tgoop.com/Minavash/1317
Last Update:
📘پیر پرنیاناندیش
📝میلاد عظیمی - عاطفه طیه
کتاب «پیر پرنیاناندیش»، ماحصل مصاحبت چندصد ساعتۀ میلاد عظیمی و عاطفه طَیِّه با هوشنگ ابتهاج است. گفتوگویی که از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۱ ادامه داشته است. پیر پرنیاناندیش بااینکه ما را با افکار و اندیشههای ابتهاج آشنا میکند، اما دربرگیرندۀ همۀ صحبتهای او نیست؛ چراکه به گفتۀ نویسندگان آن، کتاب پیش روی ما چنین اقتضایی ندارد و روزگار و مصلحتسنجیهای ما و سایه هم چنان مجالی نمیدهد (عظیمی و طیّه، ۱۳۹۱: ۱/ ۳۷).
امیرهوشنگ ابتهاج، متخلص به سایه، در سال ۱۳۰۶ در محلۀ استادسرای رشت بهدنیا آمد (همان: ۱/ ۳). به زور تا کلاس یازدهم دبیرستان تحصیل میکند و دروس آموزشوپرورش را پرتوپلاهایی میشمرد که دوست نداشته است آنها را بخواند (همان: ۱/ ۵۱). چنانکه خود را کتابخوان معرفی کرده و اذعان میکند که در یازده سالگی کتاب تمدن اسلام و عربِ گوستاو لوبون، دربارۀ پیامبر اسلام، را خوانده است و از آن بسیار لذت برده است. علی بن ابیطالب را هم بسیار دوست دارد و او را صاحب ویژگیهایی چون پهلوانی، مهربانی و عدالت میداند و باآنکه گویی همچنان پایبند به افکار سوسیالیستی است و آن را کماکان بهترین راه ممکن میشمرد، پیرامون کتابهای نوشته شده دربارۀ امام اول شیعیان و نهجالبلاغۀ منتسب به او میگوید:
هرجا هر چیزی دربارۀ حضرت علی پیدا کردم خوندم... [نهجالبلاغه را] هزاربار و با ترجمههای مختلف. خیلی از این کتاب خوشم میاومد... خیلی کتاب عجیبیه؛ پره از حرفهای درخشان عدالتخواهانه... چقدر هم مطالب شاعرانه توش هست (همان: ۱/ ۲۰)!
امیرهوشنگ ابتهاج در ادامۀ این گفتوگو اذعان میکند بااینکه در کارهای مختلفی سرک کشیده است، اما هیچگاه سه هنرِ نوازندگی، شنا و رانندگی را یاد نگرفته است. او از نیاموختن موسیقی، بسیار پشیمان بوده و متذکر شده است که باید بهجای شعر سمت موسیقی میرفتم. واقعاً موسیقی را بیشتر از شعر دوست دارم (همان: ۱/ ۲۲-۲۳). و این تکریم و تعظیم موسیقی از جانب کسی است که در سنّ هجده نوزده سالگی به موسیقی شعر تسلّط داشته است تا آنجا که برخی از اشعار محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار، را تصحیح میکرده است (همان: ۱/ ۱۰۱-۱۰۲).
سایه در سال ۱۳۶۲ به زندان افتاد و همسر ارمنی او، آلما، به کلنِ آلمان مهاجرت کرد (همان: ۱/ ۳۳۴). سایه ظاهراً با نامۀ شهریار به سید علی خامنهای، که در آن نوشته بود وقتی شما سایه را زندانی کردید فرشتهها بر عرش الهی گریه میکنند، در اردیبهشت ۱۳۶۳ آزاد شد (همان: ۱/ ۳۰۸) و به آلمان رفت. بااینکه ابتهاج در این شهر تنهاست، درآمد زندگیاش متوسط است و نشانهای از دلبستگی وی به آلمان هم دیده نمیشود، اما او عملاً بازگشت خود به ایران را غیرممکن میداند (همان: ۱/ ۳۳۹ الی۳۴۲).
در پیر پرنیاناندیش، همواره شاهد سرازیر شدن اشکها و احترام ویژۀ سایه نسبت به دوست صمیمیاش، مرتضی کیوان، هستیم. دوستی که سایه پس از اعدام او در سال ۱۳۳۳، رباعیِ «ای آتش افسردۀ افروختنی» را سرود و تا بیستوپنج سال بعد، یعنی تا سرودن شعر «کیوان ستاره بود»، دیگر شعری نسرود. هرچند او علت این کار را عدمِتکرار و نارسایی شعرش میداند (همان: ۱/ ۲۲۲-۲۲۳).
هوشنگ ابتهاج پیرامون دیگر دوستان و نزدیکان خود نیز میگوید:
یکی از گلایههای همیشگی آلما به من اینه که چرا محبتم رو به زبون نمیآرم. من تا حالا به آلما نگفتم دوستت دارم برای اینکه گفتن این جمله برام بوی حقهبازی میده... آلما اگه به من میگفت بمیر، میمردم؛ یعنی فراتر از حدّ دوست داشتن. حالا چه لزومی داره به زبون بیارم (همان: ۱/ ۳۲۹)؟
به نظرم صادق هدایت یه بیمار روانی بود که قلم خیلی خوب و درخشانی داشت (همان: ۱/ ۳۹۷). تو کارهای صادق هدایت، بوف کور، یه چیز دیگه است؛ با همۀ پیچیدگی و ابهامش زیباست. خیلی زیباست (همان: ۱/ ۳۹۸). ترانههای خیامِ هدایت هنوز برای ملاکِ خیامه، بیشک کارش از محمدعلی فروغی بهتره (همان: ۱/ ۳۹۸-۳۹۹). هدایت آدم بداخلاقی بود. بد زبان (همان: ۱/ ۳۹۹). حرف معمولش فحشهای مستهجن و چارواداری بود (همان: ۱/ ۴۰۰).
https://www.tgoop.com/Minavash
BY میناوش

Share with your friend now:
tgoop.com/Minavash/1317