tgoop.com/JavadTaba/173
Last Update:
نقد طباطبایی بر رساله ناسیونالیسم و انقلاب از داوری اردکانی-بخش یک
من تصور پیچیده ای از واقعیت ایران دارم و کوشش میکنم با جستجوی در منابع تاریخی و تدوین نظریه ای برای آن پیچیدگی ها راهی به سوی فهمی متفاوت از ایران باز کنم برای این که بهانه ای به دست مدعیان که گمان نمیکنم هیچ گوشه ای از این کشور از شبح آنان خالی باشد نداده باشم که هر طرح پرسشی را ادعایی می فهمند و اخلاق می بافند. پیش از هر چیز باید بگویم آنچه من اینجا می آورم شهودی است که از دهه های پیش از پرسه زدنهای در تاریخ و تاریخ اندیشیدن در ایران پیدا کرده و در سالهای طولانی آن شهود نخستین را به محک مواد تاریخ و تاریخ اندیشه در اروپا نیز زده ام که از دورهٔ یونانی تاکنون همچون افقی گریزناپذیر در برابر ما وجود داشته است.
اگر اشاره من به خلاف آمد عادت بودن بسیاری از نمودهای تاریخ و تاریخ اندیشیدن وجهی داشته باشد و بتوان مواد لازم برای توضیح آن را فراهم آورد و نظریه ای برای آن تدوین کرد باید بتوان ایران را از میدان جاذبهٔ بیشتر پژوهشهایی که بیگانگان و ایرانیان از سدهای پیش دربارهٔ آن عرضه کرده اند رها کرد این امر به گونه ای که در دفتر جداگانه ای با عنوان ملاحظات دربارۀ دانشگاه گفته ام در صورتی ممکن میتوانست باشد که در علوم انسانی و اجتماعی، موضوع دانشگاه ایران ایرانشهر باشد، نه اینکه عمده ترین وظیفه دانشگاه از محدوده پخش فرآوردههای دانشگاه های غربی فراتر نرود. توزیعی که در دهه های اخیر به فرآورده های کم اهمیت دانشگاه امریکایی فروکاسته شده است.
چنانکه پیشتر نیز گفتم تاریخ نویسی جدید ایران با گرته برداری از تاریخ نویسی اروپایی آغاز شد و کمابیش ناسیونالیستی ماند. این موج نخست تاریخ نویسی جدید ایرانی که مهمترین کانون آن دانشگاه مادر و از آن پس نیز دانشگاههای برخی از شهرستانها بود، دستاورد مهمی نداشت و اگر از برخی از پژوهشهای استثنایی صرف نظر کنیم میتوان گفت هنوز تصوری از دانشگاهی که بتواند متولی همۀ پژوهشهای همه مباحث مربوط به تاریخ و تاریخ اندیشیدن ایرانی باشد پیدا نکرده ایم.
یکی از پیآمدهای وضع کنونی چنانکه از اشاره های گذشته به نوشته های برخی از روشنفکر دانشگاهیان میتوان دریافت پیکاری است که در قلمرو پژوهشهای ایرانی به اندیشیدن ایرانشهری تحمیل شده است.
اگر از دیدگاههای جهان وطنی یک سدهٔ اخیر صرف نظر کنیم که به طور عمده جریانهای چپ وابسته به قدرتهای بیگانه و هواداران آن بودند میتوان گفت که در همین دوره صاحبان دو نظر متعارض عمده اما به یکسان ایدئولوژیکی کوشش کرده اند روایتی کلان از تاریخ و تاریخ اندیشیدن ایران عرضه کنند در توضیح دیدگاه رضا داوری دیدیم که او به عنوان یکی از سخنگویان «دردِ دین» بر آن بود که ملت در تحقق تاریخی آن و نه به معنای مردم امری است که بالذات در مقابل دین قرار میگیرد نه اینکه در یکجا در مقابل دین باشد و در جای دیگر دیانت را تقویت کند.
البته هم او در ادامه مطلب و در جاهای دیگری به رغم اعتقاد به تقابل بالذات ديانت و ملیت افزوده است که در دوره هایی از تاریخ ایران ملّیت نه فقط در مقابل دین قرار نگرفته است بلکه در کنار دین هم بوده است توضیح بعدی او به سبب خلط در نظام مفاهیمی که در نوشته او وجود داشته و پیشتر به برخی از این خلط مباحث اشاره کرده ام موضوع بحث کنونی من نیست اما موضع درد «دین داوری همانا پاسخ سنگ انداز به کلوخ اندازان موج نخست روشنفکری امثال آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی است که مقدمات تدوین نظریه ای ناسیونالیستی از تاریخ و تاریخ اندیشیدن ایران را فراهم آوردند این پیکار میان دو گروهی که می توان آن دو را هواداران «درد دین» و «درد ملت» خواند دو سه دههای پیش از پیروزی جنبش مشروطه خواهی مردم ایران آغاز شد و با انقلاب اسلامی و حتی پس از آن ادامه پیدا کرد و چنین می نماید که تا زمانی که دریافت نوائینی از تاریخ و تاریخ اندیشیدن ایران به عنوان ایرانشهر نداشته باشیم این پیکار ادامه پیدا کند.
ادامه دارد...
منبع: کتاب ملت، دولت و حکومت قانون
@JavadTaba 🌲
BY سرو ایرانشهر🌲بایگانی طباطبایی
Share with your friend now:
tgoop.com/JavadTaba/173