tgoop.com/JavadTaba/251
Last Update:
جلال آل احمد و دانشگاه
جواد طباطبایی
دانشگاه در ایران به ضرورتی تأسیس شد. اگر بخواهم از تعبیری که جلال آل احمد، در غربزدگی درباره دوره ای از تاریخ معاصر ایران به کار برده استفاده کنم میتوانم گفت که خاستگاه این ضرورت تکوین نطفه آگاهی از پایداری در برابر خطر نزدیک برافراشته شدن پرچم استیلای غرب» - و نه غربزدگی» به خلاف آن چه آل احمد گمان کرده بود - «بر بام ایرانی بود که از سده هایی پیش از آن از اندیشیدن بازایستاده بود. آل احمد اهل سیاست از نوع بسیار مبتذل آن بود یعنی «سیاست» او نوعی از سیاست زدگی جهان سومی آن بود به قول سید احمد فردید، مندرج در تحت «فلک زدگی» و از این رو هیچ نمی گفت که سیاست زدگی فلک زده را در آن نیآمیخته باشد. ارزیابی او نیز درباره دانشگاه - به عنوان کسی که دانشگاه نرفته بود - نمی توانست مشوب به این سیاست زدگی نباشد. شیشه كبود ایدئولوژی او اجازه نمیداد که بداند دانشگاه در ایران به ضرورتی تأسیس شد و کوشش برای فهم این ضرورت است که می تواند پرتوی بر زوایای تاریک آن بیفکند نیازی به گفتن نیست که کسی که جز «تئوری توطئه» نخوانده باشد نمیتواند معنا و منطق چنین ضرورتی» را دریابد.
این «تئوری توطئه» و نظریه های دیگر از این قبیل از امپریالیسم تا غربزدگی و شرق شناسی به رغم دلالتی که میتوانند بر وجهی یا وجوهی از واقعیت ها داشته باشند نظریه هایی از سنخ «فلک زدگی» اقوامی است که در دوره ای از تاریخ خود به قول توکویل، «عزم جزم کرده اند عقب مانده بمانند و میمانند آل احمدها و ادوارد سعیدها «نظریه پردازان» همین «عزم جزم» به نفهمیدن منطق «ضرورتی» بودند که ما را وادار می کرد به کوششی پرمخاطره برای فهم منطق استیلای غرب دست بزنیم تا «پرچم
استیلای غرب بر بام خانه ما برافراشته نگردد اما سیاست زدگی آل احمد مانع از آن بود که بتواند تمایز میان منطق پایداری در برابر استیلای غرب و منطق «عزم جزم» به عقب ماندگی به بهانه غربزدگی را در یابد. آل احمد از غرب چیزی جز ظواهر آن - که به قول او همان قرطی بازی باشد - نمی دانست و برای آن دانسته های خود «نظریه هایی سخیف می بافت، اما چون آن نوع روشنفکری در دهه چهل خورشیدی، از سنخ «دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریای شعر و ادب مبتذل بود کسی جرئت نمی کرد اگر در خانه کسی بود، به مخالفت با یاوه های آن روشنفکری قد علم کند. اگر آل احمد به جای «نظریه پردازی درباره غربزدگی اندکی از مقدمات علم و فکر اروپایی یاد گرفته بود به عنوان مثال چیزهایی درباره تاریخ نویسی اروپایی فرا گرفته بود میتوانست بداند که رجل سیاسی، تاریخ نویس و نظریه پرداز اندیشه سیاسی یونانی سدۀ دوم پیش از میلاد، #پولوبییوس در تواریخ گفته بود که از میان عوامل دوگانه زوال تمدن ها - درونی و بیرونی عامل درونی اهمیت بیشتری دارد زیرا عامل بیرونی نیز در صورتی میتواند کارگر باشد که عامل درونی تأثیر آن را ممکن سازد.
این نکته پراهمیتی بود که تاریخ نویسی اروپایی از همان آغاز، از آن آگاهی پیدا کرده بود و از این رو پیوسته جایگاه «ضرورتها را می دانست و به نوعی تاریخ ضرورتها بود گفتم که دانشگاه، در ایران به ضرورتی تأسیس شد و نمی توان در بی اعتنایی به منطق این ضرورت درباره این دانشگاه سخنی جدی گفت اگر اینک این منطق ضرورتها را به محک نظر پولوبییوس درباره دو عامل درونی و بیرونی انحطاط و زوال تمدن ها بزنم می توانم گفت که ضرورت تأسیس دانشگاه بیشتر از آن که ناشی از عامل بیرونی استیلای غربزدگی باشد عاملی درونی داشت و آن همانا تصلب نظام علمی حوزه های علمیه به عنوان تنها نهاد متولی علم در ایران بود که از سده هایی پیش از آن که در عصر ناصری گروهی از اهل نظر از نوع جدیدی پیدا شوند که از آن پس روشنفکران نامیده شدند، علم در آنها تعطیل شده بود اما تکوین آگاهی از این تعطیلی مزمن نیز با امکانات حوزه ها ممکن نمی شد.
ملاحظاتی درباره دانشگاه، مینوی خرد
#آل_احمد
#دانشگاه
@Javadtaba 🌲
BY سرو ایرانشهر🌲بایگانی طباطبایی
Share with your friend now:
tgoop.com/JavadTaba/251