FREEINTERNETMASTER4 Telegram 5706
نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓
عایشه : بچیم صبحکی ناوقت از خواب بیدار شد پیشش رفتم گریه داشت گفت سرم درد میکنه یک دفه ی دلش بد شد میخواست تشناب بره که به زمین افتاد و سرش به میز‌ خورد شکر بچیم که آمدی اگر نمیبودی تنهایی چی میکدم الطاف : آرام باشین خاله جان آرزو خوب میشه بخیر عزیزه : بچیم…
الطاف : هههه دیدی از دهن خودت برآمد که امشب خواب نشدی
آرزو : نی.....مه خواب شده بودم تره گفتم که شاید خواب نشده باشی
الطاف : چیزی نیست کمی سرم درد داره
آرزو : سر مه تکان دادم و دگه چیزی نگفتم نیم سیب ره خورده بودم و نیم دگیش ماند دلم نشد سر میز ماندم اش که الطاف گفت
الطاف : ای چیست مه خو گفتم کلشه بخو
آرزو : دلم نمیشه
الطاف : جوس میخوری؟
آرزو : نی دلم نمیشه سیب ره هم به زور خوردم
الطاف سر چوکی شیشته بود و هر دو دست خوده به دو طرف چوکی مانده بود و مستقیم طرف مه سیل داشت ولی مه خوده با لباسم مصروف کده بودم چند دقه بعد زیر چشمی سیل کدم که هنوز هم به طرفم میبینه طاقتم تاق شد و گفتم
آرزو : چرا اتو سیل میکنی طرفم؟
الطاف : چی قسم؟؟؟
آرزو : اتو دقیق سیل داری و پلک هم نمیزنی فقط که تا تو پلک بزنی مه فرار میکنم
الطاف : ههههه همتو دلم شد سیل کدم....حق ندارم به طرف خانم خود ببینم؟؟؟
آرزو : مه خو خانم ات نیستم
الطاف : او وقت کی اتو یک گپ ره گفته؟
آرزو : خودم میگم
الطاف : تو بد کدی که اتو بگویی....تو از وقتی که پیدا شده بودی به نام مه بوده و بعد ازی هم خانمم استی و تا آخر عمر میباشی
بعد ازی گپ دگه نی الطاف چیزی گفت و نی مه چیزی گفتم که همو دقه داکتر آمد
داکتر : شفا باشه....حالی سرحال شدی یک ذره سرت آرام شد؟
آرزو : ها خوب استم داکتر صاحب تشکر
داکتر : خو شکر سیرم ات هم خلاص شد حالی میتانی خانه بری
آرزو : تشکر داکتر صاحب
داکتر : خواهش میکنم
آرزو : داکتر سیرم ره کشیده و بیرون رفت و الطاف هم از جای خود بلند شده گفت
الطاف : صبر آرزو از جایت تکان نخوری مه خاله جانم ره بیارم باز یکجای میریم
آرزو : الطاف رفت مه هم از جایم بلند شده چادر مه درست کده چپن مه پوشیدم که چند دقه بعد الطاف همرای مادرم آمدن
عزیزه : تیار شدی بچیم بتی دست ته که جای نفتی
همرای مادرم شان به موتر رفته به طرف خانه حرکت کدیم....
خانه رسیدیم که همسایه ما دروازه ره باز کد
چون بی بی جانم تنها بود آمده بود
همسایه : آمدین بخیر دخترم خوب شدی حالی
آرزو : ها خاله جان خوب استم شکر
همسایه : خو شکر بچیم شفا باشه.... عزیزه جان مه دگه میرم خشویت هم ده خانه شیشته از وقتی که رفتین پشت آرزو نا آرامی داشت..... برو بچیم پیش بی بی جانت که یکبار تره ببینه دلش جم شوه
عزیزه : زنده باشی خواهر جان به تکلیف هم شدی امروز از خاطر ما
همسایه : نی چی تکلیف عزیزه جان خوب شد که دخترکت بخیر خوب شد مه دگه رفتم خداحافظ تان
آرزو : زن همسایه رفت و ما هم رفتیم داخل مادرم مره به اتاق خودم بورد که بی بی جانم هم آمد
بی بی جان : جان بی بی خوب شدی مره خو بیخی ترساندی بچیم بیخی به تشویش ات بودم دخترم شکر که جور شدی دگه هم خوب میشی بخیر صدقیت شوه بی بی جانت
آرزو : زنده باشی بی بی جان خوب استم
الطاف استاد بود که مادرم گفت
عزیزه : الطاف بشین بچیم که برت چای بیارم مانده شده باشی
الطاف : نی خاله جان چای نمیخورم میرم خانه که کمی کار دارم دلم از طرف آرزو جم شد باز شما هم استین اگر باز کدام گپ شد فقط یک زنگ بزنین
عزیزه : صحی است خیر بیبینی بچیم مگم از چاشت ره که نان نخوردی حالی هم دو بجه است بیا برت یک چیز پخته میکنم بخو باز برو
الطاف : نی خاله جان چیزی دلم نمیشه زنده باشین مه رفتم دگه خداحافظ تان

— آرزو اگر چیزی ضرورت داشتی باز برم مسج کو یا زنگ بزن رفتم خداحافظ
آرزو : سیس تشکر خداحافظ
الطاف رفت و مه هم کمی گنس بودم دوباره خوده انداخته و‌خواب شدم....
(الطاف)
آرزو ره به خانه شان رساندم وقتی دلم از طرفش جم شد مه هم خانه رفتم حمام کده و لباسهای مه تبدیل کدم نو میخواستم خواب شوم که زنگ آمد فکر کدم که آرزو است و باز چیزی شدیش با عجله موبایل ره گرفتم چون شیشه موبایلم شکسته بود صحی دیده نمیشد که کی است امروز هم وقت نشد جورش کنم اوکی کدم که عزیر بود
عزیر : بلی الطاف میشنوی؟؟
الطاف : ها میشنوم عزیر خیرتی است چرا وارخطا استی کدام گپی شده؟
عزیر : الطاف امروز اقدر با عجله کجا رفتی که مه هم متوجیت نشدم
الطاف : عزیر آرزو بیهوش شده ضعف کده بود وارخطا شده بودم با عجله از دفتر بیرون شدم یادم رفت که تره بگویم
عزیر : شفا باشه حالی خو خوب است؟
الطاف : ها فعلاً خوب است شکر.....
راستی عزیر کدام گپ شده به دفتر نی که ریس باز......
عزیر : الطاف ریس سرت قهر است چون بدون اجازه اش از وزارت بیرون شده رفته بودی ، وقتی آمد دید که نیستی غالمغال ره انداخته بود که هیچ کس اینجه از مه اجازه نمیگیره.....مقصد صبح آماده یک غالمغال از طرف ریس باشی
الطاف : مهم نیست عزیر بانش باز صبح آمدم مه خودم همرایش گپ میزنم ده قصه اش نشو
1



tgoop.com/FreeInternetMaster4/5706
Create:
Last Update:

الطاف : هههه دیدی از دهن خودت برآمد که امشب خواب نشدی
آرزو : نی.....مه خواب شده بودم تره گفتم که شاید خواب نشده باشی
الطاف : چیزی نیست کمی سرم درد داره
آرزو : سر مه تکان دادم و دگه چیزی نگفتم نیم سیب ره خورده بودم و نیم دگیش ماند دلم نشد سر میز ماندم اش که الطاف گفت
الطاف : ای چیست مه خو گفتم کلشه بخو
آرزو : دلم نمیشه
الطاف : جوس میخوری؟
آرزو : نی دلم نمیشه سیب ره هم به زور خوردم
الطاف سر چوکی شیشته بود و هر دو دست خوده به دو طرف چوکی مانده بود و مستقیم طرف مه سیل داشت ولی مه خوده با لباسم مصروف کده بودم چند دقه بعد زیر چشمی سیل کدم که هنوز هم به طرفم میبینه طاقتم تاق شد و گفتم
آرزو : چرا اتو سیل میکنی طرفم؟
الطاف : چی قسم؟؟؟
آرزو : اتو دقیق سیل داری و پلک هم نمیزنی فقط که تا تو پلک بزنی مه فرار میکنم
الطاف : ههههه همتو دلم شد سیل کدم....حق ندارم به طرف خانم خود ببینم؟؟؟
آرزو : مه خو خانم ات نیستم
الطاف : او وقت کی اتو یک گپ ره گفته؟
آرزو : خودم میگم
الطاف : تو بد کدی که اتو بگویی....تو از وقتی که پیدا شده بودی به نام مه بوده و بعد ازی هم خانمم استی و تا آخر عمر میباشی
بعد ازی گپ دگه نی الطاف چیزی گفت و نی مه چیزی گفتم که همو دقه داکتر آمد
داکتر : شفا باشه....حالی سرحال شدی یک ذره سرت آرام شد؟
آرزو : ها خوب استم داکتر صاحب تشکر
داکتر : خو شکر سیرم ات هم خلاص شد حالی میتانی خانه بری
آرزو : تشکر داکتر صاحب
داکتر : خواهش میکنم
آرزو : داکتر سیرم ره کشیده و بیرون رفت و الطاف هم از جای خود بلند شده گفت
الطاف : صبر آرزو از جایت تکان نخوری مه خاله جانم ره بیارم باز یکجای میریم
آرزو : الطاف رفت مه هم از جایم بلند شده چادر مه درست کده چپن مه پوشیدم که چند دقه بعد الطاف همرای مادرم آمدن
عزیزه : تیار شدی بچیم بتی دست ته که جای نفتی
همرای مادرم شان به موتر رفته به طرف خانه حرکت کدیم....
خانه رسیدیم که همسایه ما دروازه ره باز کد
چون بی بی جانم تنها بود آمده بود
همسایه : آمدین بخیر دخترم خوب شدی حالی
آرزو : ها خاله جان خوب استم شکر
همسایه : خو شکر بچیم شفا باشه.... عزیزه جان مه دگه میرم خشویت هم ده خانه شیشته از وقتی که رفتین پشت آرزو نا آرامی داشت..... برو بچیم پیش بی بی جانت که یکبار تره ببینه دلش جم شوه
عزیزه : زنده باشی خواهر جان به تکلیف هم شدی امروز از خاطر ما
همسایه : نی چی تکلیف عزیزه جان خوب شد که دخترکت بخیر خوب شد مه دگه رفتم خداحافظ تان
آرزو : زن همسایه رفت و ما هم رفتیم داخل مادرم مره به اتاق خودم بورد که بی بی جانم هم آمد
بی بی جان : جان بی بی خوب شدی مره خو بیخی ترساندی بچیم بیخی به تشویش ات بودم دخترم شکر که جور شدی دگه هم خوب میشی بخیر صدقیت شوه بی بی جانت
آرزو : زنده باشی بی بی جان خوب استم
الطاف استاد بود که مادرم گفت
عزیزه : الطاف بشین بچیم که برت چای بیارم مانده شده باشی
الطاف : نی خاله جان چای نمیخورم میرم خانه که کمی کار دارم دلم از طرف آرزو جم شد باز شما هم استین اگر باز کدام گپ شد فقط یک زنگ بزنین
عزیزه : صحی است خیر بیبینی بچیم مگم از چاشت ره که نان نخوردی حالی هم دو بجه است بیا برت یک چیز پخته میکنم بخو باز برو
الطاف : نی خاله جان چیزی دلم نمیشه زنده باشین مه رفتم دگه خداحافظ تان

— آرزو اگر چیزی ضرورت داشتی باز برم مسج کو یا زنگ بزن رفتم خداحافظ
آرزو : سیس تشکر خداحافظ
الطاف رفت و مه هم کمی گنس بودم دوباره خوده انداخته و‌خواب شدم....
(الطاف)
آرزو ره به خانه شان رساندم وقتی دلم از طرفش جم شد مه هم خانه رفتم حمام کده و لباسهای مه تبدیل کدم نو میخواستم خواب شوم که زنگ آمد فکر کدم که آرزو است و باز چیزی شدیش با عجله موبایل ره گرفتم چون شیشه موبایلم شکسته بود صحی دیده نمیشد که کی است امروز هم وقت نشد جورش کنم اوکی کدم که عزیر بود
عزیر : بلی الطاف میشنوی؟؟
الطاف : ها میشنوم عزیر خیرتی است چرا وارخطا استی کدام گپی شده؟
عزیر : الطاف امروز اقدر با عجله کجا رفتی که مه هم متوجیت نشدم
الطاف : عزیر آرزو بیهوش شده ضعف کده بود وارخطا شده بودم با عجله از دفتر بیرون شدم یادم رفت که تره بگویم
عزیر : شفا باشه حالی خو خوب است؟
الطاف : ها فعلاً خوب است شکر.....
راستی عزیر کدام گپ شده به دفتر نی که ریس باز......
عزیر : الطاف ریس سرت قهر است چون بدون اجازه اش از وزارت بیرون شده رفته بودی ، وقتی آمد دید که نیستی غالمغال ره انداخته بود که هیچ کس اینجه از مه اجازه نمیگیره.....مقصد صبح آماده یک غالمغال از طرف ریس باشی
الطاف : مهم نیست عزیر بانش باز صبح آمدم مه خودم همرایش گپ میزنم ده قصه اش نشو

BY نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡


Share with your friend now:
tgoop.com/FreeInternetMaster4/5706

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

To view your bio, click the Menu icon and select “View channel info.” During the meeting with TSE Minister Edson Fachin, Perekopsky also mentioned the TSE channel on the platform as one of the firm's key success stories. Launched as part of the company's commitments to tackle the spread of fake news in Brazil, the verified channel has attracted more than 184,000 members in less than a month. In the next window, choose the type of your channel. If you want your channel to be public, you need to develop a link for it. In the screenshot below, it’s ”/catmarketing.” If your selected link is unavailable, you’ll need to suggest another option. Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up. Judge Hui described Ng as inciting others to “commit a massacre” with three posts teaching people to make “toxic chlorine gas bombs,” target police stations, police quarters and the city’s metro stations. This offence was “rather serious,” the court said.
from us


Telegram نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡
FROM American