Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/FreeInternetMaster4/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡@FreeInternetMaster4 P.5776
FREEINTERNETMASTER4 Telegram 5776
نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓
صدای از دلم گفت — الطاف خان پیش مردم خوده ایلا میتی که چقدر با خانم ات خوش استی ولی از بین خودتان خدا خبر داره که چی گفتگوهای که نمیکنین ههههه هاجر : زیاد دوستش داری؟ الطاف : از فکر بیرون شده گفتم — چی؟؟ هاجر : خانم ات ره میگم زیاد دوستش داری؟ الطاف : خیلی…
بازی های روزگار🍂
قسمت : چهل و چهارم

(آرزو)
بلاخره شب شد مه و افرا ده آشپز خانه مصروف تیار کدن غذا بودیم که الطاف از پهنتون آمد
افرا : سلام لالا
آرزو : سلام
الطاف : علیکم سلام.....آرزو یک گیلاس آب بتی
آرزو : به الطاف آب دادم نوشید دوباره گیلاس ره بر مه داده گفت
الطاف : راستی امروز باز کورس رفتین شما دو نفر؟
افرا : ها لالا جان رفتیم ثبت نام هم کدیم فردا بخیر شروع میشه درس‌هایش
الطاف : خو خوب است تایم اش چی وقت است
آرزو : سه تا پنج
الطاف : بنظر تان تایم اش یک ذره ناوقت نیست تا شما بیایین آفتاب غروب میکنه هوا کم تاریک میشه
افرا : نی لالا جان حالی بهار شده روزها دراز میشه باز دگه ای که مه و افرا یکجای استیم روزهای که ناوقت شد باز ده موتر میاییم تو تشویش نکو
الطاف : خو صحی است مقصد متوجه تان باشین
آرزو : الطاف بالا رفت مه و افرا غذا ره کشیده بوردیم خانه که الطاف هم آمد...
غذا خورده شد ظرفهاره ششته رفتم بالا سرتخت شیشتم و مصروف موبایل بودم و با تبسم مسج داشتم که چند دقه بعد الطاف هم آمد و رفت سر کوچ شیشت
مسج کدنم با تبسم خلاص شد یادم از مادرم شان آمد که چقدر پشت شان دق شده بودم بعد ازی کورس هم میرم خانه مادرم رفته نمیتانم موبایل ره گرفتم و به مادرم شان زنگ زدم یک ساعت با مادرم گپ زدم و بلاخره قطع کده موبایل ره سر میز ماندم که دیدم هنوز هم الطاف مصروف لپتاپ است و ورقها پیش رویش مانده گی طرفش سیل داشتم که صدا کد
الطاف : آرزو یک بار اینجه بیا
آرزو : از تخت پایین شده و رفتم نزدیکش
آرزو : بگو الطاف
الطاف : یک کار بگویم میکنی؟
آرزو : خوب...مربوط به کارت میشه ببینم چی است؟
الطاف : ای ورق های که برت میتم اونای که تاپه شدن ره یک طرف بان و اونای که تاپه نشدن دگه طرف یعنی هردویشه برم جدا کو
آرزو : صحی است آسان است میتانم
الطاف : هههه باید هم بتانی زمرد....
آرزو : چی؟
الطاف : هیچ چیز گفتم یک گیلاس چای بیار
آرزو : نی کدام چیزی دگه گفتی
الطاف : یاااا خدا از دست اقدر پر گفتن ات......آرزو مره ده گپ نکی برو یک گیلاس چای بیار باز بیا کار ره خلاص کنیم که مه صبح وظیفه میرم ، تو خو‌ خدا یار جانت تا ناوقت خواب میشی مه بیچاره مجبور استم که صبح وقت بیدار شوم
آرزو : هههههه
— رفتم پایین برش چای آوردم و پیش رویش ماندم مه هم پایین میز شیشته بودم و مصروف جدا کدن ورقها و غرق ده خواندن نوشته های ورق بودم که یک دفه فکرم نشد دستم به گیلاس الطاف خورد و تمامش سر ورقها چپه شد الطاف طرف ورق ها دیده زود بلندش کرد تا مکمل تر نشه ولی وقت تمامش تر شده بود با ترس طرف الطاف سیل داشتم که دیدم زیاد عصبانی بود ولی خوده کنترول میکد خیلی جدی و محکم گفت
الطاف : آرزو چی کدی تو؟؟؟
آرزو : الطاف بخدا....فکرم نشد یک دفه یی شد
الطاف : چرا اقدر هوش پرک استی آرزو میفهمی که ای اوراق چقدر مهم بودن......صبح مه به ریسم چی جواب بتم؟؟؟
آرزو : الطاف.....الطاف بخدا فکرم نشد قصدی نبود معذرت میخوایم
الطاف : مه بد کدم که از تو کمک خواستم همی ره به تنهایی انجام داده ناوقت خلاص میکدم خوب بود........افففف
آرزو : گریه داشتم و یک کلمه هم نگفتم
الطاف : بانش همینجه دگه غرض نگی حالی خو خرابش کدی
آرزو : ازی که ای قسم یک کار شد پیش خود خجالت کشیدم ولی گناه مه نبود دستم خورد آرزوی لوده.....رفتم یک گوشه تخت شیشه و گریه داشتم که چند دقه بعد الطاف آمده پهلویم سر تخت شیشت
الطاف : آرزو ...
آرزو : ولی مه گریه داشتم
الطاف : آرزو معذرت میخوایم نفسم نباید سرت غالمغال میکدم
آرزو : گریه کده گفتم
— الطاف بخدا قسم دستم خورد خود مام نفهمیدم چی رقم شد
الطاف : صحی است آرزو آرام باش گریه نکو
آرزو : الطاف مره به آغوش گرفته و سر مه بوسید
الطاف : یعنی صبح باید از خاطر تو باز از طرف ریس گپ بشنوم....
آرزو : سر مه بلند کدم از آغوشش دور شده گریه کده گفتم
— الطاف معذرت میخوایم بخدا قصدی....قصدی نبود
الطاف با دست‌هایش از دو طرف رویم گرفته گفت
الطاف : آرام باش آرزو فهمیدم که از قصد نکدی چون یک دفه یی عصابم خراب شد اتو گپ ها ره برت گفتم خیره صدقه سرت ده قصه نباش
آرزو : الطاف پهلویم شیشته بود ولی مه هنوز هم گریه داشتم چند دقه بعد کمی آرام شدم که گفت
الطاف : خلاص شد گریانت؟
آرزو : نی
الطاف : ههههه بخیز دگه برو رویته بشوی که چشمهایت بیخی سرخ شدن
آرزو : چیزی نگفته و رفتم حمام دست روی مه ششته آمدم اتاق که الطاف پشتش طرف مه دور داده گی بود و طرف ورق ها میدید با جگرخونی گفتم
— الطاف ای دگه چاره نداره؟؟
الطاف : نی اینا خو چاپ شدن اگر قلمی میبود تمامشه سرت نوشته میکدم هههه
آرزو : خیره برت نوشته میکدم ولی نباید اتو میشد
الطاف : آرزو برو خواب شو خوده ناراحت نکو هر چی بود حالی خو شد حالی که تو جگرخونی کنی ای پس جور میشه؟؟؟؟
جگرخونی فایده نداره برو خواب شو یک کمی کار مه مانده خلاص کنم مه هم خواب میشم



tgoop.com/FreeInternetMaster4/5776
Create:
Last Update:

بازی های روزگار🍂
قسمت : چهل و چهارم

(آرزو)
بلاخره شب شد مه و افرا ده آشپز خانه مصروف تیار کدن غذا بودیم که الطاف از پهنتون آمد
افرا : سلام لالا
آرزو : سلام
الطاف : علیکم سلام.....آرزو یک گیلاس آب بتی
آرزو : به الطاف آب دادم نوشید دوباره گیلاس ره بر مه داده گفت
الطاف : راستی امروز باز کورس رفتین شما دو نفر؟
افرا : ها لالا جان رفتیم ثبت نام هم کدیم فردا بخیر شروع میشه درس‌هایش
الطاف : خو خوب است تایم اش چی وقت است
آرزو : سه تا پنج
الطاف : بنظر تان تایم اش یک ذره ناوقت نیست تا شما بیایین آفتاب غروب میکنه هوا کم تاریک میشه
افرا : نی لالا جان حالی بهار شده روزها دراز میشه باز دگه ای که مه و افرا یکجای استیم روزهای که ناوقت شد باز ده موتر میاییم تو تشویش نکو
الطاف : خو صحی است مقصد متوجه تان باشین
آرزو : الطاف بالا رفت مه و افرا غذا ره کشیده بوردیم خانه که الطاف هم آمد...
غذا خورده شد ظرفهاره ششته رفتم بالا سرتخت شیشتم و مصروف موبایل بودم و با تبسم مسج داشتم که چند دقه بعد الطاف هم آمد و رفت سر کوچ شیشت
مسج کدنم با تبسم خلاص شد یادم از مادرم شان آمد که چقدر پشت شان دق شده بودم بعد ازی کورس هم میرم خانه مادرم رفته نمیتانم موبایل ره گرفتم و به مادرم شان زنگ زدم یک ساعت با مادرم گپ زدم و بلاخره قطع کده موبایل ره سر میز ماندم که دیدم هنوز هم الطاف مصروف لپتاپ است و ورقها پیش رویش مانده گی طرفش سیل داشتم که صدا کد
الطاف : آرزو یک بار اینجه بیا
آرزو : از تخت پایین شده و رفتم نزدیکش
آرزو : بگو الطاف
الطاف : یک کار بگویم میکنی؟
آرزو : خوب...مربوط به کارت میشه ببینم چی است؟
الطاف : ای ورق های که برت میتم اونای که تاپه شدن ره یک طرف بان و اونای که تاپه نشدن دگه طرف یعنی هردویشه برم جدا کو
آرزو : صحی است آسان است میتانم
الطاف : هههه باید هم بتانی زمرد....
آرزو : چی؟
الطاف : هیچ چیز گفتم یک گیلاس چای بیار
آرزو : نی کدام چیزی دگه گفتی
الطاف : یاااا خدا از دست اقدر پر گفتن ات......آرزو مره ده گپ نکی برو یک گیلاس چای بیار باز بیا کار ره خلاص کنیم که مه صبح وظیفه میرم ، تو خو‌ خدا یار جانت تا ناوقت خواب میشی مه بیچاره مجبور استم که صبح وقت بیدار شوم
آرزو : هههههه
— رفتم پایین برش چای آوردم و پیش رویش ماندم مه هم پایین میز شیشته بودم و مصروف جدا کدن ورقها و غرق ده خواندن نوشته های ورق بودم که یک دفه فکرم نشد دستم به گیلاس الطاف خورد و تمامش سر ورقها چپه شد الطاف طرف ورق ها دیده زود بلندش کرد تا مکمل تر نشه ولی وقت تمامش تر شده بود با ترس طرف الطاف سیل داشتم که دیدم زیاد عصبانی بود ولی خوده کنترول میکد خیلی جدی و محکم گفت
الطاف : آرزو چی کدی تو؟؟؟
آرزو : الطاف بخدا....فکرم نشد یک دفه یی شد
الطاف : چرا اقدر هوش پرک استی آرزو میفهمی که ای اوراق چقدر مهم بودن......صبح مه به ریسم چی جواب بتم؟؟؟
آرزو : الطاف.....الطاف بخدا فکرم نشد قصدی نبود معذرت میخوایم
الطاف : مه بد کدم که از تو کمک خواستم همی ره به تنهایی انجام داده ناوقت خلاص میکدم خوب بود........افففف
آرزو : گریه داشتم و یک کلمه هم نگفتم
الطاف : بانش همینجه دگه غرض نگی حالی خو خرابش کدی
آرزو : ازی که ای قسم یک کار شد پیش خود خجالت کشیدم ولی گناه مه نبود دستم خورد آرزوی لوده.....رفتم یک گوشه تخت شیشه و گریه داشتم که چند دقه بعد الطاف آمده پهلویم سر تخت شیشت
الطاف : آرزو ...
آرزو : ولی مه گریه داشتم
الطاف : آرزو معذرت میخوایم نفسم نباید سرت غالمغال میکدم
آرزو : گریه کده گفتم
— الطاف بخدا قسم دستم خورد خود مام نفهمیدم چی رقم شد
الطاف : صحی است آرزو آرام باش گریه نکو
آرزو : الطاف مره به آغوش گرفته و سر مه بوسید
الطاف : یعنی صبح باید از خاطر تو باز از طرف ریس گپ بشنوم....
آرزو : سر مه بلند کدم از آغوشش دور شده گریه کده گفتم
— الطاف معذرت میخوایم بخدا قصدی....قصدی نبود
الطاف با دست‌هایش از دو طرف رویم گرفته گفت
الطاف : آرام باش آرزو فهمیدم که از قصد نکدی چون یک دفه یی عصابم خراب شد اتو گپ ها ره برت گفتم خیره صدقه سرت ده قصه نباش
آرزو : الطاف پهلویم شیشته بود ولی مه هنوز هم گریه داشتم چند دقه بعد کمی آرام شدم که گفت
الطاف : خلاص شد گریانت؟
آرزو : نی
الطاف : ههههه بخیز دگه برو رویته بشوی که چشمهایت بیخی سرخ شدن
آرزو : چیزی نگفته و رفتم حمام دست روی مه ششته آمدم اتاق که الطاف پشتش طرف مه دور داده گی بود و طرف ورق ها میدید با جگرخونی گفتم
— الطاف ای دگه چاره نداره؟؟
الطاف : نی اینا خو چاپ شدن اگر قلمی میبود تمامشه سرت نوشته میکدم هههه
آرزو : خیره برت نوشته میکدم ولی نباید اتو میشد
الطاف : آرزو برو خواب شو خوده ناراحت نکو هر چی بود حالی خو شد حالی که تو جگرخونی کنی ای پس جور میشه؟؟؟؟
جگرخونی فایده نداره برو خواب شو یک کمی کار مه مانده خلاص کنم مه هم خواب میشم

BY نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡


Share with your friend now:
tgoop.com/FreeInternetMaster4/5776

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

It’s yet another bloodbath on Satoshi Street. As of press time, Bitcoin (BTC) and the broader cryptocurrency market have corrected another 10 percent amid a massive sell-off. Ethereum (EHT) is down a staggering 15 percent moving close to $1,000, down more than 42 percent on the weekly chart. Telegram offers a powerful toolset that allows businesses to create and manage channels, groups, and bots to broadcast messages, engage in conversations, and offer reliable customer support via bots. A new window will come up. Enter your channel name and bio. (See the character limits above.) Click “Create.” Commenting about the court's concerns about the spread of false information related to the elections, Minister Fachin noted Brazil is "facing circumstances that could put Brazil's democracy at risk." During the meeting, the information technology secretary at the TSE, Julio Valente, put forward a list of requests the court believes will disinformation. With the sharp downturn in the crypto market, yelling has become a coping mechanism for many crypto traders. This screaming therapy became popular after the surge of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May or early June. Here, holders made incoherent groaning sounds in late-night Twitter spaces. They also role-played as urine-loving Goblin creatures.
from us


Telegram نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡
FROM American