FREEINTERNETMASTER4 Telegram 5763
نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓
صبح شد صبحانه خوردم و به موبایل مصروف بودم چشمم به آرزو خورد که طرفم میدید وقتی مه متوجه شدم سرخورده پایین کده و به موبایل مصروف شد حس کدم میخوایه چیزی بگویه چون هربار ای قسم ببینه میفهمم که کدام گپی است نزدیکش رفته برش گفتم بگو میشنوم او هم ازی که سرش فهمیده…
آرزو : بیزو دل افرا پُر بود با ای گپ کاکاشریف افرا به گریه شده گفت
افرا : پدر حسام غیری مره آزار میته باز مادرم هم همیشه طرفداری بچه خوده میکنه او ره هیچ چیز نمیگه غیری مره هر چیز بگویه
عایشه : اینه شریف جان....اگر یکی شه بگویم آرام باش دگیش میگه طرفداری ازو ره میکنی...اگر دگیشه بگویم آرام باش او دگیش میگه طرفداری ازو ره میکنی اصلاح کو ایناره که مه حوصله ندارم
شریف : حسام کلان بچه استی صبح دگه صبح پهنتون ات خلاص میشه آدم شو یک ذره چقدر حوصله داری تو بخدا.....چی لذت میبری که افرا ره آزار میتی
حسام : خوشم میایه گریان هایشه بکشم.....تو برو باز یک گریان کو افرا که مه ببینم......ههههههه
شریف : فکرت باشه که تو و الطاف یک طرف افرا دخترم دگه طرف از هر دویتان کده افرا ره دوست دارم
حسام : همتو پدر؟؟ ای که مه صبح تا دیگر همرایت دفتر رفته کار میکنم هیچ دگه هههههه
شریف : ها ، دگه که افرا ره آزار دادی از مه و تو خلاص است
آرزو : کاکا شریف بعد از گفتن ای گپ طرف حسام چشمک کد تا افرا خوش شده آرام شوه
خدایا چقدر افرا به ای خانه قدر داره چقدر همه گی دوستش دارن خوب است که قدر دختر ره میفهمن......
ده چرت بودم که الطاف رو به افرا کده گفت
الطاف : افرا بزنم حسام ره....تو فقط یک اشاره کو مه میزنمش.....بلند شو خی مه محکم اش میگیرم تو بزنش.....گریه نکو دگه کلان دختر ههههه
حسام : چقدر تو نازک نارنجی بودی ههههه
آرزو : حسام نزدیک افرا رفته گفت
حسام : گریه نکو دگه صدقه گک تو قیچ شوم خو مه مزاق کدم مره نمیشناسی.....
افرا : نکو حسام او طرف برو حوصله ته ندارم
حسام : گریه نکو که چشم های ته بیخی چی جور کدی بیزو از اول چندان چیزی نبودن هههههه
آرزو : با ای گپ حسام تمام ما خنده کدیم
کاکاشریف افرا ره با گپ های خود دلداری داده آرام اش کد تا ناوقت های شب شیشته و قصه داشتیم واقعاً که ای فامیل از هر لحاظ متفاوت استن ایره میگن فامیل....
وقت خواب شد مه بالا آمدم تا خواب شوم ولی هر چی کدم خوابم نبورد به چرت بودم که دروازه باز شد و الطاف داخل آمد
الطاف : خواب نشدی هنوز؟
آرزو : نی مچم چرا خوابم نمیبره
الطاف : خو خواب نشو
آرزو : خی چی کنم؟
الطاف یک چند دقه به چرت رفته گفت
الطاف : بیا به تلویزیون فلم میمانم ببینیم؟
آرزو : نی حوصله نیست
الطاف : قصه کنیم؟
آرزو : ها قصه کنیم که باز به جنگ ختم شوه
الطاف : هههههه
— گیم لدو میزنی؟
آرزو : از جایم بلند شده گفتم
— ها خوب گیم است سیس بیا لدو میزنیم
الطاف : ههههه
(الطاف)
موبایل مه کشیده گیم لدو ره آوردم
— ولی ای گیم ره که میزنیم یک شرط داره؟
آرزو : چی شرط؟
الطاف : اگر مه برنده شدم چیزی که مه گفتم همتو میکنی ولی اگر تو برنده شدی باز چیزی که تو گفتی مه همتو میکنم
آرزو : هممم؟؟.....خوب صحی اس
الطاف : خی باش بگویم که اگر مه برنده شدم سر تخت خواب میشم دلت دگه
آرزو : خووو....دگه چطور استی او گپا نیست امکان نداره
الطاف : ولی تو شرط ره وقت قبول کده گفتی صحی است
آرزو : وی...حالی مه نمیفهمیدم که تو اتو یک نیت داری پیش از پیش وقت پلان سنجیده بودی
الطاف : هر کس دلش و شرطش اینالی تو شرط ته بگو
آرزو : اگر مه برنده شدم.....هممممم؟؟؟
— یادم نمیایه
الطاف : ههههه خی برو تو هیچ شرط نمان
آرزو : دگه چی هوشیار نیستی به نظرت
الطاف : طرف تو رفتیم
آرزو : ای خو معلوم دار است که مه هوشیار استم
الطاف : گودی گکم استی
آرزو : لطفاً ده فاز رومانتیک نرو چون خوش ندارم درست است؟؟؟
الطاف : ههههه خو صحی است...... بگو دگه شرط ته که حالی صبح خاد شد
آرزو : خوب کدام شرط خاص یادم نامد ولی اگر مه برنده شدم مه و افرا ره چکر ببر
الطاف : ای کار ره خو بدون شرط هم برت میکنم لوده گک
به دلم گفتم چقدر شرط آسان گفت آرزو ههههه ،
ولی هر رقم میشه باید به ای گیم مه برنده شوم...
بازی شروع شد چند دقه تیر شده بود ولی آرزو ده گیم از مه کده پیش بود و مه به فکر ازی که بازنده نشم یکجای حساس رسید که آرزو میتانست دانه مره بخوره ولی متوجه نبود اگر فکر شه دگه طرف نکنم متوجه خاد شد....بخدا که میبازم....وارخطا شده گفتم
— آرزوووو
آرزو : وااا چی گپ است؟
الطاف : چهار طرف ره سیل کدم تا آرزو ره پشت یک چیز روان کده و دانه خوده از دانه ازو دور کنم ده غیر ازو اگر فکرش شده دانه مره میخورد کارم خلاص بود چشمم به میز خورد که آب مانده گی بود
— چی است....همو آب ره بیار تشنه شدیم
آرزو : برو خودت بخو
الطاف : بخیز دگه به گپ مه نمیکنی؟؟؟
آرزو : واااا....
الطاف : آرزو دور شده پش میز رفت که پشتش طرف مه دور داده گی بود زود کده کار آرزو ره کدم و بعد کار خوده کده و دانه خوده از اونجه دور کدم و نوبت ره دوباره به آرزو دور دادم تا سرم نفهمه که مه کار شه کدیم
که همو دقه آرزو آب ره گرفته طرف مه آمد از خوشحالی فکرم نشد بلند گفتم
— شکررر خدا
آرزو : وی....شکر کشیدن پیش از آب نوشیدن
الطاف : ها ثواب داره
1



tgoop.com/FreeInternetMaster4/5763
Create:
Last Update:

آرزو : بیزو دل افرا پُر بود با ای گپ کاکاشریف افرا به گریه شده گفت
افرا : پدر حسام غیری مره آزار میته باز مادرم هم همیشه طرفداری بچه خوده میکنه او ره هیچ چیز نمیگه غیری مره هر چیز بگویه
عایشه : اینه شریف جان....اگر یکی شه بگویم آرام باش دگیش میگه طرفداری ازو ره میکنی...اگر دگیشه بگویم آرام باش او دگیش میگه طرفداری ازو ره میکنی اصلاح کو ایناره که مه حوصله ندارم
شریف : حسام کلان بچه استی صبح دگه صبح پهنتون ات خلاص میشه آدم شو یک ذره چقدر حوصله داری تو بخدا.....چی لذت میبری که افرا ره آزار میتی
حسام : خوشم میایه گریان هایشه بکشم.....تو برو باز یک گریان کو افرا که مه ببینم......ههههههه
شریف : فکرت باشه که تو و الطاف یک طرف افرا دخترم دگه طرف از هر دویتان کده افرا ره دوست دارم
حسام : همتو پدر؟؟ ای که مه صبح تا دیگر همرایت دفتر رفته کار میکنم هیچ دگه هههههه
شریف : ها ، دگه که افرا ره آزار دادی از مه و تو خلاص است
آرزو : کاکا شریف بعد از گفتن ای گپ طرف حسام چشمک کد تا افرا خوش شده آرام شوه
خدایا چقدر افرا به ای خانه قدر داره چقدر همه گی دوستش دارن خوب است که قدر دختر ره میفهمن......
ده چرت بودم که الطاف رو به افرا کده گفت
الطاف : افرا بزنم حسام ره....تو فقط یک اشاره کو مه میزنمش.....بلند شو خی مه محکم اش میگیرم تو بزنش.....گریه نکو دگه کلان دختر ههههه
حسام : چقدر تو نازک نارنجی بودی ههههه
آرزو : حسام نزدیک افرا رفته گفت
حسام : گریه نکو دگه صدقه گک تو قیچ شوم خو مه مزاق کدم مره نمیشناسی.....
افرا : نکو حسام او طرف برو حوصله ته ندارم
حسام : گریه نکو که چشم های ته بیخی چی جور کدی بیزو از اول چندان چیزی نبودن هههههه
آرزو : با ای گپ حسام تمام ما خنده کدیم
کاکاشریف افرا ره با گپ های خود دلداری داده آرام اش کد تا ناوقت های شب شیشته و قصه داشتیم واقعاً که ای فامیل از هر لحاظ متفاوت استن ایره میگن فامیل....
وقت خواب شد مه بالا آمدم تا خواب شوم ولی هر چی کدم خوابم نبورد به چرت بودم که دروازه باز شد و الطاف داخل آمد
الطاف : خواب نشدی هنوز؟
آرزو : نی مچم چرا خوابم نمیبره
الطاف : خو خواب نشو
آرزو : خی چی کنم؟
الطاف یک چند دقه به چرت رفته گفت
الطاف : بیا به تلویزیون فلم میمانم ببینیم؟
آرزو : نی حوصله نیست
الطاف : قصه کنیم؟
آرزو : ها قصه کنیم که باز به جنگ ختم شوه
الطاف : هههههه
— گیم لدو میزنی؟
آرزو : از جایم بلند شده گفتم
— ها خوب گیم است سیس بیا لدو میزنیم
الطاف : ههههه
(الطاف)
موبایل مه کشیده گیم لدو ره آوردم
— ولی ای گیم ره که میزنیم یک شرط داره؟
آرزو : چی شرط؟
الطاف : اگر مه برنده شدم چیزی که مه گفتم همتو میکنی ولی اگر تو برنده شدی باز چیزی که تو گفتی مه همتو میکنم
آرزو : هممم؟؟.....خوب صحی اس
الطاف : خی باش بگویم که اگر مه برنده شدم سر تخت خواب میشم دلت دگه
آرزو : خووو....دگه چطور استی او گپا نیست امکان نداره
الطاف : ولی تو شرط ره وقت قبول کده گفتی صحی است
آرزو : وی...حالی مه نمیفهمیدم که تو اتو یک نیت داری پیش از پیش وقت پلان سنجیده بودی
الطاف : هر کس دلش و شرطش اینالی تو شرط ته بگو
آرزو : اگر مه برنده شدم.....هممممم؟؟؟
— یادم نمیایه
الطاف : ههههه خی برو تو هیچ شرط نمان
آرزو : دگه چی هوشیار نیستی به نظرت
الطاف : طرف تو رفتیم
آرزو : ای خو معلوم دار است که مه هوشیار استم
الطاف : گودی گکم استی
آرزو : لطفاً ده فاز رومانتیک نرو چون خوش ندارم درست است؟؟؟
الطاف : ههههه خو صحی است...... بگو دگه شرط ته که حالی صبح خاد شد
آرزو : خوب کدام شرط خاص یادم نامد ولی اگر مه برنده شدم مه و افرا ره چکر ببر
الطاف : ای کار ره خو بدون شرط هم برت میکنم لوده گک
به دلم گفتم چقدر شرط آسان گفت آرزو ههههه ،
ولی هر رقم میشه باید به ای گیم مه برنده شوم...
بازی شروع شد چند دقه تیر شده بود ولی آرزو ده گیم از مه کده پیش بود و مه به فکر ازی که بازنده نشم یکجای حساس رسید که آرزو میتانست دانه مره بخوره ولی متوجه نبود اگر فکر شه دگه طرف نکنم متوجه خاد شد....بخدا که میبازم....وارخطا شده گفتم
— آرزوووو
آرزو : وااا چی گپ است؟
الطاف : چهار طرف ره سیل کدم تا آرزو ره پشت یک چیز روان کده و دانه خوده از دانه ازو دور کنم ده غیر ازو اگر فکرش شده دانه مره میخورد کارم خلاص بود چشمم به میز خورد که آب مانده گی بود
— چی است....همو آب ره بیار تشنه شدیم
آرزو : برو خودت بخو
الطاف : بخیز دگه به گپ مه نمیکنی؟؟؟
آرزو : واااا....
الطاف : آرزو دور شده پش میز رفت که پشتش طرف مه دور داده گی بود زود کده کار آرزو ره کدم و بعد کار خوده کده و دانه خوده از اونجه دور کدم و نوبت ره دوباره به آرزو دور دادم تا سرم نفهمه که مه کار شه کدیم
که همو دقه آرزو آب ره گرفته طرف مه آمد از خوشحالی فکرم نشد بلند گفتم
— شکررر خدا
آرزو : وی....شکر کشیدن پیش از آب نوشیدن
الطاف : ها ثواب داره

BY نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡


Share with your friend now:
tgoop.com/FreeInternetMaster4/5763

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

“Hey degen, are you stressed? Just let it all out,” he wrote, along with a link to join the group. Read now Activate up to 20 bots Commenting about the court's concerns about the spread of false information related to the elections, Minister Fachin noted Brazil is "facing circumstances that could put Brazil's democracy at risk." During the meeting, the information technology secretary at the TSE, Julio Valente, put forward a list of requests the court believes will disinformation. The initiatives announced by Perekopsky include monitoring the content in groups. According to the executive, posts identified as lacking context or as containing false information will be flagged as a potential source of disinformation. The content is then forwarded to Telegram's fact-checking channels for analysis and subsequent publication of verified information.
from us


Telegram نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡
FROM American