Telegram Web
▫️موره ملی ایران در #جنگ_دوازده‌روزه بیش از ۳ هزار شئ را از ویترین‌ها جمع‌آوری و به مخازن امن منتقل کرد. حدود ۱۰۰ شئ حجیم و بزرگ نیز که انتقال شتابان آنها در شرایط جنگی یا ممکن نبود یا آسیب‌زا بود، به شیوه استاندارد محفوظ نگه داشته شدند؛ مانند مجسمه داریوش که برای جلوگیری از آسیب‌های احتمالی با عایق ضدحرارت و گونی‌های شن محافظت شده است.

#پاس_میراث
@Jaryaann
▫️پرتره روانی یک آتش‌بس

این آتش‌بس، نه فقط یک وضعیت نظامی و سیاسی که نوعی بلاتکلیفی روانشناختی و وجودی است. چیزهایی از دست رفته‌اند و چیزهایی بالقوه در خطر از دست رفتن‌اند. امید هم بلاتکلیف است. جایی هستیم که نمی‌توانیم همه امکانات روانمان را برای پذیرش از دست‌رفته‌ها به کار بگیریم و سوگواری کنیم چون‌‌ نمی‌دانیم آنچه هست، باقی می‌ماند یا نه و مجبوریم‌ همزمان حواس‌جمع و مراقب آن‌ها هم باشیم.‌ همینطور هم نمی‌توانیم از امید به بهبود آینده برای هضم آنچه رخ‌داده، کمک بگیریم.

خلاصه اینکه نمی‌دانیم باید تسکین پیدا کنیم یا باید آماده فاجعه بعدی باشیم. درگیرِ فقدانی مبهم، بلاتکلیفی‌ای کشدار و رنجی بی‌معنا هستیم. نتیجه‌اش برای خیلی از ما می‌شود فرسودگی روانی. به گونه‌ای که حتی ممکن است بخواهیم ویرانی اتفاق بیفتد امّا ما را از این بلاتکلیفی دردناک رها کند. آن‌وقت شاید سوگواریمان آغاز شد و حتی با درد آرام‌ گرفتیم.

نتیجه این وضعیت برای بعضی از ما می‌شود نوعی کرختی هیجانی. انگار فتیله احساسات را پایین می‌کشیم تا حس نکنیم و بتوانیم این تعلیق را تاب بیاوریم. بعضی‌هایمان به قاطعیت‌های بی‌دلیل می‌چسبیم: "قطعاً دوباره جنگ میشه" یا "تموم شد. دیگه دلیلی برای جنگ نیست"، "همه چیز به طرز عجیبی خوب میشه". بعضی‌هایمان درگیر خشم‌های جابجاشده می‌شویم و خشمِ ناشی از این بلاتکلیفی و ناامنی را بر سر خودمان یا اطرافیانمان خالی می‌کنیم. بعضی‌هایمان مدام تصمیمات کوچک و بزرگ می‌گیریم تا شاید خودمان را مصون کنیم امّا گاهی مضطرب‌تر می‌شویم. و بعضی‌هایمان هم بی‌اندازه کم‌طاقت می‌شویم؛ روانمان در پس‌زمینه با این وضعیت درگیر است و دیگر رمقی برایش نمی‌ماند و با هر چیزی لب‌ریز می‌شود.

خلاصه اینکه جای پیچیده‌ای ایستاده‌ایم‌ و باید با هم راه‌های زندگی در این شرایط را یاد بگیریم. بالاخره که می‌گذرد.

✍🏼 #محمود_مقدسی
🔗 تجربه بودن
#جنگ_دوازده‌روزه
@Jaryaann
▪️ساماندهی وضعیت پناهندگان و مهاجران در کشور، به‌ویژه افرادی که در دو، سه سال اخیر و بدون مدارک شناسایی وارد ایران شده‌اند، بدیهی‌ترین ضرورت است. هیچ کشوری مرزهای خود را بی محابا و بدون و حساب و کتاب باز نمی‌گذارد و عوامل این ورود بی‌رویه و بی‌قاعده در سه سال گذشته باید پاسخگوی آسیبی که به کشور زده‌اند باشند. اما جریان رسانه‌ای مشکوکی از دو سال پیش به دنبال ایجاد موج افغان‌هراسی در کشور است و حضور افغان‌ها را تهدید و عامل مهم گرفتاری‌های ایرانیان نشان می‌دهد و شوربختانه در این راه تا حدی موفق نیز بوده است.

در این روزها نیز تقلیل زمینه‌های حمله اخیر به کشور به جاسوسی افغان‌ها به نظر بیشتر منحرف کردن اذهان از حقیقت بزرگتر و عوامل اصلی احاطه اطلاعاتی اسرائیل بر کشور است. گیریم که یک یا دو هزار نفر از اتباع کشور همسایه در حملهٔ اخیر، آگاهانه یا ناآگاهانه مشارکت داشتند؛ اولاً نسبت این تعداد به چند میلیون افغانستانی حاضر در ایران چند است؟ ثانیاً آیا این افراد کوچکترین دسترسی‌ای به اطلاعات حساس نظامی و امنیتی کشور داشته‌اند؟

نباید با #تعمیم_شتاب‌زده حکم‌هایی کلی و ناروا در مورد میلیون‌ها نفر صادر کرد؛ بسیاری از افغانستانی‌ها در ایران بالیده و درس خوانده‌اند، بسیاری‌شان انسان‌های شریفی‌اند، بسیاری‌شان به ایران و ایرانیان دلبستگی دارند و بسیاری‌شان با وجود تمام محدودیت‌ها و سختی‌ها، در زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در کشور ‌نقش‌آفرین‌اند. اینکه تمام این افراد تاوان کار بخشی از افغانستانی‌ها را بدهند نه با حق، انصاف و کرامت انسانی جور در می‌آید و نه حتی به سود ایران است. در این اوضاع دشوار بخشی از چرخ اقتصاد کشور توسط افغانستانی‌ها به حرکت درمی‌آید و اخراج بی‌حساب و کتاب آن‌ها به زیان ایران نیز خواهد بود. قاعدتاً یکی از عوامل سهولت جذب بخشی از افغانستانی‌ها به جاسوسی علیه ایران همین برخوردهای نامحترمانه و محدودیت‌های بی‌جا در این سال‌ها بوده که موجب شد جلوی احساس تعلق آن‌ها به ایران و ادغام‌شان در جامعه ایران گرفته شود وگرنه مردمی به‌جان آمده از وضع #افغانستان، باید به کشوری هم‌زبان و با #ریشه‌های_مشترک تاریخی و فرهنگ که میزبان و پناهگاه آن‌ها شده دلبستگی داشته باشند.

ورود بی‌ضابطه و بی‌رویهٔ شهروندان همسایه به کشور از یک سو و تحقیر، توهین و اخراج بی‌ضابطه و بی‌رویهٔ آن‌ها و کاشتن بذر کینه در دل‌شان از سوی دیگر، دو لبهٔ یک تیغ‌اند که به آسیب‌های فراوان، جدایی و در نهایت گسستن پیوند تاریخی این مردمان هم‌تبار می‌انجامند و هیچ گشایش و صلح و صلاحی در پی نخواهند داشت.
@Jaryaann
🕊 به ملاقات صلح برویم.

هفتم تیر در خانه اندیشمندان علوم انسانی در باب وضع امروزمان سخنرانی داشتم. بعد از سخنرانی یکی پرسید ما شهروندان عادی که نه سیاستمداریم، نه حکمران، نه متفکر، نه هنرمند و نه چیزی دیگر در این موقعیت دشوار چه کنیم؟

گفتم به ملاقات صلح بروید. گفت چطور و یعنی چه؟ گفتم جوابم را می نویسم و در کانالم می‌گذارم.

در سخنرانی‌ام پیشنهاد دادم نشست هایی در فضاهای شهری، کافه‌ها و فرهنگسراها و ... برگزار شود و در آن یک استاد و متخصص شرکت کند و شهروندان هم بیایند و با او پرسش و پاسخ کنند. هدف اصلی این ملاقات‌ها دیدار و ملاقات رودرروی شهروندان باشد تا با هم باشند و یکدیگر را ببینند و احساس تنهایی نکنند. در عین حال، گفت‌وگو هم بکنند.

از پیشنهادم استقبال شد و حتی یکی اعلام کرد حاضر است کمک مالی کند و برای برگزاری این نشست‌ها پیشقدم شد. مسئولان خانه اندیشمندان هم استقبال کردند. دبیر کمسیون انجمن‌های علمی وزارت علوم هم مسئولیت دعوت استادان را پذیرفت.

اما ملاقات‌های صلح در فضاهای شهری کافی نیستند. پیشنهاد می‌کنم شهروندان ملاحظات زیر را هم جدی بگیرند تا یکدیگر را صلح‌آمیز ملاقات کنند.

🔻۱) ابهام را تحمل کنیم. آماده باشیم تا در وضعیت خطیر و پرمخاطره و بسیار پیچیده و مبهم زندگی کنیم. ظرفیت تحمل ابهام در وجودمان را توسعه دهیم. معلوم نیست به زودی ایران روی آرام ببیند. جامعه ایران با عدم قطعیت‌های مخاطره‌آمیزی درگیر است.

🔻۲) با هم و کنار هم باشیم. ملاقات‌های حضوری و دورهمی‌مان را گسترش دهیم. مراقب باشیم غرق فضای مجازی و رسانه‌ها نشویم. اینها ما را منزوی‌تر و تنهاتر و مضطرب‌تر می‌کنند. با هم بودن، ورزش و ورز دادن انسان شدن و انسان بودن ماست.

🔻۳) #کنشگری کنیم. هر کس هر طور می‌تواند فعالیت مدنی و جمعی داوطلبانه‌ای را پیش بگیرد. عضو یکی از نهادهای مدنی داوطلبانه محیط زیستی، میراث فرهنگی، نهادهای خیریه، یا گروه‌های مدنی فرهنگی و هنری و کتابخوانی بشوید.

🔻۴) رژیم رسانه‌ای بگیریم. این را سرلوحه افکارتان قرار دهید که متخصص علوم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی نیستید. بنابراین، شناخت‌تان از امور ناقص و شاید نادرست است. و مهم‌تر این که مطالبی که رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند ممکن است کاملاً نادرست یا جانب‌دارانه باشد. بنابراین رشته افکارتان را بدست رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی نسپارید. تا حد ممکن از رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی فاصله بگیرید و بجایش با ملاقات دوستان و خویشانتان سرگرم شوید.

🔻۵) #کتاب بخوانیم. می‌دانم که در موقعیت جنگی و دشوار کنونی، کتاب خواندن آسان نیست. اما کتابی کنار دستتان بگذارید و روزانه چند ورقی از آن را بخوانید.

🔻۶) #مراقبت کنیم. از اطراف و اطرافیان مان مراقبت کنیم. احوال هم را بپرسیم. مراقب فقرا باشیم. به سالمندان بیشتر توجه کنیم. بیشتر از محیط زیست مراقبت کنیم. بکوشیم کم تر مصرف کنیم. بکوشیم مهربان تر باشیم. با خودمان هم مهربان باشیم.

🔻۷) #سکوت کنیم. مقداری هم تمرین سکوت کنیم. ذهن شلوغ مان را مدیریت کنیم و اجازه ندهیم مدام در معرض هجوم خبرهای بد و سیل اطلاعات باشد. خیام وار به جهان گذران بنگریم و دم را غنیمت شماریم و شادی را فراموش نکنیم.

🔻۸) #مدارا کنیم. جنگ تحمیلی دوازده روزه چیزهای مهمی را عریان و بر ملا کرد. از جمله این که ما همه با تفکرات، نگرش‌های سیاسی و سبک های زندگی مختلف و متفاوتیم. اما برای ایجاد امنیت و زندگی پایدار ناگزیر باید همدیگر را تحمل کنیم، تفاوت‌های‌مان را به رسمیت بشناسیم و خود را هم‌میهن بدانیم. اصل بنیادی زندگی جمعی و سیاسی حاکم بر زندگی ما باید "میهن‌سالاری" باشد، نه دین‌سالاری، نه حزب‌سالاری، نه قبیله‌سالاری. حامیان حکومت چاره‌ای جز مدارا با سکولارها و حتی بی‌دینان ندارند. سکولارها و بی‌دینان هم باید حکومتی‌ها را هم‌میهن خود بدانند. هم‌میهن بودن یعنی مدارا و تساهل و به رسمیت شناخت دیگران با همه تفاوت‌های‌شان.

🔻۹) خلاق باشیم. ظرفیت‌ها، قابلیت‌ها، استعدادها و بالقوگی‌های خودمان و محیط‌مان را ببینیم و باور کنیم. همیشه یا راه و چاهی برای عبور از مشکلات هست یا می‌توان [راهی] ساخته و پرداخته کرد. کافی است #گفت_و_گو کنیم، تعامل داشته باشیم، از هم دور نشویم، به هم اعتماد بیشتری بورزیم. امید در همین چیزهاست.

🔻۱۰) در هر بحثی، میهن‌سالاری خط قرمزتان باشد. هر تحلیل و خبر و دیدگاهی را که انتهایش تخریب میهن و کشتار هم‌میهنان است، نپذیرید. فریب میهن‌ستیزان را نخورید. حتی اگر ظاهراً با داده‌های متقن و استدلال‌های معقول با شما سخن بگویند. یقین بدانید این افراد اگر با متخصص و خبره سیاسی بحث کنند، مغالطه‌ها و نادرستی‌های‌شان برملا می‌شود.

✍🏼 #نعمت‌الله_فاضلی
🗓 ۸ تیر ۱۴۰۴
🔗 منبع
#جنگ_دوازده‌روزه
#جنگ #میهن‌دوستی #صلح #مطالعه #خبر
@Jaryaann
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌱 #محمد_درویش در پاسخ به این پرسش که «چرا از ایران نمی‌روید؟» از تنوع بی‌نظیر گونه‌های زیستی ایران‌ و ارزش #جان_شیرین در فرهنگ این کشور و اهمیت #پاس_زندگی در تاریخ ایران‌زمین می‌گوید.
🔗 منبع
#چرا_ایران_را_دوست_دارم
@Jaryaann
🔘 رخدادهای تکان‌دهنده‌ای مانند دنیاگیری ویروس #کرونا و #جنگ اخیر فرصت‌هایی برای به میان آمدن پرسش‌های وجودی و تردیدهای بنیادین است.

هنگامی که مجبور باشی ناگهان کار خود را به‌خاطر حفظ جانت تعطیل کنی، ناخودآگاه از خود می‌پرسی من در زندگی چه کار می‌کنم؟ و بود و نبود کار و شغل من در جهان هستی چه تأثیری دارد؟ و هنگامی که می‌بینی افراد زیادی به علت نیاز اقتصادی اساساً چنین گزینه و اختیاری ندارند که با وجود تمام خطرات جانی، بتوانند دیگر سر کار خود نیایند، موضوع نابرابری برایت پررنگ می‌شود.

هنگامی که خانه‌ و کاشانه‌ات را بخاطر تداوم جنگ و گسترش حملات به محلات مسکونی تخلیه می‌کنی و از شهر و دیارت دور می‌شوی و نمی‌دانی که هنگامی که باز می‌گردی خانه‌ات سالم و برقرار است یا نه، از خود می‌پرسی از انبوه وسایلی که در این سال‌ها جمع کرده‌ای به کدامش نیاز واقعی داری و کدام را می‌خواهی با خود برداری و به جای امنی ببری؟ و کدام وسایلت فقط باری بوده‌اند که سال‌ها با خود حمل کرده‌ای و از آن‌ها مراقبت کرده‌ای و بیش از آنکه آن‌ها به کار تو بیایند تو در خدمت آن‌ها بوده‌ای.

وقتی چند روز پیاپی با شنیدن صدای جنگنده‌ها و پهپادها و ضدهوایی‌ها و انفجارها، مدام از فرارسیدن مرگ می‌ترسی لحظه‌ای هم با خود فکر می‌کنی چه بسا آن‌چیزی که فرساینده و هراسناک است نه مرگ، که هراس از مرگ است.

افراد بی‌گناه زیادی در جنگ کشته می‌شوند و آسیب‌ها و ویرانی‌های زیادی در جنگ به بار می‌آید اما جنگ در کنار تمام هولناکی‌اش، شاید فرصتی برای بازاندیشی در #زندگی و #مرگ و چگونه زیستن نیز باشد.
#جنگ_دوازده‌روزه
@Jaryaann
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترانه گلم ای
آواز و سه‌تار: مهدی تفکری

مو که از پاکی دلم چی آسمونه
ندونم سیچه چینون وام سرگرونه
سیچینون وام سرگرونه
سر به صحرا بنم از بی همزبونی
سخته تهنا مندن و درد زمونه
تهنا با درد زمونه
دل گرونیم همه جا به هر دیاره
ار کویر سهده‌یه ار لاله‌زاره
ار چی اورا ندرای به آسمونم
دشت جونم تشنه و بی چشمه‌ساره

🔗 منبع

نسخه اصلی این آهنگ سوزناک را در آلبوم «مال كنون» (كوچ) که مجموعه‌ای از #موسیقی بختیاری است، با تنظیم مرحوم عطاء جنگوک و صدای بی‌نظیر مسعود بختیاری می‌توانید از اینجا بشنوید. بهمن علاءالدین مشهور به مسعود بختیاری (۱۳۱۹ مسجدسلیمان - ۱۳۸۵ کرج) خواننده، ترانه‌سُرا و آهنگ‌ساز موسیقی لری بختیاری بود.
@Jaryaann
آرش کمان‌گیر در ادبیات قدیم

قدیم‌ترین مأخذی که از آرش یاد کرده یَشت هشتم یا تِشتَر یشت اوستاست که به تیر یشت نیز مشهور است. بند ششم از این یشت به تیری اشاره می‌کند که آرش از کوه اَیریو خشَوثه به کوه خوَنوَنت پرتاب کرد. صورت اوستایی نام این پهلوان رخشه است و همراه با صفات «تیزتیر» و «تیزتیرترینِ ایرانیان» از او یاد شده است. چنین می‌نماید که افسانۀ آرش در زمان تدوین تیر یشت، همچون بسیاری از افسانه‌های دیگر که در یشت‌های اوستا آمده، به‌حدّی زبانزد بوده که مورد تمثیل قرار می‌گرفته و تنها اشاره‌ای بدان برای شنونده کفایت می‌کرده است.
از آرش در ادبیات پهلوی نشان بسیاری بر جای نمانده است. تنها در رسالۀ ماه فروردین روز خرداد (بند ۲۲) آمده است که در روز خرداد (روز ششم) از ماه فروردین منوچهر و «ایرَشِ شیباگ‌تیر» زمین [ایران] را از افراسیاب بازستدند.
اهمّ اطلاعات ما از تاریخ و فرهنگ ساسانی، از طریق کتاب‌های عربی و فارسی سده‌های نخستین هجری است و داستان تیراندازی آرش از روی منابع اسلامی بر ما آشکار می‌شود. بر اساس این منابع شرح واقعۀ کمان‌گیری آرش چنین است:
پس از آنکه افراسیاب تورانی منوچهر، پادشاه پیشدادی، را در طبرستان محصور کرد، سرانجام هر دو به صلح گراییدند و منوچهر از افراسیاب درخواست کرد که به اندازۀ یک تیر پرتاب از خاک او را به وی برگرداند. افراسیاب این درخواست او را پذیرفت. فرشته‌ای که نامش در آثار الباقیه «اسفندارمذ» یاد شده است، حاضر شد و به منوچهر امر کرد که تیر و کمان خاصی بسازد. بنابر روایت غرر السیر چوب و پر و پیکان این تیر و کمان، هر کدام از جنگل و عقاب و معدن معیّنی تهیه شد. چون تیر و کمان آماده گشت به آرش، که تیرانداز ماهری بود، دستور دادند تیری بیفکند. بنابر روایت بیرونی آرش برهنه شد و تن خود را به مردم نشان داد و گفت: «بنگرید که تن من عاری از هر جراحت و بیماری است، لیکن پس از افکندن این تیر نابود خواهم شد». پس بی‌درنگ کمان را کشید و خود پاره‌پاره شد.
خداوند باد را فرمان داد تا تیر آرش را از کوه رویان بردارد و به اقصای خراسان، میان فرغانه (احتمالاً فرخار) و طبرستان (ظاهراً طخارستان یا طالقان) برساند. تیر رفت تا بر درخت گردوی تناوری نشست. بنابر روایت ثعالبی این تیر که افراسیاب بر آن نشانه‌ای از خود نهاده بود، در هنگام طلوع آفتاب رها شد و از طبرستان به بادغیس رسید. همین که نزدیک فرود آمدن بود به فرمان خداوند فرشته‌ای («باد» بنابر روایت بیرونی و مقدسی) آن تیر را به پرواز درآورد تا به زمین خُلم در بلخ رسید و آنجا در محلی به نام کوزین (مصحّف گَوزبُن) در هنگام غروب آفتاب فرود آورد. سپس تیر را از خُلم به طبرستان نزد افراسیاب بازآوردند و بدین سان مرز ایران و توران معیّن شد.

✍🏼 #احمد_تفضلی

به‌نقل از:
«آرش کمان‌گیر»، احمد تفضّلی و ویلیام هَنُوی، ترجمۀ حبیب برجیان، نامۀ پارسی، سال هفتم، شمارۀ ۳، پاییز ۱۳۸۱، ص ۴۳-۴۵.
#آرش #اسطوره
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️ «سیزدهم تیرماه روز ملّی دماوند»

📽 ویدئو: علیرضا لوایی

این ویدئوی ۷۷ ثانیه‌ای از گزینش حدود ۹۰۰۰ عکس از ده‌ها سفر به دامنه‌های #دماوند تهیه شده و موسیقی آن، اثر حسین بیدگُلی و نگار رضایی به نام «برخواهیم گشت» است.
🔗 برگهٔ میراث فرهنگی | برگهٔ خالق اثر
@Jaryaann
امروز باخبر شدم که دکتر عزیزی، متخصص گوش، حلق و بینی و عضو فرهنگستان علوم پزشکی هم از کشته‌شدگان انفجارهای اسرائیل بوده‌اند. صرفا رهگذری بوده در تجریش که بی‌گناه کشته شده.

دلم خون بود و خون‌تر شد.

دکتر عزیزی پزشک فرهیخته‌ای بود، ایران‌گرا و عاشق زبان و ادببات فارسی. اولین بار که به مطبش مراجعه کردم و اسمم را دید، گفت: من شما را می‌شناسم و مقالاتتان را در مجله‌ی بخارا می‌خوانم. از همانجا صحبتمان گل انداخت و هربار خودم یا دخترم به مطبش رجوع می‌کردیم، ضمن طبابتش، که در آن هم حاذق بود، مدت‌ها درباره‌ی زبان و ادبیات گپ می‌زدیم. در قفسه‌ی پشت سرش به‌جای مدارک و مجلات پزشکی، نشریات ادبی روز را چیده بود و اگر تنگنای وقت مراجعان دیگر نبود، دل سیری از شعر و تاریخ و زبان صحبت می‌کردیم.
[…]
روحش شاد، و لعنت ابدی بر باعثان این مصیبت باد.
✍🏼 #سایه_اقتصادی‌نیا
🔗 کانال سایه‌سار
آشنایی بیشتر با دکتر محمدحسین عزیزی
#جنگ_دوازده‌روزه
@Jaryaann
آن_موشک_همه_تردیدهایم_را_برطرف_کرد.pdf
104.9 KB
🔸 آن موشک همه تردیدهایم را برطرف کرد 🔸

آن موشک و اتفاقات بعدش همه تردیدهای چندساله‌ام نسبت به تصمیمی که گرفته بودم را برطرف کرد. من باید به احترام "همه کسانی که می‌توانستند مهاجرت کنند، ... (ولی)؛ با همه مشکلات ماندند و سختی کشیدند تا امروز وضعمان بدتر نباشد" در این سرزمین بمانم و به قدر دانش و توان ولو اندکم برای "کاهش رنج امروز و فردای این کشور و این تاریخ" تلاش کنم و این معنایی برای زندگی است که آن کشور دیگر هیچ‌وقت نمی‌توانست به من بدهد.


✍🏼 دکتر سیدمهدی حسینی مدرس
استادیار دانشکده حقوق دانشگاه بهشتی

🔺متن کامل یادداشت در فایل پیوست

🔗 دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
#دم_از_وطن #ما_ایرانیها #مهاجرت #معنا #جنگ_دوازده‌روزه #میهن‌دوستی
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔘 در این ویدئو که در فضای مجازی پربیننده شده، دختران افغانستانی‌تبار که زاده و پروردهٔ ایران، و در واقع فرزندان ایرانند، هنگام ترک اجباری ایران و ورود به #افغانستان با وجود پرسش‌های شیطنت‌آمیز خبرنگار، جز به مهر، از ایران و ایرانیان نمی‌گویند؛ به‌ویژه لحظه‌ای که یکی از آن‌ها در پاسخ به این پرسش که «چه چیز از کشور ایران به یادتان مانده؟» با ذوق آمیخته به حسرت می‌گوید: «همه چیز!»

کاش این دختران و پسران، روزی نه چندان دور، دوباره بتوانند به زادگاه خود بازگردند.
#ریشه‌های_مشترک
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌱 میل به زندگی در میانه جنگ
🎙به روایت #نعمت‌الله_فاضلی (انسان‌شناس)
در گفت‌وگو با #پانوراما

مفهوم ایران در ضمیر آشکار و پنهان ما ایرانی‌ها زندگی می‌کند. جنگ ۱۲ روزه رخداد حقیقتی بود که مهم‌ بودن مفاهیمی چون ایران، وطن، زادگاه و خانواده را دوباره برملا کرد.

🗓 ۵ تیرماه ۱۴۰۴ خورشیدی
👈🏼 شنیدن نسخه شنیداری این گفت‌وگو
دیدن ویدئوی کامل در کانال یوتیوب پانوراما
#ایران #زندگی #جنگ_دوازده‌روزه
@Jaryaann
👤 زخم‌های بدن

▪️ظاهراً این جنگ هم رد خودش را بر حافظه بدن‌های ما جا گذاشته است: از جا پریدن، تپش قلب، گرفتگی قفسه سینه، حسرت، بغض، دلواپسی، سرگشتگی، نزدیک‌بینی شدید در حد همین هفته و همین ماه و غلیظ‌تر شدن مه آینده...زخم‌اش را جا گذاشته مثل کرونا، مثل مرگ عزیز، مثل فقدان، مثل خیانت‌دیدن، مثل شکست در عشق. بدن ما از هر کدام، دردی، مرضی، شوکی، بغضی، حساسیتی، بیماری خودایمنی‌ای چیزی برای‌مان بایگانی کرده و خودش را تطبیق داده.

▪️هربار انگار از خودمان کنده می‌شویم و باز به خودمان برمی‌گردیم که با اینکه خود من است، همان من که می‌شناختم نیست. چیزهایی به ما اضافه شده، چیزهایی کم شده. هربار چهره‌ جدیدی از حقیقت ِشکنندگی زندگی ما میرایان بر زمین، با بدن‌های نحیف و برمرزمرگ‌مان نمایان می‌شود.

▪️حافظه بدن‌های ما هوشیارتر و مشکوک‌تر شده به صداها و بوها، همان‌طور که به عطسه‌ها و سرفه‌ها شده بود و همان‌طور که به «تو با همه فرق داری‌»ها.

بدن فقط «تحمل» نمی‌کند که «ذخیره» می‌کند و «به‌یاد» می‌آورد.


آنچه بر بدن رفته اثر دارد بر همه ابعاد بودن‌ انسان. بر طور نفس کشیدن ما، جای خوابیدن‌مان، حساسیت شنوایی‌مان، ریتم ضربان قلب مان. اثر دارد بر شدت دلتنگی و دوست‌داشتن ما. بر چیزهایی که می‌پوشیم یا می‌خوریم. چیزهایی که به آن‌ها فکر می‌کنیم و نحوه فکر کردن‌مان. حتی جوری که این کتاب درباره مفهومی در تاریخ «ادبیات فارسی» را می‌خوانی یا جوری که فکری می‌کنی درمورد تاریخ، زبان و تک تک کلماتی که برای نوشتن انتخاب کردی...چه میراثی...چه میراثی ... و بغض و حبس‌نفس!

▪️بدن‌مان باز تجربه کرده، باتجربه‌تر شده و حالا زمان و مکان را متفاوت می‌فهمد. انگار همه چیز از نو و با واحد جدیدی قیمت‌گذاشته شود.

▪️گاهی به‌نظرم می‌رسد در این شرایط بدن است که با همه زخم‌ها برای بودن مقاومت می‌کند و آن‌ها که با بدن آشناتر و آشتی‌ترند بهتر می‌توانند به خودشان و دیگران کمک کنند برای بودن و نه فقط تحمل کردن.
آن کس که چای صبحگاهی دم می‌کند، آن کس که می‌رقصد، آن کس که می‌دود، آن‌کس که می‌بوسد و در آغوش می‌گیرد، آن‌کس که راحت‌تر می‌خندد، آن‌کس که باغبانی می‌کند، آن‌کس که خوش‌روتر و خوشبوتر از همیشه سرکار حاضر می‌شود، آن کس که با کودکان بازی می‌کند...

آن کس که حالا و اینجا در بدن خودش قرار می‌گیرد و به دیگران هم قرار می‌بخشد.

✍🏼 #مریم_نصر_اصفهانی
🔗 منبع
#بدن #جنگ #حالات_تن #حال‌آگاهی
@Jaryaann
همیاری مردمی در کمک‌رسانی به مهاجران در حال اخراج

این روزها در #سیستان_و_بلوچستان مردم در نزدیکی ارودگاه الغدیر زاهدان و میلک هیرمند به‌صورت خودجوش ایستگاهی برای جمع‌آوری کمک‌های مردمی به مهاجران افغانستانی راه‌اندازی کرده‌اند و با بسته‌بندی اقلام ضروری و رساندن آن‌ها به دست مهاجرانی که ردّ مرز می‌شوند، حتی در تاریکی شب نیز در حال کمک‌رسانی‌اند.

طی روز‌های اخیر در جریان طرح اخراج اتباع #افغانستان، بسیاری از این مهاجرین که از شهرها و شهرستان‌های گوناگون به اردوگاه الغدیر در زاهدان منتقل شده‌اند بدون امکانات اولیه و در شرایطی نامناسب در این اردوگاه نگهداری می‌شوند. بسیاری از مردم منطقه با وجود دست تنگ خود با یاری‌رسانی، می‌کوشند از رنج این خانواده‌ها کاسته و پشتیبانی انسانی خود از آن‌ها را نشان دهند.

نمونهٔ #خودساماندهی در #همیاری

#ما_ایرانیها
@Jaryaann
داریوش رجبیان، روزنامه‌نگار اهل #تاجیکستان پس از فرسته‌ انتقادی خود به مواضع افغان‌ستیزانه یک کاربر در توئیتر، در توئیت بعدی خود، با تأکید بر #ریشه‌های_مشترک مردم این مناطق، این توضیح حسرت‌آلود و آکنده از #ایران‌دوستی را نوشته است.
#ایرانشهر
@Jaryaann
2025/08/25 07:15:44
Back to Top
HTML Embed Code: