودی خواهیم دید پسرت امیرالبحر خلیج فارس خواهد شد. حالا کجا را دیدی؟ اول کار است.»
اما نه...!!!
با اینکه این شروع بسیار امیدبخش بود، سرنوشت چیز دیگری در سر داشت. دنیا خواب دیگری برای ما دیده بود...!!!
نقل با تلخیص : خردسرای فردوسی یزد
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
✍️ #مهدی_تدینی
🕊 تاریخاندیشی
در تاریخ ایران، شهریور ۱۳۲۰ پر از تلخی و اندوه است. سوم شهریور متفقین به ایران حمله کردند. وقتی ناو «پلنگ»، یکی از ناوهای جنگی ایران، در آبادان برای حفاظت از پالایشگاه لنگر انداخته بود و خدمۀ آن هنوز در خواب بودند، کشتیهای انگلیسی بدون هشدار و در حالی که در آن روز قرار بود با فرمانده ناو ــ ناخدا میلانیان ــ دیدار کنند، به روی کشتی آتش گشودند. ناو ایران با همۀ خدمۀ آن غرق شد و بیش از صد افسر نیروی دریایی جان باختند. مقاومت و شجاعت افسران و فرماندهان نیروی دریایی در آن روز قلب آدمی را به درد میآورد. صبح همان روز، انگلیسیها، #دریادار_بایندر، فرمانده نیروی دریایی را ناجوانمردانه کشتند. کامیونی از نیروهای انگلیسی ماشین او را دنبال کردند و او و سروان مکرینژاد را در حالی که مقاومت میکردند، به رگبار بستند. وقتی پیکر خونین او را به تلگرافخانه آوردند، زیر لب میگفت «آب» و دقایقی بعد چشم از جهان فروبست.
در پایان روزگار قجری، ایران بود و یک کشتی: «جهاز مظفری» (ناو مظفری). ایران در آن روزها در اوج تنگدستی بود. ... نفوذ و حضور ایران در خلیج فارس و دریای عمان در حد یک شبح هم نبود. البته ایرانیان اگر هم میخواستند گلی به سر خود بزنند، آنقدر چالۀ پرنکرده و ویرانسرا داشتند که فعلاً نوبت به ساماندهی اوضاع سواحل و دریاها نمیرسید.
در اسفند ۱۳۰۳، که #رضاشاه هنوز رئیسالوزرا بود، همین تک کشتی پایۀ نیروی دریایی ایران قرار گرفت و پایۀ سازماندهی نیروها تعریف شد. اما شاید بتوان ۲۹ اسفند ۱۳۰۶ را به نوعی تاریخ پایهگذاری نیروی دریای ایران نامید. در سال ۱۳۰۶ دولت برای ساماندهی هرجومرج در محدودۀ خلیج فارس طرحی مفصل را برای تأسیس ادارۀ بحریه تهیه کرده بود... در این طرح تشکیل نیرو، پذیرش چند افسر مستشار خارجی، ارسال افسر به خارج و تأمین بودجه برای خرید چند ناو جنگی ارائه شده بود. نکتۀ جالب و مهم این است که تأسیس نیروی دریای ایران کاملاً با مشارکت ایتالیا انجام شد، در حالی که آن زمان بریتانیا گزینۀ بسیار محتملتری به نظر میرسید. بنابراین پایهریزی نیروی دریای ایران ایتالیایی است (در سال ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵ نیز چند افسر به فرانسه اعزام شدند).
دو افسر ایتالیایی به ایران آمدند و پس از مطالعات گسترده، کیفیت ناوهای مورد سفارش ایران را مشخص کردند. همزمان افسران جوان ایرانی برای تحصیل علوم نظامی دریایی به ایتالیا فرستاده شدند... ناوهای جنگی ایران نیز در پاییز ۱۳۱۱ آماده شد. ناوگان دریایی ایران، همراه با خدمۀ ایرانی و ایتالیایی، به فرماندهی #ناخدا_غلامعلی_بایندر از کانال سوئز به سواحل ایران آمد و در چهاردهم آبان به بندر بوشهر رسید: دو ناو (ببر و پلنگ)، و چهار ناوچه (شهباز، سیمرغ، کرکس، شاهرخ). رضاشاه در همان روز به بوشهر رسید و از ناوگان دیدن کرد. بعدها ناو «همای» و ناوچۀ «شاهین» هم به این ناوگان اضافه شد.
نخستین فرمانده نیروی دریایی سرتیپ #محمدعلی_صفاری بود؛ از خانزادههای لاهیجان که... در سال ۱۳۶۷ درگذشت، اما نام او تا سالهای دهۀ پنجاه همیشه در میان مقامات بلندپایۀ ایران دیده میشد. از جمله او در دوران محمدرضا شاه دو بار شهردار تهران و دو بار رئیس شهربانی شد. برای اینکه بدانیم او در ادارۀ امور بحریه از کجا شروع کرد، همین روایت کافی است: وقتی سرتیپ صفاری مأمور سازمان بحریه شد، به او آدرس دادند که دفتر «بحریۀ شاهنشاهی» در خیابان ایران است. او خود را پرسانپرسان به ساختمانی رساند که روی تابلوی آن نوشته بود: «مجلۀ ارتش و امور بحریۀ شاهنشاهی». یعنی دفتر امور بحریه در حد مجلۀ ارتش بود. همۀ تشکیلات بحریه در تهران سه اتاق در این ساختمان بود! آن دو مستشار ایتالیایی (دلپراتو و دِزان) آن موقع برای جمعآوری اطلاعات به تهران آمده بودند و روزی چند ساعت به این ساختمان میآمدند.
روزی که کشتیها به ساحل بوشهر رسید و رضاشاه خود را بر عرشۀ آن رساند، لحظاتی بسیار احساسی بود. شش سال پیش از آن، وقتی رضاشاه در بوشهر بود و میخواست به خرمشهر رود، کشتیای نبود تا او را برساند و شاه ایران باید منتظر میماند تا یک کشتی خارجی بیاید و او را به خرمشهر برد. او از این مسئله بسیار برآشفته و افسرده شده بود. به همین دلیل روز رونمایی از کشتیها و لنگر انداختن شش ناو در موازات ساحل، حس غرورانگیزی به همه بخشیده بود. مشخص بود رضاشاه ایدههای بسیار بلندپروازانهای برای دریا داشت، زیرا در لحظۀ ورود به ناو پلنگ به فرمانده ناو گفته بود: «به زودی خواهیم دید پسرت امیرالبحر خلیج فارس خواهد شد. حالا کجا را دیدی؟ اول کار است.»
اما نه...!!!
با اینکه این شروع بسیار امیدبخش بود، سرنوشت چیز دیگری در سر داشت. دنیا خواب دیگری برای ما دیده بود...!!!
نقل با تلخیص : خردسرای فردوسی یزد
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
Telegram
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«پلنگ فلزی ایران»
در تاریخ ایران، شهریور ۱۳۲۰ پر از تلخی و اندوه است. سوم شهریور متفقین به ایران حمله کردند. وقتی ناو «پلنگ»، یکی از ناوهای جنگی ایران، در آبادان برای حفاظت از پالایشگاه لنگر انداخته بود و خدمۀ آن هنوز در خواب بودند، کشتیهای انگلیسی بدون…
در تاریخ ایران، شهریور ۱۳۲۰ پر از تلخی و اندوه است. سوم شهریور متفقین به ایران حمله کردند. وقتی ناو «پلنگ»، یکی از ناوهای جنگی ایران، در آبادان برای حفاظت از پالایشگاه لنگر انداخته بود و خدمۀ آن هنوز در خواب بودند، کشتیهای انگلیسی بدون…
❤3👍3
🔎 📝 🔍
دوم شهریورماه زادروز #حسین_مسرت،
کتابدار مرجع، نسخهشناس و فهرستنگار کتابهای چاپ سنگی و خطی کتابخانه وزیری یزد، نویسنده و پژوهشگر از مصححان متون کهن و کتابشناسان و یزدشناسان شناخته شده کشور است.
کتابدار راهنما، نویسندگی، کارشناس نسخ خطی زمینهی کاری وی است. حسین مسرّت، دوم شهریورماه ۱۳۳۹ در خانوادهای فرهنگی در یزد چشم به جهان گشود. عباس مسرت، پدر وی، شاعر بود و کتابخانه بزرگی داشت؛ همین موضوع سبب گشت حسین از کودکی با آثار ادبی آشنا شود. تحصیلات مقدماتی و از جمله کارشناسی زبان و ادب فارسی خود را در یزد گذراند. نخستین نوشتارهای او در روزنامه اطلاعات و هفتهنامه ندای یزد به چاپ رسید. وی در ۱۳۹۶ کارشناسی ارشد خود را در رشتهی نسخهشناسی بنیاد ایرانشناسی با موضوع تصحیح و نقد دو نسخهی خطّی «سفر به جنوب ایران» با تأکید بر بررسی تاریخ اجتماعی یزد در روزگار قاجار، و راهنمایی دکتر فریبا افکاری کسب کرد. او تحصیلات مقدماتی و کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در یزد و تفت و کارشناسی ارشد نسخهشناسی را در دانشگاه شهید بهشتی گذرانده است. وی هماکنون دارای ۸۰ عنوان کتاب و ۹۰۰ مقاله چاپی است و افزون بر حوزه یزدشناسی و کتابشناسی بهویژه تصحیح متون و فهرستنگاری نسخ خطّی، دستی هم در شعر و شاعری دارد و با تخلص «مسرور» شعر میسراید. او از ایرج افشار، محمدعلی اسلامی ندوشن تاثیر گرفته است. مسرت در سال ۱۳۵۶ نخستین مقالهاش را در روزنامه اطلاعات منتشر کرد. در خورداد ۱۳۹۸ به کوشش دکتر پیام شمسالدینی و خانه کتاب ایران، کتابی در ۳۵۶ صفحه با عنوان « یادگار قلم، کارنامه پژوهشی حسین مسرت» منتشر کرده است که افزون بر آن، گفتوگوی مفصلی با این پژوهشگر پرتلاش در شرح زندگی و آثارش دارد. در خورداد ۱۳۹۸ همایش نکوداشت وی در یزد برگزار شد و کتابی باعنوان «کاریز فرهنگ» به این مناسبت چاپ شد. وی از سوی اداره کلّ فرهنگ و ارشاد دو دوره « پژوهشگرنمونه» شناخته شد و در سال ۱۳۸۲ به عنوان کتابدار نمونه کشوری انتخاب شد و در سالهای ۱۳۸۴ ، ۱۳۸۵ ، ۱۳۸۶ پژوهشگر نمونه آستان قدس رضوی شناخته شد. وی هماکنون مدرس رشته ایرانشناسی در دانشگاه میبد است.
گزیده آثار:
الف – پژوهش و نگارش
آب انبارهای شهر یزد
آتش جانسوز
آذر یزدی شیفته کتاب
آقا رضا سعیدی
احمد اخوان دستمالچی
از خاک تا خشت
امید شعر
بادیه عشق
بارالها
بحر عشق
بقای شعر
پردهگشا رازنما
پژوهشی در آب انبارهای شهر یزد
پناه مردم
پویای فرهنگ
پیشوای آزادی
تندیس پارسایی
چکیده تاریخ فرهنگ و ادب یزد در عصر قاجار
در آیینه خشت خام
در آیینه روزها
در بوته نقد
دیباچهها
دیدگاهها، دربارهٔ آثار دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن(۵ جلد)
ذات لایزال
رضا مدرس یزدی
روحانی فرهنگدوست
روشنتر از روشن
رهاورد دیدار
زندگی، آثار و خدمات غلامرضا آگاه
زندگینامه و خدمات علمی آذر یزدی
زندگی و آثار استاد محمود مشروطه
سفرنامه تاجیکستان
سفرها و سخنها
سید علیمحمد وزیرییزدی
سیمای یزد
شاعر لبدوخته
شکوه پارسایی و پایداری
طبیب دلها
فهرست الفبایی کتابهای خطی پزشکی کتابخانه وزیری
کارنامۀ نشر علوم انسانی در یزد (۱۳۹۰-۱۳۹۵)
کتابشناسی ابوالفضل رشیدالدین میبدی
کتابشناسی اخوانثالث
کتابشناسی فرخی یزدی
کتابشناسی وحشی بافقی
گزارش زندگی، آثار و خدمات افراد برجسته خاندان صدر، نواب
گزیده اشعار وحشی بافقی
گنج کویر
مردی با باوری بلند و روشن
مرغ طوفان، درباره زندگی و افکار فرخی یزدی
مسجدجامع کبیر یزد
مهدی آذریزدی
میراث نیاکان، یادنامه اخوانثالث
میرزا محمد کاظمینی
نادر فرخنده پیام
ویژهنامه کنگره بزرگداشت فرخی یزدی
ویژهنامه همایش نکوداشت استاد مهدی آذر یزدی
یادمان شادروان وزیری یزدی
یزد
یزدانش
یزدشناس نامور
یزد، یادگار تاریخ (۳ جلد)
یکتای بیهمتا
ب- تصحیح:
بستان نياز و گلستان راز
تذکره میکده، همراه با تاریخ ادبیّات یزد در عصر قاجار
دیوان اشعار کاظم ثابتیاشرف
دیوان غیاثالدّین نقشبند یزدی
دیوان فرّخی یزدی
دیوان قضایی یزدی
رباعیّات مومن یزدی
سفر به جنوب ایران
سفرنامه منشیزاده
زندگی پربارش دراز باد
🛫 https://amordadnews.com/89837/
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
دوم شهریورماه زادروز #حسین_مسرت،
کتابدار مرجع، نسخهشناس و فهرستنگار کتابهای چاپ سنگی و خطی کتابخانه وزیری یزد، نویسنده و پژوهشگر از مصححان متون کهن و کتابشناسان و یزدشناسان شناخته شده کشور است.
کتابدار راهنما، نویسندگی، کارشناس نسخ خطی زمینهی کاری وی است. حسین مسرّت، دوم شهریورماه ۱۳۳۹ در خانوادهای فرهنگی در یزد چشم به جهان گشود. عباس مسرت، پدر وی، شاعر بود و کتابخانه بزرگی داشت؛ همین موضوع سبب گشت حسین از کودکی با آثار ادبی آشنا شود. تحصیلات مقدماتی و از جمله کارشناسی زبان و ادب فارسی خود را در یزد گذراند. نخستین نوشتارهای او در روزنامه اطلاعات و هفتهنامه ندای یزد به چاپ رسید. وی در ۱۳۹۶ کارشناسی ارشد خود را در رشتهی نسخهشناسی بنیاد ایرانشناسی با موضوع تصحیح و نقد دو نسخهی خطّی «سفر به جنوب ایران» با تأکید بر بررسی تاریخ اجتماعی یزد در روزگار قاجار، و راهنمایی دکتر فریبا افکاری کسب کرد. او تحصیلات مقدماتی و کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در یزد و تفت و کارشناسی ارشد نسخهشناسی را در دانشگاه شهید بهشتی گذرانده است. وی هماکنون دارای ۸۰ عنوان کتاب و ۹۰۰ مقاله چاپی است و افزون بر حوزه یزدشناسی و کتابشناسی بهویژه تصحیح متون و فهرستنگاری نسخ خطّی، دستی هم در شعر و شاعری دارد و با تخلص «مسرور» شعر میسراید. او از ایرج افشار، محمدعلی اسلامی ندوشن تاثیر گرفته است. مسرت در سال ۱۳۵۶ نخستین مقالهاش را در روزنامه اطلاعات منتشر کرد. در خورداد ۱۳۹۸ به کوشش دکتر پیام شمسالدینی و خانه کتاب ایران، کتابی در ۳۵۶ صفحه با عنوان « یادگار قلم، کارنامه پژوهشی حسین مسرت» منتشر کرده است که افزون بر آن، گفتوگوی مفصلی با این پژوهشگر پرتلاش در شرح زندگی و آثارش دارد. در خورداد ۱۳۹۸ همایش نکوداشت وی در یزد برگزار شد و کتابی باعنوان «کاریز فرهنگ» به این مناسبت چاپ شد. وی از سوی اداره کلّ فرهنگ و ارشاد دو دوره « پژوهشگرنمونه» شناخته شد و در سال ۱۳۸۲ به عنوان کتابدار نمونه کشوری انتخاب شد و در سالهای ۱۳۸۴ ، ۱۳۸۵ ، ۱۳۸۶ پژوهشگر نمونه آستان قدس رضوی شناخته شد. وی هماکنون مدرس رشته ایرانشناسی در دانشگاه میبد است.
گزیده آثار:
الف – پژوهش و نگارش
آب انبارهای شهر یزد
آتش جانسوز
آذر یزدی شیفته کتاب
آقا رضا سعیدی
احمد اخوان دستمالچی
از خاک تا خشت
امید شعر
بادیه عشق
بارالها
بحر عشق
بقای شعر
پردهگشا رازنما
پژوهشی در آب انبارهای شهر یزد
پناه مردم
پویای فرهنگ
پیشوای آزادی
تندیس پارسایی
چکیده تاریخ فرهنگ و ادب یزد در عصر قاجار
در آیینه خشت خام
در آیینه روزها
در بوته نقد
دیباچهها
دیدگاهها، دربارهٔ آثار دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن(۵ جلد)
ذات لایزال
رضا مدرس یزدی
روحانی فرهنگدوست
روشنتر از روشن
رهاورد دیدار
زندگی، آثار و خدمات غلامرضا آگاه
زندگینامه و خدمات علمی آذر یزدی
زندگی و آثار استاد محمود مشروطه
سفرنامه تاجیکستان
سفرها و سخنها
سید علیمحمد وزیرییزدی
سیمای یزد
شاعر لبدوخته
شکوه پارسایی و پایداری
طبیب دلها
فهرست الفبایی کتابهای خطی پزشکی کتابخانه وزیری
کارنامۀ نشر علوم انسانی در یزد (۱۳۹۰-۱۳۹۵)
کتابشناسی ابوالفضل رشیدالدین میبدی
کتابشناسی اخوانثالث
کتابشناسی فرخی یزدی
کتابشناسی وحشی بافقی
گزارش زندگی، آثار و خدمات افراد برجسته خاندان صدر، نواب
گزیده اشعار وحشی بافقی
گنج کویر
مردی با باوری بلند و روشن
مرغ طوفان، درباره زندگی و افکار فرخی یزدی
مسجدجامع کبیر یزد
مهدی آذریزدی
میراث نیاکان، یادنامه اخوانثالث
میرزا محمد کاظمینی
نادر فرخنده پیام
ویژهنامه کنگره بزرگداشت فرخی یزدی
ویژهنامه همایش نکوداشت استاد مهدی آذر یزدی
یادمان شادروان وزیری یزدی
یزد
یزدانش
یزدشناس نامور
یزد، یادگار تاریخ (۳ جلد)
یکتای بیهمتا
ب- تصحیح:
بستان نياز و گلستان راز
تذکره میکده، همراه با تاریخ ادبیّات یزد در عصر قاجار
دیوان اشعار کاظم ثابتیاشرف
دیوان غیاثالدّین نقشبند یزدی
دیوان فرّخی یزدی
دیوان قضایی یزدی
رباعیّات مومن یزدی
سفر به جنوب ایران
سفرنامه منشیزاده
زندگی پربارش دراز باد
🛫 https://amordadnews.com/89837/
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
امرداد
زادروز حسین مسرت؛ نویسنده، کارشناس نسخ خطی - امرداد
امروز پیروز و فرخ امرداد امشاسپند و شهریورماه، هفتم شهریورماه سال ۳۷۵۹ زرتشتی، سهشنبه دوم شهریورماه ۱۴۰۰ خورشیدی، 24 آگوست ۲۰۲۱ میلادی
❤3👏3
رویدادهای #شهریور_۱۳۲۰
گفتار دوم :
نگاهی به همکاری نظامی #رضاشاه و #موسولیتی
https://youtu.be/lLWCQqp2eWs
گفتاری از #علی_فیضی
آبشخور : تاریخ دراما
رضاشاه که توجه ویژهای به نوسازی ارتش داشت. در پی ناامیدی از همکاری بریتانیا به منظور ایجاد #نیروی_دریایی نوین ؛ به سراغ ایتالیا رفت که رهبر آن روزهایش #بنیتو_موسولینی با شعار «امپراتوری دریایی جدید رم» در حال تقویت نیروی دریایی خودش بود. البته رضاشاه تلاش داشت تا همکاریش با ایتالیا -بویژه از انکلیس- تا حد ممکن مخفی بماند.
همکاری ایران با ایتالیا به خرید چند ناوچه، یدککش، مینروب و شناورهای کوچک در دههٔ ۱۳۱۰ انجامید که هسته اولیه نیروی دریایی نوین ایران را تشکیل میداد.
همچنین گروهی از دانشجویان ایرانی برای آموزشهای دریایی به مدارس نظامی و دریایی ایتالیا اعزام شدند. افسران ایتالیایی نیز مدتی در ایران حضور داشتند و به آموزش پرسنل کمک میکردند.
بخش عمده امکانات فراهم شده برای نیروی دریایی نوپای ایران در یورش متفقین به ایران در شهریور ۱۳۲۰ از سوی توقیف یا غرق شدند. بویژه دو ناوچه #ببر و #پلنگ که در اروندرود غرق شدند.
ویدیو پیوست تلاش دارد همکاریهای نظامی ایران و ایتالیا را در دوران سلطنت رضاشاه وابکاود.
🔭 «خردسرای فردوسی یزد» برآن است تا در این ماه، مجموعهای از آگاهیها در باره رویدادهای شهریور ۱۳۲۰ را از آبشخورهای گوناگون و در قالبهای گوناگون ارایه نماید.
هرچند بسیار دشوار است ولی تلاش شده تا مطالب دور از هر سویگیری سیاسی و با پرهیز از داوری گزیده و ارائه شوند. داوری با یاران.
به یاری یزدان.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
پ.ن.
✅ شهریور ۱۳۲۰؛ ایران شاهد رویدادهای سرنوشتساز بود که با اشغال ایران از سوی #متفقین آغاز شد و به سقوط #رضاشاه و تبعید او انجامید.
☑️ در جریان جنگ جهانی دوم، ایران اعلام بیطرفی کرده بود، اما موقعیت ژئوپلیتیکی و راهآهن سراسری ایران برای متفقین بسیار مهم بود.
☑️ سوم شهریور ۱۳۲۰ شوروی از شمال و بریتانیا از جنوب و غرب به ایران حمله کردند. بهانهٔ رسمی آنان حضور کارشناسان آلمانی در ایران بود.
☑️ ارتش ایران با وجود مقاومتهای پراکند و جانفشانی شماری از مدافعان میهنپرست کشور، ظرف چند روز فروپاشید.
☑️ #رضاشاه که مورد بیاعتمادی متفقین بود، زیر فشار آنان در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ از سلطنت کنارهگیری کرد و با دیپلماسی کارساز زندهیاد #محمدعلی_فروغی پسرش #محمدرضا_پهلوی به جای او به سلطنت رسید.
☑️ این اشغال، آغاز دورهای تازه در تاریخ ایران بود که با حضور مستقیم متفقین و تضعیف دولت مرکزی، کشور وارد دورهای از بیثباتی سیاسی و روی کار آمدن دولتهای مستعجل ، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و افزایش فعالیت احزاب و نیروهای سیاسی و درگیریها خشونتبار و ترورهای کور شد.
☑️ دیدگاههای آگاهان -با هر سویگیری!- یاریگر خواهد بود.
تنها قید، احترام متقابل و پرهیز از توهین و برچسبزدن است.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
گفتار دوم :
نگاهی به همکاری نظامی #رضاشاه و #موسولیتی
https://youtu.be/lLWCQqp2eWs
گفتاری از #علی_فیضی
آبشخور : تاریخ دراما
رضاشاه که توجه ویژهای به نوسازی ارتش داشت. در پی ناامیدی از همکاری بریتانیا به منظور ایجاد #نیروی_دریایی نوین ؛ به سراغ ایتالیا رفت که رهبر آن روزهایش #بنیتو_موسولینی با شعار «امپراتوری دریایی جدید رم» در حال تقویت نیروی دریایی خودش بود. البته رضاشاه تلاش داشت تا همکاریش با ایتالیا -بویژه از انکلیس- تا حد ممکن مخفی بماند.
همکاری ایران با ایتالیا به خرید چند ناوچه، یدککش، مینروب و شناورهای کوچک در دههٔ ۱۳۱۰ انجامید که هسته اولیه نیروی دریایی نوین ایران را تشکیل میداد.
همچنین گروهی از دانشجویان ایرانی برای آموزشهای دریایی به مدارس نظامی و دریایی ایتالیا اعزام شدند. افسران ایتالیایی نیز مدتی در ایران حضور داشتند و به آموزش پرسنل کمک میکردند.
بخش عمده امکانات فراهم شده برای نیروی دریایی نوپای ایران در یورش متفقین به ایران در شهریور ۱۳۲۰ از سوی توقیف یا غرق شدند. بویژه دو ناوچه #ببر و #پلنگ که در اروندرود غرق شدند.
ویدیو پیوست تلاش دارد همکاریهای نظامی ایران و ایتالیا را در دوران سلطنت رضاشاه وابکاود.
🔭 «خردسرای فردوسی یزد» برآن است تا در این ماه، مجموعهای از آگاهیها در باره رویدادهای شهریور ۱۳۲۰ را از آبشخورهای گوناگون و در قالبهای گوناگون ارایه نماید.
هرچند بسیار دشوار است ولی تلاش شده تا مطالب دور از هر سویگیری سیاسی و با پرهیز از داوری گزیده و ارائه شوند. داوری با یاران.
به یاری یزدان.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
پ.ن.
✅ شهریور ۱۳۲۰؛ ایران شاهد رویدادهای سرنوشتساز بود که با اشغال ایران از سوی #متفقین آغاز شد و به سقوط #رضاشاه و تبعید او انجامید.
☑️ در جریان جنگ جهانی دوم، ایران اعلام بیطرفی کرده بود، اما موقعیت ژئوپلیتیکی و راهآهن سراسری ایران برای متفقین بسیار مهم بود.
☑️ سوم شهریور ۱۳۲۰ شوروی از شمال و بریتانیا از جنوب و غرب به ایران حمله کردند. بهانهٔ رسمی آنان حضور کارشناسان آلمانی در ایران بود.
☑️ ارتش ایران با وجود مقاومتهای پراکند و جانفشانی شماری از مدافعان میهنپرست کشور، ظرف چند روز فروپاشید.
☑️ #رضاشاه که مورد بیاعتمادی متفقین بود، زیر فشار آنان در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ از سلطنت کنارهگیری کرد و با دیپلماسی کارساز زندهیاد #محمدعلی_فروغی پسرش #محمدرضا_پهلوی به جای او به سلطنت رسید.
☑️ این اشغال، آغاز دورهای تازه در تاریخ ایران بود که با حضور مستقیم متفقین و تضعیف دولت مرکزی، کشور وارد دورهای از بیثباتی سیاسی و روی کار آمدن دولتهای مستعجل ، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و افزایش فعالیت احزاب و نیروهای سیاسی و درگیریها خشونتبار و ترورهای کور شد.
☑️ دیدگاههای آگاهان -با هر سویگیری!- یاریگر خواهد بود.
تنها قید، احترام متقابل و پرهیز از توهین و برچسبزدن است.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
YouTube
دیدار مخفیانه تیمورتاش با رهبر ایتالیا به فرمان رضاشاه | پروژه مخفی ایران
#تیمورتاش به دستور #رضاشاه به دیدار رهبر ایتالیا میرود تا برای تاسیس و ساخت کشتی و ناو و قایق جنگی و همچنین، تربیت افسران #نیروی_دریایی ایران از ایتالیا کمک بگیرند.
#تاریخ_ایران #تاریخ_معاصر #جنگ_جهانی_دوم #جنگ #مستند_تاریخی #پادکست_تاریخی #ولیعهد #پادشاه…
#تاریخ_ایران #تاریخ_معاصر #جنگ_جهانی_دوم #جنگ #مستند_تاریخی #پادکست_تاریخی #ولیعهد #پادشاه…
❤3👍3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۳ شهریور سالروز درگذشت #علیاصغر_حکمت
علیاصغر حکمت شیرازی (۱۲۷۱–۱۳۵۹ خورشیدی) را میتوان یکی از چهرههای برجستهٔ فرهنگی و سیاسی عصر پهلوی اول دانست؛ او در پایهگذاری نهادهای علمی مدرن ایران نقش مهمی داشت و در حوزهٔ تاریخ و فرهنگ ایران و هند آثاری ارزشمند از خود به یادگار گذاشت.
📚 در سال ۱۲۷۱ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در همانجا گذراند و سپس برای ادامهٔ تحصیل به تهران آمد.
📚 زبانهای عربی، فرانسوی و انگلیسی را بهخوبی فرا گرفت و در جوانی به معلمی و نویسندگی روی آورد.
📚 از فعالان فرهنگی عصر رضاشاه بود و در کنار افرادی چون محمدعلی فروغی و علیاکبر داور به اصلاحات فرهنگی کمک کرد.
📚 مدتی وزیر معارف (آموزش و پرورش) و وزیر امور خارجه بود و در دوران مأموریتش در هند، روابط علمی و فرهنگی ایران و هند را گسترش داد.
📚 از ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۷ سکاندار کشتی فرهنگ ایران بود .
📚 دانشگاه تهران را تأسیس کرد و حتی لغت دانشگاه را او ساخت و نخستین رئیس دانشگاه تهران نیز بود.
📚 در سال ۱۳۵۹ در تهران درگذشت.
روانش شاد - یاد و نامش گرامی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
علیاصغر حکمت شیرازی (۱۲۷۱–۱۳۵۹ خورشیدی) را میتوان یکی از چهرههای برجستهٔ فرهنگی و سیاسی عصر پهلوی اول دانست؛ او در پایهگذاری نهادهای علمی مدرن ایران نقش مهمی داشت و در حوزهٔ تاریخ و فرهنگ ایران و هند آثاری ارزشمند از خود به یادگار گذاشت.
📚 در سال ۱۲۷۱ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در همانجا گذراند و سپس برای ادامهٔ تحصیل به تهران آمد.
📚 زبانهای عربی، فرانسوی و انگلیسی را بهخوبی فرا گرفت و در جوانی به معلمی و نویسندگی روی آورد.
📚 از فعالان فرهنگی عصر رضاشاه بود و در کنار افرادی چون محمدعلی فروغی و علیاکبر داور به اصلاحات فرهنگی کمک کرد.
📚 مدتی وزیر معارف (آموزش و پرورش) و وزیر امور خارجه بود و در دوران مأموریتش در هند، روابط علمی و فرهنگی ایران و هند را گسترش داد.
📚 از ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۷ سکاندار کشتی فرهنگ ایران بود .
📚 دانشگاه تهران را تأسیس کرد و حتی لغت دانشگاه را او ساخت و نخستین رئیس دانشگاه تهران نیز بود.
📚 در سال ۱۳۵۹ در تهران درگذشت.
روانش شاد - یاد و نامش گرامی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
❤4🙏3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚 ۳ شهریور زادروز محمدعلی اسلامیندوشن
(زاده ۳ شهریور ۱۳۰۴ ندوشن یزد -- درگذشته ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ کانادا) ادیب، حقوقدان، نویسنده و مترجم
📙بخوان ای مرغ!
▪️بخوان ای مرغ! در آیین عُشّاق
که آوازت برآرد سر زِ آفاق
تو دانی حالِ من، من حالِ تو، آه!
دو تنها و دو مهجور و دو مشتاق
بخوان ای مرغ! از آن شاخِ انبوه
سرودِ عشق را در راهِ اندوه
چه آوازی، چه آوازی، چه شیرین!
چه اندوهی، چه اندوهی، چه بِشْکوه!
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
زادروزتان مبارک، مرد بزرگ!
استاد بزرگوار دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
برگرفته از : کانال استاد #شفیعی_کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
گفتنیست زادروزِ استاد اسلامی ندوشن هم مانند بسیاری از بزرگان اندکی با رمز و راز آمیخته شده؛ سه مورد برای زادروز ایشان گفته شده!!
تاریخی که احتمال آن ضعیفتر از دو مورد دیگر مینماید، سوم آذر ماه ۱۳۰۴ است.
تاریخی هم که در شناسنامهی استاد ثبت شده، _یعنی سوم شهریور ماه ۱۳۰۳ ، مورد تأیید ایشان نبوده.
پس سوم مهر ماه ۱۳۰۴ _که در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز آمده_ به ظنّ قوی درستتر است.
نقل از : کانال سرو سخنگو
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
(زاده ۳ شهریور ۱۳۰۴ ندوشن یزد -- درگذشته ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ کانادا) ادیب، حقوقدان، نویسنده و مترجم
📙بخوان ای مرغ!
▪️بخوان ای مرغ! در آیین عُشّاق
که آوازت برآرد سر زِ آفاق
تو دانی حالِ من، من حالِ تو، آه!
دو تنها و دو مهجور و دو مشتاق
بخوان ای مرغ! از آن شاخِ انبوه
سرودِ عشق را در راهِ اندوه
چه آوازی، چه آوازی، چه شیرین!
چه اندوهی، چه اندوهی، چه بِشْکوه!
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
زادروزتان مبارک، مرد بزرگ!
استاد بزرگوار دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
برگرفته از : کانال استاد #شفیعی_کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
گفتنیست زادروزِ استاد اسلامی ندوشن هم مانند بسیاری از بزرگان اندکی با رمز و راز آمیخته شده؛ سه مورد برای زادروز ایشان گفته شده!!
تاریخی که احتمال آن ضعیفتر از دو مورد دیگر مینماید، سوم آذر ماه ۱۳۰۴ است.
تاریخی هم که در شناسنامهی استاد ثبت شده، _یعنی سوم شهریور ماه ۱۳۰۳ ، مورد تأیید ایشان نبوده.
پس سوم مهر ماه ۱۳۰۴ _که در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز آمده_ به ظنّ قوی درستتر است.
نقل از : کانال سرو سخنگو
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
❤5👏3
📝 یادی از دریادار #غلامعلی_بایندر و دیگر دلاوران نیروی دریایی ایران
✍️ #سهند_ایرانمهر
🔸در حالی که در تمام منطقه، جنوب زد و خورد ادامه داشت، دریادار بایندر در ایستگاه بیسیم رفته وضعیت را به تهران گزارش داد. هنگام بازگشت از ایستگاه هدف گلوله قرار گرفته و شهید گردید.
جنگ و گریز نیروی دریایی ایران با قوای مهاجم تا ظهر بیشتر طول نکشید.
فرماندهان نیروی دریایی یا مقتول شدند و یا به اسارت رفتند و بدین ترتیب نیروی دریایی جوان ایران در اثر خبط و خطای فرمانده کل قوا و مشاورین نظامی و سیاسی او ظرف دو ساعت از هم متلاشی شد. در برخورد جنگی نیروی دریایی با قوای مجهز انگلیس و هندی متجاوز از پانصد سرباز ایرانی شهید شد که نام آنها در هیچ کتایی ثبت نشده است. افسران شهید به شرح زیر میباشند:
۱. دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی جنوب و فرمانده تیپ مرزی
٢- ناخدا سوم حسن میلانیان فرمانده ناو پلنگ مستقر در آبهای آبادان.
٣- ناخدا سوم نصرالله نقدی رییس ستاد نیروی دریایی جنوب
۴. سروان ولی مکری نژاد فرمانده گردان مرزی جنوب
۵- ناوبان یکم مهدی ریاضی
۶- ناوبان یکم حسن کهنمویی
۷- ناوبان یکم ابراهیم هریسچی
۸- تعداد زیادی درجه دار و ناوی (سرباز) در این شبیخون شهید شدند.
تشییع جنازه دریادار بایندر و سایر شهدای نیروی دریایی خلیج فارس روز سه شنبه ۴ شهریور ساعت ۹ بامداد از طرف نیروی دریایی منهدم شده ایران با شکوه و جلال فراوان به عمل آمد. مرحوم بایندر همسر انگلیسی داشت از این رو سرلشکر چارلز هاروی فرمانده لشکر هفتم هندی که مامور حمله به نیروی دریایی و آبادان و اهواز بود با بعضی از افسران ارشد شرکت کرد. روی تابوت به عنوان احترام یک پرچم انگلیس افکنده بودند ولی درست در لحظهای که قرار بود مراسم شروع شود ناوبان یکم شمس الدين صفوی پرچم انگلیس را برداشت و به جای آن یک پرچم سه رنگ ایران که از کشتی با خودش آورده بود افکند.
✔️منبع: رضاشاه و قشون متحدالشکل
دکتر باقر عاقلی
🔸 سالروز حمله و اشغال ایران توسط متفقین(بریتانیا و حمایت آمریکا،علیرغم اعلام بیطرفی ایران).
🛫 @sahandiranmehr
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
✍️ #سهند_ایرانمهر
🔸در حالی که در تمام منطقه، جنوب زد و خورد ادامه داشت، دریادار بایندر در ایستگاه بیسیم رفته وضعیت را به تهران گزارش داد. هنگام بازگشت از ایستگاه هدف گلوله قرار گرفته و شهید گردید.
جنگ و گریز نیروی دریایی ایران با قوای مهاجم تا ظهر بیشتر طول نکشید.
فرماندهان نیروی دریایی یا مقتول شدند و یا به اسارت رفتند و بدین ترتیب نیروی دریایی جوان ایران در اثر خبط و خطای فرمانده کل قوا و مشاورین نظامی و سیاسی او ظرف دو ساعت از هم متلاشی شد. در برخورد جنگی نیروی دریایی با قوای مجهز انگلیس و هندی متجاوز از پانصد سرباز ایرانی شهید شد که نام آنها در هیچ کتایی ثبت نشده است. افسران شهید به شرح زیر میباشند:
۱. دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی جنوب و فرمانده تیپ مرزی
٢- ناخدا سوم حسن میلانیان فرمانده ناو پلنگ مستقر در آبهای آبادان.
٣- ناخدا سوم نصرالله نقدی رییس ستاد نیروی دریایی جنوب
۴. سروان ولی مکری نژاد فرمانده گردان مرزی جنوب
۵- ناوبان یکم مهدی ریاضی
۶- ناوبان یکم حسن کهنمویی
۷- ناوبان یکم ابراهیم هریسچی
۸- تعداد زیادی درجه دار و ناوی (سرباز) در این شبیخون شهید شدند.
تشییع جنازه دریادار بایندر و سایر شهدای نیروی دریایی خلیج فارس روز سه شنبه ۴ شهریور ساعت ۹ بامداد از طرف نیروی دریایی منهدم شده ایران با شکوه و جلال فراوان به عمل آمد. مرحوم بایندر همسر انگلیسی داشت از این رو سرلشکر چارلز هاروی فرمانده لشکر هفتم هندی که مامور حمله به نیروی دریایی و آبادان و اهواز بود با بعضی از افسران ارشد شرکت کرد. روی تابوت به عنوان احترام یک پرچم انگلیس افکنده بودند ولی درست در لحظهای که قرار بود مراسم شروع شود ناوبان یکم شمس الدين صفوی پرچم انگلیس را برداشت و به جای آن یک پرچم سه رنگ ایران که از کشتی با خودش آورده بود افکند.
✔️منبع: رضاشاه و قشون متحدالشکل
دکتر باقر عاقلی
🔸 سالروز حمله و اشغال ایران توسط متفقین(بریتانیا و حمایت آمریکا،علیرغم اعلام بیطرفی ایران).
🛫 @sahandiranmehr
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔥5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به پاس هر وجب خاکی از این ملک
چه بسیار ست ، آن سرها که رفته !
زمستی بر سر هر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسرها که رفته !
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
چه بسیار ست ، آن سرها که رفته !
زمستی بر سر هر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسرها که رفته !
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
❤6👌3
رویدادهای #شهریور_۱۳۲۰
گفتار سوم :
ماجرای سوم شهریور - اشغال ایران و شکست ارتش
گفتاری از #علی_فیضی
آبشخور : تاریخ دراما
بسیاری از مسائل تاریخی را عامدانه یا غیرعامدانه ؛ اغراق آمیز یا غیرواقعی برای ما روایت کردهاند. یکی از این مسائل درباره شکست #ارتش_ایران در دوران #رضاشاه_پهلوی بوده که روایتهای مختلفی گویای فرار دسته جمعی افسران و سربازان ایرانی بوده و حتی در برخی روایتها گفته شده که فرماندهان بلندمرتبه با چادر و لباس زنانه از دست اشغال گران فرار میکردهاند!!
00:00 : مقدمه
02:49 : آغاز حمله به ایران
09:17 : واکنش ایران نسبت به حمله
10:44 : برنامه انگلیس و شوروی برای اشغال
13:46 : دفاع ایران در برابر حملات
20:28 : نبرد سهمگین در جنوب ایران
23:18 : ماجرای تسلیم فرماندهان ایرانی
https://youtu.be/ejVV6B0fhbA
🔭 «خردسرای فردوسی یزد» برآن است تا در این ماه، مجموعهای از آگاهیها در باره رویدادهای شهریور ۱۳۲۰ را از آبشخورهای گوناگون و در قالبهای گوناگون ارایه نماید.
هرچند بسیار دشوار است ولی تلاش شده تا مطالب دور از هر سویگیری سیاسی و با پرهیز از داوری گزیده و ارائه شوند. داوری با یاران.
به یاری یزدان.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
✅ شهریور ۱۳۲۰؛ ایران شاهد رویدادهای سرنوشتساز بود که با اشغال ایران از سوی #متفقین آغاز شد و به سقوط #رضاشاه و تبعید او انجامید.
☑️ در جریان جنگ جهانی دوم، ایران اعلام بیطرفی کرده بود، اما موقعیت ژئوپلیتیکی و راهآهن سراسری ایران برای متفقین بسیار مهم بود.
☑️ سوم شهریور ۱۳۲۰ شوروی از شمال و بریتانیا از جنوب و غرب به ایران حمله کردند. بهانهٔ رسمی آنان حضور کارشناسان آلمانی در ایران بود.
☑️ ارتش ایران با وجود مقاومتهای پراکند و جانفشانی شماری از مدافعان میهنپرست کشور، ظرف چند روز فروپاشید.
☑️ #رضاشاه که مورد بیاعتمادی متفقین بود، زیر فشار آنان در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ از سلطنت کنارهگیری کرد و با دیپلماسی کارساز زندهیاد #محمدعلی_فروغی پسرش #محمدرضا_پهلوی به جای او به سلطنت رسید.
☑️ این اشغال، آغاز دورهای تازه در تاریخ ایران بود که با حضور مستقیم متفقین و تضعیف دولت مرکزی، کشور وارد دورهای از بیثباتی سیاسی و روی کار آمدن دولتهای مستعجل ، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و افزایش فعالیت احزاب و نیروهای سیاسی و درگیریها خشونتبار و ترورهای کور شد.
☑️ دیدگاههای آگاهان -با هر سویگیری!- یاریگر خواهد بود.
تنها قید، احترام متقابل و پرهیز از توهین و برچسبزدن است.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
گفتار سوم :
ماجرای سوم شهریور - اشغال ایران و شکست ارتش
گفتاری از #علی_فیضی
آبشخور : تاریخ دراما
بسیاری از مسائل تاریخی را عامدانه یا غیرعامدانه ؛ اغراق آمیز یا غیرواقعی برای ما روایت کردهاند. یکی از این مسائل درباره شکست #ارتش_ایران در دوران #رضاشاه_پهلوی بوده که روایتهای مختلفی گویای فرار دسته جمعی افسران و سربازان ایرانی بوده و حتی در برخی روایتها گفته شده که فرماندهان بلندمرتبه با چادر و لباس زنانه از دست اشغال گران فرار میکردهاند!!
00:00 : مقدمه
02:49 : آغاز حمله به ایران
09:17 : واکنش ایران نسبت به حمله
10:44 : برنامه انگلیس و شوروی برای اشغال
13:46 : دفاع ایران در برابر حملات
20:28 : نبرد سهمگین در جنوب ایران
23:18 : ماجرای تسلیم فرماندهان ایرانی
https://youtu.be/ejVV6B0fhbA
🔭 «خردسرای فردوسی یزد» برآن است تا در این ماه، مجموعهای از آگاهیها در باره رویدادهای شهریور ۱۳۲۰ را از آبشخورهای گوناگون و در قالبهای گوناگون ارایه نماید.
هرچند بسیار دشوار است ولی تلاش شده تا مطالب دور از هر سویگیری سیاسی و با پرهیز از داوری گزیده و ارائه شوند. داوری با یاران.
به یاری یزدان.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
✅ شهریور ۱۳۲۰؛ ایران شاهد رویدادهای سرنوشتساز بود که با اشغال ایران از سوی #متفقین آغاز شد و به سقوط #رضاشاه و تبعید او انجامید.
☑️ در جریان جنگ جهانی دوم، ایران اعلام بیطرفی کرده بود، اما موقعیت ژئوپلیتیکی و راهآهن سراسری ایران برای متفقین بسیار مهم بود.
☑️ سوم شهریور ۱۳۲۰ شوروی از شمال و بریتانیا از جنوب و غرب به ایران حمله کردند. بهانهٔ رسمی آنان حضور کارشناسان آلمانی در ایران بود.
☑️ ارتش ایران با وجود مقاومتهای پراکند و جانفشانی شماری از مدافعان میهنپرست کشور، ظرف چند روز فروپاشید.
☑️ #رضاشاه که مورد بیاعتمادی متفقین بود، زیر فشار آنان در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ از سلطنت کنارهگیری کرد و با دیپلماسی کارساز زندهیاد #محمدعلی_فروغی پسرش #محمدرضا_پهلوی به جای او به سلطنت رسید.
☑️ این اشغال، آغاز دورهای تازه در تاریخ ایران بود که با حضور مستقیم متفقین و تضعیف دولت مرکزی، کشور وارد دورهای از بیثباتی سیاسی و روی کار آمدن دولتهای مستعجل ، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و افزایش فعالیت احزاب و نیروهای سیاسی و درگیریها خشونتبار و ترورهای کور شد.
☑️ دیدگاههای آگاهان -با هر سویگیری!- یاریگر خواهد بود.
تنها قید، احترام متقابل و پرهیز از توهین و برچسبزدن است.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
YouTube
حقایقی که باید درباره اشغال ایران و شکست ارتش بدانید | ماجرای سوم شهریور
تاکنون درباره #تاریخ_معاصر ایران چیزهای زیادی را بررسی کردهایم و مشخص شده بسیاری از مسائل تاریخی را عامدانه یا غیرعامدانه به اغراق آمیز یا غیرواقعی برای ما روایت کردهاند. یکی از این مسائل درباره شکست #ارتش_ایران در دوران #رضاشاه_پهلوی بوده که روایتهای…
👌3👎1
#نوای_ماندگار🎼
🎶 سوگنـد
#کاوه_اکبری (همتبار افغانستانی)
شعـر : #نجیب_بارور (همتبار افغانستانی)
زادگاهِ رستم و شاهان ساسانی یکیست
شوکت شهنامه و فرهنگ ایرانی یکیست
ارزش خاک بخارا و سمرقندِ عزیز
نزد ما با گوهر و لعل بدخشانی یکیست
ما اگرچون شاخهها دوریم از هم عیب نیست
ریشۀ کولابی و بلخی و تهرانی یکیست
از درفش کاویان آواز دیگر میرسد:
بازوان کاوه و شمشیر سامانی یکیست
چیست فرق شعر حافظ، با سرود مولوی؟
مکتب هندی، عراقی و خراسانی یکیست
فرق شعر بیدل و اقبال و غالب در کجاست؟
رودکی و حضرت جامی و خاقانی یکیست
مرزها دیگر اساس دوریِ ما نیستند
ای برادر! اصل ما را نیک میدانی یکیست
«تاجکی»، یا «فارسی»، یا خویش پنداری «دری»
این زبان پارسی را هرچه میخوانی، یکیست!
شب آرام
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🎶 سوگنـد
#کاوه_اکبری (همتبار افغانستانی)
شعـر : #نجیب_بارور (همتبار افغانستانی)
زادگاهِ رستم و شاهان ساسانی یکیست
شوکت شهنامه و فرهنگ ایرانی یکیست
ارزش خاک بخارا و سمرقندِ عزیز
نزد ما با گوهر و لعل بدخشانی یکیست
ما اگرچون شاخهها دوریم از هم عیب نیست
ریشۀ کولابی و بلخی و تهرانی یکیست
از درفش کاویان آواز دیگر میرسد:
بازوان کاوه و شمشیر سامانی یکیست
چیست فرق شعر حافظ، با سرود مولوی؟
مکتب هندی، عراقی و خراسانی یکیست
فرق شعر بیدل و اقبال و غالب در کجاست؟
رودکی و حضرت جامی و خاقانی یکیست
مرزها دیگر اساس دوریِ ما نیستند
ای برادر! اصل ما را نیک میدانی یکیست
«تاجکی»، یا «فارسی»، یا خویش پنداری «دری»
این زبان پارسی را هرچه میخوانی، یکیست!
شب آرام
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
❤7
ماه شهریور پر است از خاطراتِ عشق من
من به جان تا زنده باشم، عاشق شهریورم !
#مهدی_اخوان_ثالث
چاووشی
✍️ زندهنام #مهدی_اخوان_ثالث (م.امید)
به بهانه چهارم شهریور سالگرد درگذشت سراینده
پیوست : چاووشی با آوای سراینده
بسان رهنوردانی که در افسانهها
گویند
گرفته کولبار زاد ره بر دوش
فشرده چوبدست خیزران در مشت
گهی پر گوی و گه خاموش
در آن مِهگون فضای خلوت افسانگیشان راه میپویند
ما هم راه خود را می کنیم آغاز
سه ره پیداست
نوشته بر سر هریک به سنگاندر
حدیثی کهش نمیخوانی بر آن دیگر
نخستین : راه نوش و راحت و شادی
به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی!
دودیگر : راه نیمش ننگ ، نیمش نام!
اگر سر برکُنی غوغا ؛ و گر دم درکشی آرام!
سه دیگر : راه بیبرگشت ، بیفرجام...!
من اینجا بس دلم تنگ است؛
و هر سازی که میبینم بدآهنگست!
بیا رهتوشه برداریم؛
قدم در راه بی برگشت بگذاریم؛
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است!؟
تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمانها نیست!
سوی بهرام ، این جاوید خون آشام!
سوی ناهید ، این بدبیوه گرگ قحبهی بیغم!
که میزد جام شومش را به جام حافظ و خیام؛
و میرقصید دست افشان و پاکوبان بسان دختر کولی؛
و اکنون میزند با ساغر مکنیس یا نیما؛
و فردا نیز خواهد زد به جام هر که بعد از ما،
سوی اینها و آنها نیست!
به سوی پهندشت بی خداوندیست
که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند!
بهل کاین آسمان پاک،
چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد؛
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرشان کیست!؟
و یا سود و ثمرشان چیست!؟
بیا ره توشه برداریم؛
قدم در راه بگذاریم!
به سوی سرزمینهایی که دیدارش
بسان شعلهی آتش
دواند در رگم خون نشیط زندهی بیدار!
نه این خونی که دارم ، پیر و سرد و تیره و بیمار!
چو کرم نیمهجانی بیسر و بیدم؛
که از دهلیز نقبآسای زهراندود رگهایم،
کشاند خویشتن را ، همچو مستان دستبردیوار؛
به سوی قلب من -این غرفهی با پردههای تار!-
و میپرسد -صدایش نالهای بینور!-
«کسی اینجاست!؟
هلا ! من با شمایم، های! ... میپرسم کسی اینجاست؟
کسی اینجا پیام آورد؟
نگاهی ، یا که لبخندی؟
فشار گرم دست دوست مانندی؟»
و میبیند صدایی نیست؛ نور آشنایی نیست؛ حتی از نگاه مردهای هم ردِّپایی نیست!
صدایی نیست الا پتپت رنجور شمعی در جوار مرگ؛
ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ؛
وز آن سو میرود بیرون ، به سوی غرفهای دیگر؛
به امیدی که نوشد از هوای تازهی آزاد؛
ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است - از اعطای درویشی که میخواند:
«جهان پیرست و بیبنیاد ، ازین فرهادکش فریاد!»
وز آنجا میرود بیرون ، به سوی جمله ساحلها
پس از گشتی کسالتبار
بدان سان باز میپرسد سر اندر غرفهی با پردههای تار:
«کسی اینجاست؟»
و میبیند همان شمع و همان نجواست!
که میگویند بمان اینجا؟
که پرسی همچو آن پیر به درد آلودهی مهجور
«خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را!؟»
بیا رهتوشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
کجا!؟ هر جا که پیش آید!
بدانجایی که میگویند خورشید غروب ما،
زند بر پردهی شبگیرشان تصویر؛
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید : «زود»!
وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد: «دیر»!
کجا!؟ هر جا که پیش آید!
به آنجایی که می گویند
چوگل روییده شهری روشن از دریای تردامان؛
و در آن چشمههایی هست
که دایم روید و روید گل و برگ بلورینبال شعر از آن؛
و مینوشد از آن مردی که میگوید:
«چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی کز آن گل کاغذین روید!؟»
به آنجایی که میگویند روزی دختری بودهست
که مرگش نیز چون مرگ «تاراس بولبا»
-نه چون مرگ من و تو-،
مرگ پاک دیگری بوده ست!
کجا!؟ هرجا که اینجا نیست!
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم!
ز سیلیزن ، ز سیلیخور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم!
درین تصویر،
عمر با تازیانهی شوم و بی رحم خشایرشا
زند دیوانهوار ، اما نه بر دریا؛
به گردهی من ، به رگهای فسردهی من،
به زندهی تو ، به مردهی من!
بیا تا راه بسپاریم
به سوی سبزهزارانی که نه کس کشته، نهدروده؛
به سوی سرزمینهایی که در آن هرچه بینی
بکر و دوشیزهست؛
و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده
که چونین پاک و پاکیزهست
به سوی آفتاب شاد صحرایی
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی؛
و ما بر بیکران سبز و مخمل گونهی دریا
می اندازیم زورقهایمان را چون کُلِ بادام
و مرغان سپید بادبانها را میآموزیم
که باد شرطه را آغوش بگشایند
و میرانیم گاهی تند ، گاه آرام...
بیا ای خستهخاطر دوست!
ای مانند من دلکنده و غمگین!
من اینجا بس دلم تنگ است!
بیا رهتوشه برداریم؛
قدم در راه بیفرجام بگذاریم!
✅
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
من به جان تا زنده باشم، عاشق شهریورم !
#مهدی_اخوان_ثالث
چاووشی
✍️ زندهنام #مهدی_اخوان_ثالث (م.امید)
به بهانه چهارم شهریور سالگرد درگذشت سراینده
پیوست : چاووشی با آوای سراینده
بسان رهنوردانی که در افسانهها
گویند
گرفته کولبار زاد ره بر دوش
فشرده چوبدست خیزران در مشت
گهی پر گوی و گه خاموش
در آن مِهگون فضای خلوت افسانگیشان راه میپویند
ما هم راه خود را می کنیم آغاز
سه ره پیداست
نوشته بر سر هریک به سنگاندر
حدیثی کهش نمیخوانی بر آن دیگر
نخستین : راه نوش و راحت و شادی
به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی!
دودیگر : راه نیمش ننگ ، نیمش نام!
اگر سر برکُنی غوغا ؛ و گر دم درکشی آرام!
سه دیگر : راه بیبرگشت ، بیفرجام...!
من اینجا بس دلم تنگ است؛
و هر سازی که میبینم بدآهنگست!
بیا رهتوشه برداریم؛
قدم در راه بی برگشت بگذاریم؛
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است!؟
تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمانها نیست!
سوی بهرام ، این جاوید خون آشام!
سوی ناهید ، این بدبیوه گرگ قحبهی بیغم!
که میزد جام شومش را به جام حافظ و خیام؛
و میرقصید دست افشان و پاکوبان بسان دختر کولی؛
و اکنون میزند با ساغر مکنیس یا نیما؛
و فردا نیز خواهد زد به جام هر که بعد از ما،
سوی اینها و آنها نیست!
به سوی پهندشت بی خداوندیست
که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند!
بهل کاین آسمان پاک،
چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد؛
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرشان کیست!؟
و یا سود و ثمرشان چیست!؟
بیا ره توشه برداریم؛
قدم در راه بگذاریم!
به سوی سرزمینهایی که دیدارش
بسان شعلهی آتش
دواند در رگم خون نشیط زندهی بیدار!
نه این خونی که دارم ، پیر و سرد و تیره و بیمار!
چو کرم نیمهجانی بیسر و بیدم؛
که از دهلیز نقبآسای زهراندود رگهایم،
کشاند خویشتن را ، همچو مستان دستبردیوار؛
به سوی قلب من -این غرفهی با پردههای تار!-
و میپرسد -صدایش نالهای بینور!-
«کسی اینجاست!؟
هلا ! من با شمایم، های! ... میپرسم کسی اینجاست؟
کسی اینجا پیام آورد؟
نگاهی ، یا که لبخندی؟
فشار گرم دست دوست مانندی؟»
و میبیند صدایی نیست؛ نور آشنایی نیست؛ حتی از نگاه مردهای هم ردِّپایی نیست!
صدایی نیست الا پتپت رنجور شمعی در جوار مرگ؛
ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ؛
وز آن سو میرود بیرون ، به سوی غرفهای دیگر؛
به امیدی که نوشد از هوای تازهی آزاد؛
ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است - از اعطای درویشی که میخواند:
«جهان پیرست و بیبنیاد ، ازین فرهادکش فریاد!»
وز آنجا میرود بیرون ، به سوی جمله ساحلها
پس از گشتی کسالتبار
بدان سان باز میپرسد سر اندر غرفهی با پردههای تار:
«کسی اینجاست؟»
و میبیند همان شمع و همان نجواست!
که میگویند بمان اینجا؟
که پرسی همچو آن پیر به درد آلودهی مهجور
«خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را!؟»
بیا رهتوشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
کجا!؟ هر جا که پیش آید!
بدانجایی که میگویند خورشید غروب ما،
زند بر پردهی شبگیرشان تصویر؛
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید : «زود»!
وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد: «دیر»!
کجا!؟ هر جا که پیش آید!
به آنجایی که می گویند
چوگل روییده شهری روشن از دریای تردامان؛
و در آن چشمههایی هست
که دایم روید و روید گل و برگ بلورینبال شعر از آن؛
و مینوشد از آن مردی که میگوید:
«چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی کز آن گل کاغذین روید!؟»
به آنجایی که میگویند روزی دختری بودهست
که مرگش نیز چون مرگ «تاراس بولبا»
-نه چون مرگ من و تو-،
مرگ پاک دیگری بوده ست!
کجا!؟ هرجا که اینجا نیست!
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم!
ز سیلیزن ، ز سیلیخور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم!
درین تصویر،
عمر با تازیانهی شوم و بی رحم خشایرشا
زند دیوانهوار ، اما نه بر دریا؛
به گردهی من ، به رگهای فسردهی من،
به زندهی تو ، به مردهی من!
بیا تا راه بسپاریم
به سوی سبزهزارانی که نه کس کشته، نهدروده؛
به سوی سرزمینهایی که در آن هرچه بینی
بکر و دوشیزهست؛
و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده
که چونین پاک و پاکیزهست
به سوی آفتاب شاد صحرایی
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی؛
و ما بر بیکران سبز و مخمل گونهی دریا
می اندازیم زورقهایمان را چون کُلِ بادام
و مرغان سپید بادبانها را میآموزیم
که باد شرطه را آغوش بگشایند
و میرانیم گاهی تند ، گاه آرام...
بیا ای خستهخاطر دوست!
ای مانند من دلکنده و غمگین!
من اینجا بس دلم تنگ است!
بیا رهتوشه برداریم؛
قدم در راه بیفرجام بگذاریم!
✅
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
Telegram
attach 📎
❤5
✔️درسهای شهریور ۲۰
✍️ #سهند_ایرانمهر
اشغال ایران در شهریور ۲۰ دربردارنده درسهای مهمی بود. اشغال ایران توسط متفقین در حالی صورت گرفت که دولت ایران فکر میکرد پیمان سعدآباد و صرف تعهدات بینالمللی و یا اعلام بیطرفی در بزنگاههای پرمخاطره رویارویی قدرتها تضمینی برای بازدارندگی است. پنجماه بعد از اشغال هم ایران دلخوش به معاهدهای بود که مدعی بود اشغالگران ۶ ماه بعد ایران را تخلیه میکنند که نکردند.
مرحوم فروغی هم در دفاع از این معاهده میگفت:«میآیند و میروند و به شما کاری ندارند!».
بیانصافی است که به اعلام بیطرفی و آن معاهده خرده گرفت زیرا در آن شرایط ضعف و سرگردانی بهترین کاری بود که میشد کرد اما ایرانیان دریافتند که بدون داشتن قدرت بالاخص قدرت بازدارندگی به گاه حادثه هیچ تضمین یا رفیق شفیقی در جهان وجود ندارد. این قاعدهای است که ایرانیان (صرفنظر از اینکه چه کسی بر ایران حکومت میکند) نباید از خاطر ببرند. آنها در شهریور ۲۰ دریافتند که قدرتمند شدن تنها ضامن تعهدات و بازیگری درست منطقهای و جهانی است. از آن زمان تاکنون همه دولتها ( چه پهلوی چه جمهوری اسلامی)برای این قدرتمند شدن کوشیدهاند اما علیرغم دستاوردهایی که داشتهاند هنوز نقدهای جدی به زاویه دید هرکدام از آنها وجود دارد.
قدرتمند شدن با تکیه به همان قدرتهای جهانی، قدرتمند شدن با رویارویی با آن قدرتها، قدرتمند شدن بدون توجه به مفهوم«اقتدار»( قدرت واجد مشروعیت)، قدرت درونزا، قدرت برونزا و… سلسله مفاهیم و راهبردهایی هستند که تاکنون به محک آزمون گذاشته شده و موضوع مجادله قرار گرفتهاند.
محمدرضا شاه در سخنرانی که به مناسبت وقایع شهریور۲۰ ایراد کرده است از فقدان دوچیز برای کلیت ایران اظهار تاسف میکند. او به فقدان قدرت بازدارندگی و دفاع و نیز شکل شرمآور شکست( علیرغم برخی رشادتهای نیروی دریایی)اشاره میکند. او حتی آرزو میکند کاش دفاعی آبرومندانه با دادن تلفات از سایر نیروها و حتی «مردم» بود. بنابراین متوجه دونکته شده است:
اول: ضروت قوی شدن و داشتن قدرت بازدارندگی نظامی
دوم: ضرورت وجود حس ملی میهنی
مورد اول روشن است. مورد دوم اما به جز میهندوستی، معطوف به مشروعیت حکومت نیز هست . واقعیتی که بدون آن قدرت به اقتدار تبدیل نمیشود و مردم را همراه نمیکند.
ایران پس از شهریور ۲۰ تاکنون، مواردی قابل تحسین از بازدارندگی، افزایش قدرت نظامی و همراهی عمومی و مردمی(دفاع۸ ساله) را نیز تجربه کرده است اما اندیشیدن به چگونگی تضمین پیوستگی این وضعیت یک درس مهم را به ما یادآوری میکند و آن اینکه برای عدم تکرار اشغال و تجاوز، در کنار افزایش و تقویت توان نظامی باید به همه ملزوماتی که برای رضایت مردم و به دنبال آن مشروعیت و همراهی ملی نیاز داریم، تن بدهیم .
اهمیت این موضوع برای بقای ایران فارغ از اینکه چه حکومتی بر آن حاکم است، کلیدی و سرنوشتساز است و غفلت از آن صرفنظر از اینکه چه گرایشی داشته باشیم فاجعهبار خواهد بود.
🛫 @sahandiranmehr
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
✍️ #سهند_ایرانمهر
اشغال ایران در شهریور ۲۰ دربردارنده درسهای مهمی بود. اشغال ایران توسط متفقین در حالی صورت گرفت که دولت ایران فکر میکرد پیمان سعدآباد و صرف تعهدات بینالمللی و یا اعلام بیطرفی در بزنگاههای پرمخاطره رویارویی قدرتها تضمینی برای بازدارندگی است. پنجماه بعد از اشغال هم ایران دلخوش به معاهدهای بود که مدعی بود اشغالگران ۶ ماه بعد ایران را تخلیه میکنند که نکردند.
مرحوم فروغی هم در دفاع از این معاهده میگفت:«میآیند و میروند و به شما کاری ندارند!».
بیانصافی است که به اعلام بیطرفی و آن معاهده خرده گرفت زیرا در آن شرایط ضعف و سرگردانی بهترین کاری بود که میشد کرد اما ایرانیان دریافتند که بدون داشتن قدرت بالاخص قدرت بازدارندگی به گاه حادثه هیچ تضمین یا رفیق شفیقی در جهان وجود ندارد. این قاعدهای است که ایرانیان (صرفنظر از اینکه چه کسی بر ایران حکومت میکند) نباید از خاطر ببرند. آنها در شهریور ۲۰ دریافتند که قدرتمند شدن تنها ضامن تعهدات و بازیگری درست منطقهای و جهانی است. از آن زمان تاکنون همه دولتها ( چه پهلوی چه جمهوری اسلامی)برای این قدرتمند شدن کوشیدهاند اما علیرغم دستاوردهایی که داشتهاند هنوز نقدهای جدی به زاویه دید هرکدام از آنها وجود دارد.
قدرتمند شدن با تکیه به همان قدرتهای جهانی، قدرتمند شدن با رویارویی با آن قدرتها، قدرتمند شدن بدون توجه به مفهوم«اقتدار»( قدرت واجد مشروعیت)، قدرت درونزا، قدرت برونزا و… سلسله مفاهیم و راهبردهایی هستند که تاکنون به محک آزمون گذاشته شده و موضوع مجادله قرار گرفتهاند.
محمدرضا شاه در سخنرانی که به مناسبت وقایع شهریور۲۰ ایراد کرده است از فقدان دوچیز برای کلیت ایران اظهار تاسف میکند. او به فقدان قدرت بازدارندگی و دفاع و نیز شکل شرمآور شکست( علیرغم برخی رشادتهای نیروی دریایی)اشاره میکند. او حتی آرزو میکند کاش دفاعی آبرومندانه با دادن تلفات از سایر نیروها و حتی «مردم» بود. بنابراین متوجه دونکته شده است:
اول: ضروت قوی شدن و داشتن قدرت بازدارندگی نظامی
دوم: ضرورت وجود حس ملی میهنی
مورد اول روشن است. مورد دوم اما به جز میهندوستی، معطوف به مشروعیت حکومت نیز هست . واقعیتی که بدون آن قدرت به اقتدار تبدیل نمیشود و مردم را همراه نمیکند.
ایران پس از شهریور ۲۰ تاکنون، مواردی قابل تحسین از بازدارندگی، افزایش قدرت نظامی و همراهی عمومی و مردمی(دفاع۸ ساله) را نیز تجربه کرده است اما اندیشیدن به چگونگی تضمین پیوستگی این وضعیت یک درس مهم را به ما یادآوری میکند و آن اینکه برای عدم تکرار اشغال و تجاوز، در کنار افزایش و تقویت توان نظامی باید به همه ملزوماتی که برای رضایت مردم و به دنبال آن مشروعیت و همراهی ملی نیاز داریم، تن بدهیم .
اهمیت این موضوع برای بقای ایران فارغ از اینکه چه حکومتی بر آن حاکم است، کلیدی و سرنوشتساز است و غفلت از آن صرفنظر از اینکه چه گرایشی داشته باشیم فاجعهبار خواهد بود.
🛫 @sahandiranmehr
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
Telegram
attach 📎
👌2👍1👎1
رویدادهای #شهریور_۱۳۲۰
گفتار چهارم : 💥لبخندِ زیبای ایرانی...
✍️علی مرادی مراغهای
🌾سوم شهریور، سالگرد اشغال ایران توسط متفقین است و آغاز گرفتاریهای عدیده، کمبود نان، قحطی، گرسنگی و بیماریهای کشنده مخصوصا تیفوس...!
در میان اینهمه فلاکت و بدبختی، یک مرتبه ۱۲۰هزار آواره لهستانی و جان بدر برده از اردوگاههای سیبری روسیه نیز از راه خزر به انزلی و از عشقآباد وارد مشهد میشوند یعنی مشکلی بزرگتر اضافه میشود بر مشکلات بیشمار ایران اشغال شده! آنچه از پس اینهمه مرگ و مصیبت مانده لبخند زیبای ایرانیان است وقتی هزاران آواره لهستانی پس از تحمل ماهها خشونت روسی در سیبری با آن مواجه میشوند!
البته ما ایرانیان مخصوصا خطه آذربایجان و گیلان با این خشونت روسی آشنا هستیم!
🌾کمی به عقب برگردم: در آغاز جنگ جهانی دوم، استالین و هیتلر، لهستان را بین خود تقسیم میکنند نیروهای دو کشور از غرب و شرق حرکت کرده پس از یک ماه در منطقه بِرسْتْ لیتوفْسکْ به هم میرسند و لهستان از روی نقشه جهان محو میشود! کشتار آغاز و هیتلر میلیونها لهستانی را به کورههای آدمسوزی میفرستد و استالین ابتدا پانزدههزار افسر لهستانی را در جنگل«کاتين» میکشد و سپس، یک میلیون و سیصدهزار زن و مرد و کودک را با قطارهای حمل چارپایان به سیبری گسیل میدارد که پانصدهزار تن از پیران، مخصوصا کودکان، هرگز از آنجا زنده برنگشتند...
🌾اما در میان حیرت همگان، هیتلر به روسیه لشکرکشی کرده تا بیست کیلومتری مسکو پیشروی میکند، اینجاست که استالین از دنیای امپریالیسم سرمایهداری درخواست جبهه مشترک برای مقابله با آلمان کرده و بریتانیا و آمریکا از طریق ایران به کمک روسیه میشتابند و قرار گذاشته میشود لهستانیهای اسیر در سیبری روسیه آزاد کرده و به ایران منتقل شوند. بخشی از آنان، زنان و کودکان بودند و بخشی که توان جنگیدن داشتند آموزش دیده به جبهههای جنگ با آلمان منتقل میشوند. جمعا ۱۲۰ هزار نفر از طریق خزر وارد انزلی میشوند با اوضاعی اسفانگیز، زار و نزار و مریضاحوال...
سالها بعد یکی از آنها -که در آن زمان دختربچهای بوده- برخورد ایرانیان را چنین توصیف میکند:
«ما یک گروه انسانهای درمانده و ضعیف بودیم و از فرط گرسنگی و بیماریهای گوناگون در حال مرگ بودیم در طول سفر، مدام صدای زنگ میآمد و جسدی به دریا انداخته میشد. وقتی به انزلی رسیدیم مردمی دیدیم که به طرف ما آمدند دورمان را گرفتند از حال نزارمان پرسیدند، برایمان لباس و غذا و حتی شیرینی آوردند به ما لبخند زدند برایمان باور کردنی نبود به ما لبخند زدند هرگز نپرسیدند پدر و مادرمان کیستند؛ نپرسیدند اعتقاداتمان و دینمان چیست؟ از کجا آمدهایم؟ فقط احساس کردند که ما به کمکشان نیاز داریم...»
🌾این، زمانیست که خود ایرانیان گرفتار گرسنگیاند! تمام وسایل حمل و نقل و راه آهن اختصاص یافته به کمک رسانی و ارسال مهمات به روسیه و پنج و نیم میلیون تُن مهمات به روسیه منتقل کردهاند و در ایران، کرایه ماشین چنان گران گشته که مردم دوباره به استفاده از چهارپایان روی آوردهاند! قیمت نان ده برابر، قیمت برنج بیست برابر و چاپ مداوم اسکناس و مرض تیفوس که بیداد میکند و بقول هژیر(وزیر کشور) تیفوس(ارمغان لهستانیها) فقط در تهران، ماهانه هزار نفر قربانی میگیرد و صف دراز نانواییها و اعتراض گرسنگان در آذر ۱۳۲۱ و ۲۰ نفر کشته و ۷۰۰ نفر زخمی...
و قوام نخست وزير، در کنفرانسی در حالیکه قرص نانی را روی ميزش گذاشته نشان میدهد و میگوید بزرگترین مشكل من اين است...
اما لبخند ایرانی همچنان به روی مهمانان آواره گشوده است: در تهران برای هزار کودک یتیم لهستانی در دوشانتپه پرورشگاهی ساخته میشود و به «بچههای تهران» معروف میشوند، در باجگیران مشهد، مردمی که خود در فشارند لهستانی ها را بین خودشان تقسیم میکنند هر خانواده ۱۰ الی ۱۵ نفر...
بعدها #کارل_بادر می نویسد:
«بچههايی که با اونيفورمهای لهستانی در خيابانهای لالهزار و اسلامبول قدم میزدند، دختران و پسران پيش آهنگ لهستانی موبور و چشم آبی که در خيابانهای يوسفآباد و چهارباغ و جلفای اصفهان دوران کودکی خود را گذرانده بودند، چه ارمغانی جز مهمان نوازی ايرانی را با خود به وطن بردند؟»
✅هیچ چیز زیباتر از لبخند مهربانی نیست مخصوصا اگر نسبت به کودکانی ابراز گردد که از چنگالهای خشونت و درنده خویی سیبری و از ابلیس جنگ، جان بدر برده باشند...
🎬 پیوست:
مستند مرثیه گمشده
کاری از : زندهیاد #خسرو_سینایی
پ.ن.
🔭 خردسرای فردوسی یزد در این ماه، مجموعهای از آگاهیها در باره رویدادهای شهریور ۱۳۲۰ را از آبشخورهای گوناگون و در قالبهای گوناگون ارایه مینماید.
هرچند بسیار دشوار است ولی تلاش شده تا مطالب دور از هر سویگیری سیاسی و با پرهیز از داوری گزیده و ارائه شوند. داوری با یاران.
به یاری یزدان.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
گفتار چهارم : 💥لبخندِ زیبای ایرانی...
✍️علی مرادی مراغهای
🌾سوم شهریور، سالگرد اشغال ایران توسط متفقین است و آغاز گرفتاریهای عدیده، کمبود نان، قحطی، گرسنگی و بیماریهای کشنده مخصوصا تیفوس...!
در میان اینهمه فلاکت و بدبختی، یک مرتبه ۱۲۰هزار آواره لهستانی و جان بدر برده از اردوگاههای سیبری روسیه نیز از راه خزر به انزلی و از عشقآباد وارد مشهد میشوند یعنی مشکلی بزرگتر اضافه میشود بر مشکلات بیشمار ایران اشغال شده! آنچه از پس اینهمه مرگ و مصیبت مانده لبخند زیبای ایرانیان است وقتی هزاران آواره لهستانی پس از تحمل ماهها خشونت روسی در سیبری با آن مواجه میشوند!
البته ما ایرانیان مخصوصا خطه آذربایجان و گیلان با این خشونت روسی آشنا هستیم!
🌾کمی به عقب برگردم: در آغاز جنگ جهانی دوم، استالین و هیتلر، لهستان را بین خود تقسیم میکنند نیروهای دو کشور از غرب و شرق حرکت کرده پس از یک ماه در منطقه بِرسْتْ لیتوفْسکْ به هم میرسند و لهستان از روی نقشه جهان محو میشود! کشتار آغاز و هیتلر میلیونها لهستانی را به کورههای آدمسوزی میفرستد و استالین ابتدا پانزدههزار افسر لهستانی را در جنگل«کاتين» میکشد و سپس، یک میلیون و سیصدهزار زن و مرد و کودک را با قطارهای حمل چارپایان به سیبری گسیل میدارد که پانصدهزار تن از پیران، مخصوصا کودکان، هرگز از آنجا زنده برنگشتند...
🌾اما در میان حیرت همگان، هیتلر به روسیه لشکرکشی کرده تا بیست کیلومتری مسکو پیشروی میکند، اینجاست که استالین از دنیای امپریالیسم سرمایهداری درخواست جبهه مشترک برای مقابله با آلمان کرده و بریتانیا و آمریکا از طریق ایران به کمک روسیه میشتابند و قرار گذاشته میشود لهستانیهای اسیر در سیبری روسیه آزاد کرده و به ایران منتقل شوند. بخشی از آنان، زنان و کودکان بودند و بخشی که توان جنگیدن داشتند آموزش دیده به جبهههای جنگ با آلمان منتقل میشوند. جمعا ۱۲۰ هزار نفر از طریق خزر وارد انزلی میشوند با اوضاعی اسفانگیز، زار و نزار و مریضاحوال...
سالها بعد یکی از آنها -که در آن زمان دختربچهای بوده- برخورد ایرانیان را چنین توصیف میکند:
«ما یک گروه انسانهای درمانده و ضعیف بودیم و از فرط گرسنگی و بیماریهای گوناگون در حال مرگ بودیم در طول سفر، مدام صدای زنگ میآمد و جسدی به دریا انداخته میشد. وقتی به انزلی رسیدیم مردمی دیدیم که به طرف ما آمدند دورمان را گرفتند از حال نزارمان پرسیدند، برایمان لباس و غذا و حتی شیرینی آوردند به ما لبخند زدند برایمان باور کردنی نبود به ما لبخند زدند هرگز نپرسیدند پدر و مادرمان کیستند؛ نپرسیدند اعتقاداتمان و دینمان چیست؟ از کجا آمدهایم؟ فقط احساس کردند که ما به کمکشان نیاز داریم...»
🌾این، زمانیست که خود ایرانیان گرفتار گرسنگیاند! تمام وسایل حمل و نقل و راه آهن اختصاص یافته به کمک رسانی و ارسال مهمات به روسیه و پنج و نیم میلیون تُن مهمات به روسیه منتقل کردهاند و در ایران، کرایه ماشین چنان گران گشته که مردم دوباره به استفاده از چهارپایان روی آوردهاند! قیمت نان ده برابر، قیمت برنج بیست برابر و چاپ مداوم اسکناس و مرض تیفوس که بیداد میکند و بقول هژیر(وزیر کشور) تیفوس(ارمغان لهستانیها) فقط در تهران، ماهانه هزار نفر قربانی میگیرد و صف دراز نانواییها و اعتراض گرسنگان در آذر ۱۳۲۱ و ۲۰ نفر کشته و ۷۰۰ نفر زخمی...
و قوام نخست وزير، در کنفرانسی در حالیکه قرص نانی را روی ميزش گذاشته نشان میدهد و میگوید بزرگترین مشكل من اين است...
اما لبخند ایرانی همچنان به روی مهمانان آواره گشوده است: در تهران برای هزار کودک یتیم لهستانی در دوشانتپه پرورشگاهی ساخته میشود و به «بچههای تهران» معروف میشوند، در باجگیران مشهد، مردمی که خود در فشارند لهستانی ها را بین خودشان تقسیم میکنند هر خانواده ۱۰ الی ۱۵ نفر...
بعدها #کارل_بادر می نویسد:
«بچههايی که با اونيفورمهای لهستانی در خيابانهای لالهزار و اسلامبول قدم میزدند، دختران و پسران پيش آهنگ لهستانی موبور و چشم آبی که در خيابانهای يوسفآباد و چهارباغ و جلفای اصفهان دوران کودکی خود را گذرانده بودند، چه ارمغانی جز مهمان نوازی ايرانی را با خود به وطن بردند؟»
✅هیچ چیز زیباتر از لبخند مهربانی نیست مخصوصا اگر نسبت به کودکانی ابراز گردد که از چنگالهای خشونت و درنده خویی سیبری و از ابلیس جنگ، جان بدر برده باشند...
🎬 پیوست:
مستند مرثیه گمشده
کاری از : زندهیاد #خسرو_سینایی
پ.ن.
🔭 خردسرای فردوسی یزد در این ماه، مجموعهای از آگاهیها در باره رویدادهای شهریور ۱۳۲۰ را از آبشخورهای گوناگون و در قالبهای گوناگون ارایه مینماید.
هرچند بسیار دشوار است ولی تلاش شده تا مطالب دور از هر سویگیری سیاسی و با پرهیز از داوری گزیده و ارائه شوند. داوری با یاران.
به یاری یزدان.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
Telegram
attach 📎
👌3👍1
#نوای_ماندگار🎼
🎶 دو اجرای بینظیر تنبک
زندهیاد استاد #محمد_اسماعیلی
به بهانه ۴ شهریور زادروز محمد اسماعیلی (۱۳۱۳ -- ۱۴۰۲)
1- تکنوازی تنبک
2- دونوازی همایون با همراهی سنتور #سعید_ثابت
شب آرام
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🎶 دو اجرای بینظیر تنبک
زندهیاد استاد #محمد_اسماعیلی
به بهانه ۴ شهریور زادروز محمد اسماعیلی (۱۳۱۳ -- ۱۴۰۲)
1- تکنوازی تنبک
2- دونوازی همایون با همراهی سنتور #سعید_ثابت
شب آرام
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
❤4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸 پنج شهریور روز بزرگداشت #زکریای_رازی و «روز داروسازی»
👈 زکریای رازی (زاده ۲۵۱ مهشیدی در «ری» -- درگذشته سال ۳۱۳ مهشیدی) همهچیزدان، پزشک، فیلسوف و شیمیدان ایرانی بود.
رازی آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشت و بهعنوان کاشف الکل، جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) و نفت سفید نامور است. وی همچنین دربارهٔ کیهانشناسی، منطق و ریاضیات نیز آثاری دارد.او خود را نسخه اسلامی سقراط در فلسفه و بقراط در پزشکی می دانست.
بهگفتهٔ جرج سارتن، (پدر تاریخ علم) رازی «بزرگترین پزشک ایران در زمان سدههای میانه بود». پرویز اذکایی و جوئل کریمر در کتاب احیای فرهنگی در روزگار آل بویه رازی را شخصیتی دانستهاند که بر چکاد انسانگرایی ایرانی ایستاده است.
👈 زکریای رازی در پایان عمر به گناه باورهایش بارها محاکمه شد.
اندوهبار است که در این محاکمهها چندان کتابهایش بر سرش کوبیده شد که بیناییش را از دست داد و نابینا ازدنیا رفت!!
👈 به پاس کوششهای رازی در داروسازی روز پنجم شهریورماه، روز بزرگداشت رازی و روز داروساز نامگذاری شدهاست.
👈 این روز به همه هممیهنان بویژه داروسازان ارجمند خجستهباد.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
👈 زکریای رازی (زاده ۲۵۱ مهشیدی در «ری» -- درگذشته سال ۳۱۳ مهشیدی) همهچیزدان، پزشک، فیلسوف و شیمیدان ایرانی بود.
رازی آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشت و بهعنوان کاشف الکل، جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) و نفت سفید نامور است. وی همچنین دربارهٔ کیهانشناسی، منطق و ریاضیات نیز آثاری دارد.او خود را نسخه اسلامی سقراط در فلسفه و بقراط در پزشکی می دانست.
بهگفتهٔ جرج سارتن، (پدر تاریخ علم) رازی «بزرگترین پزشک ایران در زمان سدههای میانه بود». پرویز اذکایی و جوئل کریمر در کتاب احیای فرهنگی در روزگار آل بویه رازی را شخصیتی دانستهاند که بر چکاد انسانگرایی ایرانی ایستاده است.
👈 زکریای رازی در پایان عمر به گناه باورهایش بارها محاکمه شد.
اندوهبار است که در این محاکمهها چندان کتابهایش بر سرش کوبیده شد که بیناییش را از دست داد و نابینا ازدنیا رفت!!
👈 به پاس کوششهای رازی در داروسازی روز پنجم شهریورماه، روز بزرگداشت رازی و روز داروساز نامگذاری شدهاست.
👈 این روز به همه هممیهنان بویژه داروسازان ارجمند خجستهباد.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
👏4
📝 تکرارِ پروپاگاندای اشغالکنندگان ایران
✍️ #مهدی_تدینی
در شهریور ۱۳۲۰ متفقین به ایران حمله کردند. در پی حملۀ غافلگیرانۀ متفقین دو درگیری نسبتاً کوچک در شمال و جنوب ایران رخ داد و چند سرباز ایرانی جان باختند. غیر از این موارد، مقاومت چشمگیری صورت نگرفت و متفقین در خاک ایران پیشروی کردند. با اولتیماتوم آنها رضاشاه به نفع ولیعهد کنارهگیری کرد و پس از چند روز از ایران خارج شد.
در اینجا پرسشهایی وجود داره که مسئلۀ تاریخنگاریه. مهمترین پرسش اینه که چرا ارتش مرخص شد. دلایل اینکه مقاومت صورت نگرفت چه بود؟ با حملۀ متفقین شیرازۀ امور از دست دررفت. خود وزارت جنگ سربازان رو مرخص کرده بود و شاه کفیل وزارت جنگ، احمد نخجوان، رو زندانی کرده بود (از شدت خشم به روایتی قصد داشت او را در دربار بکشه). در هر حال در اون روزها، حتی نگهبانان کاخ شاه هم پستشون رو ترک کرده بودند. همۀ اینها پرسشهای تاریخی مهمیه که طبعاً باید پاسخهای دقیقی هم بهشون داد. اما مسئلهای که میخوام بگم چیز دیگهست که ربطی به «وقایعنگاری» نداره.
بهانۀ متفقین برای حمله به ایران واهی بود. چیزی که متفقین از ایران میخواستند این بود که ایران عملاً بیطرفی رو کنار بگذاره. اما در یکی دو سال اول جنگ جهانی هیچچیز معلوم نبود و حفظ بیطرفی دستکم در اون سالها گزینۀ معقولی بود. ضمن اینکه همون شوروی و بریتانیا که از حضور شماری آلمانی در ایران ناراحت بودند، تا آستانۀ جنگ جهانی هم با آلمان روابط گسترده داشتند و هم بسیار به هیتلر امتیاز میدادند. مگه خود شوروی شب آغاز جنگ جهانی با آلمان پیمان نبسته بود؟ مگه لهستان رو بین خودشون تقسیم نکرده بودند؟ مگه غیر از اینه که بریتانیا در قالب سیاست مماشات (appeasement policy) انواع امتیازات رو به هیتلر داده بود؟ یک کشور ضعیف جهانسومی که تازه داره از خواب و ویرانی چندصدساله کمر راست میکنه، در بازی قدرت بزرگان چهکار باید بکنه؟ بیطرفی در جنگی که طرف پیروز اصلاً معلوم نبود، نامعقول بود؟ اما چیزی که بریتانیا از ایران میخواست این بود که ایران بیطرفی رو کنار بذاره.
این هم که فرض کنیم شاه ته دلش تمایلاتی به آلمان داشت، حرف پیشپاافتادهایه. عموم ایرانیها تمایل به آلمان داشتند! کشوری که بیش از صد سال گرفتار روس و انگلیس بود، بدیهی بود ته دلش آلماندوست باشه، به خصوص وقتی فکر میکرد قدرت گرفتن آلمان، باعث میشه دم انگلیس در جهان و به خصوص در خاورمیانه قیچی بشه. همۀ اینها بدیهیاته! دستکم داشتن چنین افکاری، از نشانههای حماقت و اشتباه نبود.
اینجاست که باید با کمال تأسف گفت که پروپاگاندای اشغالکنندگان ایران از بعد از شهریور بیست در دهان بسیاری از ایرانیان هم افتاد و گفتند دلیل حملۀ متفقین سیاست آلماندوستی ایران بوده. این شرمآور و ناراحتکنندهست که ما حرف کسانی رو بزنیم که خاکمون رو ناجوانمردانه و بیدلیل اشغال کردند. دلیل اشغال ایران رابطۀ ایران و آلمان نبود! بلکه زیادهخواهی متفقین بود. اینکه کسی حرف متفقین رو تکرار کنه، حرف همون کسانی رو تکرار که به خاکش تجاوز کردند و برای این تجاوز دروغی سرودند.
اما قضیه وقتی عجیبتر میشه که از جمله کسانی این دروغ متفقین رو تکرار میکردند و میکنند که معتقدند مصدق کار خوبی کرد هیچ سازشی با انگلستان نکرد. دقت کنید تا عمق تناقض رو درک کنید:
دقیقاً همون کسانی که معتقدند مصدق سال ۳۲ خوب کاری کرد که سر قضیۀ نفت زیر بار فشار انگلیس نرفت، میگن ده دوازه سال قبلش رضاشاه با شروع جنگ باید برای اینکه انگلیس ناراحت نشه مطابق میل انگلیس رفتار میکرد! یعنی سر قضیۀ نفت مصدق خوب کاری کرد که زیر بار هیچ سازشی نرفت، اما رضاشاه بد کاری کرد که سریع نپرید در طرف انگلیس! به این میگن استاندارد دوگانه!
همینها میگن چرا ارتش رضاشاه در برابر متفقین مقاومت نکرد. حقیقتاً پیشنهاد میکنم صریح جواب بدید که با توجه به اینکه قضیه برای شوروی و انگلیس مرگ و زندگی بود ــ و آمریکا رو هم پشتشون داشتند ــ اگر ایران مقاومت میکرد، چی میشد؟ صادق باشید و بگید چی میشد! بگید چقدر کشته میدادیم! چقدر ویران میشدیم؟ و آیا امیدی به پیروزی بود؟ یا نه! آخرش ویرانی و اشغال خصمانه و نهایتاً پارهپارهشدن ایران بود؟ اگر ایران تا آخرین قطرۀ خون مقاومت میکرد، علاوه بر نابودی و کشتار، آیا فروغی میتونست آخر همون سالِ ۱۳۲۰ اون پیمان رو با متفقین رو امضا کنه؟ و آیا بدون اون پیمان، میشد آذربایجان رو از شوروی پس گرفت؟ ایراندوستیتون این مدلیه؟ به نام ایران انصاف پیشه کنید و به خاطر انگیزههای سیاسی حقیقت رو سلاخی نکنید. ارزشش رو نداره.
برای توضیح بیشتر میتونید این دو پست رو بخونید:
«رضاشاه و بیطرفی در جنگ»
«رضاشاه و معضل ظهور هیتلر»
🛫 @Garajetadayoni | گاراژ
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
✍️ #مهدی_تدینی
در شهریور ۱۳۲۰ متفقین به ایران حمله کردند. در پی حملۀ غافلگیرانۀ متفقین دو درگیری نسبتاً کوچک در شمال و جنوب ایران رخ داد و چند سرباز ایرانی جان باختند. غیر از این موارد، مقاومت چشمگیری صورت نگرفت و متفقین در خاک ایران پیشروی کردند. با اولتیماتوم آنها رضاشاه به نفع ولیعهد کنارهگیری کرد و پس از چند روز از ایران خارج شد.
در اینجا پرسشهایی وجود داره که مسئلۀ تاریخنگاریه. مهمترین پرسش اینه که چرا ارتش مرخص شد. دلایل اینکه مقاومت صورت نگرفت چه بود؟ با حملۀ متفقین شیرازۀ امور از دست دررفت. خود وزارت جنگ سربازان رو مرخص کرده بود و شاه کفیل وزارت جنگ، احمد نخجوان، رو زندانی کرده بود (از شدت خشم به روایتی قصد داشت او را در دربار بکشه). در هر حال در اون روزها، حتی نگهبانان کاخ شاه هم پستشون رو ترک کرده بودند. همۀ اینها پرسشهای تاریخی مهمیه که طبعاً باید پاسخهای دقیقی هم بهشون داد. اما مسئلهای که میخوام بگم چیز دیگهست که ربطی به «وقایعنگاری» نداره.
بهانۀ متفقین برای حمله به ایران واهی بود. چیزی که متفقین از ایران میخواستند این بود که ایران عملاً بیطرفی رو کنار بگذاره. اما در یکی دو سال اول جنگ جهانی هیچچیز معلوم نبود و حفظ بیطرفی دستکم در اون سالها گزینۀ معقولی بود. ضمن اینکه همون شوروی و بریتانیا که از حضور شماری آلمانی در ایران ناراحت بودند، تا آستانۀ جنگ جهانی هم با آلمان روابط گسترده داشتند و هم بسیار به هیتلر امتیاز میدادند. مگه خود شوروی شب آغاز جنگ جهانی با آلمان پیمان نبسته بود؟ مگه لهستان رو بین خودشون تقسیم نکرده بودند؟ مگه غیر از اینه که بریتانیا در قالب سیاست مماشات (appeasement policy) انواع امتیازات رو به هیتلر داده بود؟ یک کشور ضعیف جهانسومی که تازه داره از خواب و ویرانی چندصدساله کمر راست میکنه، در بازی قدرت بزرگان چهکار باید بکنه؟ بیطرفی در جنگی که طرف پیروز اصلاً معلوم نبود، نامعقول بود؟ اما چیزی که بریتانیا از ایران میخواست این بود که ایران بیطرفی رو کنار بذاره.
این هم که فرض کنیم شاه ته دلش تمایلاتی به آلمان داشت، حرف پیشپاافتادهایه. عموم ایرانیها تمایل به آلمان داشتند! کشوری که بیش از صد سال گرفتار روس و انگلیس بود، بدیهی بود ته دلش آلماندوست باشه، به خصوص وقتی فکر میکرد قدرت گرفتن آلمان، باعث میشه دم انگلیس در جهان و به خصوص در خاورمیانه قیچی بشه. همۀ اینها بدیهیاته! دستکم داشتن چنین افکاری، از نشانههای حماقت و اشتباه نبود.
اینجاست که باید با کمال تأسف گفت که پروپاگاندای اشغالکنندگان ایران از بعد از شهریور بیست در دهان بسیاری از ایرانیان هم افتاد و گفتند دلیل حملۀ متفقین سیاست آلماندوستی ایران بوده. این شرمآور و ناراحتکنندهست که ما حرف کسانی رو بزنیم که خاکمون رو ناجوانمردانه و بیدلیل اشغال کردند. دلیل اشغال ایران رابطۀ ایران و آلمان نبود! بلکه زیادهخواهی متفقین بود. اینکه کسی حرف متفقین رو تکرار کنه، حرف همون کسانی رو تکرار که به خاکش تجاوز کردند و برای این تجاوز دروغی سرودند.
اما قضیه وقتی عجیبتر میشه که از جمله کسانی این دروغ متفقین رو تکرار میکردند و میکنند که معتقدند مصدق کار خوبی کرد هیچ سازشی با انگلستان نکرد. دقت کنید تا عمق تناقض رو درک کنید:
دقیقاً همون کسانی که معتقدند مصدق سال ۳۲ خوب کاری کرد که سر قضیۀ نفت زیر بار فشار انگلیس نرفت، میگن ده دوازه سال قبلش رضاشاه با شروع جنگ باید برای اینکه انگلیس ناراحت نشه مطابق میل انگلیس رفتار میکرد! یعنی سر قضیۀ نفت مصدق خوب کاری کرد که زیر بار هیچ سازشی نرفت، اما رضاشاه بد کاری کرد که سریع نپرید در طرف انگلیس! به این میگن استاندارد دوگانه!
همینها میگن چرا ارتش رضاشاه در برابر متفقین مقاومت نکرد. حقیقتاً پیشنهاد میکنم صریح جواب بدید که با توجه به اینکه قضیه برای شوروی و انگلیس مرگ و زندگی بود ــ و آمریکا رو هم پشتشون داشتند ــ اگر ایران مقاومت میکرد، چی میشد؟ صادق باشید و بگید چی میشد! بگید چقدر کشته میدادیم! چقدر ویران میشدیم؟ و آیا امیدی به پیروزی بود؟ یا نه! آخرش ویرانی و اشغال خصمانه و نهایتاً پارهپارهشدن ایران بود؟ اگر ایران تا آخرین قطرۀ خون مقاومت میکرد، علاوه بر نابودی و کشتار، آیا فروغی میتونست آخر همون سالِ ۱۳۲۰ اون پیمان رو با متفقین رو امضا کنه؟ و آیا بدون اون پیمان، میشد آذربایجان رو از شوروی پس گرفت؟ ایراندوستیتون این مدلیه؟ به نام ایران انصاف پیشه کنید و به خاطر انگیزههای سیاسی حقیقت رو سلاخی نکنید. ارزشش رو نداره.
برای توضیح بیشتر میتونید این دو پست رو بخونید:
«رضاشاه و بیطرفی در جنگ»
«رضاشاه و معضل ظهور هیتلر»
🛫 @Garajetadayoni | گاراژ
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
👌4👍3