tgoop.com/JavadTaba/203
Last Update:
نقد مارکس بر قانون ممیزی مطبوعات پروس
از درسگفتارهای مارکس
قانون ممیزی بیش از انکه ناظر بر اعمال باشد ناظر بر افکار است. در حالیکه ممیزی جلو عمل را نمیگیرد بلکه جلوی فکر را میگیرد چون هیچ قانونی نگفته که اندیشه مغایر قانون است.
قانون برای صیانت از حقوق شهروندان است. وقتی شما برای افکار قانون وضع میکنید معنایش این است که شما دولت یک حزب خاصی هستید و قانون می گذارید برای یک حزبی و به ضرر یک حزب دیگر.
پس شما دولت شهروندان نیستید بلکه دولت حزب هستید زیرا برای حزب خود قانون میگذارید تا عمل حزب دیگری را محدود کنید. قانون برای فکر، قانون به نفع یک حزب و به ضرر دیگری است.
هر قانونی که به نفع گروهی باشد برابری شهروندان در مقابل قانون را از بین می برد زیرا به یک حزب امتیازاتی میدهد که به حزب دیگر نداده. در حالیکه اصل بر برابری افراد مقابل قانون است. چنین قانونی به جای اینکه شهروندان را متحد کند، موجب انشعاب در بین آنها میشود و هر قانون که موجب انشعاب شود قانونی ارتجاعی است. زیرا چنین قانونهایی، قانون نیستند بلکه امتیاز هستند. ولی کار دولت و قانون این است که شهروندان جامعه مدنی را که در انجا متشتت اند و دنبال منافع خودشان هستند، در یک ساحت دیگری متحد کند.(همانطور که هگل گفته بود) جامعه مدنی است که در آن اتحادیه های صنفی و اصناف مختلف وجود دارد و آنجا مرکز مبارزه پیکار طبقانی است اما هیچ دولتی نمی تواند به پیکار دامن بزند زیرا دولت جایی است که «متحد» میکند و سعی دارد تنش های پایین تر از خودش را بگیرد و مردم را متحد کند و در نهایت اتحاد ملی را ایجاد کند و کار دولت اشراف بر این وحدت ملی است. اما دولتی که برای فرد قانون نمیگذارد بلکه برای حزب قانون می گذارد، این دولت انشعاب ایجاد میکند. چون قانون ناظر بر حقوق افراد است و نه امتیاز. اما چنین قانونی (قانون ممیزی مطبوعات پروس) امتیاز به انها میدهد. ولی در اصل قانون امتیاز نمیدهد بلکه حق و تکلیف را روشن میکند و انفاقا حکومت قانون امده تا جلوی امتیاز اشراف، زورگویان و... را در عصر پیشاقانون بگیرد. قانون حقوق را مشخص میکند و آن را اعمال میکند بنابراین امتیازها را لغو میکند.
حقوق فرد قوی و فرد ضعیف در برابر قاضی باید یکسان باشد در اینجا قانون امتیاز قوی یا ثروتمند بودن را از فرد میگیرد. مارکس میگوید قانون شما همه این اشکالات را در خود دارد.
همانطور که می بینید، معنی نقادی همین است. مارکس یک قانون جزیی و خاص را می گیرد، اما نشان میدهد که ما وقتی نقد میکنیم، از انجاست که در واقع همه اموری را که در یک جامعه جاری است در یک قانون خاص نمایان میشود. پس مارکس از یک جای کوچک شروع میکند و به تدریج نشان میدهد که اساس سلطنت آلمان ۱۸۴۲ ایراد دارد.
https://www.tgoop.com/JavadTaba/80
BY سرو ایرانشهر🌲بایگانی طباطبایی
Share with your friend now:
tgoop.com/JavadTaba/203