tgoop.com/FreeInternetMaster4/5752
Last Update:
الطاف : او روزی که قلب تره بدست آوردم باز برت نشان میتم که برنده کیست فعلا قهر استی چون کارهای فامیلت یادت میایه و قصد شه از مه میگیری خیر مشکل نیست ولی به یاد داشته باش که ای صبر مه در مقابل ای کارهای تو روزی جواب خاد داد و اینجه هم جای نشانی
آرزو : الطاف بعد از گفتن ای گپ دگه چیزی نگفت و از اتاق بیرون شده رفت مه هم روی زمین شیشتم و تا جان داشتم گریه کدم خدایاا چرا مره اقدر امتحان میکنی باور کو از وقتی خوده شناختیم همیشه ده اشک ریختن استم چی وقت ابر های تیره ره از بالای سرم دور کده سرم روشنی میکنی تا باران خوشبختی بالای مه هم بباره چی وقت مره به آرزو های دلم میرسانی مه هم بنده ات استم خسته شدیم خدایا
بعد ازی که دلم راحت شد چند دقه همتو شیشته بودم که تک تک دروازه شد
افرا : ینگه داخل استی بیا که نان میخوریم
از جایم بلند شده و اشکهای مه پاک کدم دروازه ره باز کدم و گفتم
— اینه آمدم افرا جان بریم
افرا : صبر ینگه گریه کدی چشمهایت چرا سرخ میزنن
آرزو : نی گریه نکدیم معلوم میشن
افرا : ها سرخ میزنه
آرزو : اگر پایین برم کاکا شریف شان پرسان کنن که چرا گریه کدی هیچ حوصله توضیح دادن نیست
— افرا تو برو پایین یک چیز یادم رفت مه هم میایم
افرا رفت مه هم حمام رفتم راستی هم که چشمهایم سرخ بودن رویمه ششتم که از حالت پیشتر کده خوب شد و فهمیده نمیشد که گریه کدیم رفتم پایین که کلگی سر دستر خوان شیشته بود مه هم رفتم پهلوی افرا شیشتم مصروف غذا خوردن بودیم که حسام گفت
حسام : جنگلی
افرا : چی گپ است؟
حسام : حالی تو راستی جنگلی استی که جواب میتی ، همی تو قیچ نبودی؟ ههههه
همه ما به گپ حسام خنده کدیم غیر الطاف که یک دفه طرف حسام دید ولی زود سر خوده پایین کده و مصروف غذا خوردن شد
افرا : حسام میزنم ات خودت جنگلی نانته بخو
حسام : خی چرا سیل کدی
افرا : بد کدم
حسام : خو شکررر ههههه
افرا : پدر حسام ره چیزی نمیگی بخدا غیری هم موهایمه کش میکنه ، و هم مره هر چیز میگه بگو دگه همرای مه غرررض نگیره
شریف : مزاق میکنه بچیم خو دوستت داره از دوستی هر چی میگه برت
حسام : چی میگی پدر جان خدا نکنه که مه ایره دوست داشته باشم اصلا ای جنگلی قابل دوست داشتن نیست همرای چشم های قیچ خود
افرا : حساااام چشم هایمه کجا قیچ است؟
عایشه : آرام باشین اولادا نان تانه بخورین آدم سر دسترخوان گپ نمیزنه حسام او بچه تام دگه آرام باش همرای ای ریشخندی های بی وقتت
آرزو : طرف افرا و حسام دیدم که به طرف یکی دگه قواره کده خنده داشتن
آرزو : به طرف کارهای افرا و حسام میدیدم و خنده داشتم چقدر ای خانواده خوب استن هنوز یک هفته از آمدنم نشده ولی قسمی همرایم رویه میکنن که دختر خودشان باشم چقدر خوب است که ده هر خانه صمیمیت دوستی و مهر محبت باشه هر قدر در خانه صمیمیت باشه همقدر خانه با برکت میباشه ولی خانه ما که همیشه فضایش دق و قید بوده ، سر نان خوردن کسی حتی یک کلمه گپ نمیزد مثل که همه باهم جنگی باشن و پدرم که یکبار خنده شه به طرف اولادهایش نکده بود
مادرم بیچاره از زمان عروسی با پدرم سوخته ولی تا حالی ساخته و صدای خوده نکشیده وقتی که رفتار کاکاشریف ره با خاله عایشه میبینم که چقدر دوستش داره مادرم یادم میایه که هیچ وقت پدرم بخاطر خوشی اش کاری نکده و حالی متوجه شدم که مادرم هر غمی که داره به دل می اندازه حتی بر مه نمیگه و زن چقدر بدبخت است در این جامعه
غذا خورده شد ظرف هاره میششتم که خاله عایشه نماند هر چی اسرار کدم ولی گفت افرا میشویه
مه هم رفتم به اتاق پیش دیگرا شیشتم همه گی تلویزیون سیل داشتیم که حسام گفت
حسام : ننه جان به مه چی وقت زن میگیری اینه عروسی الطاف هم خلاص شد نوبت مه رسید
عایشه : باز یاد کدی شرط اول مه ای است که اول پهنتون ته خلاص کده صاحب وظیفه شوی باز برت زن میگیرم تو اول همو پهنتون ته بخان هنوز وقت است نام زن ره نگی تا چهار سال ره
حسام : چرا چهار سال ده جان مه میزنی دو سال دگه پهنتونم مانده
آرزو : با ای گپ حسام کاکا شریف خنده کده گفت
شریف : خو وقتی که زن میگیری چی رقم باشه
حسام : مهم نیست مقصد انسان باشه
با گپ حسام تمام ما خنده کدیم
حسام : یعنی بینی اش کلوله لب هایش کته چشمهایش افرا واری قیچ و کله اش هم.....
افرا : بس بس لالا که بیخی خرابی کدی ای مشخصات که تو میگی نخاد انسان باشه ههههه
حسام : مزاق کدم مه همتو یک زن لوکس میگیرم که چشم هایش آبی لب هایش گلابی کومه هایش شیریچایی و خودش ....
افرا : تو اول مشخصات خود ره بگو که با ای قسم یک دختر مطابقت میکنه که باز برت بتن اگر اتو یک دختر باز آمده تره بگیره؟ هههههه
BY نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡
Share with your friend now:
tgoop.com/FreeInternetMaster4/5752
