IRANBAKHTIYARI2018 Telegram 11669
*مسجدسلیمان ، سجده گاه عشق وامید‌. گمشده در غبار*

*✍️محمدرضا خواجوی*
    
*وقتی بعد از مدتی دوباره به مسجدسليمان رفتم اول به لین هندیها محل تولدم که حالا به یک زمین فوتبال مخروبه بنام زمین ارتش تبدیل شده رفتم و بیاد خاطرات کودکی و نوجوانیم در کنار برادرانم علیرضا ، حمیدرضا و عبدالرضا اشک ریختم علیرضا در جوانی فوت کرد ، عبدالرضا بمب محبت در آمریکاست من و حمید در ایران . انگار پاره‌ای از وجودم را که در آنجا جا گذاشته بودم ، یافته‌ام*
*نفسی عمیق می‌کِشم و خرسند از این‌که دوباره برگشته‌ام ، خودم را غريب نمى‌بينم ، اما دیری نمی‌پاید وقتی به بازار چشمه علی سرزمین پاکان دارائیچی ها و محله لین اصفهانی‌های بدون اصفهانی رفتم عزیزان دیارم را با نگاه‌های خسته و لبریز از یاس را در بازار بدون کسبه می‌بینم حس دیگری مرا فرا می‌گیرد*
*حس دردآلوده‌ی محرومیت و اندوه مظلومیت*
*حالا انگار اين شهر است كه با غصه‌هاى بی‌كرانش و بغض‌هاى بى‌انتهايش ،‌ همه سر تا پا در غمِ غربت فرو رفته است*
*نگاهِ نگرانِ دره حسین قصاب سرزمین دلاوران ، سرکوره های بی کوره ، دره گلگیری بدون گل ، مال شنبه ، عظمت چهاربیشه و خانه طلائی نیک فر ها ، سرمسجد نماد مسجدسلیمان با مردمانی ابدی ، لین تازه ها همان کولر شاپ را تازه ندیدم ، نصیر آباد ، بختك بى‌نصيبى نفتك ، نفتون جایگاه تاجی ها ، بوى گاز نمره يك و غریبی اولین چاه ، فقر ِمظلومانه‌ی کلگه ، بیکسی بی‌بیان خانه اقبال ماندگار ، غربت و تنهاییِ نمره چهل سرزمین شاهین ، محوِ زندگیِ پشتکوه ، خشک شدن سبزی سبزآباد ، مال کریم و...*
*حصارهاى رنگ باختهِ باغ‌ملی و پشت برج كه حتى درختی از آن نمانده و بنگله نهاوندی و کاروانسرای کلگه و محله غربت‌های زیر کاروانسرا مردمان بدون حامی*

*این مسجدسلیمان است که آن ثروت خدادادی را دارد ، اما خود چیزی ندارد...*
*خاکش طلا ولی برکتش رفته*

*ناراحت که شدم و* *مایوس ، به تنها خیابان شهرم رفتم و همراه مردم قدم زدم. آشنائی و سینمائی ندیدم*
*گَشتی شیرین از تداعی خاطراتِ دور ، اما رِخوَت‌آور از دیاری که مهجور مانده... گرچه محو و مبهوت سادگى و صميميتِ دوستان و ياران قديم می‌شوم ولى مرورِ خاطراتِ دور و غصه‌ی این نگاه‌های خسته امانم نمی‌دهد تا بیش از  این قدم بردارم ، دلم رضا نمى‌دهد روى چهره‌ی خسته شهرم ، غصه‌ی فقير و ندارى و غمِ غربت و عزلت را ببينم...*

*داستان من و* *مسجدسلیمان ،*
*حکایت عجیبی است... قصه‌ی پر غصه‌ی مردمان خسته اما سرشار از غرور ، و چه ملال‌آور است این گونه نظاره کردن...*
*اما علی‌رغم همه‌ی این دلتنگی‌ها و ملال‌ها و با وجودِ تمام این غصه‌ها و رنجور از جفای روزگار ، چقدر روحِ آدم صفا می‌یابد از این سادگی و صمیمیت ، از این هم‌زبانی...*
*چه سبک‌بالم و چه آرامش و امنیتی وجودم را می‌گیرد. این ترکیبِ محرومیت و آرامش ، چه حسِ غریبی به همراه  دارد...*

*مسجدسلیمان بزرگ*
*سجده‌گاهِ سلیمان، دیارِ رویاهای ما اکنون غریبانه با کوهی از مشکلات و محرومیت‌ها دچار است*
*آری*
*جهان پیر است و بی بنیاد ، از این* *فرهاد کُش فریاد*،
*که کرد افسون و نیرنگش ، ملول از جان شیرینم*...

  *ولی همچنان اینجا مسجدسلیمان است ، خاستگاهِ ایران باستان ، اقلیمِ دلاوری و مردانگی ، قلب تپنده و چشمِ امیدِ ما ، گمشده در غبارِ عُزلت و تنهایی ولی همچنان کعبه‌ی آمال ماست*

*زنده و ماندگار هستی دیار خوب من مسجدسلیمان*



tgoop.com/IRANBAKHTIYARI2018/11669
Create:
Last Update:

*مسجدسلیمان ، سجده گاه عشق وامید‌. گمشده در غبار*

*✍️محمدرضا خواجوی*
    
*وقتی بعد از مدتی دوباره به مسجدسليمان رفتم اول به لین هندیها محل تولدم که حالا به یک زمین فوتبال مخروبه بنام زمین ارتش تبدیل شده رفتم و بیاد خاطرات کودکی و نوجوانیم در کنار برادرانم علیرضا ، حمیدرضا و عبدالرضا اشک ریختم علیرضا در جوانی فوت کرد ، عبدالرضا بمب محبت در آمریکاست من و حمید در ایران . انگار پاره‌ای از وجودم را که در آنجا جا گذاشته بودم ، یافته‌ام*
*نفسی عمیق می‌کِشم و خرسند از این‌که دوباره برگشته‌ام ، خودم را غريب نمى‌بينم ، اما دیری نمی‌پاید وقتی به بازار چشمه علی سرزمین پاکان دارائیچی ها و محله لین اصفهانی‌های بدون اصفهانی رفتم عزیزان دیارم را با نگاه‌های خسته و لبریز از یاس را در بازار بدون کسبه می‌بینم حس دیگری مرا فرا می‌گیرد*
*حس دردآلوده‌ی محرومیت و اندوه مظلومیت*
*حالا انگار اين شهر است كه با غصه‌هاى بی‌كرانش و بغض‌هاى بى‌انتهايش ،‌ همه سر تا پا در غمِ غربت فرو رفته است*
*نگاهِ نگرانِ دره حسین قصاب سرزمین دلاوران ، سرکوره های بی کوره ، دره گلگیری بدون گل ، مال شنبه ، عظمت چهاربیشه و خانه طلائی نیک فر ها ، سرمسجد نماد مسجدسلیمان با مردمانی ابدی ، لین تازه ها همان کولر شاپ را تازه ندیدم ، نصیر آباد ، بختك بى‌نصيبى نفتك ، نفتون جایگاه تاجی ها ، بوى گاز نمره يك و غریبی اولین چاه ، فقر ِمظلومانه‌ی کلگه ، بیکسی بی‌بیان خانه اقبال ماندگار ، غربت و تنهاییِ نمره چهل سرزمین شاهین ، محوِ زندگیِ پشتکوه ، خشک شدن سبزی سبزآباد ، مال کریم و...*
*حصارهاى رنگ باختهِ باغ‌ملی و پشت برج كه حتى درختی از آن نمانده و بنگله نهاوندی و کاروانسرای کلگه و محله غربت‌های زیر کاروانسرا مردمان بدون حامی*

*این مسجدسلیمان است که آن ثروت خدادادی را دارد ، اما خود چیزی ندارد...*
*خاکش طلا ولی برکتش رفته*

*ناراحت که شدم و* *مایوس ، به تنها خیابان شهرم رفتم و همراه مردم قدم زدم. آشنائی و سینمائی ندیدم*
*گَشتی شیرین از تداعی خاطراتِ دور ، اما رِخوَت‌آور از دیاری که مهجور مانده... گرچه محو و مبهوت سادگى و صميميتِ دوستان و ياران قديم می‌شوم ولى مرورِ خاطراتِ دور و غصه‌ی این نگاه‌های خسته امانم نمی‌دهد تا بیش از  این قدم بردارم ، دلم رضا نمى‌دهد روى چهره‌ی خسته شهرم ، غصه‌ی فقير و ندارى و غمِ غربت و عزلت را ببينم...*

*داستان من و* *مسجدسلیمان ،*
*حکایت عجیبی است... قصه‌ی پر غصه‌ی مردمان خسته اما سرشار از غرور ، و چه ملال‌آور است این گونه نظاره کردن...*
*اما علی‌رغم همه‌ی این دلتنگی‌ها و ملال‌ها و با وجودِ تمام این غصه‌ها و رنجور از جفای روزگار ، چقدر روحِ آدم صفا می‌یابد از این سادگی و صمیمیت ، از این هم‌زبانی...*
*چه سبک‌بالم و چه آرامش و امنیتی وجودم را می‌گیرد. این ترکیبِ محرومیت و آرامش ، چه حسِ غریبی به همراه  دارد...*

*مسجدسلیمان بزرگ*
*سجده‌گاهِ سلیمان، دیارِ رویاهای ما اکنون غریبانه با کوهی از مشکلات و محرومیت‌ها دچار است*
*آری*
*جهان پیر است و بی بنیاد ، از این* *فرهاد کُش فریاد*،
*که کرد افسون و نیرنگش ، ملول از جان شیرینم*...

  *ولی همچنان اینجا مسجدسلیمان است ، خاستگاهِ ایران باستان ، اقلیمِ دلاوری و مردانگی ، قلب تپنده و چشمِ امیدِ ما ، گمشده در غبارِ عُزلت و تنهایی ولی همچنان کعبه‌ی آمال ماست*

*زنده و ماندگار هستی دیار خوب من مسجدسلیمان*

BY ایران بختیاری


Share with your friend now:
tgoop.com/IRANBAKHTIYARI2018/11669

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

So far, more than a dozen different members have contributed to the group, posting voice notes of themselves screaming, yelling, groaning, and wailing in various pitches and rhythms. How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) The Standard Channel Read now According to media reports, the privacy watchdog was considering “blacklisting” some online platforms that have repeatedly posted doxxing information, with sources saying most messages were shared on Telegram.
from us


Telegram ایران بختیاری
FROM American