This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲۲ اردیبهشت زادروز پرفسور مریم میرزاخانی گرامی باد🌹
صحبتهای آخر مریم میرزاخانی با دخترش "آنا"
صحبتهای آخر مریم میرزاخانی با دخترش "آنا"
کوگه رشته آسموری دل وِ تنگ دهده بیو
ای شکالِ بختیوری نر پلنگ دهده بیو
تی وِ رهتم بی قرارم جورِ دایی که کُرش
مینه سربوزی یِ چَو ویده وِ جَنگ رهده بیو
کورِنی که تی وِ رَت هی سا وِ افتو ایکنم
جورِ کوگی که دوبالش وَر فَشنگ رهده بیو
یادِ بُرگا تیزِ تو هی وَرکلاشنِن دِلمه
وَرِ پنگِ تیزه هاشو دل وِ چنگ رهده بیو
عمرِ مو ره شو تمامه کی دِرایی چی زِلِ
بسکه سر کونه نیشتم تی مو لَنگ رهده بیو
#سجاد_کیانی
ای شکالِ بختیوری نر پلنگ دهده بیو
تی وِ رهتم بی قرارم جورِ دایی که کُرش
مینه سربوزی یِ چَو ویده وِ جَنگ رهده بیو
کورِنی که تی وِ رَت هی سا وِ افتو ایکنم
جورِ کوگی که دوبالش وَر فَشنگ رهده بیو
یادِ بُرگا تیزِ تو هی وَرکلاشنِن دِلمه
وَرِ پنگِ تیزه هاشو دل وِ چنگ رهده بیو
عمرِ مو ره شو تمامه کی دِرایی چی زِلِ
بسکه سر کونه نیشتم تی مو لَنگ رهده بیو
#سجاد_کیانی
دل زشوق گریه یی مستانه می سوزد مرا
عاقلان رحمی که این دیوانه می سوزد مرا
آتش دوزخ نسوزاند دل بـی درد را
ساقی مجلس به یک پیمانه میسوزد مرا
عاقلان را مرگ مجنون بی تفاوت بود
لیک قصه گو، با نقل آن افسانه می سوزد مرا
شمع من سرگرم شوق سوختن باشدچنانک
دود رنگ ارشد پرپروانه می سوزد مرا
خار خشکم شاخ بی برگم، نمی دانم ولی
خویش می سوزد مرا،
بیگانه می سوزد مرا
پژمان بختیاری
عاقلان رحمی که این دیوانه می سوزد مرا
آتش دوزخ نسوزاند دل بـی درد را
ساقی مجلس به یک پیمانه میسوزد مرا
عاقلان را مرگ مجنون بی تفاوت بود
لیک قصه گو، با نقل آن افسانه می سوزد مرا
شمع من سرگرم شوق سوختن باشدچنانک
دود رنگ ارشد پرپروانه می سوزد مرا
خار خشکم شاخ بی برگم، نمی دانم ولی
خویش می سوزد مرا،
بیگانه می سوزد مرا
پژمان بختیاری
*مسجدسلیمان ، سجده گاه عشق وامید. گمشده در غبار*
*✍️محمدرضا خواجوی*
*وقتی بعد از مدتی دوباره به مسجدسليمان رفتم اول به لین هندیها محل تولدم که حالا به یک زمین فوتبال مخروبه بنام زمین ارتش تبدیل شده رفتم و بیاد خاطرات کودکی و نوجوانیم در کنار برادرانم علیرضا ، حمیدرضا و عبدالرضا اشک ریختم علیرضا در جوانی فوت کرد ، عبدالرضا بمب محبت در آمریکاست من و حمید در ایران . انگار پارهای از وجودم را که در آنجا جا گذاشته بودم ، یافتهام*
*نفسی عمیق میکِشم و خرسند از اینکه دوباره برگشتهام ، خودم را غريب نمىبينم ، اما دیری نمیپاید وقتی به بازار چشمه علی سرزمین پاکان دارائیچی ها و محله لین اصفهانیهای بدون اصفهانی رفتم عزیزان دیارم را با نگاههای خسته و لبریز از یاس را در بازار بدون کسبه میبینم حس دیگری مرا فرا میگیرد*
*حس دردآلودهی محرومیت و اندوه مظلومیت*
*حالا انگار اين شهر است كه با غصههاى بیكرانش و بغضهاى بىانتهايش ، همه سر تا پا در غمِ غربت فرو رفته است*
*نگاهِ نگرانِ دره حسین قصاب سرزمین دلاوران ، سرکوره های بی کوره ، دره گلگیری بدون گل ، مال شنبه ، عظمت چهاربیشه و خانه طلائی نیک فر ها ، سرمسجد نماد مسجدسلیمان با مردمانی ابدی ، لین تازه ها همان کولر شاپ را تازه ندیدم ، نصیر آباد ، بختك بىنصيبى نفتك ، نفتون جایگاه تاجی ها ، بوى گاز نمره يك و غریبی اولین چاه ، فقر ِمظلومانهی کلگه ، بیکسی بیبیان خانه اقبال ماندگار ، غربت و تنهاییِ نمره چهل سرزمین شاهین ، محوِ زندگیِ پشتکوه ، خشک شدن سبزی سبزآباد ، مال کریم و...*
*حصارهاى رنگ باختهِ باغملی و پشت برج كه حتى درختی از آن نمانده و بنگله نهاوندی و کاروانسرای کلگه و محله غربتهای زیر کاروانسرا مردمان بدون حامی*
*این مسجدسلیمان است که آن ثروت خدادادی را دارد ، اما خود چیزی ندارد...*
*خاکش طلا ولی برکتش رفته*
*ناراحت که شدم و* *مایوس ، به تنها خیابان شهرم رفتم و همراه مردم قدم زدم. آشنائی و سینمائی ندیدم*
*گَشتی شیرین از تداعی خاطراتِ دور ، اما رِخوَتآور از دیاری که مهجور مانده... گرچه محو و مبهوت سادگى و صميميتِ دوستان و ياران قديم میشوم ولى مرورِ خاطراتِ دور و غصهی این نگاههای خسته امانم نمیدهد تا بیش از این قدم بردارم ، دلم رضا نمىدهد روى چهرهی خسته شهرم ، غصهی فقير و ندارى و غمِ غربت و عزلت را ببينم...*
*داستان من و* *مسجدسلیمان ،*
*حکایت عجیبی است... قصهی پر غصهی مردمان خسته اما سرشار از غرور ، و چه ملالآور است این گونه نظاره کردن...*
*اما علیرغم همهی این دلتنگیها و ملالها و با وجودِ تمام این غصهها و رنجور از جفای روزگار ، چقدر روحِ آدم صفا مییابد از این سادگی و صمیمیت ، از این همزبانی...*
*چه سبکبالم و چه آرامش و امنیتی وجودم را میگیرد. این ترکیبِ محرومیت و آرامش ، چه حسِ غریبی به همراه دارد...*
*مسجدسلیمان بزرگ*
*سجدهگاهِ سلیمان، دیارِ رویاهای ما اکنون غریبانه با کوهی از مشکلات و محرومیتها دچار است*
*آری*
*جهان پیر است و بی بنیاد ، از این* *فرهاد کُش فریاد*،
*که کرد افسون و نیرنگش ، ملول از جان شیرینم*...
*ولی همچنان اینجا مسجدسلیمان است ، خاستگاهِ ایران باستان ، اقلیمِ دلاوری و مردانگی ، قلب تپنده و چشمِ امیدِ ما ، گمشده در غبارِ عُزلت و تنهایی ولی همچنان کعبهی آمال ماست*
*زنده و ماندگار هستی دیار خوب من مسجدسلیمان*
*✍️محمدرضا خواجوی*
*وقتی بعد از مدتی دوباره به مسجدسليمان رفتم اول به لین هندیها محل تولدم که حالا به یک زمین فوتبال مخروبه بنام زمین ارتش تبدیل شده رفتم و بیاد خاطرات کودکی و نوجوانیم در کنار برادرانم علیرضا ، حمیدرضا و عبدالرضا اشک ریختم علیرضا در جوانی فوت کرد ، عبدالرضا بمب محبت در آمریکاست من و حمید در ایران . انگار پارهای از وجودم را که در آنجا جا گذاشته بودم ، یافتهام*
*نفسی عمیق میکِشم و خرسند از اینکه دوباره برگشتهام ، خودم را غريب نمىبينم ، اما دیری نمیپاید وقتی به بازار چشمه علی سرزمین پاکان دارائیچی ها و محله لین اصفهانیهای بدون اصفهانی رفتم عزیزان دیارم را با نگاههای خسته و لبریز از یاس را در بازار بدون کسبه میبینم حس دیگری مرا فرا میگیرد*
*حس دردآلودهی محرومیت و اندوه مظلومیت*
*حالا انگار اين شهر است كه با غصههاى بیكرانش و بغضهاى بىانتهايش ، همه سر تا پا در غمِ غربت فرو رفته است*
*نگاهِ نگرانِ دره حسین قصاب سرزمین دلاوران ، سرکوره های بی کوره ، دره گلگیری بدون گل ، مال شنبه ، عظمت چهاربیشه و خانه طلائی نیک فر ها ، سرمسجد نماد مسجدسلیمان با مردمانی ابدی ، لین تازه ها همان کولر شاپ را تازه ندیدم ، نصیر آباد ، بختك بىنصيبى نفتك ، نفتون جایگاه تاجی ها ، بوى گاز نمره يك و غریبی اولین چاه ، فقر ِمظلومانهی کلگه ، بیکسی بیبیان خانه اقبال ماندگار ، غربت و تنهاییِ نمره چهل سرزمین شاهین ، محوِ زندگیِ پشتکوه ، خشک شدن سبزی سبزآباد ، مال کریم و...*
*حصارهاى رنگ باختهِ باغملی و پشت برج كه حتى درختی از آن نمانده و بنگله نهاوندی و کاروانسرای کلگه و محله غربتهای زیر کاروانسرا مردمان بدون حامی*
*این مسجدسلیمان است که آن ثروت خدادادی را دارد ، اما خود چیزی ندارد...*
*خاکش طلا ولی برکتش رفته*
*ناراحت که شدم و* *مایوس ، به تنها خیابان شهرم رفتم و همراه مردم قدم زدم. آشنائی و سینمائی ندیدم*
*گَشتی شیرین از تداعی خاطراتِ دور ، اما رِخوَتآور از دیاری که مهجور مانده... گرچه محو و مبهوت سادگى و صميميتِ دوستان و ياران قديم میشوم ولى مرورِ خاطراتِ دور و غصهی این نگاههای خسته امانم نمیدهد تا بیش از این قدم بردارم ، دلم رضا نمىدهد روى چهرهی خسته شهرم ، غصهی فقير و ندارى و غمِ غربت و عزلت را ببينم...*
*داستان من و* *مسجدسلیمان ،*
*حکایت عجیبی است... قصهی پر غصهی مردمان خسته اما سرشار از غرور ، و چه ملالآور است این گونه نظاره کردن...*
*اما علیرغم همهی این دلتنگیها و ملالها و با وجودِ تمام این غصهها و رنجور از جفای روزگار ، چقدر روحِ آدم صفا مییابد از این سادگی و صمیمیت ، از این همزبانی...*
*چه سبکبالم و چه آرامش و امنیتی وجودم را میگیرد. این ترکیبِ محرومیت و آرامش ، چه حسِ غریبی به همراه دارد...*
*مسجدسلیمان بزرگ*
*سجدهگاهِ سلیمان، دیارِ رویاهای ما اکنون غریبانه با کوهی از مشکلات و محرومیتها دچار است*
*آری*
*جهان پیر است و بی بنیاد ، از این* *فرهاد کُش فریاد*،
*که کرد افسون و نیرنگش ، ملول از جان شیرینم*...
*ولی همچنان اینجا مسجدسلیمان است ، خاستگاهِ ایران باستان ، اقلیمِ دلاوری و مردانگی ، قلب تپنده و چشمِ امیدِ ما ، گمشده در غبارِ عُزلت و تنهایی ولی همچنان کعبهی آمال ماست*
*زنده و ماندگار هستی دیار خوب من مسجدسلیمان*
Naft Siya power-music.ir
Hamid Monjezipour power-music.ir
فایل صوتی از طرف Kog_taraz
سروده دلنشین بختیاری بنام *نفت سیاه* بمناسبت *۵ خرداد روز مسجدسلیمان* و سالروز اکتشاف و فوران اولین چاه نفت در ایران و خاورمیانه با صدای *حمید منجزی پور*
برگزاری و اختتامیه نخستین جشنواره منطقه ای موسیقی آوازهای حماسی بختیاری در شهرستان اندیکا
نخستین جشنواره منطقه ای موسیقی آوازهای حماسی بختیاری در شهرستان اندیکا با هدف کشف استعدادهای موسیقی بختیاری و سوق دادن این هنرمندان به سمت جشنوارههای ملی به کار خود پایان داد.
نخستین جشنواره منطقه ای موسیقی آوازهای حماسی بختیاری با استقبال بسیار خوب مردم اندیکا روبرو گشت.
گفتنی است: اعضای دبیرخانه جشنواره منطقه ای موسیقی آوازهای حماسی بختیاری «قاسم بخشوده زراسوند» هنرمند و مسئول انجمن موسیقی اندیکا و همچنین «نیما ظفری» و «پویا محسنی» هستند که بر تداوم برگزاری دوره های بعدی تاکید دارند و در تلاش برای ثبت دبیرخانه دائمی این جشنواره می باشند.
داریوش اسکندری دبیر این جشنواره از برنامه ریزی برای برگزاری دومین جشنواره موسیقی اندیکا از ابتدای خرداد ماه امسال خبر داد و عنوان کرد در تلاش هستیم دومین دوره ی این رویداد هنری را در نوروز ۱۴۰۲ برگزار نماییم.
نخستین جشنواره منطقه ای موسیقی آوازهای حماسی بختیاری در شهرستان اندیکا با هدف کشف استعدادهای موسیقی بختیاری و سوق دادن این هنرمندان به سمت جشنوارههای ملی به کار خود پایان داد.
نخستین جشنواره منطقه ای موسیقی آوازهای حماسی بختیاری با استقبال بسیار خوب مردم اندیکا روبرو گشت.
گفتنی است: اعضای دبیرخانه جشنواره منطقه ای موسیقی آوازهای حماسی بختیاری «قاسم بخشوده زراسوند» هنرمند و مسئول انجمن موسیقی اندیکا و همچنین «نیما ظفری» و «پویا محسنی» هستند که بر تداوم برگزاری دوره های بعدی تاکید دارند و در تلاش برای ثبت دبیرخانه دائمی این جشنواره می باشند.
داریوش اسکندری دبیر این جشنواره از برنامه ریزی برای برگزاری دومین جشنواره موسیقی اندیکا از ابتدای خرداد ماه امسال خبر داد و عنوان کرد در تلاش هستیم دومین دوره ی این رویداد هنری را در نوروز ۱۴۰۲ برگزار نماییم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه تصنیف قدیمی محلی رایج در شوشتر یه نو شناسنامه هر شوشتری که توسطه هنرمندان بزرگی از استان های مختلف ایران اجرا شده است این نوع لری ان
مانک واژگان کهن لری
تیغِشت، بِرِغِشت :: اشعه؛ پرتو، تابش درخشش، برق
کُرچ، گِناس : خسیس
کُرچو : استخوان ستون فقرات
گَچُر ::: ربودن؛ اختلاس؛ دزدی؛ به سیاست یا زور بُردن
واگِر : به زوری تصاحب کردن
گِلامون :: خفه خون، امر به سکوت
گُرده پا :: شلوارک
گوراس : تیرک حمال سقف، گونه ای مار
چیتِلُو، وَشتِلُو :: شنزار، ریگزار
نُرُوچ : اَخمو
جِک :: آغوز، شیر تازه پستاندار زایمان کرده
نیشت وَنده :: پا به سن گذاشته
کُر زاکُون : هفته نشینی فرزند پسر
تَهمِره :: مسخره کردن
کُویر :: جک طنز شوخ
کَوئیر :: عیب و ایراد
تیر به گِر :: انتخاب کردن بهترین و خوبها
تیر زَوین :: انتخاب از بین خوب و بد، از بین بهتر و بدتر
گَی به گُرِه :: به نوبت، پشت سرهم
کَوچ، سیک، لیک :: گوشه زاویه کنج
شوک : نحس نامبارک
هیرو : خجسته مبارک
🙏سپاسگزارم که تا اینجا مطالعه کردید
(مهدی کریمی بابا احمدی
کارشناس زبان و ابیات فارسی )
تیغِشت، بِرِغِشت :: اشعه؛ پرتو، تابش درخشش، برق
کُرچ، گِناس : خسیس
کُرچو : استخوان ستون فقرات
گَچُر ::: ربودن؛ اختلاس؛ دزدی؛ به سیاست یا زور بُردن
واگِر : به زوری تصاحب کردن
گِلامون :: خفه خون، امر به سکوت
گُرده پا :: شلوارک
گوراس : تیرک حمال سقف، گونه ای مار
چیتِلُو، وَشتِلُو :: شنزار، ریگزار
نُرُوچ : اَخمو
جِک :: آغوز، شیر تازه پستاندار زایمان کرده
نیشت وَنده :: پا به سن گذاشته
کُر زاکُون : هفته نشینی فرزند پسر
تَهمِره :: مسخره کردن
کُویر :: جک طنز شوخ
کَوئیر :: عیب و ایراد
تیر به گِر :: انتخاب کردن بهترین و خوبها
تیر زَوین :: انتخاب از بین خوب و بد، از بین بهتر و بدتر
گَی به گُرِه :: به نوبت، پشت سرهم
کَوچ، سیک، لیک :: گوشه زاویه کنج
شوک : نحس نامبارک
هیرو : خجسته مبارک
🙏سپاسگزارم که تا اینجا مطالعه کردید
(مهدی کریمی بابا احمدی
کارشناس زبان و ابیات فارسی )
*🔹چگونه بختیاری در جنوب خوزستان تضعیف شد و اهواز شکل گرفت،،!*
🖋️ رضا منجزی زاده
فعال رسانهای و اجتماعی
وبلاگ :
http://rezamonjezizadeh.blogfa.com
*🔹چگونه بختیاری در جنوب خوزستان تضعیف شد و اهواز شکل گرفت،،!*
*بر اساس تقسیم بندی قدیمی ، مرز قلمرو چهارلنگ و هفت لنگ در خوزستان رودخانه کارون بود از شمال مالمیر تا جایی که کارون به خلیج فارس می ریزد این تقسیم بندی کاملا رعایت می شد، همچنین رودخانه دز مرز میان بختیاری و لرکوچک را تعیین می کرد.*
*براساس قرائن سابقه این مرزبندی ازچهارصدسال هم تجاوز می کند، در مواردی برخی طوایف بنابر توافقات میان خود از کارون عبور و در قلمرو دیگری توطن می کردند، اما مشخص نیست که چگونه دورکی ها در شادگان امروزی (دورک - دورق) که جزو قلمرو چهارلنگ بوده به هفت لنگ پیوسته اند، یا نواحی خرمشهر که مسکن بختیاری بود در دوره ای به لرهای فیلی واگذار شده است، بنحویکه آنهاتوانسته اند قلعه فیلیه را در آنجا بناکنند. به هر روی آنچه مسلم است از دوره ی صفویه تا اواخر حکومت زندیه این تقسیم بندی به قوت خودباقی بود، و برخی قبایل بختیاری تا جلگه بین النهرین،بصره و کربلا نیز در آمد و شد بوده اند. برای نمونه در دوره ای علیمردانخان اول فاتح بغداد و اسدخان بهداروندفاتح بصره می شوند.*
*این تقسیم بندی ها با سقوط حکومت زندیه دچار اختلال می شود، زیرا در خلاء قدرت فائقه ، بختیاریها بر سر وفاداری به زند یا هواداری از قاجار دچار دودستگی می شوند، همزمان بالشکرکشی منوچهرخان معتمد وقلع وقمع محمدتقی خان چهارلنگ وجدال درونی هفت لنگها ، بختیاری در خوزستان بشدت تضعیف می شوند و قلمرو آنها درجنوب خوزستان از تیول ایلخانان بزرگ خارج و به بزرگان طوایف وانهاده می شود. شدت عمل جانشینان محمدتقی خان موجب می شود که نواحی حاشیه رود کوپال وقیضانیه از طایفه مکوندی خالی شود، طایفه عیسوند و ابدالوند،دشت آهو و ابدال خان را رهاکنند و جنگهای درونی هفت لنگ، موجب شد بهداروندها، هویزه، دشت میشان و هور العظیم را به قبایل عرب وانهند.قاجارها از میان همه طوایف بختیاری خاندان "آحیدر" از اولاد غالب دورکی را به ریاست بختیاری گماردند.*
*روی کارآمدن این خوانین که اصالتا از منطقه "چغاخور"در سردسیر بختیاری بودند، آنها را نسبت به قلمرو جنوبی خود بی توجه کرد، زیرا اینبار خاندانی در بختیاری به قدرت رسیده بودند که برخلاف حاکمان قبلی که مناطق گرمسیری را طرف توجه داشتند، بیشتر تمرکزشان بر منازعات بختیاری و قشقایی و حاکم فارس بود، هرچند تاپایان روزگار حسینقلیخان هنوز هم مالیات کل خوزستان توسط بختیاری ها استحصال می شد ، اما رفته رفته مناطق دشت آهو، هویزه، هورالعظیم، شادگان، اهواز،ابدال خان، قیظانیه، شعیبیه، و رغیوه از حوزه آنها خارج شد و عشایر عرب در آنها سکونت گرفتند.*
*یکی از عمده دلایل این امر نیز، به هم خوردن ساختار سنتی ونیمه متمرکز قبیله ای بختیاری در دوره حسینقلی خان و درنتیجه نافرمانی طوایف پیرامونی بختیاری از حاکمان جدید و یا هواداری از خاندانهای قدیمی تر بود، برای نمونه قنواتیها پس از محمدتقی خان چهارلنگ تابع هیچ خان بختیاری نشدند یا طایفه لر بهمئی که در اتحاد با محمدتقی خان بود ، پس از مرگ ایلخان چهارلنگ هرگز به حاکمان جدید کرنش نکرد. حسینقلیخان با تمرکز شدید بر محدوده قلمرو خود، نظمی آهنین ایجاد کرد، اما از طرفی ، نظم حسینقلی خانی دافعه ای را برای برخی طوایف ایجاد کرد، که اگر امکان جداسری بدست می آوردند، ترجیح شان بر حفظ استقلال وحتا تابعیت به دیگر حاکمان بود .*
*تاثیر این جداسری ها در درازمدت موجب کاهش قدرت بختیاری در جنوب بود.*
*در دوره قاجار قلمروبختیاری درجنوب خوزستان به اعراب خوش نشین وانهاده شد. زیرا اخذ مالیات از اعراب برای حسینقلیخان راحتتر از اخذ مالیات از طوایف متمرد لر بود.طوایف متمرد، اگرچه بلحاظ مالکیت زمین ، مالک بودند امابلحاظ حاکمیتی چون اعلام تبعیتی از حسینقلی خان نداشتند، لاجرم یا یاغی شناخته شده یا به قراردادهای حسن همجواری، با اعراب روی آوردند.*
*درچنین شرایطی روستای اهواز که درمیانه ده ها روستای لرنشین درشمال وجنوب خود قرارداشت درحال تبدیل شدن به مرکز ثقل تجاری بود.*
*مورخان گزارش داده اند که در حدود 150سال پیش در روستای اهواز تنها حدود60خانوار که عرب زبان سکونت داشته اند، در گزارشات سالهای بعد منبع دیگری تعداد خانوارهای اهواز را 150خانوار ذکر کرده که نشان از افزایش چشمگیر دارد ،بی گمان آنچه که مورخین درخصوص مردم شهر اهواز ذکر کرده اند، منظور مردم اهواز قدیم(محله عامری کنونی بوده است) اما در گستره فعلی شهر اهواز اقوام مختلف ساکن بوده اند که باگسترش شهر در دل آن قرار گرفتند.
🖋️ رضا منجزی زاده
فعال رسانهای و اجتماعی
وبلاگ :
http://rezamonjezizadeh.blogfa.com
*🔹چگونه بختیاری در جنوب خوزستان تضعیف شد و اهواز شکل گرفت،،!*
*بر اساس تقسیم بندی قدیمی ، مرز قلمرو چهارلنگ و هفت لنگ در خوزستان رودخانه کارون بود از شمال مالمیر تا جایی که کارون به خلیج فارس می ریزد این تقسیم بندی کاملا رعایت می شد، همچنین رودخانه دز مرز میان بختیاری و لرکوچک را تعیین می کرد.*
*براساس قرائن سابقه این مرزبندی ازچهارصدسال هم تجاوز می کند، در مواردی برخی طوایف بنابر توافقات میان خود از کارون عبور و در قلمرو دیگری توطن می کردند، اما مشخص نیست که چگونه دورکی ها در شادگان امروزی (دورک - دورق) که جزو قلمرو چهارلنگ بوده به هفت لنگ پیوسته اند، یا نواحی خرمشهر که مسکن بختیاری بود در دوره ای به لرهای فیلی واگذار شده است، بنحویکه آنهاتوانسته اند قلعه فیلیه را در آنجا بناکنند. به هر روی آنچه مسلم است از دوره ی صفویه تا اواخر حکومت زندیه این تقسیم بندی به قوت خودباقی بود، و برخی قبایل بختیاری تا جلگه بین النهرین،بصره و کربلا نیز در آمد و شد بوده اند. برای نمونه در دوره ای علیمردانخان اول فاتح بغداد و اسدخان بهداروندفاتح بصره می شوند.*
*این تقسیم بندی ها با سقوط حکومت زندیه دچار اختلال می شود، زیرا در خلاء قدرت فائقه ، بختیاریها بر سر وفاداری به زند یا هواداری از قاجار دچار دودستگی می شوند، همزمان بالشکرکشی منوچهرخان معتمد وقلع وقمع محمدتقی خان چهارلنگ وجدال درونی هفت لنگها ، بختیاری در خوزستان بشدت تضعیف می شوند و قلمرو آنها درجنوب خوزستان از تیول ایلخانان بزرگ خارج و به بزرگان طوایف وانهاده می شود. شدت عمل جانشینان محمدتقی خان موجب می شود که نواحی حاشیه رود کوپال وقیضانیه از طایفه مکوندی خالی شود، طایفه عیسوند و ابدالوند،دشت آهو و ابدال خان را رهاکنند و جنگهای درونی هفت لنگ، موجب شد بهداروندها، هویزه، دشت میشان و هور العظیم را به قبایل عرب وانهند.قاجارها از میان همه طوایف بختیاری خاندان "آحیدر" از اولاد غالب دورکی را به ریاست بختیاری گماردند.*
*روی کارآمدن این خوانین که اصالتا از منطقه "چغاخور"در سردسیر بختیاری بودند، آنها را نسبت به قلمرو جنوبی خود بی توجه کرد، زیرا اینبار خاندانی در بختیاری به قدرت رسیده بودند که برخلاف حاکمان قبلی که مناطق گرمسیری را طرف توجه داشتند، بیشتر تمرکزشان بر منازعات بختیاری و قشقایی و حاکم فارس بود، هرچند تاپایان روزگار حسینقلیخان هنوز هم مالیات کل خوزستان توسط بختیاری ها استحصال می شد ، اما رفته رفته مناطق دشت آهو، هویزه، هورالعظیم، شادگان، اهواز،ابدال خان، قیظانیه، شعیبیه، و رغیوه از حوزه آنها خارج شد و عشایر عرب در آنها سکونت گرفتند.*
*یکی از عمده دلایل این امر نیز، به هم خوردن ساختار سنتی ونیمه متمرکز قبیله ای بختیاری در دوره حسینقلی خان و درنتیجه نافرمانی طوایف پیرامونی بختیاری از حاکمان جدید و یا هواداری از خاندانهای قدیمی تر بود، برای نمونه قنواتیها پس از محمدتقی خان چهارلنگ تابع هیچ خان بختیاری نشدند یا طایفه لر بهمئی که در اتحاد با محمدتقی خان بود ، پس از مرگ ایلخان چهارلنگ هرگز به حاکمان جدید کرنش نکرد. حسینقلیخان با تمرکز شدید بر محدوده قلمرو خود، نظمی آهنین ایجاد کرد، اما از طرفی ، نظم حسینقلی خانی دافعه ای را برای برخی طوایف ایجاد کرد، که اگر امکان جداسری بدست می آوردند، ترجیح شان بر حفظ استقلال وحتا تابعیت به دیگر حاکمان بود .*
*تاثیر این جداسری ها در درازمدت موجب کاهش قدرت بختیاری در جنوب بود.*
*در دوره قاجار قلمروبختیاری درجنوب خوزستان به اعراب خوش نشین وانهاده شد. زیرا اخذ مالیات از اعراب برای حسینقلیخان راحتتر از اخذ مالیات از طوایف متمرد لر بود.طوایف متمرد، اگرچه بلحاظ مالکیت زمین ، مالک بودند امابلحاظ حاکمیتی چون اعلام تبعیتی از حسینقلی خان نداشتند، لاجرم یا یاغی شناخته شده یا به قراردادهای حسن همجواری، با اعراب روی آوردند.*
*درچنین شرایطی روستای اهواز که درمیانه ده ها روستای لرنشین درشمال وجنوب خود قرارداشت درحال تبدیل شدن به مرکز ثقل تجاری بود.*
*مورخان گزارش داده اند که در حدود 150سال پیش در روستای اهواز تنها حدود60خانوار که عرب زبان سکونت داشته اند، در گزارشات سالهای بعد منبع دیگری تعداد خانوارهای اهواز را 150خانوار ذکر کرده که نشان از افزایش چشمگیر دارد ،بی گمان آنچه که مورخین درخصوص مردم شهر اهواز ذکر کرده اند، منظور مردم اهواز قدیم(محله عامری کنونی بوده است) اما در گستره فعلی شهر اهواز اقوام مختلف ساکن بوده اند که باگسترش شهر در دل آن قرار گرفتند.
روستاهای اطراف اهواز از اقوام لر تبار و عرب زبان وقومیتهای مختلف بودند، عشایر بختیاری در فصل های پاییز زمستان در محل کنونی و کناره های شرق وغرب کارون سکونت می کردند و دامهای خود را با آب رودخانه سیراب واز مراتع شمال وشرق اهواز بهره مند می شدند.*
*طوایف دیگری همچون بهداروند، بابادی وچهارلنگ، قنواتی وکردونی سکونت*
*دایمی در این شهر داشته و بعضا زراعت می کردند. تیره ای از بابادی عکاشه در منطقه امانیه کنونی و جنب ساختمان فعلی استانداری خوزستان و منازل ارتش سکونت داشتند ، طایفه منجزی (تیره روا) وطایفه مش مرداسی وخانوارهایی ازتیره های مختلف از ایل بهداروند در کناره های کارون منطقه ای که هم اکنون پارک شهروند تا ملی راه خوانده می شود و همچنین در جنوب اهواز محل کنونی کوی دولتی ، سکونت داشتند، طایفه چهارلنگ محمودصالح در کناره های شرقی کارون محل پل فولاد سکونت داشته و صیفی کاری و باغات مختلف داشتند،طایفه دشت بزرگ در جنگیه، ابودبس، و شکاره کنونی و کوت عبدالله سکونت داشت، طایفه کردونی و قنواتی از ساکنان کهن اهواز بوده اند.طایفه کتکی از چهارلنگ در محل کنونی اراضی ارتش در ورودی جاده اهواز -اندیمشک تا تپه ماهورها وناهمواریهای فولی آباد اطراق می کردند، بخشی از مسیر چراگاههای طایفه کتکی ها تا منطقه کریت کمپ ادامه داشت که پس از استقرار ارتش ارتفاعات محل کنونی پادگان ارتش و پادگان شهید درویش که وارگه های عشایری قدیمی در آنها بوده و قبرستان کتکی ها هم اکنون در حوزه ی پادگان ارتش واقع شده موجودمی باشد.*
*در امتداد طایفه چهارلنگ کتکی، طایفه جانکی چهارلنگ نیز در بلندی های ممبع آب - حصیرآباد سکونت می کردند قبرستانی قدیمی در آن محل داشتند،(هرچند طبق اسناد ارتفاعات ممبع آب وحصیرآباد جزو املاک امیرمفخم و برادر غلامحسین خان سردارمحتشم بود)*
*عده ای از چهارلنگ جانکی در کناره های کارون حوالی زرگان سکونت داشت، طایفه کردونی در روستای مظفریه در جنوب شرق اهواز و کوت سیدصالح سکونت داشت(هنوز سکونت دارند) طایفه دشت بزرگ در منطقه گندمکار (واقع در کوت عبدالله) و روستای "ام تمیر" در ده کیلومتری جنوب اهواز سکونت داشت، تیره ابلحسنی طایفه منجزی در روستای چنیبه در کنار کارون واقع در جنوب غرب اهواز سکونت داشت(هنوز عده ای از این طایفه در همین مکان سکونت دارند) صدها خانوار از طایفه قنواتی - اژدری، خانزاده، در کوت عبدالله سکونت داشتند ، خانوارهایی از تیره لر "عبده وند"در اهواز به حمل و تجارت چوب از بیشه های شمال شوشتر مبادرت داشته که در مرکز شهر چندین باب خانه و مغازه داشتند(این تیره جزو لرکوچک بوده و در حوالی ایلام -شوش-مهدی آباد شوشتر سکونت دارند، همچنین جماعتی از گله داران قشقایی (تیره لرکی که ساکنان روستای "گبری" در ویس و اهواز بوده وصاحب قلعه ای در کنار رودخانه بودند، همچنین طایفه ای از کردها( که نزد اعراب به آلبوکرد شناخته می شوند) وجمعیتهای زردشتیان، یهودیان، صابئین مندایی، آشوریان و ارامنه از دیرباز در گستره کنونی اهواز سکونت داشتند، که بعدها باگسترش اهواز این روستاها و مناطق عشایری همگی در دل شهر جاگرفتند، گسترش شهر اهواز در ایام پاییز این جمعیت چند برابر افزایش پیدا می کرد .*
*با راه اندازی شرکت لینچ در دوره قاجار و تاپیش از آن گستره کنونی شهر اهواز محل سکونت طوایف لرزبان ،آشوریان، زردشتیان، منداییان،ارامنه و اقلیتی عرب بود، هنوز هم بسیاری از این جمعیتهای بومی در مناطق مذکور ساکن هستند .*
*سندی وجود دارد که در بحبوحه حوادث مشروطه خانوارهایی از بابادی عکاشه که( بعدها به نام آذری تغییر فامیلی دادند)، در حدفاصل خیابان 24متری تا محل پل سیاه سکونت و اراضی کشاورزی داشتند، با همسایگان جنوبی خود که از اهالی مهاجر تنگستان بوشهر بودند دچار اختلافاتی می شوند و به غلامحسین خان سردار محتشم مراجعه می کنند، قدیمی ترین ریشه اختلافات ملکی و قومی در اهواز نیز به همین سالهای مشروطه بازگردد ، زمانی که غلامحسین خان سردار محتشم بختیاری در حال تدارک سپاه* *خوزستان برای اعزام به چغاخور و فتح اصفهان و تهران بود، از خالی کردن منطقه از مردان بختیاری حوالی اهواز بیمناک می شود، لذا با قراردادی تحت عنوان "قرارداد اهواز" منعقد می کند تا از پشت جبهه خود مطمئن باشد.*
*معین التجار بوشهری و غلامحسین خان سردار محتشم به نمایندگی از بختیاری این قرارداد را امضاء می کنند.*
*فرزندان غلامحسین خان : (حمیدخان بختیار بختیاریها و ابدال خان بختیار بختیاریها) بعدها شرکت خانه سازی بر روی املاک خود در اهواز براه انداختند و محلات زیتون کارمندی ، کیانپارس و زیتون کارگری را ساختند و در دوره های بعد به نمایندگی مجلس از اهواز انتخاب شدند، محل زندگی طوایف لر زبان اهواز*
*طوایف دیگری همچون بهداروند، بابادی وچهارلنگ، قنواتی وکردونی سکونت*
*دایمی در این شهر داشته و بعضا زراعت می کردند. تیره ای از بابادی عکاشه در منطقه امانیه کنونی و جنب ساختمان فعلی استانداری خوزستان و منازل ارتش سکونت داشتند ، طایفه منجزی (تیره روا) وطایفه مش مرداسی وخانوارهایی ازتیره های مختلف از ایل بهداروند در کناره های کارون منطقه ای که هم اکنون پارک شهروند تا ملی راه خوانده می شود و همچنین در جنوب اهواز محل کنونی کوی دولتی ، سکونت داشتند، طایفه چهارلنگ محمودصالح در کناره های شرقی کارون محل پل فولاد سکونت داشته و صیفی کاری و باغات مختلف داشتند،طایفه دشت بزرگ در جنگیه، ابودبس، و شکاره کنونی و کوت عبدالله سکونت داشت، طایفه کردونی و قنواتی از ساکنان کهن اهواز بوده اند.طایفه کتکی از چهارلنگ در محل کنونی اراضی ارتش در ورودی جاده اهواز -اندیمشک تا تپه ماهورها وناهمواریهای فولی آباد اطراق می کردند، بخشی از مسیر چراگاههای طایفه کتکی ها تا منطقه کریت کمپ ادامه داشت که پس از استقرار ارتش ارتفاعات محل کنونی پادگان ارتش و پادگان شهید درویش که وارگه های عشایری قدیمی در آنها بوده و قبرستان کتکی ها هم اکنون در حوزه ی پادگان ارتش واقع شده موجودمی باشد.*
*در امتداد طایفه چهارلنگ کتکی، طایفه جانکی چهارلنگ نیز در بلندی های ممبع آب - حصیرآباد سکونت می کردند قبرستانی قدیمی در آن محل داشتند،(هرچند طبق اسناد ارتفاعات ممبع آب وحصیرآباد جزو املاک امیرمفخم و برادر غلامحسین خان سردارمحتشم بود)*
*عده ای از چهارلنگ جانکی در کناره های کارون حوالی زرگان سکونت داشت، طایفه کردونی در روستای مظفریه در جنوب شرق اهواز و کوت سیدصالح سکونت داشت(هنوز سکونت دارند) طایفه دشت بزرگ در منطقه گندمکار (واقع در کوت عبدالله) و روستای "ام تمیر" در ده کیلومتری جنوب اهواز سکونت داشت، تیره ابلحسنی طایفه منجزی در روستای چنیبه در کنار کارون واقع در جنوب غرب اهواز سکونت داشت(هنوز عده ای از این طایفه در همین مکان سکونت دارند) صدها خانوار از طایفه قنواتی - اژدری، خانزاده، در کوت عبدالله سکونت داشتند ، خانوارهایی از تیره لر "عبده وند"در اهواز به حمل و تجارت چوب از بیشه های شمال شوشتر مبادرت داشته که در مرکز شهر چندین باب خانه و مغازه داشتند(این تیره جزو لرکوچک بوده و در حوالی ایلام -شوش-مهدی آباد شوشتر سکونت دارند، همچنین جماعتی از گله داران قشقایی (تیره لرکی که ساکنان روستای "گبری" در ویس و اهواز بوده وصاحب قلعه ای در کنار رودخانه بودند، همچنین طایفه ای از کردها( که نزد اعراب به آلبوکرد شناخته می شوند) وجمعیتهای زردشتیان، یهودیان، صابئین مندایی، آشوریان و ارامنه از دیرباز در گستره کنونی اهواز سکونت داشتند، که بعدها باگسترش اهواز این روستاها و مناطق عشایری همگی در دل شهر جاگرفتند، گسترش شهر اهواز در ایام پاییز این جمعیت چند برابر افزایش پیدا می کرد .*
*با راه اندازی شرکت لینچ در دوره قاجار و تاپیش از آن گستره کنونی شهر اهواز محل سکونت طوایف لرزبان ،آشوریان، زردشتیان، منداییان،ارامنه و اقلیتی عرب بود، هنوز هم بسیاری از این جمعیتهای بومی در مناطق مذکور ساکن هستند .*
*سندی وجود دارد که در بحبوحه حوادث مشروطه خانوارهایی از بابادی عکاشه که( بعدها به نام آذری تغییر فامیلی دادند)، در حدفاصل خیابان 24متری تا محل پل سیاه سکونت و اراضی کشاورزی داشتند، با همسایگان جنوبی خود که از اهالی مهاجر تنگستان بوشهر بودند دچار اختلافاتی می شوند و به غلامحسین خان سردار محتشم مراجعه می کنند، قدیمی ترین ریشه اختلافات ملکی و قومی در اهواز نیز به همین سالهای مشروطه بازگردد ، زمانی که غلامحسین خان سردار محتشم بختیاری در حال تدارک سپاه* *خوزستان برای اعزام به چغاخور و فتح اصفهان و تهران بود، از خالی کردن منطقه از مردان بختیاری حوالی اهواز بیمناک می شود، لذا با قراردادی تحت عنوان "قرارداد اهواز" منعقد می کند تا از پشت جبهه خود مطمئن باشد.*
*معین التجار بوشهری و غلامحسین خان سردار محتشم به نمایندگی از بختیاری این قرارداد را امضاء می کنند.*
*فرزندان غلامحسین خان : (حمیدخان بختیار بختیاریها و ابدال خان بختیار بختیاریها) بعدها شرکت خانه سازی بر روی املاک خود در اهواز براه انداختند و محلات زیتون کارمندی ، کیانپارس و زیتون کارگری را ساختند و در دوره های بعد به نمایندگی مجلس از اهواز انتخاب شدند، محل زندگی طوایف لر زبان اهواز*
*روستاهای چنیبه، کوت عبدالله، مظفریه ، ام تمیر، شکاره،جنگیه، ابو دبس، فولی آباد ،گندم کار،طوایف کردونی / قنواتی/ اژدری/ منجزی/چهارلنگ محمودصالح /چهارلنگ جانکی/ بابادی / بهداروند / مش مرداسی/مقام رگی/موگهی/دشت بزرگ مهمترین طوایف لرزبان بومی اهواز بوده اند.*
🖋️ رضا منجزی زاده
فعال رسانهای و اجتماعی
🖋️ رضا منجزی زاده
فعال رسانهای و اجتماعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جاری شدن نفت از کوه های مسجدسلیمان